نوشته‌ها

به بهانه 8 اسفند ماه بیست و هفتمین سالگرد شهادت سردار شهید حاج حسین خرازی

مردی از تبار عاشورا

علمدار …

حاج حسین خرازی و عباس علی کمال پور نشسته بودند ، صحبتی راجع به نام و نامگذاری شد ، حاج حسین گفت:من خیلی از پدر و مادرم متشکرم که نام مرا حسین گذاشته اند ، آخه من در محرم بدنیا اومدم ، شهید کمال پور هم گفت:من هم در ماه محرم به دنیا اومدم اما نام مرا علی گذاشتند ، شهادتشان بسیار زیبا بود ، عباس در روز پنج شنبه 65/12/7 و حسین در روز جمعه 65/12/8 به شهادت رسیدند که اتفاقا واقعه ی تاسوعا روز پنج شنبه و واقعه ی عاشورا روز جمعه بود.

 

 

موفقیتی جدید در نشر فرهنگ ایثار و شهادت

سایت شهید کاظمی‌به مناسبت  19 دی ماه هشتمین سالگرد شهادت سردار شهید حاج احمد کاظمی‌فرمانده نیروی زمینی سپاه و شهدای عرفه دومین سری از پیشواز و آوای انتظار با صدای شهید کاظمی‌  برای اپراتورهای ایرانسل و همراه اول را برای استفاده کلیه مشترکین و کاربران تولید و ارائه نمود.همان طور که انتظار می رفت طنین انداز شدن صدای شهدا با استفاده از تکنولوژی‌های روز جامعه ما می‌تواند در گسترش و نشر فرهنگ ایثار و شهادت تاثیری عمیق داشته باشد ، و این بار نیز با استقبال بی نظیر دوست داران فرهنگ ایثار و شهادت روبرو شد و تعداد 12854 نفر از مشترکین اپراتور همراه اول در دی ماه از آواهای انتظار شهید کاظمی استفاده نمودند .

در فضای امروز جامعه فرهنگی ما که بهانه های مختلف و تبلیغات کذائی سکه های طلا سعی در افزایش فعال سازی پیشوازهای نه چندان متناسب با فرهنگ اصیل اسلامی و ایرانی ما دارند ، این بار هم صدای یک شهید نشان داد که از هر سکه طلائی طلا تر است .

محبوب ترین آوای انتظار شهید کاظمی در بین مشترکین همراه اول در دی ماه 92 قطعه توسل ( ما اهل اینجا نیستیم …) می باشد که علاقه مندان می توانند با ارسال کد 51856 به 8989 ( همراه اول ) و 4417879 به 7575 (ایرانسل) نسبت به فعال سازی آن اقدام نمایند .

پخش آنلاین قطعه توسل

متن آوای انتظار توسل :

ما اهل اینجا نیستیم ما اهل جای دیگه هستیم باید برای اونجا خیلی ما تلاش بکنیم، ما یک صف بزرگی جلومون وایسادن ماها رو تحویل می‌گیرن اون صف رو ما کاری نکنیم رو برگردونه از ما ، دلها رو بسپارید به خدای متعال متوسل بشید به ائمه اطهار در راس اونها امام حسین شهید عزیز ، پرچم دار این حرکته ما و افتخار بکنیم که ما سربازان فرزند او حضرت مهدی هستیم و امروز زیر پرچم حضرت آیت الله العظمی‌خامنه ای داریم این لشکر و این سپاه و این سازمان رو اداره می‌کنیم که تحویل بدیم به حضرت مهدی .

همچنین علاقه مندان می توانند جهت دریافت سایر کدهای آوای انتظار و پیشواز شهید کاظمی اینجا را کلیک نمایند .

دفاع مقدّس وسيله‌اى شد براى اينكه استعدادهاى مكنون در انسانها، به شكل عجيبى بُروز كند.
مثلاً شهيد حسن باقرى بلاشك يك طرّاح جنگى است. كِى؟ در سال ۶۱؛ كِى وارد جنگ شده است؟ در سال ۵۹. اين مسيرِ حركت از يك سرباز صفر به يك استراتژيست نظامى، يك حركت بيست ساله، بيست و پنج ساله است؛ اين جوان در ظرف دو سال اين حركت را كرده است! اينها معجزه‌ى انقلاب است.
امام خامنه ای ۹۲/۰۹/۲۵

\"13921015_0124881\"

———————–

\"1385847587\"

کتاب 5 دقیقه با بهشتیان عنوان مجموعه کتاب هایی است که به کوشش سرکار خانم اله حاجی حسینی تهیه و توسط انتشارات دارخوین به چاپ رسیده است .

30 امین کتاب 5 دقیقه با بهشتیان اختصاص دارد به شهید احمد کاظمی که بر اساس زندگی نامه و مجموعه خاطرات این شهید در 36 مصور با تیراژ 3000 جلد تهیه و چاپ شده است .

در بخشی ازاین کتاب آمده است :

حاجی همه را به چشم انسان نگاه می کرد و درون آدم ها را می دید نه ظاهر آن ها را.

اگر توانمندی خاصی در اسیری می دید به او بها می داد . در لشکر حدود چهل ، پنجاه تا نیروی متخصص عراقی فعالیت می کردند که بیشتر آن ها تحت تاثیر رفتار احمد قرار گرفته بودند .

یک متخصص تانک اسیر شد ، وقتی عطوفت ومهربانی حاجی را دید درخواست کرد در لشکر بماند و حاجی او را نگه داشت ، از تخصصش استفاده می شد تا اینکه به دست عراقی ها شهید شد .

