نوشته‌ها

عملیات محرم در سال‌های ابتدای جنگ به مورد اجرا گذاشته شد . لشکر هشت نجف اشرف در این عملیات یک تیپ کامل از ارتش عراق را به اسارت گرفت. فرمانده تیپ عراقی چنان غافلگیر شده بود که باور نمی‌کرد که اسیر شده است . احمد به او گفت سوار جیپ من شو تا با هم برویم و تیپ تو را خلع سلاح کنیم.

افسر عراقی به احمد گفت تو کی هستی که به من دستور می‌دهی ؟

وقتی احمد کاظمی‌به او گفته بود که من فرمانده لشکر هستم ، آن نامرد به احمد توهین کرده و گفته بود تو آشپز من هم نیستی!

طرف عراقی باور نمی‌کرد که یک جوان ۲۳ ساله فرمانده لشکری باشد که تیپ او را برق اسا محاصره کرده و این آقا را که فرمانده تیپ بود به اسارت گرفته است .

شهید کاظمی‌هم به او گفته بود حالا نشانت می‌دهم که آشپز تو هستم یا نه !

وقتی فرمانده عراقی دید که مجموع تیپ به محاصره افتاده است فرماندهان گردان‌های تیپ را صدا زد و یکی پس از دیگری تسلیم شدند.

همین فرمانده تیپ بود که در دوران اسارت متحول شد و بعد فرماندهی یکی از یگان‌های لشکر بدر را بر عهده گرفت.

منبع: سردار سرتیپ پاسدار علی فدوی – ماهنامه شاهد یاران – دیماه ۹۰ – ص ۲۵

بعضي به شوخي، به اين سيستم مي‌گفتند «سيستم رضاشاهي»؛ اين كه ستاد يك لشكر نسبت به تيپ‌ها و بقيه‌ي يگان‌هاي زير مجموعه‌اش در تنعم بيشتري باشد و هميشه بر آنها مقدم باشد!

معمولاً امكانات و بودجه كه به يك لشكر مي‌آمد، رسوباتش مي‌رسيد به گردان‌ها و گروهان‌ها، كه اصلي‌ترين جايگاه رزم را داشتند.

حاج احمد كاظمي كه فرمانده‌ي نيروي زميني شد، دقيقاً‌ اين سيستم را برعكس كرد؛ اولويت را توي تقسيم بودجه و امكانات، داد به گردان‌ها و تيپ‌ها.

حتي در يك مورد كه خودم شاهد بودم، ستاد يكي از لشكرها را از مركز استان، برد به يكي از شهرستان‌هاي دور افتاده كه قبلاً مقر يكي از تيپ‌هاي رزمي آن لشكر بود. آن وقت مقر ستاد در مركز استان را داد به آن تيپ رزمي.