حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیامی در پی فاجعه‌ی انفجار دردناک بندر بیروت، با مردم لبنان ابراز همدردی کردند.
متن کامل پیام رهبر انقلاب اسلامی که در حساب توئیتر پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR منتشر شد به شرح زیر است:
«در فاجعه دردناک انفجار بندر بیروت -که منجر به کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از مردم و خسارات شدید شده- با شهروندان عزیز لبنانی همدردیم و در کنار آنان هستیم. صبر در برابر این حادثه، برگ زرینی از افتخارات لبنان خواهد بود.»

امروز 15 مرداد، سالروز شهادت سردار رشید اسلام، مصطفی ردانی‌پور است.

به گزارش ایسنا، مصطفی ردانی‌پور در سال ۱۳۳۷ در منطقه‌ «پشت مسجد امام» شهر« اصفهان» متولد شد. پدرش از راه کارگری و مادرش از طریق قالی‌بافی مخارج زندگی خود را تأمین می‌کردند.

سخت‌کوشی و تلاش، با زندگی مصطفی عجین شده بود، به طوری که در 6 سالگی (قبل از آنکه به مدرسه راه یابد) به مغازه‌ کفاشی می‌رفت و در ایام تحصیل نیز نیمی از روز را به کار مشغول بود.

ردانی‌پور سال اول طلبگی را در حوزه‌ علمیه‌ اصفهان سپری کرد. پس از آن برای ادامه‌ تحصیل راهی شهر قم شد و در مدرسه‌ حقانی به درس خود ادامه داد. مدرسه‌

حدود 6 سال مشغول کسب علوم دینی بود. با نضج گرفتن انقلاب اسلامی با تمام وجود در جهت ارشاد و هدایت مردم وارد عمل شد و با استفاده از فرصت‌ها برای تبلیغ به مناطق محروم کهکیلویه و بویراحمد و یاسوج سفر کرد و در سازماندهی و هدایت حرکت خروشان مردم مسلمان آن خطه، تلاش فراوانی را از خود نشان داد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی وتشکیل سپاه، با عضویت در شورای فرماندهی سپاه یاسوج، فعالیت‌های همه جانبه‌ خود را آغاز کرد و با بهره‌گیری از ارتباط با حوزه‌ علمیه‌ قم در جهت ارائه‌ خدمات فرهنگی به آن منطقه‌ محروم، حداکثر تلاش خود را به کار بست و در مدت مسئولیت یک ساله‌اش در سمت فرماندهی سپاه یاسوج، به سهم خود، اقدامات مؤثری را به انجام رساند. درگیری با خوانین منطقه و مبارزه با افرادی که به کشت تریاک مبادرت می‌ورزیدند از جمله کارهای اساسی بود که نقش تعیین کننده‌ای در سرنوشت آینده‌ی این مردم مستضعف به جا گذاشت.

وی که با درک شرایط حساس انقلاب اسلامی، دو سال از حوزه و درس جدا شده بود، با واگذاری مسؤولیت به یکی از برادران، به دامان حوزه‌ی علمیه بازگشت تا بر بنیه‌ی علمی خود بیفزاید.

هنوز چند ماهی از بازگشت او به قم نگذشته بود که حرکت‌های ضدانقلاب در کردستان و بعضی از مناطق کشور شروع شد. او که از آگاهی و شناخت بالایی برخوردار بود و نمی‌توانست زمزمه‌های شوم تجزیه‌طلبی مزدوران استکبار جهانی و جنایات آنان را در به شهادت رساندن و سر بریدن جهادگران مظلوم و پاسداران قهرمان تحمل نماید با وجود اینکه در دروس حوزوی به پیشرفت‌های چشمگیری نایل آمده بود به منظور مقابله با جریانات منحرف و آگاهی‌بخشی به مردم و بازگرداندن امنیت و ثبات کردستان، به سوی این خطه شتافت. یک سال تمام به همراه نیروهای جان بر کف و رزمنده برای سرکوبی اشرار و نابودی ضدانقلاب و برملا کردن چهره‌ی کثیف آنان تلاش و فعالیت کرد.

در کردستان هم به کار تبلیغ و ترویج احکام اسلام مشغول بود و هم به عنوان مجاهد فی سبیل‌الله در جنگ با ضدانقلاب شرکت می‌کرد. علاوه بر این،در بالا بردن روحیه‌ رزمندگان اسلام در آن شرایط حساس و بحرانی نقش بسزایی داشت و در شرایطی که رزمندگان اسلام تمایل بیشتری به حضور در جبهه‌های جنوب را داشتند، وی سهم زیادی در نگهداشتن برادران رزمنده در منطقه کردستان داشت و در ترویج اسلام زحمات طاقت‌فرسایی را متحمل شد.

با شروع جنگ تحمیلی، به همراه عده‌ای از همرزمان خود از« کردستان» وارد جنوب شد و با نیروهای اعزامی از اصفهان (سپاه منطقه‌ ۲) که در نزدیکی آبادان «جبهه‌ی دارخوین» مستقر بودند، شروع به فعالیت کرد.

با تجربه‌ای که از کار در جبهه‌های کردستان داشت، سلاح بر دوش، به تبلیغ و تقویت روحی رزمندگان می‌پرداخت و با برگزاری جلسات دعا و مجالس وعظ و ارشاد، نقش مؤثری در افزایش سطح آگاهی و رشد معنوی رزمندگان ایفا می‌نمود و در واقع وی را می‌توان یکی از منادیان به حق و توجه به حالات معنوی در جبهه‌ها نامید.

به دلیل اخلاص و تعهدی که داشت به تدریج مسؤولیت های خطیری را به عهده گرفت و در اولین عملیات بزرگی که توسط سپاه اسلام انجام شد (عملیات فرمانده‌ کل قوا)، نقش به سزایی داشت. در عملیات شکست محاصره‌ آبادان و طریق‌القدس که مناطق وسیعی از سرزمین اسلامی از چنگال غاصبان رهایی یافت با سمت فرماندهی گردان فعالانه انجام وظیفه کرد و در هر دو عملیات یاد شده مجروح شد. اما پس از مداوای اولیه، بلافاصله در حالی که هنوز بهبودی کامل نیافته بود به جبهه بازگشت.

خاطره‌ی جانفشانی او در کنار برادر همرزمش، فرمانده‌ی دلاور جبهه‌های نبرد، شهید حسن باقری در «چزابه» در اذهان رزمندگان اسلام فراموش نشدنی است و لحظه لحظه‌ی ایثار و فداکاری او زبانزد خاص و عام است.

این سردار رشید اسلام همواره در عملیات‌ها حضوری فعال داشت. صحنه‌های فداکارانه نبرد «عین‌خوش» یادآور دلاوری‌های این سرباز گمنام اسلام و همرزمانش در عملیات فتح‌المبین است که در کنار شهید خرازی فرمانده‌ تیپ امام حسین (ع) رزمندگان اسلام را هدایت و فرماندهی می‌کردند. در همین عملیات برادر کوچکترش به شهادت رسید و خود او نیز بشدت مجروح و بر اثر همین جراحت نیز یک دستش معلول شد. او در همان حالی که دستش مجروح و در گچ بود برای شرکت در عملیات بیت‌المقدس به جبهه شتافت. پس از آن در عملیات رمضان، فرماندهی قرارگاه فتح سپاه را به عهده داشت که چند یگان رزمی سپاه را اداره می‌کرد، به طوری که شگفتی فرماندهان نظامی اعم از ارتش و سپاهی را از اینکه یک روحانی فرماندهی سه لشکر را عهده‌دار است و با لباس روحانی وارد جلسات نظامی می‌شود و به طرح و توجیه نقشه‌ها می‌پردازد را برمی‌انگیخت.

او در عملیات‌های محرم، والفجر ۱ و والفجر ۲ شرکت داشت و تا لحظه‌ شهادت هرگز جبهه را ترک نکرد و فرمان امام عظیم‌الشأن (ره) را در هر حال بر هر چیزی مقدم می‌دانست.

وی در کمتر ازسه سال سطوح فرماندهی رزمی را تا سطح قرارگاه طی کرد که این مهم، ناشی از همت، تلاش، پشتکار و اخلاص در عمل بود.

مسلح به سلاح تقوی بود و در توصیه ی دیگران به تقوی و خصایل والای اسلامی تلاش زیادی داشت. خصوصاً به کسانی که مسؤولیت داشتند همواره یادآوری می‌کرد که «کسانی که با خون شهدا و ایثار و استقامت و تلاش سربازان گمنام، عنوانی پیدا کرده‌اند، مواظب خود باشند، اخلاق اسلامی را رعایت کنند و بدانند که هر که بامش بیش برفش بیشتر.»

معتقد بود که باید در راه خدا نسبت به برادران رفتاری محبت‌آمیز داشت و همان‌گونه که از خدا انتظار بخشش می‌رود، گذشت از دیگران نیز باید در سرلوحه‌ برنامه‌ها قرار گیرد.

