احمد که از غرب بازگشت آنقدر کارنامه اش درخشان بود که فرمانده کل قوا حضرت آیت الله العظمی خامنه ای در فرازی از حکم انتصاب او نوشتند:

\”فرماندهی نیروی هوایی جوان و پر نشاط سپاه پاسداران را به شما که از سرداران کار آمد و پر توان و شجاع و برخوردار از سوابق درخشان در دوران دفاع مقدس و پس از آن می باشید می سپارم\”

حضور احمد کاضمی تحولی عظیم در نیروی هوایی بوجود آورد و از آنجا که او تحلیلی صحیح از شرایط سیاسی و نظامی و تهدیدات آینده داشت تمام توان خود را در تقویت بنیه ی موشکی جمهوری اسلامی ایران معطوف داشت که موفقیت تولید و آزمایش موشک شهاب3 نمادی از این اراده فولادین است.در همین دوره بود که زلزله ای ویرانگر،شهر  بم را با خاک یکسان کرد.حضور احمد در همان ساعات اولیه و بسیج کلیه ی امکانات نیرو ی هوایی به منطقه و انتقال بیش از 30 هزار مجروح به تهران،در کمتر از یک هفته،صفحه ی درخشان دیگری بر کارنامه ی افتخار آمیز احمد افزود.   نگارنده در آنجا شاهد بودم که او بدون خواب و خوراک و در ساده ترین صورت ممکن فرماندهی بزرگترین عملیات حمل و نقل هوایی را بر عهده گرفت در حالی که همه می گفتند:

احمد بیش از صد ساعت می شود که خواب را به چشمان خود حرام کرده است.

منبع : کتاب احمد ، بنی لوحی سید علی ، ص 135

احمد با کوله باری از تجربه و خاطراتی از حماسه و ایثار بسیجیان و دوستان شهیدش،راهی تهران شد.حالا باید مثل بچه های خوب و مودب لباس های اتو کشیده به تن کند ،در جلسات پشت میز بنشیند و نامه هایش را در کارتابل بخواند.خوب،چه اشکالی دارد! این نتیجه ی ماندن است.\”فاتح خرمشهر\” در آغاز راهی قرار گرفته که تحمل آن برای او مشکل و طاقت فرساست.

احمد شیری را می ماند که در قفس کرده اند،امّا شیر اگر در قفس هم باشد باز،هم شیر است.برای همین،احمد حتّی سخت تر از دوران دفاع مقدّس،چون سربازی فداکار خود را در اختیار فرمانده اش \”آقا سید علی آقا\” قرار می دهد و زمانی نمی گذرد که عشق به رهبری و ولایت پذیری او برسر زبان ها می افتد.پذیرفتن مأموریت بسیار سخت در شمال غرب کشور و حضور مقتدرانه و اثر گذار او در آنجا و رضایت فرمانده کل قوا از عملکرد احمد،نشاندهنده ی موفّقیّت او در رشد و سیر الی الله است.

منبع : کتاب احمد – بنی لوحی سید علی – ص 131

 

چند بار ساواک دستگیرش کرد. یک بار،بد جوری شکنجه اش داده بودند.

 روزی که آزادش کردند، وقتی می خواست برود حمام ، دیدم زیر پیراهنش پر از لکه های خشک شده ی خون است، اثر تازیانه ها. بعدا فهمیدم بینی اش را هم شکسته اند. خودش یک کلمه راجع به بلاهایی که سرش در آورده بودند،چیزی نگفت . هر چه مادر می گفت این از خدا بی خبرها چی به روز تو آوردن؟ می گفت: هیچی مادر! بینی اش را هم از خونهای لخته شده ای که هر روز صبح روی بالشش می دیدیم،فهمیدیم شکسته. خودش می گفت: این خونها مال اینه که توی زندان سرما خوردم! اثرات آن شکستگی بینی، تا آخر عمر همراهش بود. با اینکه یک بار هم عملش کردند، ولی باز هم از تبعاتی مثل تنگی نفس رنج می برد.

منبع : کتاب شهید احمد کاظمی – مسافران ملکوت – سعید عاکف – انتشارات ملک اعظم

مقدمه فلسطین رفتنش ، خبری بود که یکی از آشناها صبح زود به مان داد . گفت: مامورای شهربانی امروز دوباره می خوان بیان سراغ احمد که دستگیرش کنن.

