نوشته‌ها

به گزارش سایت شهید کاظمی مراسم گرامیداشت شصت و دومین سالروز ولادت سردار شهید حاج احمد کاظمی در گلستان شهدای اصفهان و در جوار مزار مقدس شهید برگزار شد.

این مراسم روز شنبه دوم مرداد ماه 1400 در ساعت 19:30 با تلاوت آیاتی از کلام الله مجید آغاز شد و برادر داود رحیمی شاعر آئینی کشورمان به مناسبت دهه ولایت به مدح مولای متقیان امیرالمؤمنین علیه السلام پرداختند. سخنران این مراسم سردار سرتیپ دوم پاسدار برادر حمید سرخیلی فرمانده دانشگاه امیرالمؤمنین علیه السلام و از یادگاران هشت سال دفاع مقدس و از پیش کسوتان زرهی در نیروی زمینی سپاه ویژگی های شخصیتی و رفتاری سردار شهید حاج احمد کاظمی را برشماری کردند.

روسفید درگاه الهی ۵۹ ساله شد …
سالروز زمینی شدن یک مرد آسمانی
حیف است که شهدا را فقط به واسطه شهادت یادی کنیم؛ زنده بودن اینان برای ما مایه فخر و مباهات است و چه زیباست که حداقل در سال به هر بهانه ای بیادشان باشیم و این بار به بهانه دوم مرداد سالروز ولادت شهید حاج احمد کاظمی در روز پنج شنبه ۵ مرداد در جوار روضه مقدس شهید گرد هم خواهیم آمد تا یادش را گرامی بداریم و کامی شیرین بنماییم.

منتظر حضور گرم شما هستیم

تصاویر خود از این برنامه را با هشتگ #منو_حاج_احمد منتشر کنید.

تارنمای اختصاصی سردار شهید حاج احمد کاظمی در نظر دارد به مناسبت 2 مرداد ماه که مصادف با 59 سالگی این شهید بزرگوار طرح ختم 59000 گل صلوات هدیه محضر حضرت زهرا سلام الله علیها و نعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و هدیه به روح مطهر شهید کاظمی را اجرا نماید.
علاقه مندان می توانند از ستون کناری سمت راست سایت در قسمت ختم صلوات تعداد صلوات درخواستی خود را ثبت و جمع صلوات های ثبت شده را مشاهده نمایند.

اندازه مناسب جهت درج در اینستاگرام

اندازه مناسب جهت درج در استوری اینستاگرام

به بهانه دوم مرداد سالروز ولادت سردار شهید احمد کاظمی

 شهیدان از همان آغاز ساکنان بهشت عدن الهی بوده اند . آنان چند صباحی مهمان این عالم خاکی شدند تا به ابتلائاتی سخت ازموده شوند و بهای سکونت ابدی شان در بهشت جاودانه را بپردازند ، تا فردای قیامت ، این حجت الهی بر همگان تمام شود که : بهشت را به بها می‌دهند ، نه به بهانه

اون ماهی نورانی همین احمدم بود !

مادر خواب سه تا ماهی را دیده بود ، سه تا ماهی که توی یک رودخانه ، می‌رفته اند به سمت دریا . می‌گفت : یکی از اون ماهی‌ها ، روی کمرش یه هلال ماه داشت ، اصلا انگار خود ماه بود ، چون که نور زیبا و خیره کننده ای ازش به طرف اسمون پاشیده می‌شد .
مادر وقتی خوابش را تعریف می‌کرد ، حال و هوای خاصی پیدا کرده بود . خیره شده بود به یک نقطه نامعلوم . می‌گفت : هزاران هزار ماهی دیگه توی اون رودخونه بودند که با اون دو تا ماهی ، دنبال این ماهی نورانی می‌رفتند ، یعنی اون ماهی ، تمام ماهی‌ها رو داشت هدایت می‌کرد به سمت دریا .
مادر گفت : محسن ! می‌دونم که اون سه تا ماهی ، تو و دو تا برادرات بودین ، ولی نمی‌دونم اون ماهی نورانیه کدوم یکی تون بود؟
آن وقت‌ها احمد چهار سالش بود .
بعد‌ها توی جنگ ، وقتی احمد فرمانده لشکر نجف اشرف شد ، مادر گاهی یاد خوابش می‌افتاد . می‌گفت : اون ماهی نورانی همین احمدم بود !

منبع : مسافران ملکوت – سعید عاکف – انتشارات ملک اعظم