با یاد امام زمان (عج) انس و الفتی خاص داشت، در مناجات‌ها و دعاها سوز و گدازش به خوبی مشهود بود، لذا همواره سفارش می‌کرد:

«آقا امام زمان (عج) را فراموش نکنید و دست از دامن امام و روحانیت نکشید.»

به قدری به دعا و زیارات اهمیت می‌داد که حتی در وصیت‌نامه‌اش نیز سفارش می‌کند که به هنگام دفنم زیارت عاشورا و روضه‌ حضرت زهرا (س) را بخوانید.

چشم به مقام و موقعیت و مال و منال دنیا ندوخت و برای احیای آیین پاک خداوندی و یاری و دستگیری مظلومان، سختی‌ها را به جان خرید و در این راه از جانش گذشت.

ردانی‌پور همواره نزدیکان خود را در بعد تربیتی افراد خانواده مورد سفارش قرار می‌داد و در وصیت‌نامه‌ی خود برای تربیت فرزندانش تأکید کرده است:«همواره آنها را علی‌گونه و زهراگونه تربیت نمایید تا سعادت دنیا و آخرت را به همراه داشته باشند.»

او همیشه اعمال خود را ناچیز می‌شمرد و بر این مطلب تأکید داشت که می‌خواهد رفتنش به جبهه‌ها و گام برداشتن در این مسیر، صرفاً برای خدا باشد. به لطف و کرم عمیم خداوند امیدوار بود و همیشه دعا می‌کرد تا مجاهده‌اش کفاره گناهانش شود.

دو هفته پس از ازدواج، صدق و تلاش این روحانی عارف و فرمانده‌ شجاع در عملیات والفجر ۲ به نقطه‌ی اوج رسید و عاشقانه ردای شهادت پوشید و به وصال محبوب نایل شد. پانزدهم مردادماه سال 1362 بر پرونده‌ افتخارآفرین دنیوی یکی دیگر از سربازان سلحشور سپاه امام زمان (عج)، با شکوهی هر چه تمام‌تر، مهر تأیید نهاده شد و جسم پاکش در منطقه‌ حاج عمران مظلومانه بر زمین ماند و روح باعظمتش به معراج پرکشید؛ گرچه تا این تاریخ نیز ایشان در زمره‌ شهدای مفقودالاثر است.

سردار شهید مصطفی ردانی‌پور در وصیتامه خود آورده است:

بسم‌الله الرحمن الرحیم. با حمد و ثنای حضرت سبحان و درود بی‌پایان خدمت مبلغین رسالتش خصوصا حضرت محمد (ص) و اولیایش ائمه معصومین (ع) به ویژه وجود مقدم حضرت حجت‌بن الحسن العسگری امام زمان (عج) و سلام و صلوات بر روح پاک تابناک بی‌بی دو عالم، ام‌لائمه فاطمه زهرا (س) و سالم بر خلیفه الله سمبل قرآن و ولایت عصاره‌ی اسلام جانشین بر حق امام عصر (عج) امام بزرگوار، خمینی عزیز و همه رهروان پاک راهش،‌خصوصا شهدای راه حق و عدالت.

سلام بر همه دوستان و توفیق پیوستن به یاران و دوستان، آنان که با هم پیمان شهادت بستیم باکمال شرمندگی و طلب عفو و بخشش از همه شما چند کلمه‌ای به عنان وصیت ذکر می‌کنم باشد که باعث آمرزشم شود و برایم طلب رحمت و بخشش ش بنمائید و بنی‌الاسلام علی کلمتین کلمه التوحید و توحید الکلمه‌ی پیاده کردن اسلام و لااله الا الله فقط در سایه‌ی وحدت قلوب است و پیشرفت در هر کار نیازمند وحدت در سایه ایمان است. اگرچه در اسلام مسئله جنگ از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، ولی اصل جنگ برای حفظ اسلام واحکام نورانی آن است، جهاد اکبرمثمر ثمر است.

عزیزان،‌حال که همه چیزتان را گرانمایه‌ترین سرمایه‌ خود یعنی عمر پربهایتان را در جبهه‌های می‌گذرانید از این نعمت بزرگ کمال استفاده را برای خودسازی و مبارزه با نفس بنمایید، خصوصا آن کسانی که مسولیتی دارند و با خون شهدا و ایثار و استقامت و کار و تلاش سربازان گمنام نام و عنوانی پیدا کرده‌اند، مواظب خود باشند. اخلاق اسلامی را رعایت کنید و بدانید که هر که بامش بیش، برفش بیشتر.

با دوستان و برادران ایمانی خود در راه خدا محبت بورزید و برای خدا از یکدیگر درگذرید، همانگونه که انتظار دارید خدا شما را ببخشد.

دوستان عزیز،‌تنها راه رسیدن به سعادت. ترک محرمات وانجام واجبات است، راه قرب به خدا همین است و بس، سعی کنید بقیه‌ عمر را در کنار یکدیگر برای رسیدن به خدا و لقاء الله و جلب رضایت حضرت حق و خشنودی ولیش، حجت‌ حق، بگذرانید.

دست یکدیگر را بگیرید و راه شهدا که همان راه رسیدن به خدای متعال است ادامه دهید،‌با دشمن درون و برون برای خدا مبارزه کنید،‌نفس سرکش را مهار کرده و آن را پایمال نمایید که هر ضرر و بدی که به انسان برسد از نفس اماره است. بهر جهت نزدیک غروب آفتاب است و وقت نماز،‌از شما می‌خواهم مرا عفو کنید و از هرچه بدی از من دیده‌اید درگذرید و روح مرا با وحدت و صمیمیت و اخوت خودتا شاد نمایید

🌺 دوم مرداد سالروز ولادت فرمانده …🌺
امسال فرمانده روسفید درگاه الهی ما در حالی وارد ۶۱ سالگی می شود که حاج قاسم در بین ما نیست و همراه با او عند ربهم یرزقون شده است
🌼چند سالی بود که به لطف شهید در ساعت و زمان مقرر بر سر مزارش گرد هم می آمدیم و با خاطرات او کام هایمان هم شیرین می شد
💐امسال فرمانده ما در حالی وارد ۶۱ سالگی می شود که به دلیل بیماری کرونا اجتماعاتمان محدود شده و طبق سنوات قبل نمی توانیم گرد هم جمع شویم اما به رسم هرسال در فضای مجازی و باهم یاد و خاطره او را گرامی می داریم.
منتظر باشید …
خبر آمد خبری در راه است …
#ما_اهل_اینجا_نیستیم
کانال اختصاصی شهید کاظمی در ایتا را دنبال کنید با شناسه زیر
@shahidkazemi_ir

بازنشر تصویر دکتر قالیباف در کنار شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید حاج احمد کاظمی

به بهانه انتخاب فرمانده و یادگار هشت سال دفاع مقدس، همرزم شهیدان کاظمی و سلیمانی به ریاست یازدهمین مجلس شورای اسلامی سایت شهید کاظمی، ضمن تبریک آرزوی توفیق خدمت برای این برادر عزیز را از خداوند متعال خواستاریم.

نگاه یاران شهیدشان بدرقه راهشان باد

با آرزوی روسفیدی به درگاه خداوند متعال و ملت شریف ایران

 به گزارش خبرگزاری تسنیم از همدان، سردار “محمود شهبازی دستجردی”، ٢5 فروردین 1337 در اصفهان به دنیا آمد و در اوج جوانی پس از برجای گذاشتن نقشی ماندگار از خود در تاریخ رشادت، ایثار و مردانگی در 2 خرداد ماه سال 61 و در آستانه فتح خرمشهر در سن 24 سالگی و بر اثر اصابت خمپاره ردای سرخ شهادت برتن کرد.

وی که در زمره جوانان مومن انقلابی و از دانشجویان پیرو خط امام (ره) به شمار می‌آید، پس از شرکت در مبارزات انقلابی و همراهی با دانشجویان برای تسخیر لانه جاسوسی، با آغاز قائله کردستان و آغاز جنگ تحمیلی همچون دیگر جوانان مومن انقلابی مانند جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان، شهید محسن وزوایی، شهید محمد ابراهیم همت و غیره راهی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد و با نشان دادن شایستگی‌های بسیار توانست به فرماندهی سپاه همدان منصوب شود.

سردار فاتح خرمشهر که به داشتن حسن خلق، تدبیر و تسلط بسیارش به تفسیر قرآن و نهج البلاغه شهرت داشت، توانست به همراه رزمندگان همدانی درجبهه میانی غرب، منطقه سرپل ذهاب نقشی ماندگار و اثرگذار در این منطقه ایفا کند.

 وی همزمان با فرماندهی سپاه همدان به دلیل آشنایی با حاج احمد متوسلیان فرمانده سپاه مریوان و حاج محمد ابراهیم همت فرمانده سپاه پاوه راهی پادگان دوکوهه در جنوب شد تا با همراهی یکدیگر، لشگر پر افتخار 27 محمد رسول الله(ص) را تشکیل دهند.