از ویژگی های سری کتاب های \”5 دقیقه با بهشتیان\” حجم کم ، قطع جیبی ، نگارش ساده و روان آن بوده که در مدت زمان کوتاهی مخاطب را با زندگی یک از شهیدان آشنا می کند .

علاقه مندان اصفهانی می توانند جهت خرید این کتاب به فروشگاه مستقر در گلستان شهدای اصفهان مراجعه نموده و یا با نشر دارخوین با شماره تلفن های 09169910692 و 03113357879 تماس حاصل نموده و از جزئیات پخش و توزیع آن مطلع شوند .

مادر شهید :
از حاج حسن آقا جز صداقت و راستی ندیدم.
اصلا به یاد ندارم که حرف مرا گوش نکند.
بچه منظمی بود .
بهترین خاطره‌ام از حسن آقا این است که این بچه بی وضو راه نمیرفت و نمازش را اول وقت می خواند. تابحال بیاد ندارم ایشان یک نمازجمعه را جابگذارد، تمام نمازجمعه هایش را رفته است.
خیلی شاد و بشاش و خوش پوش بود.
ورزشکار ، کوهنورد و یک پارچه آقا بود.
خیلی معتقد بود به حدیث شریف کساء ، باز می کرد و تفسیر می کرد.
تقوی و غریب نوازی این بچه منحصر به فرد بود.
ما یک خیریه ایجاد کردیم که گره از مشکلات خیلیها را باز می کند، تمام مخارج خیریه ما را ایشان می دادند.

زنی از جنس دا
اربعین بود. پیش از ظهر در گلستان شهداء؛ با اینکه مراسم اربعین حسینی در منطقه دیگری از شهر متمرکز شده بود، قشرهای مختلف مردم با طمأنینه و آرامش خاصی بین مزار قطعه بندی شده شهیدان عملیات های مختلف، پراکنده بودند. من هم طبق عادت بعد از زیارت قبور حاج حسین خرازی و حاج احمد کاظمی بسمت مزار شهید شاهزیدی که در قطعه شهدای تازه تدفین شده قرار داشت و در اردوی جهادی سال 87 حین خدمت برای محرومیت زدایی از مناطق دورافتاده پر کشیده بود، به راه افتادم. فاتحه را که خواندم نیم خیز شده بودم که در یک ردیف جلوتر چشمم به مادر شهیدی افتاد که روی صندلی تاشوی کوچکش و کنار قبر پسرش نشسته بود. ناخودآگاه برای عرض تسلیت و تسلی دلش خودم را کنار  مزار فرزند شهیدش رساندم. دستی بر سنگ زدم و ایستادم و فاتحه ای خواندم. پشت سرم هم خانمی مسن که آثار شکستگی به وضوح در چهره اش نمایان بود با ادب خاصی ایستاده بود (بعدا فهمیدم خواهر شهید است)، سینی سیبی را تعارف کرد سیب زردی برداشتم و قصد رفتن کردم اما همینطور که سیب را در دستم می چرخاندم نمی دانم چه شد که پاهایم برای رفتن یاریم نمی کردند. در این حالت گذار و بینابینی بودم که خواهر بزرگوار شهید ابراهیم مقصودی، قدمی جلو گذاشت و شروع به گفتن از ابراهیم کرد. چند لحظه ای از شرح زندگی ابراهیم نگذشته بود که فهمیدم ابراهیم بیش از یک برادر برای او یک \”الگو\”ست. آنچنان با حرارت و منسجم، سخن می گفت که خودم را کنار ابراهیم احساس می کردم البته خاطره گویی ها که جلوتر رفت معلوم شد خود ایشان هم در وسط معرکه جنگ بوده اند و در نهایت به این جمع بندی رسیدم که خود ایشان هم دست کمی از روای کتاب دا ندارند… شیرزنی از سرزمینی پُر دا.

پرستاری خوانده بود و فن بیان خوبی داشت، شنونده و مخاطب جذب گفته هایش می شد. مثل دلاوری که تازه از میدان نبرد برگشته باشد فضا را شرح می داد و افتخارات و مختصات برادر شهیدش را یک به یک می شکافت حتی خیلی از جملات ابراهیم را از بر بود. این روحیه را در آخرین دیداری که با پدر شهید احمدی روشن داشتم هم دیدم (بتازگی از سفر حج آمده بود و سوغاتش برای ما یک چفیه ایرانی متبرک شده در مکه بود، البته آن زمان از یکی از خواص دوران کارگزارانی ها که خانواده شهداء هسته ای را به حضور طلبیده بود شکایت داشت و به همین خاطر در آن جلسه نرفته بود و می گفت حضرت آقا با آن عظمت تشریف آوردند منزل شهداء و حالا…)، پرصلابت و قابل تکیه و زبانی گویا و رسالتی بر دوش برای نشر آرمانهای شهیدش؛ و همسر شهید احمدی روشن هم اینگونه بود. مادر شهید خرازی هم دوستانی که توفیق حضور خدمت ایشان را داشتند می گفتند خودش یک پا انقلابی است و اهل معرفت و بیان.