خبرش موثق بود . همان صبحی با یک تانکر نفتکش که داشت می رفت آبادان ، فراری اش دادیم از شهر .

دو ، سه ماه ندیدیمش ، وقتی برگشت، فهمیدیم از آبادان رفته عراق و از آنجاهم رفته فلسطین . بعد هم از طریق ترکیه ، قاچاقی برگشته بود ایران . با این که چیزی به پیروزی انقلاب نمانده بود و ارکان رژیم به هم ریخته بود ، ولی باز هم خطر دستگیری اش وجود داشت . یادم هست برای پدر یک رادیو آورده بود، برای بقیه هم ، سوغاتی های دیگر . یک سری عکس کوچک و بزرگ هم آورده بود. همه شان مربوط به اردوگاه های فلسطینی نشین بودو حکایت از آوارگی ها و بدبختی هایشان داشت. در باره ی اوضاع و احوال مبارزان فلسطینی ازش سوال کردم. گفت: خیلی هاشون از دین و معنویت بویی نبردن! تا زمانی هم که این مشکل شون رو حل نکنن، به جایی نمی رسن!

منبع : کتاب شهید احمد کاظمی – مسافران ملکوت – سعید عاکف – انتشارات ملک اعظم

 دیپلم ماشین آلات کشاورزی را از دبیرستان شریعتی نجف آباد گرفت. بعد در مغازه نجاری پدرش مشغول به کار شد. شش ماه بعد،همراه گروه محمد منتظری برای کمک به چریک های فلسطینی به سوریه رفت . این گروه 45 روز در پادگان «حموریه »نزدیک دمشق آموزش نظامی دیدند تا اینکه به لبنان رفتند. احمد عضو یکی از گردان های نظامی سازمان الفتح شد بعد از چند ماه «نا امید» از فلسطینی ها برگشت ایران.

شهید احمد کاظمی در 2 مرداد 1337 در شهرستان نجف اباد به دنیا آمد.

 شهیدان از همان آغاز ساکنان بهشت عدن الهی بوده اند . آنان چند صباحی مهمان این عالم خاکی شدند تا به ابتلائاتی سخت ازموده شوند و بهای سکونت ابدی شان در بهشت جاودانه را بپردازند ، تا فردای قیامت ، این حجت الهی بر همگان تمام شود که : بهشت را به بها می دهند ، نه به بهانه مادر خواب سه تا ماهی را دیده بود ، سه تا ماهی که توی یک رودخانه ، می رفته اند به سمت دریا . می گفت : یکی از اون ماهی ها ، روی کمرش یه هلال ماه داشت ، اصلا انگار خود ماه بود ، چون که نور زیبا و خیره کننده ای ازش به طرف اسمون پاشیده می شد . مادر وقتی خوابش را تعریف می کرد ، حال و هوای خاصی پیدا کرده بود . خیره شده بود به یک نقطه نامعلوم . می گفت : هزاران هزار ماهی دیگه توی اون رودخونه بودند که با اون دو تا ماهی ، دنبال این ماهی نورانی می رفتند ، یعنی اون ماهی ، تمام ماهی ها رو داشت هدایت می کرد به سمت دریا . مادر گفت : محسن ! می دونم که اون سه تا ماهی ، تو و دو تا برادرات بودین ، ولی نمی دونم اون ماهی نورانیه کدوم یکی تون بود؟ آن وقت ها احمد چهار سالش بود . بعد ها توی جنگ ، وقتی احمد فرمانده لشکر نجف اشرف شد ، مادر گاهی یاد خوابش می افتاد . می گفت : اون ماهی نورانی همین احمدم بود !

 منبع : مسافران ملکوت – سعید عاکف – انتشارات ملک اعظم

سردار حاجی‌زاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در حاشیه مراسم بزرگداشت سردار سرلشکر احمد کاظمی و یارانش که شب گذشته در حسینیه حضرت فاطمه زهرا (س) برگزار شد، در گفت‌وگو با خبرنگار باشگاه جوانی برنا در بیان فضایل شهید بزرگوار احمد کاظمی گفت: شهید کاظمی سه آرزو داشت. اولین آن، عشق به شهادت بود که به آن رسید. دوم، در دورانی که توفیق داشتیم در کنار ایشان باشیم و سال‌هایی که شاهد بیانات و صحبت‌های او بودیم، خیلی از شهید خرازی اسم می‌برد و نهایتا در جوار شهید خرازی در تخت فولاد اصفهان آرمید. همین مورد یک اقدام معجزه‌آسا بود و ما فکر نمی‌کردیم چنین اتفاقی بیفتد. موضوع سوم، عشق شهید کاظمی به ولایت بود. احمد کاظمی عاشق آقا بود و دیدیم که رضایت مقام معظم رهبری را با پیامی که در مورد او دادند، توانست جلب کند.