 سردار محمود شهبازی توانست در سمت جانشینی لشگر 27 محمد رسول الله در عملیات فتح المبین شرکت کرده و در عملیات بزرگ الی بیت المقدس با همراهی جمعی از رزمندگان به ویژه رزمندگان همدانی، گروه شناسایی را تشکیل دهد.

وی در اقدامی ماندگار که نقش کلیدی در فتح خرمشهر داشت، در مدت 23 شب اقدام به شناسایی مواضع دشمن در منطقه خرمشهر کرده و توانست به درخواست سردار شهید حسن باقری در شب آخر خود را به جاده اهواز خرمشهر برساند و مشتی از خاک جاده را برای وی به یادگار آورد.

سردار فاتح خرمشهر با شروع عملیات الی بیت المقدس در سمت جانشینی لشگر 27 محمد رسول الله به همراه دیگر رزمندگان در تاریخ 2 خرداد ماه سال 61 خود را به پشت دروازه‌های خرمشهر رساند اما خدای متعال مقدر کرده بود وی در گمنامی و پیش از فتح غروز آفرین خرمشهر ردای سرخ شهادت را برتن کند.

قافله سالار شهدای مدافع حرم سرلشکر پاسدار شهید “حاج حسین همدانی” از دوستان  نزدیک سردار “شهید محمود شهبازی” در کتاب “مهتاب خین” ماجرای شهادت این سردار سرافراز را این گونه روایت می‌کند:

ساعت از دوازده شب هم گذشته بود و وارد دقایق اولیه یکشنبه، دوم خرداد 1361 شده بودیم. من پیش حاج همت، در مقر نصر 2 مانده بودم و آقای محمودزاده، در همان مقر جلویی، پیش حاج محمود شهبازی بود. حاج محمود، در همان دقایق اولیهی دوم خرداد، در خط شهید شد. خودم از لحظه ای دچار شک و ابهام شدم، که دیدم روی شبکه ی مخابراتی مردم پیام نصر 2، هیچ صدایی از حاج محمود شنیده نمی‌شود.

عمده مکالمات آن محور را، یا مسعود نیک بخت با فرمانده گردانهای محور سلمان انجام میداد، یا آقای محمودزاده. قدری که گذشت، حاج همت هم دلشوره پیدا کرده و گفت: عجیب است، حاج شهبازی با ما تماسی ندارد. من می روم ببینم کجا رفت. از مقر نصر 2 رفت سمت سنگر آقای شهبازی. دقایقی بعد که برگشت، دیدم با یک شتاب عجیبی از کنار من گذشت، رفت پای بی سیم و پشت به من، گوشی به دست، مشغول مکالمه با گردانهای محور محرم شد.

فکر میکنم وقتی به آنجا رفت، از شهادت محمود مطلع شد، منتها در مراجعت، چون دلاش رضا نمیداد مرا در جریان بگذارد، دوید پشت بی سیم، که هم سَرِ خودش را گرم کند، هم من برای سین جیم کردن او درباره حاج محمود، مجالی پیدا نکنم. به رغم این اوصاف، آن غبار کدورتی که چهرهی حاج همت را پوشانده بود و صدایش که قدری میلرزید، نشان میداد باید اتفاقی افتاده باشد.

رفته بود بیرون سنگر خودش یکی از زخمیهای جامانده از ستون نیروهای گردان مسلم را که مدام از درد ناله میکرد، به عقب بیاورد، که موشک کاتیوشای دشمن کنار او به زمین اصابت کرد و در جا شهید شد. افراد حاضر در آن سنگر؛ به استثناء آقایان محمودزاده و نیک بخت، همگی بعدها شهید شدند. عیوضی شهید شد، شکری موحد شهید شد. سعید بادامی هم، آن شب عقب بود و در آن جا حضور نداشت.

منتها، برادرمان مجتبی صالحی پور، که همه جا مثل سایه با حاج همت حضور داشت، چون مدام بین سنگر همت و مقر شهبازی در رفت و آمد بود، فکر می کنم از جزئیات نحوه ی شهادت حاج محمود، خبرهایی داشته باشد. دست آخر، دیدیم آقای محمودزاده، وارد قرارگاه نصر 2 شد. خیلی فرسوده به نظر میرسید. مرا صدا زد و گفت: بیا برویم سنگر بغل دستی، لازم است مطلبی را به تو بگویم. به زحمت از جا بلند شدم، عصاها را زدم زیر بغل و دنبال ایشان، رفتم داخل سنگری که مجاور سنگر حاج همت واقع شده بود.

گفتم: در خدمتایم. دیدم میگوید: خب، چطوری آقای همدانی، وضع پایت چطور است؟ یکه خوردم که این چه سوال هایی است ایشان دارد از من می پرسد؟ آخر ما روز قبل، همدیگر را در انرژی اتمی دیده بودیم و همه ی این سوال ها را آن جا از من پرسیده بود و جواب مفصل آن ها را هم به او داده بودم. این شد که در جواب گفتم: برادر محمودزاده، شما مرا این جا نیاوردی که حال مرا بپرسی؛ قصه چیست؟ تک سرفه ای کرد و در حالی که جَهد میکرد نگاهاش با نگاه من تلاقی نکند، گفت: ببین برادر همدانی؛ جنگ است دیگر. توی همین عملیات، از روز اول تا به الان، خودت دیدی چه بچه های گلی را از دست دادیم.

محسن وزوایی رفت، حسین قجه ای رفت، احمد بابایی، عباس شعف و … خلاصه، همه ی ما، باید این راه را برویم. درست است که عدهی زیادی شهید و مجروح و مفقود شده اند، ولی بحمدالله، عملیات تا الان با قوت ادامه پیدا کرده و کل ملت منتظر هستند این مرحلهی آخر هم تمام بشود، تا آزادی خرمشهر را، جشن بگیرند.

او داشت همین طور مقدمه چینی می کرد که یک لحظه، حرفاش را بریدم و گفتم: برادر محمودزاده، برای شهبازی اتفاقی افتاده؟ قدری مکث کرد و گفت: انگار مجروح شده. با خودم گفتم، اگر محمود زخمی شده بود که دیگر دادن خبرِ آن، به این همه مقدمه چینی نیاز نداشت. یک کلام، توی همان سنگر حاج همت، این آقا میگفت محمود مجروح شده و خلاص.

این شد که گفتم: برادر محمودزاده، بگذار خیال تو را راحت کنم. سرشب که نماز مغرب و عشاء را با شهبازی خواندم، قشنگ مشخص بود او دیگر این جایی نیست. تمام وجودش رفته بود آن طرف پرده. من این مطلب را همان لحظات، با چشم خودم دیدم. پس این قدر خودت را عذاب نده، اگر شهید شده، راحت باش و همین را به من بگو. او گفت: بله؛ محمود شهیده شده. پرسیدم: چطوری؟ گفت: کنار سنگرش، بر اثر انفجار کاتیوشا؛ در دَم به شهادت رسید. گفتم: الان جسدش کجا است؟ گفت: تا چند دقیقه پیش، جسد را پتوپیچ، گذاشته بودیم داخل سنگرش. بچه های امدادگر که آمدند، گفتیم سریع و بی سر و صدا، آن را به عقب تخلیه کنند.

دو تا عصا را زدم زیر بغل و راه افتادم. پرسید: کجا با این عجله؟ جوابی برای سوال آقای محمودزاده نداشتم. از سنگر که خارج شدم، زیر نور مهتاب، فاصلهی کوتاه بین آن جا تا آن سنگر را، عصازنان طی کردم. کنار سنگر که رسیدم، دیدم اسماعیل شکری موحد، دو زانویش را محکم در بغل گرفته و یک گوشه مچاله شده. همان طور که چمباتمه نشسته بود، سرش را بلند کرد و زل زد توی چشم های من.

صورت اش خیس اشک بود و از شدت بغض در گلو مانده، چانهاش بی اختیار میلرزید. نمیدانم در آن لحظات، این چه صبری بود که خدا به من داد. حتی نَم اشکی هم به چشمهایم نیامد. برگشتم از بچه هایی که دور من حلقه زدند، پرسیدم: کجا شهید شد؟ مرا بردند دویست متر جنوبیتر از محل آن سنگر و زمین را نشانام دادند.

زیر نور رنگ پریدهی مهتاب، قیفِ انفجارِ به جا مانده و زمین سوخته و زیر و زبَر شدهی اطرافش را دیدم. کاملا مشخص بود که موشک کاتیوشا، با چه ضربِ مهیبی آن جا فرود آمده. چند قدمی کنارتر، در یک گودال کوچک، خون زیادی جمع شده بود. به زحمت خم شدم، کفِ دست راستام را جلو بردم و زدم به لُجهی خونِ سرخ محمود شهبازی و بعد، دستِ خون آلودم را، با تمام عشقی که به این برادر سفر کرده داشتم، کشیدم به سر و صورتام. به آسمان نگاه کردم. قرص ماه، بالای سرم ایستاده بود.

