نوشتهها
19 دی ماه سال 1384 بود که هواپیمای سرداران و فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ارومیه سقوط کرد. در میان شخصیت هایی که در این سانحه به شهادت رسیدند، نام یکی از سرداران سپاه به نام احمد کاظمی به چشم می خورد که حال، لقب زیبای شهید در کنار نام او خودنمایی میکرد. به مناسبت سالروز شهادت این شهید والامقام در ادامه برشی کمتر شنیده شده از زندگی او را که همانا کمک به مردم زلزله زده بم بود، مرور می کنیم.
هر 12 دقیقه یک پرواز
سردار کاظمی روز جمعه 5 دی ماه 1382 اول وقت تماس گرفتند و گفتند همه هواپیما و بالگردهای بزرگی که می توانند امداد رسانی کنند آماده بشوند. زلزله در ساعت 5:26 بامداد اتفاق افتاده بود، اولین بالگرد ما حدود ساعت 11 به منطقه رسید و بعد از هماهنگی های اولیه در تهران حدود ساعت 3 بعد از ظهر حاج احمد خودش را به بم رساند.
تقریبا در 60 تا 72 ساعت اول پایه عملیات امداد و نجات در محل فرودگاه بم تشکیل شد. باند فرودگاه را در اختیار خودش گرفته بود و کنترل و هدایت هواپیماها و بالگردهای حامل مجروحین را بر عهده داشت. با تدبیر او، هر دوازده دقیقه، یک فروند هواپیما یا بالگرد دو ملخه حامل آسیب دیدگان، از فرودگاه پرواز میکرد و به سرعت، سی هزار مجروح از بم انتقال داده شد؛ این تنها با درایت و دلسوزی حاج احمد کاظمی ممکن بود و بس.
اولین نفری بود که سر برانکارد را می گرفت و داخل هواپیما می گذاشت، به کمک مجروحین میکرد تا زمان توقف من روی زمین کمتر باشد و بتوانم هر چه سریعتر 10 تا مجروح رو بیشتر از شهر خارج کنم.
همه آن ها مرده اند !
از کجا و توسط چه کسی تماس گرفته بودند نمی دانم، اما حاج احمد خیلی ناراحت آمد و گفت که مردم از سرما داخل شهر دارند میلرزند، سریع بروید از هر جا می تونید چادر تهیه کنید. بالگردهای ما به دلیل کوهستانی بودن منطقه و عدم امکان ارتفاع بالای پرواز قادر به پرواز شبانه نبودند، شهید کاظمی با توکل بر خدا اجازه پرواز رو دادند. بالگردها شبانه به کرمان رفتند تا چادر بیاورند که برای اولین بار این پرواز در شب رقم خورد تا بتوان عملیات امداد رسانی رو تکمیل کرد.
در مجموع 600 سورتی پرواز انجام شد که در طول این مدت خلبان ها در محل عملیات امداد و نجات استراحت میکردند و خلبانی تعویض نشد.
تمام هم و غمش این بود که فشار از روی مردم با سرعت هرچه بیشتر برداشته شود.
یک روز شهید کاظمی آمد و گفت بچه این کنسروها و کمک های مردمی رو که مردم داده اند، برای این هایی است که داخل شهر هستند …
امکان نداشت از این کمک های مردمی استفاده بکند حتی آب خوردن.
یک ماشین وانت رسید برای تخلیه کنسروها، سه یا چهارتا بچه 4 یا 5 ساله عقب وانت بودند با صورت های خاک آلود
به راننده وانت گفتم میشه این بچه ها رو بگذارید جلو بخوابند که بتونیم تعداد بیشتری کنسرو رو بار بزنیم، راننده که پدر یا از بستگان آنها بود با اشاره دست و صورت به ما گفت : همه شان مرده اند …
حاج احمد همین جور که پای بالگرد ایستاده بود صورتش رو گرفت و از اونجا دور شد … لحظات سختی بر او گذشت.
روزی که می خواستیم از بم خارج بشویم گفت آقا رضا بگردید داخل هواپیما کنسرو یا نان نمانده باشد که متعلق به مردم باشد و امروز که داریم بم را ترک می کنیم اینها داخل هواپیما مانده باشد. این قدر حساس بود که کمک های مردمی را فقط مردم زلزله زده استفاده کنند.
