دکتر سید ابراهیم رئیسی پیش از ظهر امروز جمعه در ادامه برنامه‌های سفر یک روزه به استان اصفهان، دستور بهره‌برداری از واحد اول نیروگاه ۹۱۴ مگاواتی سیکل ترکیبی فولاد مبارکه به ظرفیت ۳۰۷ مگاوات را صادر کرد.

عملیات اجرایی این نیروگاه بر اساس ماده ۴ قانون رفع موانع تولید و طبق برنامه اعلامی وزیر نیرو برای ایجاد ۱۰ هزار مگاوات ظرفیت تولید برق خودتامین توسط صنایع، از ابتدای آغاز به‌کار دولت سیزدهم شروع و هم اینک به مرحله بهره‌برداری رسیده است.

نیروگاه فولاد مبارکه سومین واحد نیروگاهی خودتامین صنایع است که تاکنون به مرحله بهره‌برداری رسیده است و وزارت نیرو در مجموع عملیات احداث ۵ هزار و ۶۰۰ مگاوات نیروگاه صنایع را در دولت سیزدهم آغاز کرده است.

این نیروگاه ایرانی پیشرفته با راندمان بالا و رعایت مسائل زیست‌محیطی با کاهش آلایندگی به میزان ۱۵ درصد، به دست صنعت‌گران و مهندسان ایرانی با مشارکت ۷۶ شرکت در تامین، ساخت و نصب تجهیزات ساخته شده است. 

دو واحد نیروگاهی صنایع هم پیش از این در سمنان و کرمان به بهره‌برداری رسیده است.

بهره‌برداری از واحد اول این نیروگاه ۹۱۴ مگاواتی و دیگر نیروگاه‌های خودتامین صنایع در راستای اجرای برنامه وزارت نیرو برای احداث نیروگاه جهت تولید ۱۰ هزار مگاوات برق توسط صنایع اجرا می‌شود؛ برنامه‌ای که به موجب ماده ۴ قانون رفع موانع تولید در دستور کار قرار گرفت تا بخش قابل توجهی از ناترازی در صنعت برق کشور را بر طرف کند.

پنجم مهرماه ۱۳۶۰، احمد به شیوه‌های مرسوم عمل نمی‌کرد. برای همین هم در آن روز، به جای حمله رودررو به دشمن، نیروهای آن‌ها را چنان ماهرانه دور زد که سازمان و روحیه دشمن کاملاً از هم پاشید. گردان‌های احمد، از پشت به دشمن حمله کردند و نقش اصلی را در شکست حصر آبادان داشتند. او دقیقا می‌دانست که چه می‌خواهد و چه کار قرار است بکند.‌

پنجم مهرماه ۱۳۶۰، لیاقت احمد کاظمی به اثبات رسید. احمد به شیوه‌های مرسوم عمل نمی‌کرد. به جای حمله رودررو به دشمن، نیروهای آن‌ها را چنان ماهرانه دور زد که سازمان و روحیه دشمن کاملاً از هم پاشید.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، تشکیل لشکر هشت نجف، لشکری که آن قدر قدرتمند بود که عراقی‌ها تاب ایستادن در مقابل آن را نداشتند. احمد، از هیچی درست کرد این لشکر را، همه تجهیزاتش را از دشمن گرفت، اما قبل از آن، آزمون دیگری هم داشت. تا پایان مرداد ماه و قبل از عملیات ثامن الائمه، نیروهای چند ده نفری‌اش را به سه گردان رساند. یعنی از مدت کوتاهی، جبهه فیاضیه، صاحب سه گردان آماده و سرحال شد، سه گردانی که شجاعت بی‌نظیری داشتند و به زودی لیاقت خودشان را نشان دادند.

پنجم مهرماه ۱۳۶۰، این لیاقت به اثبات رسید. احمد به شیوه‌های مرسوم عمل نمی‌کرد. برای همین هم در آن روز، به جای حمله رودررو به دشمن، نیروهای آن‌ها را چنان ماهرانه دور زد که سازمان و روحیه دشمن کاملاً از هم پاشید. گردان‌های احمد، از پشت به دشمن حمله کردند و نقش اصلی را در شکست حصر آبادان داشتند. او دقیقا می‌دانست که چه می‌خواهد و چه کار قرار است بکند. برای همین هم به افرادش سپرده بود که تا جای ممکن، غنیمت بگیرند. به زودی این غنیمت‌ها به کار آمد. احمد در فکر تشکیل لشکر بود.