منبع: تسنیم

ای حسین … ای سلاله پاکان

ای حسین … ای عصاره قرآن …

دیده ی بشریت روشن که در طلوع ماه شعبان ، خورشید جمالت را به نظاره می ایستند …

حسینا

زندگیت سراسر درس آموزبود و سطر سطر کتاب حیاتت ، آموزش و تعلیم …

بزرگواری ، شجاعت ، صراحت ، حقیقت خواهی ، مقاومت ، تواضع ، ستم ستیزی ، دادخواهی و علم و عبادت و امر به معروف و نهی از منکرت ، سرمشق هماره ی تاریخ بشریت است …

ای حسین … ای پاسدار دین …

ای حامی شرف ، ای خون خدا در رگ زمان

تو ، میلادی در شهادت و شهادتی در میلاد بودی …

تو میلاد شهادت بودی

چه زیباست نام تو که ذکر همه ی عشاق تاریخ ، در هنگام وداع و وصال است …

السلام علیک یا اباعبدالله (ع) …

چهارم شعبان ، روز شکفتن گل معطر ابالفضل (ع) بر شاخسار اهل بیت (ع) است …

بی شک ، عباس بن علی (ع) اسوه فرماندهان و الگوی پرچمداران است …

در وفا و اخلاص ، درایمان و جهاد ، در استقامت و پایمردی ، در فتوت و جوانمردی و در اطاعت از امام خویش …

و در هر خصلت نیک و صفت ارزشمندی که کرامت یک انسان به آن وابسته است …

و ما ، دین باوری و حق جویی و باطل ستیزی و جانبازی را از او آموخته ایم …

سلام بر عباس … سلام بر نام مقدس ابالفضل (ع) که اسطوره ولایتمداران است و سمبل مجاهدان …

و سلام بر همه جانبازانی که با اقتدا به امام خود و بذل جانشان ، مفهوم رشادت و جانبازی را در عصر ما محقق ساختند …

پنجم شعبان ، میلاد زینت عابدان ، امام زین العابدین است …

او که یادش ، یادآور نیایش و دعا در ارتباط با خداست و زهد و پارسایی نسبت به دنیا و اشک و احیاگری نسبت به عاشورا و ادب و متانت و صبوری در ارتباط با مردم …

هم او که پس از عاشورا ، با اسارت خویش ، آزادی را تفسیر کرد و با خطبه هایش ، سرود بیداری خواند …

او که فخر عبادت کنندگان و پرستندگان بود …

آینه شفاف صحیفه سجادیه ، روح زیبای او را نشان می دهد …

رواق بلند مناجات خمس عشر ، رفعت و بندای اندیشه و افق نورانیت جانش را به تماشا گذاشته است .

و این حکومت بر دل ها و نفوذ روحی و معنوی پیشوایان معصوم ، همچنان در بستر تاریخ ، ثاری و جاریست …

و چه شکوهمند است ، سپاه محبت

سپاه پاسدار انقلاب است

به مناسبت آغاز سال نو و عید مبعث پیامبر اعظم صلی‌الله علیه و آله و سلم

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفیٰ محمّد (صلّی الله علیه و آله) و علی اهل بیته الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الارضین. اللهمّ صلّ علی علیّ بن موسی الرّضا ولیّک عدد ما فی علمک صلاة دائمة بدوام ملکک و سلطانک. اللهمّ سلّم علی ولیّک علیّ بن موسی الرّضا عدد ما فی علمک سلاماً دائماً بدوام ملکک و سلطانک و جبروتک.

 ما هر سال مراسم اوّل سال را در زیر سایه‌ی حریم حضرت علیّ بن موسی الرّضا (سلام الله علیه) برگزار میکردیم در خدمت مردم عزیز مشهد و زوّار عزیزی که از سراسر کشور در مشهد حضور داشتند؛ نوروزمان با این دیدار مزیّن میشد، امسال محرومیم.

گر چه دوریم به یاد تو سخن میگوییم
بُعد منزل نبود در سفر روحانی(۱)

 به نظرم بهتر این است که هر کدام هر جا هستیم، از راه دور صلوات مخصوصه را عرض کنیم: اَللَهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلیٰ‌ عَلیِّ‌ بنِ‌ موسَی‌ الرِّضَا المُرتَضَی الاِمامِ التَّقیِّ النَّقیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلیٰ مَن فَوقَ الاَرضِ وَ مَن تَحتَ الثَّرَی الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً نامیَةً زاکیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفضَلِ ما صَلَّیتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِن اَولِیائِک.(۲)

 عید سعید مبعث را تبریک عرض میکنم؛ امروز جزو بزرگ‌ترین اعیاد اسلامی ما است. همچنین مجدّداً عید نوروز و حلول بهار را به همه‌ی ملّت عزیزمان تبریک عرض میکنم.

 مبعث روز بسیار باعظمتی است؛ اهمّیّت مبعث را باید بفهمیم، بدانیم. مبعث پیغمبر اسلام حادثه‌ و واقعه‌ای است که خداوند متعال از پیغمبرانِ دیگر نسبت به این واقعه میثاق گرفته است، تعهّد گرفته است. وَ اِذ اَخَذَ اللهُ‌ میثاقَ‌ النَّبِیّینَ لَما ءاتَیتُکُم مِن ‌کِتٰبٍ‌ وَ حِکمَةٍ ثُمَّ جاٰءَکُم رَسولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُم ‌لَتُؤمِنُنَّ بِه! وَ لَتَنصُرُنَّه؛(۳) [طبق] این آیه‌ی شریفه، خدای متعال از پیامبرانِ بزرگِ طولِ تاریخ تعهّد گرفته است که به پیغمبر اسلام که مثل امروزی مبعوث میشود، هم ایمان بیاورند، هم او را یاری کنند. خب ایمان که معلوم است. یاری به معنای این است که او را به کسان خودشان، به امّت خودشان، به پیروان خودشان معرّفی کنند و از آنها بخواهند که به او بگروند و ایمان بیاورند؛ حدّاقلّ نصرت پیغمبران این است؛ خداوند این را از اینها پیمان گرفته. لذا شما ملاحظه میکنید در یک آیه‌ای از قرآن [میفرماید]: اَلَّذی یَجِدونَه مَکتوبًا عِندَهُم فِی التَّوریٰةِ وَ الاِنجیل؛(۴) یعنی نام و نشان و خصوصیّات پیغمبر ما، در تورات و انجیلِ تحریف‌نشده وجود داشته است. یا در یک آیه‌ی دیگر، خداوند از قول حضرت عیسیٰ میفرماید: وَ اِذ قالَ عیسَی ابنُ مَریَمَ یٰبَنی اِسراءیلَ اِنّی رَسولُ اللهِ اِلَیکُم مُصَدِّقًا لِما بَینَ یَدَیَّ مِنَ التَّوریٰةِ وَ مُبَشِّرًا بِرَسولٍ یَأتی مِن بَعدِی اسمُه اَحمَد؛(۵) حضرت عیسیٰ اسم این بزرگوار را هم بیان میکنند. این بنابراین یک حادثه‌ی این چنینی است که در نهج‌البلاغه هم به همین اشاره شده، که حضرت میفرمایند: اِلی اَن بَعَثَ اللَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَهِ صلّی الله علیه و آله لِاِنجازِ عِدَتِه وَ تَمامِ نُبُوَّتِه مَأخُوذاً عَلَی النَّبیّینَ مِیثاقُه؛‌(۶) یعنی از پیغمبران خدای متعال میثاق گرفته است، تعهّد گرفته است که با او این گونه رفتار بکنند.

 خب این بعثت محتوای عظیمی داشت. من راجع به این محتوای بعثت مختصری میگویم و این مسئله را متّصل میکنم، مرتبط میکنم با وضع خودمان و امروز خودمان که برای ما از لحاظ عملی و کاربردی هم دارای تأثیر است، صرف اعتقاد نیست.

 بعثت و وحی الهی، حقایقی را برای مردم روشن کرد؛ برای بشریّت حقایقی را روشن کرد. این حقایق به نحوی است که اگر آحاد بشر و جوامع گوناگون بشری به این حقایق ایمان بیاورند و عملاً ملتزم بشوند، حیات طیّبه به اینها خواهد رسید. حیات طیّبه یعنی چه؟ یعنی زندگی شیرین و پُرفایده و مطلوب، حیات پاکیزه؛ پاکیزه بودنش به این است که مطلوب باشد، شیرین باشد، انسان را در صراط کمال کمک کند به حرکت و برخوردار از همه‌ی زیبایی‌ها و نیکویی‌ها باشد، هم در دنیا و هم در آخرت. این حیات طیّبه است. اگر دلها به این معارف، به این حقایق آشنا بشوند، به آن بگروند و بر لوازم آن پایبند باشند، حیات طیّبه قطعاً در انتظار آنها است.