فرمانده نیروی هوافضای سپاه با اشاره به علاقه سردار سرلشکر احمد کاظمی به حضرت فاطمه زهرا (س) خاطرنشان کرد: شهید کاظمی دائما در صحبت‌های خود از حضرت فاطمه (س) نام می‌برد و همین حسینیه که توسط شهید کاظمی بنیان گذاشته شد نیز به نام حضرت زهرا (س) است و یادآور دایمی شهید احمد کاظمی است. هر زمان که اینجا مراسمی برگزار می‌شود، یادآور این شهید خواهد بود بعد از شهادت او نیز این علاقه در ذهن کسانی که او را می‌شناختند، حک شد و باقی ماند.

سردار سرتیپ حاجی‌زاده در انتها به بیان خاطره‌ای از شهید کاظمی پرداخت‌ و گفت: ماموریت‌های زیادی برای سرکشی و انجام امور رفته‌ام. شهید کاظمی در سرکشی‌ها از قشر جوان، سربازها، درجه‌دارها، آسایشگاه و وضعیت سخنرانی آنها شروع می‌کرد. بعضا در طی روز 14 یا 15 ساعت طول می‌کشید متوجه می‌شدم که حاج احمد میوه نمی‌خورد؛ می‌گفت امکان دارد که این میوه سهم سربازها و پرسنل اینها باشد. در آن سختی و شرایط فشرده کاری هیچ‌گاه به آن غذا و میوه‌ها لب نمی‌زد.

به گزارش برنا، مراسم پنجمین سالگرد عروج ملکوتی سردار احمد کاظمی و یارانش شب گذشته در حسینیه حضرت فاطمه الزهرا (س) نیروی هوا فضای سپاه با حضور فرزندان شهدا و عموم مردم برگزار شد. سردار محمد علی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران، سردار قاسم سلیمانی، محمد باقر قالیباف و تعدادی از همرزمان شهید نیز در این مراسم حضور داشتند.

منبع : برنانیوز

آشنایی‌تان با شهید كاظمی، از كجا آغاز شد؟

رضایی: در عملیات «طریق‌القدس» پاییز سال 1360 بود كه با برادر احمد كاظمی آشنا شدم. در آن زمان، چند ماهی می‌شد كه فرمانده سپاه شده بودم. ایشان در این عملیات مسئولیت مستقیمی نداشت و به شكل كمكی با یكی از فرماندهان عملیات «طریق‌القدس» همكاری می‌كرد.

با توجه به شناخت روحیات احمد كاظمی، ایشان را به فرماندهی یك یگان گماشتم و در فتح‌المبین نیز او را فرمانده تیپ 8 نجف قرار دادم كه البته بعدها تیپ 8 نجف اشرف، پس از چند عملیات، از نخستین تیپ‌هایی بود كه به لشكر تبدیل شد.

چه خصوصیات و ویژگی‌هایی در احمد كاظمی، وی را نسبت به دیگران برجسته می‌كرد؟

رضایی: باید گفت كه احمد كاظمی از نظر تخصصی و فنی و نظامی، یك كارشناس عملیاتی برجسته بود، به گونه‌ای كه همیشه بیش از یك فرمانده لشكر در عملیات‌ها، اظهارنظر می‌كرد و به واقع نظریاتش كاملا منطقی بود. در بعد تاكتیكی نیز نوآوری و خلاقیت بسیاری از خود نشان می‌داد؛ چه از لحاظ خط‌‌ شكنی و چه از لحاظ پیشروی در عمق جبهه دشمن.

