ای ڪه گفتی عشـق را
درمان به هجران میڪند،
ڪاش میگفتی ڪه هجران را
چه درمان میڪند…
– یا خَیرَ المحبوُبین 🍃 –
ای ڪه گفتی عشـق را
درمان به هجران میڪند،
ڪاش میگفتی ڪه هجران را
چه درمان میڪند…
– یا خَیرَ المحبوُبین 🍃 –
کسانی که در خاموشی و گمنامی کولهبار مبارزه و جهاد در راه خدا را بر دوش میکشند، شایسته مقام رفیع شهادت هستند.
هیچکس آوینی را نشناخت تا شهید شد. هیچکس صیاد را نشناخت تا شهید شد. هیچکس احمد کاظمی را نشناخت تا شهید شد. هیچکس عماد مغنیه را نشناخت تا شهید شد و هیچکس حسن مقدم را نشناخت تا شهید شد. اما نه او هنوز هم ناشناخته است. اندکی صبر کن این غنچه نیز توان مهجوری نداشت و جامه خویش درید.
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود/ کان شاهد بازاری وین پرده نشین باشد.
و مطمئنم که در کیسه نظام مظلوم و مقتدر اسلامی از این مرواریدهای گمنام و دردانه زیاد وجود دارد و خواهد داشت.
مهم این است که من و تو نیز ای برادر بتوانیم کار در گمنامی را یاد بگیریم. حسن مقدم را فرشتگان آسمان و البته جوخههای ترور اسراییل بیش از ما میشناختند. حتی عکسی یا مصاحبهای پس از 30 سال مجاهدت در بالاترین درجات مبارزه از او نیست. همانطور که آوینی و همانطور که احمد کاظمی. واقعاً آنها عمر و جوانی خویش را با چه معامله کردند که از دنیا هیچ نخواستند؟
افتهها و دیدگاههای شخصی حمید بزم شاهی اصفهانی
نجوا گونه …
غلامعلي رجايي
احمد عزيز! كربلا كه رفته بودم براي زيارت عرفه، يك روز كه خسته از نجف برميگشتم، يكي از بچه هيأتيهاي تهران كه سابقه خوبي از جبهه و چهار بار جانبازي دارد و در تهران مسافركشي ميكند، ميگفت: موقع خروج از كشور، تنها دارايياش را كه پانزدههزار تومان بوده، به همسر صبورش داده و به كربلا آمده است! نگذاشت برسم و خبر تلخ و به تعبيري بهتر، شيرين عروج تو به سوي محبوب را به من داد و من كه لحظاتي نميدانستم از او چه شنيدهام، بياختيار ذهنم رفت به آن سيماي آرام و صبوري كه سالها در قرارگاهها و عملياتها ميديدم. با تبسمي زيبا و گاه سكوت و نگاهي نافذ و تواضعي كه شايد كمتر در همقطاران تو ديده ميشد؛ تواضعي كه هيچگاه با وقار تو در تضاد نبود و من هنوز در تعجبم كه تو با چه هنرمندي، اين دو متضاد را با هم جمع كرده بودي!
چه زيباست، اين روايت كه نام انسانها از آسمان نازل ميشود و اينگونه نيست كه ماورا و ملكوت، نقشي در تسميه شريفترين موجودات خلقت كه انسانها هستند، نداشته باشند و آنان تو را «احمد» ناميدند و چه وجه تسميهاي و مگر روحالله، روح خدا نبود كه در كالبد سرد و فسرده اين امت و بلكه ملتهاي دربند و تشنه عدالت و آزادي و ايمان دميده شد و به آنان حيات دوباره بخشيد؟ و مگر از آسمان اين نام را بر ايشان ننهاده بودند كه اينگونه در جان و دل مردم تا بدانجا رسوخ كرد كه معلم پير انسانها، تاريخ، قرنها انگشت تعجب به دهان خواهد گزيد. همه مي گويند تو زنده هم که بودي شهيد بودي ! از اين تصرف الهي كه امام در ملت خود كرد كه تو يكي از آنان بودي، با كارنامهاي از اين بهتر نميشود به كوي دوست سفر كرد: آكنده از اخلاص، ايمان، مبارزه، جهاد، مردمدوستي، عشق به اهل بيت(ع) و بيتابي سفر به ديار يار!
به گمانم حسين خرازي كه رفت، تو هم رفتي، ولي نيمهجاني از تو باقي ماند، در پيكري خسته از سالها تلاش و بيخوابيهاي پياپي شبهاي عمليات و روزهاي سخت پس از عمليات.
در اين سانحه، كه بهانهاي بود تا به دوست رسي، همين را هم بردي و آخر در كنار حسين، آرام گرفتي؛ حسيني كه معتقد بودي، بيشك دري از درهاي بهشت از کنار قبر او در تكيه شهداي اصفهان باز ميشود و من ميگويم: اكنون دو در باز شد! و از آن زمان كه وصيت كردي، در كنار حسين خرازي به خاك سپرده شوي، دري هم به نام تو گشودند و بر آن نوشتند: «ادخلوها بسلام آمنين»!