 خب یک بخش این حقایق عبارتند از منظومه‌ی معرفتیِ اسلام، که منظومه‌ی معرفتی اسلام یعنی نظر اسلام درباره هستی، درباره‌ی انسان، درباره‌ی نقش انسان در عالَم، درباره‌ی ذات اقدس پروردگار، درباره‌ی صفات و اسمای الهی که در دعای کمیل میخوانیم: مَلَأَت اَرکانَ کُلِّ شَیء، یا در دعای ماه رجب میخوانیم: بِهِم مَلَأتَ سَمائَکَ وَ اَرضَک، که درباره‌ی مسیر انسان در دنیا و پس از مرگ و امثال اینها حقایق بسیار مهمّی هست و اینها سلسله‌ی معرفتی اسلام، منظومه‌ی معرفتی اسلام هستند؛ اینها را به بشریّت تعلیم میدهد و انسانها را هشیار میکند و بیدار میکند.

 یک بخش دیگر از این حقایق، منظومه‌ی ارزشیِ اسلام است، ارزشهایی که اسلام آنها را تثبیت کرده است، یعنی به عنوان ارزش آنها را شناخته است؛ که آحاد مردم و جوامع مردمی موظّفند خودشان را به این ارزشها نزدیک کنند [و به سمت آنها] پیش ببرند؛ سعادتشان در این است. از مثل خلقیّات فردی که انسان دارای صبر باشد، دارای حلم باشد، دارای گذشت باشد و امثال اینها که صفات فردی انسانها است، تا مفاهیم عمومی و زندگی‌ساز مثل آزادی، مثل عدالت اجتماعی، مثل کرامت انسانی، مثل سبک زندگی؛ اینها جزو آن سلسله‌ی ارزشهای اسلامی است که در اسلام بیان شده و تفهیم شده به ما. یک عدّه‌ای بخطا تصوّر میکنند که این مفاهیم رایج مثل عدالت اجتماعی و آزادی و مانند اینها از غرب به عالَم اسلام آمده است، یا متفکّرین اسلامی اینها را از غربی‌ها یاد گرفته‌اند؛ این کاملاً اشتباه است. غرب سه چهار قرن بیشتر نیست که با این مفاهیم آشنا شده؛ از بعد از رنسانس با این مفاهیم آشنا شده است؛ در حالی که اسلام ۱۴۰۰ سال قبل از این، این مفاهیم را به طور روشن در قرآن بیان کرده است؛ با این تفاوت که غربی‌ها که اینها را مطرح کرده‌اند، هیچ وقت صادقانه به آن عمل نکرده‌اند -نه به آزادی عمل کردند، نه به عدالت اجتماعی عمل کردند- [آنها] گفتند و عمل نکردند؛ [این مفاهیم] در اسلام بود و در زمان پیغمبر عمل شد. این عبارت «اُمِرتُ لِاَعدِلَ بَینَکُم»،(۷) مال قرآن است دیگر؛ دستور پیغمبر این است که اجرای عدالت بکند؛ این همان عدالت اجتماعی و عدالت همه‌جانبه است؛ یا [میفرماید]: لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنٰتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکـِتٰبَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط؛(۸) یعنی اصل بعثت همه‌ی انبیا و ارسال رسل و کتب برای این بوده است که قسط -یعنی همین عدل اجتماعی، عدل اقتصادی- در بین مردم برقرار باشد؛ بنابراین اینها مفاهیم قدیمیِ اسلامی است.

 یا در مورد آزادی؛ این بیان امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در نهج‌البلاغه، هزار سال قبل از طرح مسئله‌ی آزادی در کشورهای غربی مثل فرانسه یا جاهای دیگر است که میفرماید: لا تَکُن‌ عَبدَ غَیرِکَ‌ وَ قَد جَعَلَکَ اللهُ حُرّا؛(۹) از این روشن‌تر دیگر چه میشود؟ یعنی انسانها حُرّند، آزادند؛ آزادی شامل همه‌ی انواع آزادی میشود. یا آن جمله‌ی دیگری که معروف است: استعبدتم النّاس و قد خلقهم الله احرارا؛ این خطاب به بعضی از فرمانداران آن دوره است که «استعبدتم النّاس»؛ شماها میخواهید با مردم مثل برده رفتار بکنید در حالی که خداوند متعال آنها را آزاد آفریده؟ اینها معارف اسلامی است. از این قبیل، در معارف اسلامی زیاد است؛ در نهج‌البلاغه کلمات متعدّدی در این زمینه وجود دارد و در بقیّه‌ی [منابع اسلامی]. بنابراین این سلسله‌ی ارزشها و سلسله‌ی معارف و منظومه‌ی معرفتی و منظومه‌ی ارزشی به این صورت است. پشت سر اینها احکام است؛ یعنی «باید» و «نباید»ها، «بکن» و «نکن»ها؛ این احکام اسلامی -چه فردی  و چه اجتماعی- همه‌ برخاسته‌ی از آن معارف است و منطبق بر آن ارزشها است؛ یعنی همه‌ی این تکالیفی که خدای متعال برای فرد مسلِم قرار داده است، نشئت‌گرفته‌ی از همان مفاهیم اصلی و معرفتی است و منطبق با مفاهیم ارزشی است و کمک‌کننده‌ی به صعود در این راه است. خب، این مجموعه‌ای است که در بعثت در واقع به مردم هدیه شد.

 حالا اگر چنانچه بخواهیم اینها تحقّق پیدا بکند، اگر بخواهیم این معارف در فضای عقیدتی جامعه به معنای واقعی کلمه تحقّق پیدا کند، بخواهیم این ارزشها در عمل مردم، در رفتار مردم خودش را نشان بدهد، بخواهیم این احکام که وسیله‌ی پیشرفت و حرکت است، تحقّق پیدا کند، احتیاج به قدرت سیاسی دارد؛ اگر قدرت سیاسی نباشد، قلدرها زیر بار نمیروند، تنبلها انجام نمیدهند، سیاهی‌لشکرِ قلدرها و مستکبرین و پول‌دارها به دنبال آنها حرکت میکنند، یعنی آن مقصود نبوّتها حاصل نمیشود؛ لذا در قرآن میفرماید که «ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله».(۱۰)  این مربوط به پیغمبر ما فقط نیست، مربوط به همه‌ی پیغمبران است؛ اینها باید بیایند در کشور مورد اطاعت قرار بگیرند، مردم از اینها اطاعت بکنند. لذا وقتی که از یثرب آمدند برای اینکه پیغمبر اکرم را دعوت کنند و اصرار کنند که ایشان به مدینه هجرت کنند، همان جا حضرت با اینها بیعت کرد.

 بیعت یعنی اینکه شما تحت امر ما هستید، ما می‌آییم آنجا به این شرط؛ بعد هم که پیغمبر اکرم وارد شد به مدینه، اوّل‌کاری که کرد، تشکیل قدرت سیاسی و اجتماعی بود؛ یعنی تشکیل حکومت داد؛ این بنابراین یکی از لوازم کار نبوّت است. البتّه پیغمبران دشمنان زیادی دارند: وَ کَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیٰطینَ الاِنسِ وَ الجِنّ،(۱۱) وقتی که حکومت تشکیل میدهند، دشمن خارجی هم به اینها اضافه میشود؛ با تشکیل حکومت، غیر از دشمنان داخلی، دشمن خارجی هم اضافه میشود؛ این معلوم است؛ برای خاطر اینکه دشمن خارجی اگر چنانچه عالَم سیاست نباشد و قدرت سیاسی وجود نداشته باشد، خیلی اهمّیّت نمیدهد؛ هر حرفی که کسی بزند، خیلی دنبالش نمیرود؛ وقتی به قدرت سیاسی رسید، آن وقت دشمن خارجی، آن کسی که مخالف با عدالت است، آن کسی که مخالف با آزادی است، آن کسی که مخالف با حقّ هر انسانی برای خوب زندگی کردن و مستقل زندگی کردن است، طبعاً مخالفت میکند.

 خب، حرف امروز من این است: من میخواهم عرض بکنم این همان نسخه‌ای است که امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) به این نسخه عمل کرد؛ عیناً نسخه‌ی بعثت پیغمبر است؛ معارف همان معارفی است که پیغمبر آنها را از جانب خدای متعال به مردم ابلاغ کردند؛ ارزشها همانها است؛ احکام هم همانها است؛ و حرکت به سمت تحقّق این احکام، احتیاج داشت به یک ایمان قوی، به یک همّت بلند، به یک دلِ «متوکّل علی الله»؛ همه‌ی اینها در امام جمع بود و ایشان اقدام کرد، خدای متعال هم کمک کرد و این حرکت انجام گرفت. البتّه امام میدانستند که ایمان اسلامی در اعماق جان و ارتکاز(۱۲) ملّت ایران خیلی رسوخ دارد، مردمِ مؤمنی هستند؛ که حالا خود این، بحث جداگانه‌ای دارد و کاملاً اثبات‌شده است که مردم ایران، هم آن روز و هم امروز، علی‌رغم برخی از ظواهر، قدرت ایمانی‌شان و رسوخ ایمان در دلهایشان خیلی زیاد است؛ یکی از خصوصیّات ملّت ما بحمدالله این است.