هفته دفاع مقدس , دفاع مقدس , شهدای دفاع مقدس ,

*****

فرمانده‌ای که ۱۵ سال پیش مسئولیت سپاه آبادان را داشت، تعریف می‌کرد: احمد کاظمی در بدترین شرایط جنگی در جبهه آمد پیش ما یعنی وقتی که آبادان داشت سقوط می‌کرد. آدم عجیبی بود. کارهایش دور از انتظار بود. ما نوک حمله بودیم، بنابر این از همان اول، در متن جنگ قرار گرفتیم. آدم‌های دیگر و آن‌هایی که از دور دستی بر آتش داشتند، معمولاً با احساسات پاک می‌آمدند و بعد گاهی واقعیت خشن جنگ شوکه‌شان می‌کرد. این را ما خیلی زود و به تجربه دریافتیم و برای اینکه تکرار نشود راه‌حل‌هایی برایش پیدا کردیم. یکی از راه‌حل‌های ما این بود که افراد تازه رسیده را بلافاصله به مناطق سخت نمی‌فرستادیم تا کم کم به اوضاع عادت کنند.

آن موقع‌ها مقرر ما در هتل آبادان بود. نیروها آنجا جمع می‌شدند و البته کمبود نیرو هم محسوس بود. در این گیر و دار یک روز در هتل نشسته بودم که گفتند یکی آمده دم در و با شما کار دارد. رفتم بیرون دیدم یک جوان ایستاده در خیابان. سلام و علیک کردیم. لهجه اصفهانی داشت. پرسیدم با من چه کار دارد. گفت: «من از نجف آباد آمده‌ام. تعدادی نیرو با خودم آورده‌ام. خوشحال می‌شوم که بتوانم کاری بکنم.» خوشحالی‌ام حدی نداشت. با آن کمبود نیرو کسی با پای خودش آمده بود به سراغم و تنهایی هم نیامده بود. گفتم: «چقدر خوب شد که تشریف آوردید. اتفاقاً چند جای خالی داریم که شما می‌توانید پرش کنید.»

هفته دفاع مقدس , دفاع مقدس , شهدای دفاع مقدس ,

کمی فکر کردم و بعد به نظرم رسید نیرویی را که تازه از راه رسیده به جایی بفرستم که درگیری دائمی در آنجا نیست. در منطقه‌ای که چولان‌های آبادان بود. جایی وجود داشت که عراقی‌ها گاه گداری از آن عبور می‌کردند و می‌آمدند به سمت آبادان. از این محور بیشتر نیروهای اطلاعاتی عراق استفاده می‌کردند. یکی دو بار هم به عنوان محور عملیاتی از آن استفاده کرده بودند. احمدکاظمی و نیروهایش را فرستادم آنجا تا یک دفعه در کوره جنگ قرار نگیرند.

بعد از ظهر خودم با او رفتم و منطقه را نشان دادم. موقعیت آن را توضیح دادم. کروکی‌اش را کشیدم و بعد برگشتیم تا او نیروهایش را مستقر کند. فکر می‌کنم همان شب احمد کاظمی افرادش را برد جلو. فردا شب حدود ساعت ۱۱ بود که باز گفتند یکی جلوی در با شما کار دارد. رفتم و دیدم احمد کاظمی است. فکر کردم شاید آمده که امکاناتی بگیرد یا گزارش بدهد اما او گفت: «اینجا به درد ما نمی‌خورد.»  پرسیدم: «برای چه سخت می‌گذرد؟» گفت: «راستش بله جای سختی فرستاده‌اید ما را.» پرسیدم: «مشکلتان چیست؟» گفت: «این که به درد ما نمی‌خورد.» گفتم: «چرا؟» گفت: «برای اینکه جبهه‌ایست مرده. ما می‌خواهیم بجنگیم. اینجا باید کلی انتظار بکشیم؛ یا کسی از دشمن به سراغمان بیاید یا نه.» وقتی به صورتش نگاه کردم و دیدم مصمم است، گفتم: «باشد تو را به جای می‌فرستم که خیلی با اینجا متفاوت باشد اما امیدوارم گلایه‌ای نداشته باشی.»

هفته دفاع مقدس , دفاع مقدس , شهدای دفاع مقدس ,

آن وقت‌ها نزدیکترین خط به دشمن، جبهه فیاضیه بود و من به احمد کاظمی پیشنهاد آنجا را دادم. با این تصور که روز بعد خواهد آمد و از سختی واقعی آنجا ابراز ناراحتی خواهد کرد. بلافاصله گفت: «این شد یک چیزی. می‌پذیرم.» گفتم: «پس صبر کن کمی برایت توضیح بدم که کجا می‌روی. اولاً دشمن از روی پل‌های کارون عبور کرده و در این منطقه‌ای که می‌گویم آمده در حریم شهر یعنی عملاً شمال آبادان در دست آن‌هاست. علاوه بر آن وجود دو پل به عنوان محورهای تردد کنترل این منطقه را سخت کرده. به جز این‌ها فاصله ما با دشمن در این منطقه فقط ۵۰ متر و در نهایت و در بعضی جاها ۱۰۰ متر است.»