نوشته‌ها

دوستی که او را رها نکرد و \”حتی\” تا بهشت هم او را دنبال کرد …

پدر موشکی ایران سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم در گلستان شهدای اصفهان بر سر مزار و روضه مقدس یار دیرینه اش سردار شهید حاج احمد کاظمی

این تصویر مربوط به 13 نفری است که در روزهای آغازین تشکیل یگان موشکی سپاه برای آموزش موشک اسکاد بی و فراگ 7 به سوریه اعزام شدند و شهید حسن طهرانی مقدم که مسئولیت این گروه را بر عهده داشت فقط یکی از آن 13 نفر است.

این تصویر برای اولین بار در آستانه چهارمین سالگرد شهادت پدر موشکی ایران سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم  توسط سایت شهید کاظمی منتشر می شود.

ShahidMoghaddam

وما رميت اذ رميت و لكن‌الله رمي

سردار سرتیپ پاسدار یعقوب زهدی

در پي پيروزي در عمليات طريق‌القدس و آزادسازي بستان، امام خميني(ره) در 8 آذر 1360طي پيامي اين عمليات را فتح‌الفتوح ناميدند و فرمودند:

Image10

«آنچه براي اينجانب غرورانگيز و افتخار آفرين است، روحيه بزرگ و قلوب سرشار از ايمان و اخلاص و روح شهادت‌طلبي عزيزاني كه سربازان حقيقي ولي الله اعظم ارواحنا فداه هستند مي‌باشد و اين است فتح‌الفتوح. من به ملت بزرگ ايران و به فرماندهان شجاع قبل از آنكه پيروزي شرافتمندانه و بزرگ خوزستان را تبريك بگويم، وجود چنين رزمندگاني را كه دردو جبهه معنوي و ظاهر و باطن از امتحان سرافراز بيرون آمده‌اند تبريك مي‌گويم.

فرمانده ادوات

شهيد حسن طهرانی مقدم يكي از همان رزمندگان مورد خطاب حضرت امام خميني(ره) بود كه در اين عمليات مسئوليت واحد ادوات تيپ كربلا را برعهده داشت كه شامل انواع خمپاره‌انداز، سلاح‌هي ضد زره و تيربار بود. در حالي كه حدود بيست سال سن داشت، به خاطر جثه لاغر و نحيف و چهره استخواني‌اش بيش از هجده سال نشان نمي‌داد ولي هوش سرشار و نبوغ بالايي كه خداوند به او عطا كرده بود، باعث شده‌بود كه بيش از ده سال جلوتر از سن خودش حركت كند و توانايي و تخصص و ظرفيت و لازم براي چنين وظيفه مهمي را در عرضه نبرد كسب كند.

مسئول هماهنگي آتش توپخانه

درخشش حسن در طرح‌ريزي و به كارگيري ادوات و عملكرد موثر وي موجب شد كه توجه فرماندهاني چون برادر رحيم صفوي، برادر رشيد و شهيد باقري كه به آتش پشتيباني اهميت مي‌دادند،‌ به او جلب شود و در عمليات بعدي يعني فتح المبين، فرمانده (اسبق) كل سپاه، برادر محسن رضايي حكمي را براي هماهنگي پشتيباني آتش بين ارتش و سپاه كه عمليات مشترك انجام مي‌دادند، صادر كنند و حسن با حضور در قرارگاه مركزي كربلا و استقرار برادران همكار خود در قرارگاه فرعي چهارگانه فتح،‌ نصر، فجر و قدس توانست اين ماموريت مهم را به نحو احسن به انجام برساند و پشتيباني آتش مناسب و موثري را براي يگان‌هاي سپاه كه متشكل از نيروهاي پاسدار و بسيجي بود و در اين عمليات استعداد آنان به صد گردان مي‌رسيد فراهم گردد. عمليات بعدي بيت‌المقدس بود كه با همان ساختار قرارگاه كربلا و چهارقرارگاه فرعي به طور مشترك توسط ارتش و سپاه انجام شد و شهيد مقدم نيز با همان تركيب برادران همكارش، به ماموريت هماهنگي پشتبياني آتش ادامه دادند.