\"\"

سلام بر ابراهیم
خانم مقصودی مژه هایش سفید شده بود، پوششی شبیه به زنان خوزستانی داشت، ایستاده بود و کتاب دعای در دستش را بست و اینطور شرح ماوقع را روایت کرد؛ ابراهیم زبان انگلیسی اش خیلی خوب بود و از بچگی به پرواز علاقه داشت و حتی با خودکار روی لباسهایش آرم و نشان خلبانها را می کشید. وقتی شد یک جوان رعنا و رشید با دوست صمیمی اش مسعود (هردو در یک روز ازدواج و در یک روز شهید شدند) که هنوز مفقودالاثر است رفتند تهران برای دوره خلبانی و من که پرستاری خوانده بودم داوطلبانه اعزام شدم و در بیمارستان اهواز مشغول شدم اما یک روز دوتایی با لباس نظامی آمدند درب بیمارستان. گفتند آمدیم جبهه! پیش خودمان گفتیم تو که یک زن هستی در وسط میدانی و ما در تهران باشیم؟! این شد که دانشکده پرواز را رها کردند و به دانشگاه جبهه آمدند.
حرف هایش را اینطور ادامه داد که در مقطعی از جنگ همه خانواده یعنی پدر و دو برادر و خودم در خطوط مختلف نبرد بودیم و فقط مادرم در شهر مانده بود و من مجبور شدم به پشت جبهه برگردم. یک خانواده مجاهد تمام عیار بودند و البته هستند چون خانم مقصودی در قامت زینب(س) برای برادر شهیدش، پیام رسانی می کند و چه عمیق و هنرمندانه راوی مجاهدت ها و پایمردی های شیربسیجی های خمینی عزیز هستند.
یک دفعه مجروح شد و سه تیر مستقیم از فاصله نزدیک به زانو، ران و شکمش اصابت کرد. تیرها در محل خروجشان شکاف های بزرگی را ایجاد کرده بودند، میان تنه اش تقریبا متلاشی بود. خودم بالای سرش بودم و ازش پرستاری می کردم. پزشکان ازش قطع امید کردند. ابراهیم را با هواپیمای پهن پیکر سی130 به تهران فرستادند اما بعد از بهبودی نسبی دوباره برگشت جبهه. بعد از دوران مجروحیتش مسئول بنیاد شهید تماس گرفت و گفت ابراهیم…با قاطعیت گفتم اگر شهید شده بگید نترسید من روزانه با ده ها پیکر شهید سروکار دارم! ماجرا که به اینجا رسید مادر شهید که تا این لحظه جز سکوت چیزی نگفته بود و مرتب چشمانش رو بخاطر خشک شدن مجاری اشکی اش روی هم می فشرد، گفت کاش همان موقع و در جراحت اول شهید شده بود تا 28 سال انتظار… انتظار خیلی سخت است. این را گفت و دوباره زل زد به قبر ابراهیم… خانم مقصودی دوباره رشته سخن را در دست گرفت و گفت: گفتند در عملیات خیبر 62 با مسعود شهید شده اما پیکرشان را پیدا نکردند. تا تبادل اسرا امید به برگشتش داشتیم اما بعد از آن با خاطراتش زندگی می کردیم تا سال90؛ 28 سال چشم انتظاری تمام شد، اسفند62 رفت اسفند 90 برگشت. 22 ساله بود که خود را به قافله رفقای شهیدش رساند. دختر 8ماهه اش حالا دکتر شده و در یکی از بیمارستان های شهر طبابت می کند البته ابراهیم هم الان طبابت می کند روح را جلا می دهد و دستت را می گیرد و می برد آن بالا بالا ها.

\"\"

یک یادگاری
خواهرش از تأکیدات ابراهیم برای زیارت قبور شهداء گمنام می گفت و از آرزویش برای گمنامی. می گفت نمی دانم حالا چرا پس از 28 سال برگشته اما دوست و همرزمش که حالا معلم است وقتی پیکر ابراهیم را برای تدفین آوردند نظرش این بود که ما اصحاب کهف بودیم و در خواب خوش دنیایی خودمان غوطه ور؛ ابراهیم آمد تا ما را بیدار کند. دستخط ابراهیم را که اول کتاب دعایش چاپ شده بود به من نشان داد که در نوجوانی روی کارت پستالی که به دوست معلمش هدیه داده بود در مورد توجه و تدبر و عمل به قرآن گفته بود.
خانم مقصودی یک دنیا گفتنی داشت. می گفت چندین بار خودم و دوستانش که باقی مانده اند خواستیم برایش بنویسیم اما وقتی به صفحه 5 می رسیم می مانیم و دست از قلم می کشیم شاید ابراهیم راضی نیست.
وجه اشتراک ابراهیم و همه این شهداء این بود که افرادی اثرگذار و خودساخته بودند و بعد بسراغ جامعه سازی و روشن سازی محیط خود رفتند و به مقابله با طوفان هجوم تبلیغات مرئی و نامرئی دشمن شتافتند.
در من کششی برای شنیدن در مورد آقا ابراهیم و در خواهر ایشان کوششی برای ترسیم \”سبک زیستن\” ابراهیم موج می زد و این شده بود که حدود 1 ساعت این گفتگو که بیشترش یکطرفه (مونولوگ) بود طول کشید؛ بیشتر گوش بودم تا زبان. هرچه از ابراهیم بیشتر می شنیدم، او را بزرگ تر و خود را حقیرتر و و خردتر می دیدم.
براستی در این برهه تاریخی و طلایی هشت ساله، مراد و امام ما خمینی عزیز چه اکسیری بر دل و جان این جوانان ریخت که پروانه وار بر گرد شمع اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی چرخیدند. معدن جنگ سرشار از اصول و رموز و ناگفته ها و ناشنیده ها و درس ها و عبرت هایی است که برای ساختن یک نسل همه جانبه و راه بلد و کاربلد و تمدن ساز، کافی است.
علیرغم میل باطنی با هر سختی که بود از ابراهیم و خانواده مجاهد و انقلابی اش خداحافظی کردم. کمی جلوتر از قطعه شهدای تازه تدفین شده، قطعه شهداء جاویدالاثر بود همین طور که از ابراهیم دور می شدم به مادران منتظر شهیدی نگاه می کردم که پای سنگ قبرهای نمادین، با فرزندان دلبندشان درد دل می گفتند. پشت هر سنگ و هر عکس شهید یک داستان و یک سبک و شیوه و سبیل برای زندگانی آنطور که خدا می خواهد، هست. شیوه هایی از زندگی که دنیا و آخرت را با هم می سازد آنطور که اسلام ناب محمدی(ص) در هدف خلقت ما ترسیم نموده است. در پس هر قاب عکس شهید، یک ابراهیم هست، ابراهیم هایی که اسماعیل های وجودشان را در میدان نفس، سر بریدند. جبهه های انسان ساز، دردانه هایش را از کف کوچه خیابانهای همین شهرها جمع کرد شهر ما اکنون هم پر از ابراهیم مقصودی هاست.