عمدتا شهید کاظمی و سردار سلیمانی داخل شهر بودند و مشغول امداد رسانی، اکثر مردم شهر ایشون رو به چهره میدیدند، هرگز باور نمیکردند که «فرمانده نیروی هوایی سپاه پاسداران» باشد. صد ساعت تمام، چشمهایش با خواب بیگانه بودند و او بیدارتر از همیشه، در پی «خدمت» بود.
خادم ناشناس
یکی از اهالی بم از دیدارش با حاج احمد اینگونه روایت میکند:
سه تا ماشین در صحنه دیدم گفتند چی شده و گفتم همه زیر آوارند … تمام ساختمان ها پایین ریخته بودند من تمام وضعیتم خاکی بود آقای کاظمی را نمیشناختم بعد از شهادت ایشون رو شناختم ایشون اومد داخل ساختمان که تل خاکی بود جوان ها که دیدند آقای کاظمی مشغول کار است کمک کردند و تمام اجساد و پدر و مادر من را از زیر آوار بیرون آوردند .
شهید کاظمی پس از پنج سال خدمات ارزنده در نیروی هوایی سپاه، در سال ۱۳۸۴ حکم فرماندهی نیروی زمینی سپاه را از فرمانده معظم کل قوا دریافت کرد و تنها در سه ماه فعالیت شبانهروزی، بیش از یکصد سفر به همه یگانهای نیروی زمینی داشت و وضعیت یگانهای نیروی زمینی را از نزدیک بررسی کرد. سردار شهید احمد کاظمی، محور عمده فعالیتهای نیروی زمینی را تقویت و ارتقای یگانهای صفی نیروی زمینی سپاه اعلام کرد و در این زمینه، خدمات ارزنده ای را ارایه نمود.
سرانجام شهید احمد کاظمی در 19 دی ماه 1384 به همراه 10 نفر در پرواز 232 جت فالکن تهران به مقصد ارومیه آسمانی شد و به همرزمان شهیدش پیوست و در قطعه شهدای عملیات کربلای 5 در گلستان شهدای اصفهان و در جوار شهید حاج حسین خرازی به یاد سپرده شد.
راویان:
سرتیپ دوم پاسدار خلبان رضا قاسمی معاونت وقت عملیات نیروی هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
سرهنگ پاسدار برادر حسین دهشیری مسئول هماهنگی و ارتباطات شهید کاظمی
سرهنگ پاسدار محمد محبی مدیر عملیات امداد و نجات هوایی زلزله بم
برگرفته از مستند واقعه (عملیات امداد رسانی شهید کاظمی در بم)
تهیه و تنظیم: پایگاه اختصاصی سردار شهید حاج احمد کاظمی ShahidKazemi.ir
چاپ شده در نشریه حرم، آستان قدس رضوی، شماره 630- 12/10/97 – صفحه 19-18
زلزله بم اما جدا از همه جنبههای فنی و ناظر بر ساختمان سازی، فرصتی بود برای انسانسازی و چه خوب، کسی که در بم نگاه داشتن آتش شوق سالهای خون و شهادت را در سینه خود به ظهور رساند، چند سالی بعد، پاداش حقیقی خود را دریافت کرد.
حاج احمد، تنها مرد سالهای مقاومت و جهاد علیه دشمن بعثی نبود، بلکه هر جا ندای مظلومی شنیده میشد، باید زودتر از همه به دفاع برمیخاست.
خبر حادثه دلخراش زلزله بم را که شنید، اندوه همه وجودش را فرا گرفت؛ آن قدر که پیش از همه به نجات زلزله زدهها شتافت؛ «نخستین ناجی زلزلهزدگان بم»، کسی نبود جز یادگار سالهای دفاع مقدس، حاج احمد کاظمی؛ همان گونه به سان سالهای جانبازی در جبههها گمنام و ناشناس، پیش از همه خود را به بم رسانده و مشغول کمکرسانی بود.