در عمليات‌هاي ظفرمند و موفقيت‌آميز فتح المبين و بيت‌المقدس علاوه بر آزادسازي قريب به هشت هزار كيلومتر مربع از مناطق اشغالي ميهن اسلامي از جمله سزمين‌هاي غرب دزفول و جنوب غربي اهواز كه خرمشهر در صدر آن فتوحات قرار داشت، در سايه نصرت وعنايت الهي ، غنايم بسياري نيز نصيب رزمندگان اسلام گرديد، كه از جمله آنها قريب به دويست قبضه توپ از انواع مختلف كه اكثرا نو و آماده به كار بودند و چندين زاغه بزرگ مهمات بود.

موسس و فرمانده توپخانه سپاه

شهيد مقدم و شهيد شفيع زاده كه ايده تشكيل توپخانه سپاه را در سر مي‌پروراندند توپ‌هايي غنيمتي را نعمت و هديه الهي به رزمندگان مخلص و خداجو تلقي كردند و شكرانه اين نعمت الهي را در سازماندهي سريع و به كارگيري عليه دشمن بعثي مي‌دانستند. لذا فرصت را مغتنم شمرده و پيشنهاد تشكيل توخانه براي سپاه را با فرماندهي كل مطرح كردند. برادران ارتشي كه توپخانه را رسته‌اي فوق‌العاده تخصصي كه مهارت در آن را مستلزم آموزش‌هاي بلند مدت در مراكز آموزشي مي‌‌دانستند، آن را از عهده سپاه خارج مي‌دانستند و از سوي ديگر برخي فرماندهان سپاه نيز اعتقاد داشتند كه يگان‌هاي رزمي سپاه بايستي سبك و چالاك باشند و نبايد به تجهيزات سنگين روي بياورند. حسن با نبوغ فكري‌اي كه داشت و همواره افق‌هاي آينده را برآورد مي‌كرد، استدلال مي‌كرد كه نبردهاي گسترده‌تر و سخت‌تري پيش رو داريم و توپخانه ارتش كفايت پشتيباني آتش يگان‌هاي خود را نمي‌كند و نمي‌توان براي يگان‌هاي سپاه كه در حال توسعه نيز بودند به توپخانه ارتش متكي بود. لذا سپاه بايستي توپخانه‌اي قوي راه‌انداز كند برادر محسن رضايي با اعتماد به حاج حسن طهرانی مقدم حكم فرماندهي مركز توپخانه را براي ايشان صادر كردند

شهيد مقدم، شهيد شفيع‌زاده را به عنوان قائم مقام خود تعيين وشروع به بسيج كادر كرد. بخشي از برادران كه تجربه كار در ادوات، خمپاره و ديده‌باني داشتند و بخش ديگري از برادران كه خدمت سربازي را در توپخانه ارتش سپري كرده‌بودند، هسته اوليه توپخانه سپاه در تيپ‌ها را تشكيل دادند و همزمان گردان‌هاي مستقل توپخانه نيز سازماندهي شدند. در عمليات‌هاي رمضان كه حدود دو ماه بعد از عمليات بيت‌المقدس انجام گرفت، بخش اعظم توپ‌هاي غنيمتي در قالب آتشبارها و گردان‌هاي توپخانه در كنار توپخانه ارتش عليه دشمن بعثي به كار گرفته شد.

باور اين امر براي برادران ارتشي مشكل بود. لذا شهيد صياد شيرازي به اتفاق مشاوره توپخانه ارتش و شهيد مقدم قبل از شروع عمليات از يگان‌هاي توپخانه سپاه بازديد كردند كه نتيجه آن تاييد و تحسين و ابزار شگفتي از كار بزرگي بود كه انجام شده‌بود. طولي نكشيد كه در پاييز 1361 حسن اولين گروه توپخانه را تشكيل داد و چون مقارن با ماه محرم بود،‌ نامآن را گروه 61 محرم گذاشت و شهيد حسن غازي را به فرماندهي آن گروه گمارد. او از مرزهاي دريايي جنوب هم غافل نبوده و گروه 56 يونس را هم براي پدافند ساحلي تاسيس كرد و كليه توپ‌هاي تير مستقيم با برد بلند را در آن يگان سازماندهي كرد.

نهال نوپاي توپخانه به سرعت بارور شد و به ثمر نشست وعمليات به عمليات گسترش پيدا كرد. تركيب دو حسن (طهرانی مقدم و شفيع زاده) مديريت قوي، جامع و كاملي را در راس توپخانه سپاه شكل داده‌بود. طهرانی مقدم بلند پرواز و ايده‌پرداز بود و شفيع‌زاده مديري توانا كه سازماندهي، كادرسازي و آموزش و هماهنگي يگان‌ها را برعهده داشت.