 امام این را میدانستند و لذا مسئله‌ی اسلام را، حکومت اسلامی را، نظام اسلامی را مطرح کردند و زمینه‌اش هم فراهم بود و امام این زمینه را هم شناخت؛ زمینه‌اش عبارت بود از ظلم گسترده و فساد بی‌پایان رژیم پهلوی؛ که هم وابسته بودند، هم فاسد بودند، هم ظالم بودند، هم معرفت حقیقی انسانی در اینها نبود، و این سرریز میشد به مردم، همه میدیدند وضع آن رژیم فاسد و ظالم را؛ این هم زمینه‌ی خوبی بود، از این زمینه امام بزرگوار استفاده کردند و معجزه‌ی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی به وقوع پیوست. حقیقتاً تحقّق انقلاب اسلامی و تحقّق جمهوری اسلامی مثل یک معجزه بود که اتّفاق افتاد؛ این به برکت همین حرکت عظیم بود.

 جامعه‌ی نخستین اسلامی -یعنی آن جامعه‌ای که پیغمبر در مدینه به وجود آورد از چند هزار نفر مردم مدینه؛ مردمی که در مدینه زندگی میکردند، شاید هفت، هشت، ده هزار نفر مثلاً از اوّلی که تشکیل شد بیشتر نبودند- به برکت ارشاد پیغمبر، به برکت احکام پیغمبر و معارفی که پیغمبر هدیه کرده بود، با وجود اینکه در این خلال بعد از پیغمبر یک اشکالات اساسی‌ای هم به وجود آمد امّا در عین حال آن چنان این حرکت، حرکت ریشه‌دار و مستحکمی بود که روز‌به‌روز به طرف قوّت پیش رفت، روز‌به‌روز قوی‌تر شد. به طوری که -آن طوری که این در تاریخ جزو مسلّمات است- در قرن چهارم هجری، یعنی سیصد سال بعد از بعثت پیغمبر و پس از ظهور جامعه‌ی اسلامی، جامعه‌ی اسلامی از لحاظ سیاسی وسیع‌ترین جامعه در دنیا بود؛ از لحاظ نظامی قوی‌ترین ارتش دنیا را داشت؛ از لحاظ دانش و فرهنگ پیشرفته‌ترین سطح علمی و فرهنگی را داشت در همه‌ی دنیا؛ یعنی سه قرن بعد از بعثت، این جامعه‌ی اسلامی این جور حرکتی کرد که از لحاظ نظامی، از لحاظ سیاسی، از لحاظ علمی و فرهنگی به این رتبه رسید. این تازه مربوط به زمانی است که خلفای ناباب و فاسدی مثل بنی‌امیّه و بنی‌عبّاس سرِ کار بودند. اگر چنانچه به جای اینها ائمّه‌ی هدایت سرِ کار میبودند یا کسان منصوبِ آنها سرِ کار میبودند، قطعاً پیشرفتها ده‌ها برابرِ آن چیزی میشد که اتّفاق افتاد. حرکت اسلام این است؛ طبیعت این حرکت، طبیعت پیشرفت کردن و قوی شدن است.

نسخه‌ی امروز هم همین جور است. ما امروز اگر چنانچه صادقانه حرکت بکنیم، عمل بکنیم، تنبلی نکنیم، کوته‌بینی به خرج ندهیم، ساده‌نگری نکنیم، میتوانیم ایران را به همان قلّه برسانیم. البتّه رساندن ایران به قلّه‌ی علمی و فرهنگی و صنعتی و نظامی و سیاسی و امثال اینها هدف نزدیک ما است؛ هدف دور، تمدّن اسلامی است که آن مطلب دیگری است.

 و نباید هم تعجّب کنیم از دشمنی‌ها؛ خب ما دشمن زیاد داریم، تعجّب نباید کرد. عرض کردم در قرآن خدای متعال میفرماید که «وَ کَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیٰطینَ الاِنسِ وَ الجِنِّ یوحی بَعضُهُم اِلیٰ بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورا»؛(۱۳) هم دشمنان جنّی، هم دشمنان انسی وجود دارند و اینها به هم کمک هم میکنند؛ سیستم‌های اطّلاعاتیِ خیلی از کشورها علیه ما با همدیگر همکاری میکنند؛ یوحی بَعضُهُم اِلیٰ بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورا. لذا بود که در اوّل اسلام در جنگ احزاب وقتی که همه‌ی نیروهای دشمنِ پیغمبر از قبایل عرب، از انواع و اقسام قبایلی که در مکّه بودند، در طائف بودند، در جاهای دیگر بودند، دُور هم جمع شدند، با همدیگر همدست شدند، یهودی‌ها را هم که در نزدیک مدینه بودند دیدند و با خودشان همراه کردند، خب این خیلی حادثه‌ی عجیبی بود برای مسلمانها [امّا] مسلمانها تعجّب نکردند. قرآن میفرماید: وَ لَمّا رَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُه وَ صَدَقَ اللهُ  وَ رَسولُه؛ یعنی وقتی که دیدند دشمنان را که این جور علیه آنها حرکت کردند، گفتند همین وعده را خدای متعال داده بود که شما دشمنانی خواهید داشت و می‌آیند و به شما حمله میکنند، حالا آمده‌اند؛ پس این حرکت دشمن موجب شد که اعتقاد ما بیشتر بشود، چون «صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُه»؛ این پیشگوییِ خدای متعال و پیغمبر خدا تحقّق پیدا کرد؛ وَ ما زادَهُم ‌اِلّاٰ ایمانًا وَ تَسلیما.(۱۴)

 امروز البتّه خبیث‌ترین دشمن ما و دشمن جمهوری اسلامی آمریکا است. البتّه ما دشمن کم نداریم امّا آن که از همه خبیث‌تر و عنودتر است، عبارت است از آمریکا. مسئولان آمریکایی، هم دروغ‌گو هستند، پشت‌هم‌انداز هستند، وقیحند، طمّاعند، شارلاتانند -حرکتهایشان، حرفهایشان را شما بشنوید، [می‌بینید] شارلاتانی حرف میزنند؛ یعنی انواع و اقسام خصوصیّات زشت اخلاقی- و هم البتّه در کنارش ظالمند، سنگدلند، بشدّت بی‌رحمند، تروریستند؛ یعنی آنچه خوبان همه دارند، اینها به‌تنهایی همه را دارند! یعنی این جور دشمنی در مقابل ما امروز وجود دارد.

 خداوند برای مقابله‌‌ی با دشمنی‌ها به پیغمبر دستورالعمل داد؛ از اوّل بعثت، خدای متعال پیغمبر را امر به صبر کرد. در سوره‌ی مدّثّر که جزو همان سوره‌های اوّلِ بعثت است، میفرماید: وَ لِرَبِّکَ فَاصبِر؛(۱۵) صبر کن برای خدای خودت. در سوره‌ی مزّمّل که آن هم جزو همان سوره‌های اوّل قرآن است، میفرماید که «وَ اصبِر عَلیٰ ما یَقولون».(۱۶) در جاهای دیگرِ قرآن هم مکرّراً این معنا هست. در دو جا [میفرماید]: وَ استَقِم کَماٰ اُمِرت؛(۱۷) استقامت کن؛ هم در سوره‌ی هود هست، هم در سوره‌ی شوریٰ هست. بنابر‌این، دستورالعمل وارد شده.

 حالا صبر یعنی چه؟ صبر به معنای نشستن و دست روی دست گذاشتن و انتظارِ نتایج و حوادث را کشیدن نیست؛ صبر یعنی ایستادگی کردن، مقاومت کردن، محاسباتِ درست خود را و محاسباتِ دقیق خود را با خدعه‌گریِ دشمن تغییر ندادن؛ صبر یعنی پیگیریِ اهدافی که برای خودمان ترسیم کرده‌ایم؛ صبر یعنی با روحیه حرکت کردن و ادامه دادن؛ این معنای صبر است. اگر چنانچه این ثابت‌قدم بودن و مقاومت کردن، با عقل و تدبیر و مشورت همراه بشود -همچنان که در قرآن هست «اَمرُهُم شوریٰ بَینَهُم»(۱۸)- قطعاً پیروزی نصیب خواهد شد. بنده البتّه با قاطعیّت عرض میکنم که ملّت ایران ملّت صبوری است؛ نشان داده‌اند که صبر دارند. ما مسئولین البتّه گاهی بی‌صبری کرده‌ایم، ولی ملّت نه؛ ملّت کاملاً صبور بوده‌اند؛ این چهل سال برای ما نشانِ این معنا است به طور روشن. بعضی از روشنفکرنماهای ما هم متأسّفانه بی‌صبری از خودشان نشان دادند، بعضی از آنها بی‌صبری را به مرز همکاری و هم‌زبانی با دشمن هم رساندند؛ البتّه بعضی‌ها این جور بودند. نقطه‌ی مقابلش هم جوانهای مؤمنی هستند که بحمدالله عدّه‌شان خیلی زیاد است و روزبه‌روز هم ان‌شاءالله زیادتر میشود؛ در عرصه‌ی فرهنگ، در عرصه‌ی علم، در عرصه‌ی فنّاوری، در عرصه‌ی سیاست، در فهمِ بین‌المللیِ مسائل -یعنی مسائل بین‌المللی را درست درک کنند و فهم کنند- در مقابلش این جور جوانها هم هستند که عرض کردم بحمدالله روزبه‌روز زیاد میشوند. پس صبر کردن یعنی تسلیم نشدن، دچار ضعف نشدن، دچار تردید نشدن، با شجاعت و عقل جلوی دشمن را گرفتن و دشمن را مغلوب کردن، که آن وقت در قرآن میفرماید: اِن یَکُن‌ مِنکُم‌ عِشرونَ‌ صٰبِرونَ‌ یَغلِبوا مِائَتَین؛(۱۹) ده نفرِ شما با صد نفر و بیست نفرِ شما با دویست نفر از آنها میتوانید روبه‌رو بشوید و غلبه کنید؛ این در یک شرایطی است؛ در یک شرایطی ده برابر، در یک شرایطی دو برابر، میتوانید شما با آنها مواجه بشوید.