سبک زندگی شهداء؛ الگوی زیست مسلمان انقلابی
استانسفیلد ترنر (رئیس سازمان CIA در زمان کارتر) در یکی از کتابهایش از قول رئیس سیا در دهه40 میلادی جمله ای را نقل می کند که برای رفتارشناسی و کشف اهداف و آرمان بلندمدت آمریکایی ها می توان درباره اش چندین رساله و پایان نامه نوشت. او می گوید بمب اتم تضمینی است برای حفظ و ترویج \”سبک زندگی آمریکایی\” (American life style)در دنیا.
تولیدات رسانه ای و کارکرد اصلی هالیوود هم در همین راستاست. فرید زکریا مجری مشهور و صاحب نام آمریکایی در یکی از مقالاتش تصریح می کند؛ در تبلیغ لیبرال دموکراسی روی ترویج لیبرالیسم (سبک زندگی اباحه گری غربی) تاکید کنید تا تبلیغ  دموکراسی، چون هرجا دموکراسی برپا شده، جناح هایی برخلاف خواسته های ما روی کار آمده اند.
نگارنده از شرح و بسط دو نقل قول مضمونی بالا خودداری می کند چراکه از هدف این یادداشت به دور است اما به همین میزان بایستی متنبه شد که جبهه استکبار برای توسعه سلطه گری خود در جهان، از ابزاری به نام \”ترویج سبک زندگی آمریکایی در دهکده جهانی\” استفاده کرده و کارکرد اصلی بمب اتم را نهادینه سازی فکر و عمل آنطور که آمریکا می خواهد، در اسناد بالادستی و استراتژی های استثماری خود معرفی می نمایند.

\"\"

حالا چند سوال و سوزن به خودمان بزنیم؛ جایگاه سبک زندگی شهداء و سبک زندگی بسیجی در زندگی امروز ما کجاست؟ اصلا چقدر در مراکز علمی ما تلاش شده است تا مولفه ها و مختصات الگوی زندگی شهداء که به حق فضای متفاوتی از نحوه زیست را در دوران خود بوجود آوردند، استخراج و طبقه بندی و تبلیغ و بکارگیری شود؟ در جامعه شناسی جنگ چه شد که مردمانی با روحیات مختلف و از صنوف بالا و پایین جامعه در یک سنگر و در کنار هم به دور از تعارضات رایج قرار گرفتند؟ چه شد که جوانان و نوجوانان و سربازان روح الله یک شبه ره صدساله در عرفان و سیر و سلوک رفتند و خود را ساختند؟ چه شد که نوآوری های نظامی و فنی و مهندسی جوانان جنگ ندیده و دوره ندیده ما موجب تعجب استراتژیست های برجسته جهانی شد؟ ویژگی های آنان در رفتارهای بین انسانی در محیط خانه و در فضای کار چه بود؟ شیوه های مدیریتی فرماندهان و سرادان جبهه های جنگ چگونه بود که اینگونه نیروهایشان دور شمع وجوشان می چرخیدند آیا امکان جاری سازی این الگو در ادارات وجود ندارد؟ باید پلی بزنیم از اروند دیروز به اروند امروز؛ چه جریانی در کار بود که این رشد جمعی و همه جانبه در این تنگناهایی که هرکدامش یک کشور بزرگ را از پا در می آورد، شکل گرفت؟ و ده ها مورد دیگر که جای کار دارد و در سیستم آموزش عالی و آموزش و پرورش به فراموشی سپرده شده است. نظامات آموزشی و صدا و سیما باید ارزش های سبک زندگی شهداء را که همه نیازهای بی پاسخ امروز خانواده های در حال تهدید کشور را پوشش می دهد، در جامعه تزریق کنند. دانشکده های فنی و مهندسی ما باید روی نوآوری های مهندسی و ابتکارات علمی، دانشکده های مدیریت و روانشناسی روی خلاقیت، قدرت سازماندهی و روحیه های فردی و جمعی رزمندگان ما کار کنند و خروجی های این پژوهش ها در قالب \”سبک زندگی\” را تدریس و در دسترس جامعه قرار دهند. در غیر اینصورت اوضاع نابسامان و متزلزل نهاد خانواده و در یطحی وسیع تر کلیت جامعه غرب، به اجتماعات مردمی ما نیز سرایت خواهد کرد. در جوامع غربی وضعیت بقدری متعفن شده است که اندیشمندان و مصلحان فرانسوی در اعتراض به تصویب قانون همجنسگرایی در این کشور خودکشی می کنند چراکه از اصلاح امور نا امید شده اند و بلاد غربی بر لبه پرتگاه نیستی مشغول خانه سازی هستند و سعی بر تحمیل این الگوی از پیش باخته بر سایر ممالک هستند و اگر کشوری خود الگوی بومی و منطبق بر نیازهای واقعی خود را طراحی و اجرا ننماید خواه ناخواه جامعه بسمت الگوی تهاجمی و نامطلوب و مخرب متمایل خواهد شد. تهدید ارزش ها منتج به قیام هایی همچون 9دی و حرکت های تاریخ سازی مثل جنگ پر گنج هشت ساله شد، شهداء بر هم زننده تحلیل های دو دوتا چهارتایی و دنیایی هستند. ایمن سازی و مصون سازی جامعه تا زمانی که ملت در همان خطی که بخاطرش سختی های انقلاب و جنگ را بر خود هموار کردند قرار گرفته باشند، ادامه خواهد داشت و تیرهای زهرآگین فرهنگی و سیاسی بر تن روئین شده ایران اسلامی اثر نخواهد کرد، بازدارندگی واقعی انقلاب اسلامی از توان نظامی و موشکی و اس300ها نیست بلکه خون شهیدان انقلاب اسلامی و زنده نگهداشتن یاد و خاطره آنها در کنار \”سبک زندگی ایرانی-اسلامی\” آنها، بقاء و دوام ارزش های ملی ما را ضمانت می نماید.