ویژگی دیگر شهید كاظمی، جنبه معنوی و روحانی ایشان بود كه وی را به یك مجاهد تبدیل كرده بود. دیگر آن‌كه وی یك تحلیلگر سیاسی بود كه مسائل سیاسی داخلی و خارجی را به خوبی دریافت و تحلیل می‌كرد. او اخبار سیاسی را از رادیو عراق و «بی.بی.سی» هم تعقیب و آنها را تحلیل می‌كرد.

در كدام مقاطع حساس و نقاط عطف دفاع مقدس، شهید كاظمی نقش مؤثری داشت؟

رضایی: نخستین نقطه عطفی كه احمد كاظمی در آن برجسته شد، عملكرد موفق ایشان در عملیات «ثامن‌الائمه(ع)» بود. او در محور جنوبی این عملیات، عوامل تحت امرش را به خوبی فرماندهی كرد و اهداف مورد نظر را به تصرف درآورد. دومین عملیات موفق ایشان در «فتح‌المبین» بود. وی از تنگه «زلیجان» دشمن را محاصره و مقر فرماندهی را منهدم كرد و سرانجام تنگه «رقابیه» را گشود. موفقیت ایشان در این عملیات، در كل محورهای دیگر «فتح‌المبین» اثر گذاشت، چرا كه توانسته بود با لشكر خویش، به جاده «فكه» و ارتباطات رادار نزدیك شود و عقبه دیگر لشكرهای دشمن را كه از این جاده تدارك می‌شدند، تهدید كند و خلاصه آن ‌كه باعث تزلزل در كل محورهای دیگر درگیری دشمن شود.

عملیات بعدی، «بیت‌المقدس» و آزادی خرمشهر بود. لشكر ایشان هم در مرحله نخست عملیات و هم در مرحله آخر آن، توانست نقش فوق‌العاده‌ای ایفا كند به گونه‌ای كه در روزهای پایانی درگیری «بیت‌المقدس» كه نیروهای ایرانی، توان كافی برای آزادی خرمشهر نداشتند و تقاضای چند هفته بازسازی را از فرماندهی داشتند، ایشان توانستند با كمك شهید حسین خرازی ـ بنا بر دستوری كه به ایشان داده بود ـ‌ آخرین مرحله عملیات آزادسازی خرمشهر را انجام دهند. ایشان توانستند نیروهای عراقی را در خرمشهر محاصره و شهر را آزاد كنند و اینگونه بود كه در همه عملیات‌ها تا پایان جنگ، وی بدون استثنا نقش فعال و موفقی داشت؛ وی از افراد مؤثر در آزادسازی خرمشهر بود و این شهر تا ابد، مرهون رشادت كاظمی است.

شیوه عملكرد و فرماندهی كاظمی چه خصوصیاتی داشت؟

رضایی: كاظمی از شیوه «فرماندهی در صحنه» پیروی می‌كرد، به گونه‌ای كه همیشه خود پیشتر از رزمندگان حركت می‌كرد. وی نه تنها در خط مقدم و در جنگ نزدیك با نفرات دشمن می‌جنگید، بلكه در تلاش بی‌وقفه و شبانه‌روزی برای آماده كردن بخش‌های مختلف لشكر، از آتش توپخانه تا زرهی و پیاده، حضور فعال و مستقیم بود.

وی همچنین از تأمین آب و غذای رزمندگان تا تهیه مهمات و فشنگ بسیجی‌ها و طرح‌های تاكتیكی و آتش توپخانه، همه را از نزدیك و مستقیم با نظارت و مدیریت می‌كرد.

خصوصیات اخلاقی كاظمی در فرماندهی چه تفاوتی با دیگران داشت؟

رضایی: باید اذعان كرد، احمد كاظمی، فردی بسیار باغیرت بود. برای وی بسیار سخت بود در عملیاتی كه با فتح همراه نبود و ناچار می‌شد به نیروهایش دستور عقبگرد دهد، عقب‌نشینی كند؛ بنابراین در این موقعیت، ما حتی فرماندهان دیگر را می‌فرستادیم كه او را برگردانند تا برای عملیات بعدی آماده شود. یادم می‌آید در «كربلای 4» پس از دو ساعت از آغاز درگیری، متوجه لو رفتن منطقه شدیم و به دنبال آن، دستورهای لازم برای عقب‌نشینی یگان‌ها را صادر كردیم و لشكرها موظف شدند تا پیش از روشن شدن هوا به مقرهای اصلی خود برگردند، اما كاظمی زیر بار نرفت، چون برایش بسیار سخت بود. او حتی با تعدادی از یارانش به رودخانه زد و از آنجا عبور كرد و قصد داشت انفرادی با دشمن بجنگد و البته تا وسط روخانه اروند هم رفت، اما برای جلوگیری از ایجاد احساس تمرد، بازگشت.