 من در صحبتهای اخیر چند بار تکرار کرده‌ام که کشور بایستی قوی بشود؛(۲۰) قوی شدن کشور جزو هدفهای ما است. این هم از خطوطِ اصلیِ نسخه‌ی بعثت است؛ این هم از بعثت گرفته شده؛ این هم از قرآن گرفته شده. قرآن میفرماید که «وَ اَعِدّوا لَهُم مَااستَطَعتُم مِن قُوَّة»؛(۲۱) هر چه میتوانید قوّت را زیاد کنید. حالا این قوّت در وهله‌ی اوّل، در نگاه اوّل، ممکن است قوّت نظامی به نظر برسد، لکن ظاهراً خیلی وسیع‌تر از دامنه‌ی قوّت نظامی است. ابعاد قوّت ابعاد وسیعی است؛ ابعاد اقتصادی دارد، قوّت اقتصادی، قوّت علمی، قوّت فرهنگی، قوّت سیاسی -که زمینه‌سازِ قوّت سیاسی، استقلالِ سیاسی است- و قوّت تبلیغی. با گذشت زمان، عرصه‌های دیگری برای تقویت کشور و ملّت به وجود می‌آید. فرض کنید امروز حفظِ جمعیّتِ جوانِ کشور یکی از ابزارهای قوّت است؛ اینکه بنده زیاد روی موالید تکیه میکنم، به خاطر این است. کشور ما امروز کشور جوانی است؛ اگر چنانچه موالید در این کشور به قدر لازم و به قدر کافی تولید نشوند -که الان به قدر کافی نیست- چند صباح دیگر، چند سال دیگر نسل جوان در کشور کمیاب خواهد شد. آن وقت کشوری که در آن جوان کم است، پیشرفتش [هم] کم است. یکی از ابزارهای قدرت حفظ اکثریّت جوان در جامعه است. یا امروز قوّت در فضای مجازی حیاتی است؛ امروز فضای مجازی حاکم بر زندگی انسانها است در همه‌ی دنیا؛ و یک عدّه‌ای همه‌ی کارهایشان را از طریق فضای مجازی پیش میبرند؛ قوّت در این [زمینه] حیاتی است. یا مثلاً قوّت در زمینه‌ی بهداشت و درمان حیاتی است؛ که بحمدالله در این زمینه محقّقین‌مان و پزشکانمان و کسانی که در این راه خبره هستند کار زیادی انجام داده‌اند.

 و «جهش تولید» هم که بنده امسال مطرح کردم، در واقع از ابزارهای قدرت است. تولید [باید] جهش پیدا بکند؛ نه ‌فقط رونق تولید که سال گذشته گفتیم. رونق تولید یعنی در تولید یک حرکتی به وجود بیاید که این انجام گرفته است امّا این کافی نیست. ما احتیاج به خیلی بیش از این داریم؛ جهش تولید. البتّه جهش تولید لوازمی دارد؛ فقط مسئله این نیست که صاحب سرمایه یا صاحب کارگاه همّت بکند برای تولید بیشتر؛ این احتیاج دارد به اینکه تمام دستگاه‌های ذی‌ربط کار خودشان را انجام بدهند؛ جلوی قاچاق گرفته بشود، جلوی واردات بی‌رویه گرفته بشود، به تولید‌کننده مشوّقهایی داده بشود، با کسانی که از کمکهای مالی دولتی سوء استفاده میکنند برخورد جدّیِ قضائی بشود. امثال اینها کارهای زیادی است که اگر این کارها انجام بگیرد -که ان‌شاء‌الله امسال باید این کارها انجام بگیرد- جهش تولید تحقّق پیدا خواهد کرد.

 البتّه ما این روزها مواجه هستیم با عارضه‌ی یک بیماری وسیعِ همه‌گیرِ بین‌المللی؛ این ویروس تقریباً در همه‌ی کشورهای دنیا مشغول گرفتن تلفات و [در حال] پیشرفت است. حالا بعضی‌ها میگویند که چه اتّفاقی در کشورشان می‌افتد، بعضی‌ها هم پنهان میکنند؛ انسان از بعضی اظهارات میفهمد که این اظهاراتی که میکنند خیلی مطابق با واقع نیست؛ این ویروس دارد کار میکند. این [بیماری] مصداق این آیه‌ی شریفه است: وَ لَنَبلُوَنَّکُم بِشَیءٍ مِنَ ‌الخَوفِ وَالجوعِ وَ نَقصٍ مِنَ الاَموالِ وَ الاَنفُسِ وَ الثَّمَرٰت؛ هم با خودش خوف می‌آورد و یک عدّه‌ای واقعاً میترسند، هم مسئله‌ی مشکل اقتصادی را به وجود می‌آورد، هم نقص اموال و انفس و ثمرات را همراه دارد؛ لکن بعدش خداوند میفرماید: وَ بَشِّرِ الصّٰبِرین؛(۲۲) اینجا هم صبر لازم است. صبر در اینجا یعنی کار درست انجام دادن، کار عاقلانه انجام دادن؛ که البتّه افراد مسئولین محترم ذی‌ربط در این کار دستوراتی داده‌اند، و ان‌شاءالله این دستورات را بایستی عمل کرد؛ همه باید عمل کنند این دستورات را؛ این برای حفظ جان خودشان و حفظ جان [مردم] کشور و کنترل این بیماریِ خطرناک است؛ بنابراین همه باید عمل کنند.

 از جمله‌ی موضوعات مربوط به کرونا که بد نیست من این را اینجا بگویم، این است که سران آمریکا چند بار تا حالا گفته‌اند که ما حاضریم از لحاظ درمان و دارو به شما کمک کنیم؛ چند بار تکرار کرده‌اند که فقط شما از ما بخواهید تا به شما از لحاظ دارو و درمان کمک کنیم. این جزو آن حرفهای بسیار عجیب است که به ما میگویند که از آنها درمان بخواهیم و دارو بخواهیم. اوّلاً خودتان دچار کمبودید؛ الان خبرهایی که از آمریکا میرسد، یعنی حرفهایی که خود آمریکایی‌ها میزنند، شهردار فلان شهر، رئیس بهداری فلان نقطه، رئیس بیمارستان فلان ایالت، خودشان دارند صریحاً میگویند که دچار کمبودهای وحشت‌آوری هستند؛ هم از لحاظ وسایل پیشگیری در بُروز بیماری، از ابتلای به بیماری، هم در دارو و مانند اینها. اگر چیزی دارید و دستتان باز است صرف خودتان بکنید. ثانیاً شما آمریکایی‌ها متّهمید به اینکه این ویروس را شما تولید کرده‌اید؛ من نمیدانم چقدر این اتّهام حقیقی است، امّا وقتی این اتّهام وجود دارد کدام عاقلی به شما اعتماد میکند که شما بیایید برای او دارو بیاورید؛ ممکن است داروی شما یک وسیله‌ای باشد برای اینکه این بیماری را بیشتر گسترش بدهد. هیچ اعتباری ندارید؛ به شما اعتمادی نیست. ممکن است یک دارویی را شماها تجویز کنید، یا وارد کشور بکنید که این ویروس را ماندگار کند و مانع تمام شدنش بشود؛ یعنی اگر چنانچه این تهمت درست باشد و شما این ویروس را به وجود آورده باشید، این کارها از شماها بر می‌آید. یا اگر کسی را به عنوان درمان‌کننده و پزشک بخواهید بفرستید، ممکن است او بخواهد بیاید اینجا، اثر عملی سمّی را که تولید کرده‌اند را از نزدیک ببیند؛ چون گفته میشود که با استفاده‌ی از آشنایی‌های ژنتیک ایرانی که از وسایل مختلفی به دست آورده‌اند، یک بخشی را بالخصوص برای ایران درست کرده‌اند؛ خب این ممکن است بخواهد بیاید ببیند که اثرش چگونه شد؛ اطّلاعات خودشان را تکمیل کنند و دشمنی خودشان را بیشتر کنند؛ بنابراین این حرفی نیست که کسی از ملّت ایران این را قبول کند.