پی نوشت
یکممطالعه کتاب \”جاده های آتش\” خاطرات موریس فونبور (استاد دانشگاه فرانسوی) و یکی از حاضران در جنگ جهانی دوم را به تازگی تمام کرده ام. با مقایسه ای تطبیقی میان رزمندگان جبهه ایران در سال های ابتدایی دهه80 میلادی و نیروهای فرانسوی در اواخر دهه 30 میلادی(یک بازه و فاصله زمانی تقریبا 50 ساله) به عظمت رفتاری-اخلاقی و دیدگاهی-عملکردی گنجینه های موجود در جنگ تحمیلی هشت ساله، پی خواهیم برد. شاید در آینده نزدیک بخش های منتخب این کتاب را روی خروجی عبرت قرار دهم.

\"\"

شناسنامه کتاب:

\"\"

این هم پشت جلد کتاب که توضیحاتی درباره کتاب دارد:

\"\"

خط کلی:کتاب جاده های آتش نوشته موریس فونبور استاد دانشگاه، نویسنده و شاعر فرانسوی هست که در قالب نیروهای ذخیره در آستانه جنگ جهانی دوم به جبهه فراخوانده می شود و بغض ها و اندوه های اولیه و ماجراهای بعدی که خود فونبور آنها رو پوست کنده روایت می کند. خود نویسنده آدم طنازی است و بشدت اهل تمسخر همقطارهایش! البته صراحت لهجه زیادی هم دارد و بخاطر همین با اینکه استاد دانشگاست اما در حد گروهبان نگه داشتخه شده است!
موریس فونبور بیشتر به زیر پوست جنگ میپردازد تا اصل جنگ و نقادی هایی از جنس جملات زیر به وفور در این کتاب به چشم می خورد: 

از اتاق های مجلل فرماندهان می گوید و انبارهای کاهی که برای سربازان مهیا شده و سبک زندگی عمومی یک سرباز غربی و تعارضات زیاد بین سلسله مراتب.

دوم21دی سالروز راه اندازی وبلاگ عبرت در سال 1386 و شش سالگی اش است. \"\" همین!

منبع : وبلاگ ارزشی – تحلیلی عبرت

به گزارش ایمنا، همزمان با میلاد نبی اکرم حضرت محمد مصطفی(ص)، مرکز توزیع کتاب و ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی شهید حاج احمد کاظمی در استان اصفهان افتتاح شد.
این مرکز دانشجویی و دانش آموزی که اولین پاتوق کتابخوانان حرفه ای ویژه بانوان در اصفهان است با رویکردی نوین در زمینه بهبود و توسعه فرهنگ کتابخوانی با بیش از ۵ سال سابقه فعالیت فرهنگی بالاخص در زمینه کتاب و کتابخوانی از ۲۹ دی ماه ۱۳۹۲ بطور رسمی آغاز بکار کرد.
محبوبه قضاوی مسئول و موسس این مجموعه با اشاره به منویات مقام معظم رهبری در مورد ضرورت توجه به کتاب و کتاب خوانی گفت: عموم مردم می پندارند که جامعه ایرانی اعم از دانش آموز، دانشجو، کارمند و زنان خانه دار و دیگران اهل مطالعه نیستند و علاقه ای به کتابخوانی ندارند ولی آنچه تجربه ی این چند سال به ما ثابت نموده عکس مورد فوق است، یعنی استقبال بی نظیر مردم در شهرهای مختلف از جمله اصفهان از طرح های این مرکز، گویای این قضیه است.
مسئول مرکز کتابخوانی شهید کاظمی افزود: بزرگترین عاملی که موجب این ذهنیت منفی و دیگر اثرات سوءدیگری در زمینه کتابخوانی شده است، توزیع و ترویج نامناسب و ناهمگن در کشور بوده است.
وی اذعان داشت: عدم وجود تبلیغ چهره به چهره و معرفی کتابهای برتر و متناسب با ذائقه ی فردی، عاملی مهم در کاهش سرانه مطالعه می باشد.