آخرين باري كه همديگر را ديديم، يادت هست؟ در تاسوعاي امسال در حسينيه نيروي هوايي سپاه كه فرمانده آن بودي؛ به دور از هرگونه تعينات با لباس عزاي حسين(ع) در ميان مردم آمدي، سينه زدي و پس از مراسم كه براي صبحانه با حاجمهدي منصوري عزيز به دفتر حسينيه رفتيم، از در اختيار گذاشتن هواپيماي نيروي هوايي سپاه براي بردن سپاهيها و بسيجيها به صورت مستمر به مشهد خبر دادي و تا به تو گفتم، «حاج احمد! خوب است خير اين كار به فقراي جامعه هم برسد و ماهي چند پرواز را هم به مستمريبگيران و مستمندان تحت پوشش كميته امداد اختصاص دهيد كه قطعا حضرت رضا(ع) را خشنود خواهد كرد»، بيدرنگ پذيرفتي و خواستي پيگيري كنم و من قول دادم كه اين رشته را برقرار كنم. همانجا بود كه فهميدم چقدر درد مردم و محرومان داري و تا كجا حاضر به خدمت به آنان هستي. گواراي تو باد اين شراب سرخي كه از خم مي ولايت علوي و حسيني به تو نوشاندند و چنان مستت كردند كه رقصكنان، از كالبد خاكي به در آمدي، چنان كه گويي هيچگاه با ما خاكنشينان نزيستهاي!
و من هنوز در حسرت اين ميسوزم كه چرا نتوانستم لحظاتي را در كنار پيكر و تابوتت به سر برم. همه ميگويند، تو زنده هم كه بودي، شهيد بودي؛ دور از عدالت خدا بود اگر شهيد نميماندي!
اي خاك اصفهان! چه گوهر ارزشمندي را در خود به يادگار نگاه داشتهاي؛ تربتي كه تا دنيا برپاست، زيارتگاه سالكان راه محبت و عشق به خدا و بوسهگاه پاكدامنان مجاهدي خواهد شد كه هر يك از خدا ميخواهند، چون احمد بمانند و چون او به دوست رسند.
رضوان و رحمت بيكران خدا بر آن روح سرشار از ايمان و اخلاص و تواضع باد.
شهدا در قهقه مستانه شان و بعد از شادی وصولشان به ما می خندند …
هان ای جهاد
کنندگان اکبر کجائید دستی بر آرید و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را از این
منجلاب بیرون کشید .
حرم شما حرم
حرق است و جز حق را بدان راهی نیست
زمان چه زود
می گذرد ناگهان چه زود دیر می شود و وقت رفتن
هفت سال پیش حاج احمد و یارانش در جمع ما عادات نشینان سخیف
بودند و امروز در حرم حق نزد مولایشان حسین و عباس همانانی که عمری به آنان اقتدا
نمودند و اسوه شان بود عند ربهم یرزقون اند و در قهقهه
مستانه شان و بعد از شادی وصولشان به ما می خندند …
آری خنده هم
دارد ماهایی که هنوز باورد نداریم این دنیا نیم ساعت بیشتر نیست این سرگذشت من و
توست بخوانید :
مامانش بهش گفته نيم ساعته ميري كارايي كه گفتم انجام ميدي و برميگردي فقط نيم ساعته ها اومد بيرون ديد دوستاش جمعن دارن بازي ميكنن رفت باهاشون بازي كرد . شد پادشاه ، دستور داد ، زور گفت ، كلي تاج و تخت و كاخ واسه خودش درست كرد
يكي
شد ظالم
يكي
شد مظلوم
يكي
كشت
يكي
كشته شد
يكي
جز خودش هيشكيو نديد اينقدر به خودش رسيد كه شد ملكه زيبايي
يكي
گرفتار صداي قشنگش شد و كشت خودشو از بس خوند و چهچه زد
يكي
شد رئيس
يكي
وزير
يكي
گدا
يكي
شد مسئول و اينقدر قشنگ مسئوليتش رو انجام داد كه آخرش شهيد شد
يكي
گدا بود مسئول شد جوگير شد با اسم شهدا كاخ ساخت ، با خون شهدا، شهادت و شهيد و
خونواده شهيد رو نابود كرد
يه
عالمه هم سياهي لشكر كه خودشون هم نميدونن چيكار دارن ميكنن يه روز ظالمن يه روز مظلوم . مثل حيووناي ضعيف هر جا شير ديدن سر خم كردن كه نوكرتيم حالا مهم نيست كه اين شير داره پدرشون رو در مياره تيكه تيكشون ميكنه يا داره خوب فرمانروايي ميكنه.. هر روز يه جورن هر روز يه تيپن هر روز يه حرف ميزنن
بالاخره
نيم
ساعت همشون تموم شد .
دست
خالي برگشتن . از عهده كاري كه گردنشون بود برنيومدن
اون
روز الست خدا گفت نيم ساعت ميفرستمت بيرون كاري كه گفتم انجام بدي ها
سرگرم
بازي نشي ها
همش
بازيه گول نخوري ها
آری
همه این دنیا بازیچه ای بیش نیست .
هفته پاسدار
بر تمامی سبزپوشان حریم ولایت علوی مبارک باد .
روز جانباز
را بر تمامی جانبازانی که آرزویشان شهادت است تا زودتر به جمع یارانشان بپیوندند
تبریک می گوئیم .