اگر او را میان آوارهها و جنازهها، موقع انتقال مجروحان و خارج کردنشان از زیر آوار و با آن چشمهای خسته و نیمه باز، میدیدی، هرگز باور نمیکردی که «فرمانده نیروی هوایی سپاه پاسداران» باشد. صد ساعت تمام، چشمهایش با خواب بیگانه بودند و او بیدارتر از همیشه، در پی «خدمت» بود.
باند فرودگاه را در اختیار خودش گرفته بود و کنترل و هدایت هواپیماها و بالگردهای حامل مجروحین را بر عهده داشت. با تدبیر او، هر دوازده دقیقه، یک فروند هواپیما یا بالگرد دو ملخه حامل آسیب دیدگان، از فرودگاه پرواز میکرد و به سرعت، سی هزار مجروح از بم انتقال داده شد؛ این تنها با درایت و دلسوزی حاج احمد کاظمی ممکن بود و بس.
شاید کسی باور نمیکرد. خواب در برابر دیدگان احمد کاظمی چنان سر تسلیم فرود آورد که پس از صد ساعت بیداری او به خواب نرفته، بلکه بیهوش شود و به همه ما فرورفتگان در روزمرگیهای خود، نشان دهد که در روزگار صلح نیز مردانی هستند که بر خلاف ظاهر آرام خویش، هنوز هم مرد جنگند.
پایان دلنشین یک مرد بیپایان
وی پس از پنج سال خدمات ارزنده در نیروی هوایی سپاه، در سال 1384 حکم فرماندهی نیروی زمینی سپاه را از فرمانده معظم کل قوا دریافت کرد و تنها در سه ماه فعالیت شبانهروزی، بیش از یکصد سفر به همه یگانهای نیروی زمینی داشت و وضعیت یگانهای نیروی زمینی را از نزدیک بررسی کرد. سردار شهید احمد کاظمی، محور عمده فعالیتهای نیروی زمینی را تقویت و ارتقای یگانهای صفی نیروی زمینی سپاه اعلام کرد و در این زمینه، خدمات ارزنده ای را ارایه نمود.
شهید کاظمی در شب شهادت، طی نشست، ضمن آن که که حسرت میخورد که چرا شهید نشده و یاران او رفتهاند، سفارش کرد: «شهدا خیلی به گردن ما حق دارند، باید تلاش زیادی کنیم. باید در اردوهای راهیان نور از همه شهدا (ارتش، سپاه و بسیج) بگویید، از خودتان نگویید از دیگران بگویید. از نیروی هوایی ارتش، از هوانیروز ارتش، از شهدای ارتش و جهاد بگویید».
وی صبح روز شهادت، رهسپار منطقه شمال غرب شد… .
احمد که از غرب بازگشت آنقدر کارنامه اش درخشان بود که فرمانده کل قوا حضرت آیت الله العظمی خامنه ای در فرازی از حکم انتصاب او نوشتند:
\”فرماندهی نیروی هوایی جوان و پر نشاط سپاه پاسداران را به شما که از سرداران کار آمد و پر توان و شجاع و برخوردار از سوابق درخشان در دوران دفاع مقدس و پس از آن می باشید می سپارم\”
حضور احمد کاضمی تحولی عظیم در نیروی هوایی بوجود آورد و از آنجا که او تحلیلی صحیح از شرایط سیاسی و نظامی و تهدیدات آینده داشت تمام توان خود را در تقویت بنیه ی موشکی جمهوری اسلامی ایران معطوف داشت که موفقیت تولید و آزمایش موشک شهاب3 نمادی از این اراده فولادین است.در همین دوره بود که زلزله ای ویرانگر،شهر بم را با خاک یکسان کرد.حضور احمد در همان ساعات اولیه و بسیج کلیه ی امکانات نیرو ی هوایی به منطقه و انتقال بیش از 30 هزار مجروح به تهران،در کمتر از یک هفته،صفحه ی درخشان دیگری بر کارنامه ی افتخار آمیز احمد افزود. نگارنده در آنجا شاهد بودم که او بدون خواب و خوراک و در ساده ترین صورت ممکن فرماندهی بزرگترین عملیات حمل و نقل هوایی را بر عهده گرفت در حالی که همه می گفتند:
احمد بیش از صد ساعت می شود که خواب را به چشمان خود حرام کرده است.
منبع : کتاب احمد ، بنی لوحی سید علی ، ص 135