\"41544284568666883608\"

مسول مرکز شهید حاج احمد کاظمی در ادامه اظهار داشت: هدف از برپایی این مرکز صرفا فروش نیست چه بسا کتابفروشی های زیادی هم اکنون در استان اصفهان مشغول به فعالیت هستند. با توجه به منویات مقام معظم رهبری در زمینه بسترسازی فرهنگ کتابخوانی و ظرفیت بسیار بالای مردم اصفهان در این زمینه بر خود لازم دانستیم، در لذتی که خود از مطالعه کتابهای ناب می بریم، عموم مردم را نیز سهیم کنیم.
مدیر این مرکز خاطر نشان کرد: تمام این تجربیات و موفقیتمان در این حوزه را در درجه اول مدیون عنایت خدای متعال و نگاه مهربان شهدا به خصوص شهید حاج احمد کاظمی و همینطور زحمات مدیر انتشارات شهید کاظمی جناب آقای خلیلی هستیم که این مرکز با نظارت ایشان راه اندازی و اجرایی می شود.
قضاوی در پایان گفت: اگر در خرید کتاب وسواس دارید، اگر تنوع آثار موجب سردرگمی و هیجان و نهایتا منجر به یک انتخاب نامناسب برای شما میشود، اگر نویسندگان و ناشران برتر داخلی و خارجی را نمی شناسید، اگر نویسنده هستید و چاپ کتابتان به تعویق می افتد و اگر میخواهید در ساعات فراغت، با بهترین دوستانتان به یک مکان فراموش نشدنی بروید، کافی است سری به مرکز شهید کاظمی بزنید تا از مشاوره و مصاحبت با اعضای این مرکز سهمی از آسمان هم در دستان شما قرار بگیرد .

گفتنی است مرکز کتاب و کتابخوانی شهید حاج احمد کاظمی محیطی پویا و با طراحی منحصر به فرد در فضایی غالب بر ۷۰ مترمربع با بیش از ۱۰۰۰ عنوان کتاب در موضوعات مختلف (مذهبی، تاریخی، سیاسی، روانشناسی، رمان، شعر، کودک و نوجوان) که پاسخگوی غنی ای برای همه ی ذائقه هاست بدون محدودیت سنی در خیابان هشت بهشت غربی اصفهان پاسخگوی مخاطبین و فرهیختگان استان اصفهان خواهد بود.

\"67779931284672674715\"

از جمله فعالیت های جانبی این مرکز می توان به ارائه مشاوره کتاب و کتابخوانی، اجرای تئاتر کتاب، نشست با شاعران و نویسندگان محبوب، برگزاری کارگاه های نویسندگی، مناظره کتاب، اردوهای یک روزه کتاب، جلسات نقد و بررسی کتاب، نمایشگاه کتاب در مراکز مختلف اشاره کرد.
پاتوق کتابخوانان حرفه ای مکانی است برای همه کسانی که کتابخوان هستند، نیستند یا می خواهند بشوند. علاقه مندان می توانند جهت ارتباط با مرکز توزیع کتاب و پاتوق کتابخوانی شهید حاج احمد کاظمی به دفتر این مرکز واقع در خیابان هشت بهشت غربی، روبروی ستاد خبری مراجعه و یا با شماره ی تماس  ۲۶۶۰۸۸۱ و  شماره همراه ۰۹۳۶۹۲۲۶۹۴۵ تماس حاصل نمایند.

فرزند شهید شوشتری با بیان اینکه بعد از شهادت پدرم، معنی بعضی از کارهای او را که بعد از شهادت سردار کاظمی انجام می داد، فهمیدیم، گفت: بعد از شهادت سردار کاظمی، پدرم انگار چیزی را گم کرده بود و همیشه دنبال چیزی می‌گشت.

فرزند شهید شوشتری در شب شعر پیام آوران وحدت با بیان اینکه بعد از شهادت پدرم، معنی بعضی از کارهای او را که بعد از شهادت سردار کاظمی انجام می داد، فهمیدیم، بیان داشت: بعد از شهادت سردار کاظمی، پدرم انگار چیزی را از دست داده و گم کرده بود و همیشه دنبال چیزی می گشت؛ بعد شهادت شهید کاظمی دچار تحول شد و بعد از آن بود که آن عبادت های شبانه و روزانه را انجام می داد.

 \"15_8807261598_l600\"

روح الله شوشتری با اشاره به مردمداری پدرش تاکید کرد: شهید شوشتری در کنار مردم و در میان آن ها بود و بهترین نمود مردم داری را در سیستان و بلوچستان نشان داد.

وی ادامه داد: یکی از سران طوائف خودش می گفت، وضع مردم به قدری خراب بود که کسی به نظام فکر نمی کرد تا اینکه شهید وارد منطقه شد و به جای آنکه پشت میزش بنشیند و بگویید مردم بیایند پیشش، خودش در همه استان گشت و با مردم صحبت کرد.

فرزند شهید شوشتری در خصوص نتایج حضور شهید در آن منطقه گفت: بعد از حضور شهید شوشتری در منطقه بود که امثال مولوی جنگی زهی ها به وجود آمدند که در دادگاه، ریگی را با ادله دینی محکوم کرد، البته این مولوی چند وقت پیش ترور شد.

روح الله شوشتری ادامه داد: در آن زمان تصور می شد این مولوی به خاطر اختلاف های قبیله ای کشته شده است؛ اما با گذشت ایام معلوم شد که دشمن هرکسی را که به دنبال ترمیم اختلاف سنی و شیعه و دوری از نظام در این منطقه است، ترور می کند و جلویش را می گیرد.

وی چهارمین نکته ای را که می توان از این چند سال عمر شهید شوشتری درس گرفت را احترام دانست و تصریح کرد: این مسئله احترام به حدی بود که شهید حاضر می شد با یک پیرزن بلوچ هم سفره شود، آن هم در شرایط سخت و تنگنای مردم منطقه.

فرزند شهید شوشتری با اشاره به وضعیت منطقه سیستان و بلوچستان و محرومیت ها آن خاطرنشان کرد: در چنین شرایطی بود که یک نفر مثل شهید شوشتری پیدا شده بود که با هفت ماه حضور در آن منطقه، مردم را آن قدر عوض کند که هر ماه سرمزار او می آیند و برای این نظام جان می دهند و تبلیغ می کنند.

