پیام امام(ره) در جزیره مجنون
یک روز نشسته بودیم توی سنگر. عراق مرتب پاتک میزد و بچهها جواب میدادند. از شب قبل این پاتکها بود و از خط هم مرتب خبر میرسید که عراق پاتک زده. از قرارگاه هم اعلام شده بود که دشمن برای تصرف جزیره مجنون پاتک خواهد کرد و اگر ادامه بدهد، جزیره بیجزیره! ساعت حدود 11 بود که همه فرماندهان لشکر جمع بودند توی سنگر. شهید حاج همت بود، شهید حاج حسین خرازی، سردار زاهدی، شهید زینالدین، آقا مهدی باکری و سردار قاسم سلیمانی بودند. از شب قبل هم مرتب اعلام میشد که امروز نزدیک ظهر عراق پاتک خواهد زد. نقشه را توی همان سنگر باز کرده بودند وسط و فرماندهان لشکرها داشتند نقشه را مطالعه میکردند.
آقا مهدی گفته بود، همه آنتن بیسیمشان را نیاورند بیرون. اگر دشمن ببیند اینهمه آنتن از سنگر بیرون آمده میفهمد اینجا فرماندهی است و سنگر را میزند. البته اطراف سنگر را مرتب میزدند. ساعت حدود 11:30 بود که بیسیم من به صدا درآمد: «مهدی – مهدی، محسن…» بیسیم را دادم به آقامهدی. آقای محسن رضائی میگفت با حاجسید احمد خمینی(ره) حرف زده. امام(ره) اطلاع کامل از جزیره دارد و شنیده که فرماندهان زیادی شهید شدهاند.
تعداد زیادی از مسئولین لشکر ما و بقیه لشکرها شهید شده بودند. آقا محسن گفت که میخواهد پیامی از امام(ره) بخواند. آقا مهدی گفت: «همه اینجا جمعند، فقط جای شما خالیست.» آقا مهدی بیسیم را داد، همه فرماندهان تک تک با آقا محسن حرف زدند. در این حال آقا مهدی به من گفت: «ببین میتوانی کاری کنیم که این پیام در همه خط پخش بشود؟» گفتم: «بله میشود.» گفت: «همه خطها را به گوش کن. این پیامی را که آقا محسن میخواهد بخواند در کل خط پخش شود.»
این تدبیر آقا مهدی را بقیه فرماندهان هم به لشکر خودشان انتقال دادند تا پیام حضرت امام(ره) در سراسر جزیره مجنون، هم در جزیره شمالی و هم در جزیره جنوبی پخش شود. همه که آماده شدند، آقا محسن پیام حضرت امام(ره) را خواند. امام(ره) فرموده بودند:
“من شنیدهام که تعداد زیادی از فرماندهان سپاه به شهادت رسیدهاند. این برای حفظ آبروی اسلام است و حفظ جزایر حفظ آبروی اسلام و نظام جمهوری اسلامی است. ما اگر تعداد شهدای بیشتری هم بدهیم این جزایر باید حفظ شوند.”
این پیام که خوانده شد، یادم نمیرود که شهید احمد کاظمی به آقای سفیدگری گفت که برای همه اسلحه بیاورند.
همه آماده شدند که تا پای شهادت بجنگند. این پیام برای کل خط روحیهبخش بود. بچهها چند روز جنگیده بودند و مشکلات زیادی داشتند. در کل جزیره، بعد از قرائت پیام امام (ره) صدای تکبیر بلند شد. بعد از این تکبیر بود که عراق شروع کرد به پاتک و آتش ریخت.
فرماندهان لشکر هم اسلحه برداشتند و آمدند بیرون. شهید کاظمی آرپیجی برداشت، آقا مهدی سلاح برداشت، یکی دیگر تیربار برداشت و همه آماده شدند و از سنگرها آمدند بیرون و هرکس رفت سراغ محور خودش.
قبل از عملیات خیبر در حضور امام(ره) جلسهای تشکیل شده بود و آنجا فرماندهان لشکر به امام(ره) قول داده بودند که حسین(ع) گونه بجنگند و حسین گونه به شهادت برسند. پیام حضرت امام(ره) و ابتکار شهید باکری در پخش پیام امام(ره) برای کل جزیره باعث شد که با عنایت خدا در عرض دو ساعت رزمندگان جواب محکمی به پاتکی که به قصد تصرف جزیره زده شده بود بدهند. کلی اسیر و غنیمت هم به دست آمد. حتی پیشروی هم صورت گرفت. تانکها را گذاشتند و فرار کردند. اگر پیام امام(ره) در جزیره پخش نشده بود، خیلیها ممکن بود که بگویند اینها از خودشان میگویند و از امام(ره) خرج میکنند. بودند از این افراد. این پیام توسط عراق هم شنود شده بود. چنان رعبی در دل عراقیها افتاده بود که با آن همه تجهیزات زرهی نتوانستند کاری از پیش ببرند