ساخت كاتيوشا

موشك‌انداز كاتيوشا سلاحي است داراي تحرك و سرعت در تيراندازي كه درعرض چند ثانيه منطقه وسيعي را با شليك 40 موشك زير آتش انبوه قرار مي‌دهد. تنها سلاح موشكي كه ارتش در اختيار داشت، همين كاتيوشا بود كه حداكثر برد آن 20 كيلومتر بود. مقدم در همان سال اول تشكيل توپخانه در سپاه به فكر تهيه اين سلاح افتاد و با در اختيار گرفتن يك سوله در حومه تهران و فراهم كردن امكانات محدودي از ماشين‌افزا وابزار مكانيكي، تيمي را براي ساخت يك نمونه كاتيوشا مامور كرد تابباوراند كه قادر به ساخت آن هستيم. حتي اعتبار آن را از محل كمك‌هاي مردمي تامين كرد و طولي نكشيد كه اولين قبضه كاتيوشا ساخته شد و با تحويل آن به صنايع دفاعي، سپاه زمينه توليد انبوه آن را فراهم ساخت.

مقابله به مثل

رژيم جنايتكار عراق كه از ابتداي جنگ برخي شهرها مثل دزفول را زير موشكباران قرار داده‌بود، با تداوم پيروزهاي رزمندگان اسلام و فقدان توان مقابله در جبهه‌ها روي به موشكباران و بمباران شهرها آورد تا از اين طريق مردم را به ستوه آورده و براي توقف جنگ به حكومت ايران فشار بياورند. ملت مسلمان و مقاوم ايران نيز با تحمل خسارات جاني و مالي، در خيابان‌ها فرياد مي‌زدند «موشك جواب موشك» مقدم با شنيدن نداي هل من ناصر مردم در اين فكر فرورفت كه چه كسي بايد جواب دشمن را بدهد. او با ديد بلند و آينده نگر خود دريافته بود كه اگر به موشك و تجهيزات بازدارنده دست پيدا نكنيم، ددمنشي‌هاي صدام ادامه خواهد يافت و شدت خواهد گرفت. او رسالت آينده خود را دريافته بود و ديگر موفقيت‌هاي توپخانه برايش جذاب و راضي كننده نبود.

اولين آزمايش موشكي را كه به شكل ابتدايي ساخته شده‌بود در علميات خيبر تست كرد كه تا پاي شهادت نيز پيش رفت ولي حكمت خداوند، زنده ماندن و انجام ماموريت سرنوشت‌ساز براي جمهوري اسلامي ايران را برايش رقم زده بود.

پايه‌گذاري قدرت موشكي

بعد از عمليات خيبر به شفيع‌زاده گفت با وجود تو و بچه‌هاي توپخانه ديگر نيازي به حضور من نيست ومن بايستي بروم دنبال موشك تا دست امام در برابر توحش صدام خالي نباشد. او با انتخاب تعدادي از برادران توپخانه به سراغ رسالت جديد خود رفت و يك سالي طول نكشيد كه اولين موشك ايران در تاسيسات نفتي كركوك فرود آمد (اسفند 1363). صدام كه كاملا غافلگير شده بود اعلام كرد كه انفجار ناشي از خرابكاري بوده وايران موشكي در اختيار ندارد. موشك بعدي در بانك رافدين بغداد فرود آمد تا جايي براي انكار باقي نمايند. با ادامه شرارت‌هاي صدام، سه موشك ديگر در همان ماه به بغداد پرتاب شد.

دستيابي ايران به توان موشكي كه ابتدا با خريد ودر ادامه با ساخت صورت گرفت و حاصل تلاش‌ بي‌وقفه و شبانه‌روزي حسن و يارانش بود موجب كنترل دامنه حملات صدام به شهرها و مناطق مسكوني شد.

صنعت موشكي كه امروزه ايران را درتراز بالايي از بازدارندگي قرار داده و از نظر علمي و تكنولوژيكي، توانمندي و ظرفيت بالايي را براي كشور ايجاد كرده، ميراث گرانقدري است كه شهيد مقدم در تاسيس و توسعه آن نقش بي‌بديلي داشته.