 \"41431_891\"

روح الله شوشتری در پایان تاکید کرد: همه ما تصور می کنیم که هر وقت اسم یک سیستان و بلوچستانی می آید حتما قاچاق و اسلحه هم کنارش می آید؛ اما باید روی تغییر وضعیتی که شهید شوشتری ایجاد کرد فکر کرد، یعنی همان حرفی که شهید شوشتری می زد که چهره واقعی مردم سیستان و بلوچستان را باید نشان داد، آن ها آدم های بسیار شریفی هستند.

منبع : http://www.snn.ir/NSite/FullStory/News/?id=211893&Serv=9&SGr=83

فهرست برنامه های هشتمین سالگرد شهادت سردار شهید حاج احمد کاظمی در اصفهان به شرح زیر می باشد :

پنج شنبه 92/10/19

گلستان شهدای اصفهان از ساعت 1500 الی 1700 با حضور سردار استکی فرمانده محترم قرارگاه عملیاتی منطقه ای سیدالشهداء اصفهان

جمعه 92/10/20

نجف آباد نجف آباد، خ فردوسی شمالی، کوی شهید نجفیان، پ 20  موسسه شهید کاظمی از ساعت 1500 مراسم هیئت هفتگی فاطمیون با مداحی برادر سید مجتبی موسوی

سایت شهید کاظمی به مناسبت 19 دی ماه هشتمین سالگرد شهادت سردار شهید حاج احمد کاظمی در گفتگویی اختصاصی با سردار سرتیپ پاسدار برادر مرتضی صفاری فرمانده دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین علیه السلام یکی از خاطرات ایشان با شهید کاظمی را که ماحصل یک گفتگوی صمیمی است برای شما نقل می کند.

برادر صفاری که همان آقا مرتضی زمان جنگ است در طول هشت سال دفاع مقدس مسئولیت های مختلفی داشته است از جمله معاونت عملیات پایگاه منتظران شهادت ، اولین فرمانده و بنیانگذار تیپ 17 علی بن ابیطالب علیه السلام قم ، جانشین فرماندهی قرارگاه فجر ، مسئول آموزش نظامی قرارگاه مرکزی کربلا و بعد از دفاع مقدس فرماندهی قرارگاه نوح و منطقه سوم دریایی سپاه در ماهشهر ، فرماندهی آموزش های تخصصی نیروی دریایی ارتش در شمال کشور ، مسئول فعال سازی نیروهای عملیاتی ارتش در بوشهر ، 10 سال فرماندهی نیروی دریایی سپاه و نهایتا فرماندهی دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین (ع) ازسوابق درخشان این رزمنده سپاهی است .

ضمن تشکر از فرصتی که در اختیار ما گذاشتید یکی از خاطرات اختصاصی خودتان را با شهید کاظمی بفرمائید :

یکی از ویژگی های برادرمون احمد کاظمی عشق به شهادت بود. خب فرماندهان زیادی را ما تجربه کردیم اما ایشان به طور ویژه یعنی هر لحظه اش هر حالتی پیش می آمد می گفت : رفقای ما  برادرای ما که قبلا تو جبهه با هم زیاد کار می کردند شهید شدند رفتند ، ما عقب مانده ایم از دوستانمان .

همیشه ابراز ناراحتی می کرد و هر زمان که از ایشان علتش را جویا می شدیم می گفت : احساس تنهایی می کنم و معمولا هر جا گوشه ای گیر می آورد در فراغ دوستان قدیمی اش اشک می ریخت و ازدلتنگی برای یاران شهیدش می گفت .

از آخرین ملاقات هایی که با ایشون داشتید بفرمائید :

چند ماه قبل از شهادت ایشان بنده فرمانده نیروی دریایی بودم ، یک پایگاه و ایستگاه دریایی در جزیره کیش داشتیم که وظیفه آن رصد تردد و عبور و مرور کشتی ها بود . یک بار که برنامه بازدید از آن سایت را داشتیم ایشان هم به بندرعباس آمده بودند و گفتند من هم میام تا سری به پایگاه های هوائی خودمان بزنم و اوضاع را بررسی کنم .

با یک بالگرد به منطقه رفتیم و تقریبا ظهر بود که به فرودگاه رسیدیم ، ایشان تاکید داشتند که اول نماز رو اقامه کنیم بعد به بازدید سایت برویم . جهت اقامه نماز به مسجد امام حسن (ع) که در طول مسیر بود رفتیم . بعد از اقامه نماز تعدادی هم از جوانان در مسجد حضور داشتند در همان صفی که نشسته بود بعد از احوال پرسی به یکی از آن ها گفت : خب به چه کاری مشغولی ؟ آن جوان گفت : من الان چندین ساله پدرم اینجا بازاریه من هم اینجا درس می خونم و مدرسه میرم . ظاهرا تحصیلات آن جوان راهنمایی بود شهید کاظمی بیشتر باهاش صحبت کرد و از اوضاع و احوال آنجا پرسید آن جوان هم گفت : من دوست دارم بسیجی بشم ، جنگ بشه من برم سوریه و لبنان ( آن زملن هم کم و بیش بحث لبنان مطرح بود ) شهید کاظمی پرسید برای چی ؟ گفت : بالاخره یک راهی خداوند گذاشته ما که همه باید بمیریم خداوند یک راهی گذاشته آنجا و  بهترین راه مرگ شهادته خب چرا ما عقب بمونیم ؟

وقتی کلمه شهادت رو گفت دیدم احمد محکم با دست به سر خودش زد و شروع کرد به گریه کردن ، تقریبا به حالت سجده افتاد و شروع کرد هق هق کریه کردن من یک مقدار تکانش دادم گفتم :حالا که چیزی نشده یک صحبتی  این بنده خدا کرد . آن جوان هم تعجب کرد ما رو هم نمیشناخت لباس شخصی هم داشتیم نمی دونست که ایشون کیه . آن جوان به من گفت چی شد؟ گفتم هیچی نگران نباش بعد گفت : من واقعا میگم من عاشق شهادتم درسته این فضای کیش فضای خوبی نیست از نظر حجاب ، فکر مادیات دنیا و … ولی من احساسم اینه که شهدا رو دوست دارم رزمنده ها رو دوست دارم .