جدای از حضور در میدان جنگ، شهید كاظمی چه نگاهی به مسائل داخلی كشور داشت؟

رضایی: كاظمی در ابعاد امنیت داخلی نیز فردی بسیار مسلط بود، به گونه‌ای كه در سال 1372 كه به كردستان اعزام شد، در مدت سه سال هم منطقه را از نظر نظامی، امن كرد و هم در یك لشكركشی به داخل خاك عراق و محاصره مركز فرماندهی نیروهای ضدانقلاب كه در عراق مستقر بود، از آنان تعهد سیاسی گرفت كه دست از مبارزه مسلحانه بكشند.

دیدگاه كاظمی نسبت به ولایت، امام و رهبری چگونه بود؟

رضایی: وی نسبت به ولایت و رهبری نظام، اعتقاد فوق‌العاده محكمی داشت به گونه‌ای كه در حوادث سیاسی اصفهان و نجف‌آباد، كوچك‌ترین تزلزلی به خود راه نداد و از رهبری حمایت كرد. با وجودی كه تعدادی از دوستانش از این اعلام موضع صریح وی ناراحت شدند، اما ایشان پیروی خود از صراحت را كامل اعلام كرد. البته عده‌ای هم كه خود را ولایتی معرفی می‌كردند، علیه وی جوسازی‌هایی كردند، اما ادعای آنان بی‌اساس بود و كاظمی از وفادارترین افراد به نظام، امام و ولایت بود.

آیا چنین جوسازیهایی برای كاظمی در سپاه هم وجود داشت؟

رضایی: قدر و منزلت وی در سپاه كاملا رعایت نشد. استعداد ایشان فراتر از نیروی هوایی بود و حتی از نیروی زمینی كه در این اواخر عهده‌دار فرماندهی آن شد، فراتر بود. البته باید گفت در هر سازمانی، اختلاف‌نظرهایی وجود دارد و در مورد ایشان هم، این عامل باعث شد تا از توانایی ایشان به اندازه كافی استفاده نشود. ناگفته نماند كه به دلیل شناختی كه رهبری از توانایی ایشان داشتند و با نظر ایشان، چند ماه پیش به مسئولیت نیروی زمینی منصوب شد.

احمد كاظمی را چگونه توصیف می‌كنید؟

رضایی: زندگی كاملا زاهدانه‌ای داشت و به دنبال جمع‌آوری ثروت نبود. با خانواده‌اش بسیار دوستانه برخورد می‌كرد و به آنان كمك می‌رساند. با زیردستانش از پاسدار گرفته تا سرباز وظیفه، با احترام و محبت برخورد می‌كرد و حتی با آنان مشورت می‌كرد و احترام بسیاری برایشان قایل بود.

رابطه كاظمی با شما چگونه بود؟

رضایی: بسیار صمیمی و نزدیك بود، به گونه‌ای كه هنگامی كه در فعالیت‌های سیاسی دچار مشكل می‌شدم و نمی‌توانستم با كسی درد دل كنم، با وی در میان می‌گذاشتم. علاقه فوق‌العاده‌ای به او داشتم و او را نزدیك‌ترین فرد به خود می‌دانستم.

شهادت احمد چه اثری بر جای گذاشت؟

رضایی: شهادت وی، پیام تكان‌دهنده‌ای برای دوستان و یاران بود، به گونه‌ای كه آنان را بار دیگر به ارزش‌های دفاع مقدس بازگرداند و آن ارزش‌ها را زنده كرد. شهادت احمد، مانند شوكی بود بر رزمندگان و ایثارگران و برای آنان گذشته را زنده كرد. در سطح جامعه هم نوعی بیداری نسبت به فرزندان گمنام و قهرمان ملت ایران بود و مردم دریافتند، در میان آنان هستند چهره‌های پرافتخار و گمنامی كه زندگی خود را وقف امنیت و سربلندی ملت ایران كرده‌اند.

منبع: سایت بازتاب – تبیان