 آخرین عرض من به ملّت عزیزمان این است: عزیزان من! تجربه‌ی چهل‌ساله به ما نشان میدهد که کشور ظرفیّت مقابله‌ی با مسائل و چالشها را در هر سطحی دارا است؛ یعنی کشور ظرفیّتهای فوق‌العاده‌ای دارد برای اینکه با همه‌ی مسائل و مشکلات و چالشهایی که پیش آمده است، یا ممکن است پیش بیاید مواجه بشود و بر آنها غلبه بکند. ظرفیّت کشور خیلی زیاد است؛ مهم این است که این ظرفیّت به وسیله‌ی مسئولین شناسایی بشود و در همه‌ی بخشها افراد مؤمن، جوانهای باانگیزه به کار گرفته بشوند؛ عناصر جوان و باانگیزه و مؤمن و متشرّع؛ چون کسی که متشرّع است، احتمال خیانت در او خیلی کمتر از کسی است که به دین باور ندارد. این آن چیزی است که ما را به هدفمان نزدیک میکند.

 و من توصیه میکنم مجدّداً که این دستوراتی را که مسئولین ستاد ملّی مبارزه‌ی با کرونا پخش کرده‌اند و گفته‌اند و اعلام کرده‌اند، ان‌شاء‌الله همه عمل بکنند. حتّی اجتماعات دینی را تعطیل کرده‌اند که خب این در طول تاریخ ما به این شکل بی‌سابقه است که همه جا حتّی مثلاً حرمهای مطهّر و نمازهای جمعه و جماعت تعطیل بشود؛ این بی‌سابقه است، ولی خب چاره‌ای نبوده‌ است؛ این جور مصلحت دانسته‌اند و این جوری عمل کرده‌اند؛ اینها را رعایت بکنند تا ان‌شاءالله خدای متعال هر چه زودتر این بلا را از سر ملّت ایران و همه‌ی ملّتهای مسلمان و همه‌ی بشریّت کم و کوتاه کند.

والسّلام علیکم و رحمة ‌الله و برکاته

۱) حافظ. غزلیّات

۲) کامل‌الزّیارات، ص ۳۰۹
۳) سوره‌ی آل عمران، بخشی از آیه‌ی ۸۱؛ «و [یاد کن] هنگامی را که خداوند از پیامبران پیمان گرفت که هر گاه به شما کتاب و حکمتی دادم، سپس شما را فرستاده‌ای آمد که آنچه را با شما است تصدیق کرد، البتّه به او ایمان بیاورید و حتماً یاری‌اش کنید. …»
۴) سوره‌ی اعراف، بخشی از آیه‌ی ۱۵۷؛ «… که [نام] او را نزد خود، در تورات و انجیل، نوشته می‌یابند. …»
۵) سوره‌ی صف، بخشی از آیه‌ی ۶؛ «و هنگامی را که عیسیٰ پسر مریم گفت: ای فرزندان اسرائیل! من فرستاده‌ی خدا به سوی شما هستم؛ تورات را که پیش از من بوده تصدیق میکنم و به فرستاده‌ای که پس از من می‌آید و نام او “احمد” است بشارتگرم. …»
۶) نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۱
۷) سوره‌ی شوریٰ، بخشی از آیه‌ی ۱۵؛ «… مأمور شدم که میان شما عدالت کنم …»
۸) سوره‌ی حدید، بخشی از آیه‌ی ۲۵؛ «براستی [ما] پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند…»
۹) نهج‌البلاغه، نامه‌ی ۳۱
۱۰) سوره‌ی نساء، بخشی از آیه‌ی ۶۴؛ «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به توفیق الهی از او اطاعت کنند …»
۱۱) سوره‌ی انعام، بخشی از آیه‌ی ۱۱۲؛ «و بدین گونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطانهای اِنس و جن برگماشتیم‌ …»
۱۲) رسوخ و ثبوت مفهومی در انسان
۱۳) سوره‌ی انعام، بخشی از آیه‌ی ۱۱۲؛ «و بدین گونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطانهای انس و جن برگماشتیم. بعضی از آنها به بعضی، برای فریب [یکدیگر]، سخنان آراسته القا میکنند  …»
۱۴) سوره‌ی احزاب، بخشی از آیه‌ی ۲۲؛ « و چون مؤمنان دسته‌های دشمن را دیدند، گفتند: این همان است که خدا و فرستاده‌اش به ما وعده دادند و خدا و فرستاده‌اش راست گفتند و جز بر ایمان و فرمانبرداری آنان نیفزود»
۱۵) سوره‌ی مدّثّر، آیه‌ی ۷
۱۶) سوره‌ی مزّمّل، بخشی از آیه‌ی ۱۰؛ «و بر آنچه میگویند شکیبا باش. …»
۱۷) سوره‌ی شوریٰ، بخشی از آیه‌ی ۱۵؛ «… و همان گونه که مأموری ایستادگی کن. …»
۱۸) همان، بخشی از آیه‌ی ۳۸؛ «… کارشان در میانشان مشورت است. …»
۱۹) سوره‌ی انفال، بخشی از آیه‌ی ۶۵؛ «… اگر از [میان] شما بیست تن شکیبا باشند، بر دویست تن چیره میشوند. …»
۲۰) از جمله، بیانات در دیدار مردم استان آذربایجان شرقی (۱۳۹۸/۱۱/۲۹)
۲۱) سوره‌ی انفال، بخشی از آیه‌ی ۶۰
۲۲) سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۱۵۵

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همواره با اشاره به برگزاری مراسم معنوی اعتکاف در ایام البیض (۱۳-۱۵) ماه رجب آن را یک فرصت با ارزش برای صفا دادن به دل، توبه و خودسازی دانسته‌اند. مؤمنین و به‌ویژه جوانان نیز در طول سالیان بعد از انقلاب اسلامی با گرایش به این پدیده‌ی معنوی آن را مغتنم شمرده و برای استفاده از این پدیده‌ی معنوی در مساجد شهرها سه روز معتکف شده‌اند.

اما امسال به دلیل شیوع ویروس کرونا و توصیه‌ها و دستورالعمل‌های مجموعه‌های مسئول برای پرهیز از اجتماع به منظور جلوگیری از ابتلا به این بیماری، قرار شد مراسم معنوی اعتکاف در سراسر کشور برگزار نشود.

با توجه به شرایط پیش آمده، رئیس ستاد مرکزی اعتکاف با ارسال نامه‌ای از رهبر انقلاب درخواست کرد برای کسانی که قصد شرکت در مراسم معنوی اعتکاف را داشتند و اکنون از این فیض محروم مانده‌اند توصیه‌ای داشته باشند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پاسخ به این نامه و برای استفاده از فرصت ایام‌البیض ماه رجب به تمام مشتاقان مراسم معنوی اعتکاف امسال توصیه‌ای مرقوم داشتند که متن آن را پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR منتشر می‌کند:

بسمه تعالی
کسانی که از عمل با فضیلت اعتکاف محروم مانده‌اند، بهتر است در هر یک از این سه روز نماز حضرت جعفر طیار علیه السلام بخوانند.
 

به گزارش اسپوتنیک به نقل از ایسنا، حزب الله لبنان در بیانیه‌ای درگذشت حسین شیخ الاسلام را تسلیت گفت.

حسین شیخ‌الاسلام مشاور وزیر خارجه ایران بر اثر ابتلا به ویروس کرونا درگذشت

در بیانیه حزب الله لبنان آمده است؛ با کمال تاسف خبر درگذشت برادر عزیز حسین شیخ الاسلام از این دنیای فانی را دریافت کردیم. با درگذشت شیخ الاسلام برادری عزیز و بزرگوار را از دست دادیم؛ کسی که از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران او را شناختیم. او کسی است که از زمان تاسیس مقاومت تا به امروز همواره از مقاومت اسلامی لبنان حمایت کرده است.
در ادامه آمده؛ برادر عزیز ما حسین شیخ الاسلام نمونه یک انسان مومن، مجاهد، مخلص و فداکار بود؛ کسی که مواضع سیاسی شجاعانه‌ای در حمایت از مقاومت لبنان و فلسطین و منطقه داشت و برای تقریب مذاهب اسلامی تلاش می کرد.
در پایان بیانیه حزب الله همچنین ذکر شده؛ درگذشت شیخ الاسلام را به آیت الله خامنه ای، تمام مسئولان ایران و خانواده وی تسلیت می گوییم و امیدواریم که خداوند او را با پیامبر و اهل بیت محشور کند.