بعد گفتم شما تشریف ببرید تا من ایشان را آروم کنم . احمد چند دقیقه ای داشت واقعا هق هق گریه می کرد و بعد ساکت شد و دیدم کلی اشک توی چشماش هست و حالت خاصی به او دست داده بود .بهش گفتم : آخه بابا چی شده هر موقع بحث میشه میگی از رفقا عقب موندی و این طوری ناله میکنی؟ گفت : تا حالا من یک سطحی شهادت رو دوست داشتم اما اومدم این جوانی که در یک فضای خیلی خوبی هم نیست و در حال تحصیل هم هست و شغل پدرش هم بازاریه و میتونه صفای دنیایی بکنه اینجوری بگه من عاشق شهادتم و دوست دارم برم و من به اندازه این جوان هم شور و عشق و حال ندارم  و با این  حرارتی که این جوان به من گفت من احساس کردم که خیلی عقبم من که سال ها در جنگ بودم مسئولیت های مختلف هم داشتم  چرا من به این فیض نرسیدم ولی این که نه جنگ رو دیده نه توی جبهه بوده اینقدر داره با این حال صحبت میکنه پس من خیلی وضعم خراب بوده تا حالا .

حالت ویژه ای به احمد دست داده بود که چرا یک بچه بسیجی اینطوری عنوان می کند که من دوست دارم شهید بشم و بروم آنجا و راه شهدا را ادامه بدهم .

من هم خودم تعجب کردم تو فکر رفتم گفتم خدایا  این جوان در این فضای جزیره کیش چطور این تحول درش ایجاد شده مثلا برای این جوان که جنگ هم ندیده جبهه هم ندیده و شاید کلا چهار تا کتاب خونده و نهایتا فیلم هایی در این زمینه  دیده از شهدا اینقدر اثر گذاشته یعنی خون شهدا جاویده . بعد از این واقعه این حرارت شهادت طلبی برادرمان کاظمی بیشتر شد .

می خواستم این نکته را هم بگم در خصوص صحبتی که حضرت آقا در خصوص جوانان امروز دارند که می فرمایند : جوانان  امروز هم شور دارند هم شعور و کمتر از جوانان دوره اول انقلاب و جنگ نیستند و ما مطمئن هستیم که جوانان  امروز ما اگر صحنه تهدید جدی شود جوانان بیشتری نسبت به زمان جنگ وارد میدان می شوند الان شما ببینید خانواده ای وجود ندارد که از بستگانشان شهید و یا جانباز نشده باشند . شاید جوان های امروز ما از نظر ظاهر و مو و بعضی از تقلید های غربی داشته باشند اما دلشان و وجودشان با انقلاب و اسلام و ولایت است و این خیلی مهم است  و ما باید امیدوار باشیم که جوانان امروز ما مطمئنا راه شهدا رو محکم ادامه می دهند و هیچ شکی ندارم . ملت ما باید به داشتن همچین جوان هایی افتخار کند دشمن ما این روحیه شهادت طلبی را فهمیده است و برای همین است که تا کنون نتوانسته است حملات و تهدیدات نظامی اش را عملیاتی بکند .

در آخر توصیه ای هم برای کسانی که در فضای مجازی وارد صحنه نبرد با دشمن می شوند بفرمائید:

به نظربنده در شرایطی که حضرت آقا فرموده اند جنگ نرم شروع شده است و دانشجویان افسران جوان در جبهه مقابله با جنگ نرم هستند و اساتید آن ها به عنوان فرماندهان ، همین ایجاد سایت و یا شبکه های اجتماعی که الان دشمن به شدت فراوان در حال کار کردن هست ، خیلی مهم است ، روحیات و حرکات و آمادگی رزم و نظامی و جنگی به جای خود ، اما دشمن گزینه جنگ نظامی در اولویت آخرش هست الان بوسیله جنگ نرم همه اقدام ها را دارد انجام می دهد و جنگ روانی که به راه انداخته است نتیجه ان است و بالاخره برای مقابله با این مدل نیازبه سایت های مختلف و ایجاد فرهنگ جهاد و شهادت و فرهنگ مقابله با دشمن و خصوصا دشمن شناسی است که این شیوه های جنگ را باید بدل زد و مشابه آن را راه کار پیدا کرد و خنثی کرد و الان شما با ایجاد این سایت در این جنگ و میدان رویارویی با نبرد نرم دشمن وارد شده ائید و انشاالله این وسعت پیدا کند و شما بتوانید این نوع تهدیدات رو با همت و استعدادهایی که دارید برتری پیدا کنید و آنها را خنثی کنید و قطعا خداوند متعال هم کمک خواهد و همیشه باید دعا کنیم که عاقبت بخیری شهادت در راه اسلام باشد و انشاالله همه این توفیق رو پیدا کنیم که مرگ ما نهایتش شهادت در راه خداوند و اسلام عزیز باشد .

ضمن تشکر مجدد از شما از خداوند می خواهیم که شما را در جهت تربیت افسران مکتبی و نسل آینده سپاه تحت فرامین مقام معظم رهبری یاری و همه سربازان اسلام را نصرت و پیروزی عطا نماید ، انشا الله .

انتهای پیام /