قدرت واقعي

او با اينكه در راس سازمان‌هاي به كارگيرنده سلاح‌هاي قدرتمندي چون توپ و موشك قرار گرفته بود لكن قدرت واقعي را ايمان و توكل به خداوند قادر و متعال مي‌دانست؛ به همين دليل به هنگام تاسيس مركز توپخانه سپاه آيه شريفه: «و ما رميت اذ رميت و لكن‌الله رمي» را در صدر تابلوي آن قرار داد و روي هر موشكي كه پرتاب مي‌كرد همين آيه را حك كرده بود و در كليه عمليات‌هاي موشكي در هنگام آمادگي به طور دسته جمعي دعاي توسل مي‌خواندند.

بالاترين مقام

درجه وپست و مقام و موقعيت در نظر او ارزشي نداشت. در سال 1370 كه به دريافت درجه سرتيپي از دست فرمانده معظم كل قوا نائل شدم، در همان مراسم پيش طهرانی مقدم كه آن موقع در جه سرتيپ دومي داشت رفتم و گفتم تو فرمانده من بودي و اين درجه مال تو بود كه به اعطا شد. او با خنده گفت «همين كه اين درجه روي شانه‌هاي توست انگارروي دوش من است. عنان و درجه به ماها هويت نمي‌دهد بلكه اين ما هستيم به آن ارزش مي‌دهيم». بارها از ويشنيده‌بودم و درعمل نيز اثبات كرده بود كه بالاترين پاداش خود را لبخند رضايت رهبري مي‌دانست.

 معنويت و پارسايي

توسل به ائمه (ع) و حضرت زهرا(س) تضرع و استغاثه در دعا و راز و نياز شبانه، او را از وابستگي‌هاي زميني رهانيده و آسماني كرده بود. اين مراتب معنوي كه به آن دست يافته بود و بحق باصفت «پارساي بي ادعا» از سوي رهبر و مقتدايش توصيف گرديد، از ظاهرش پيدا نبود و ماها كه با او همسنگر بوديم از آن اگاهي داشتيم. آيات و ادعيه زيادي راحفظ بود و مرتب زير لب زمزمه مي كرد؛ به خصوص به هنگام انجام ماموريت ودر خطوط مقدم نبرد.

در محضر معشوق و در جمع ياران

مدت‌ها بود كه همرزمان شهيدش همچون حسن شفيع‌زاده، حسن قاضي، حبيب‌الله كريمي، مصطفي تقي جراح،عليرضا ناهيدي، غلامرضا يزداني، مهدي پيرانيان و خيل عظيمي از شهداي توپخانه و موشكي سپاه جاي او را در صدر محفل خود آماده كرده و چشم به راهش بودند و حال در بزم الهي و نوراني خود، چون نگيني شهيد مقدم را در ميان حلقه خود قرار داده‌اند. روحشان شاد و راهشان پر رهروباد.

بیلبورد بزرگ تبلیغاتی که تصویر آنرا می بینید هم اکنون و در آستانه سومین سالگرد شهادت حاج حسن تهرانی مقدم در ابتدای بزرگراه همت غرب نرسیده به ورودی پاسداران شمال بصورت دو وجهی و در مجموع با ١٣٠ متر مربع از بزرگترین بیلبوردهای تهران است. سازه این بیلیورد بزرگ تبلیغاتی در حیات ساختمانی است که متعلق به موسسه حفظ و نشر آثار شهید احمد کاظمی است. موسسه مذکور با مدیریت پسر ارشد این شهید بزرگوار اداره می شود و قضیه این بیلبورد را چند وقت پیش محمد کاظمی برای  علی تهرانی مقدم نقل کرده است.

\"image\"\"image\"

پسر شهید کاظمی گفت پس از شهادت پدرم مرحوم شهید احمد کاظمی و با توجه به علاقه وافر حاج حسن تهرانی مقدم به وی و با عنایت به اینکه برای بزرگداشت شهید کاظمی مجموعه ای تشکیل داده بودیم، حاج حسن خیلی ما را در برگزاری مراسمات پدرم تشویق می کرد و حتی راهنمایی و هدایت می کرد. در همین راستا و وقتی ما ساختمان فعلی را آن موقع برای مجموعه شهید کاظمی راه اندازی کردیم حاج حسن آقا به ما کمک کرد تا بتوانیم سازه بزرگ بیلبورد تبلیغاتی آن شهید و یارانش یعنی شهدای عرفه را احداث کنیم. علی تهرانی مقدم عضو هیات مدیره موسسه شهدای غدیر می گوید پس از شهادت عموی مان حاج حسن آقا و یاران با وفایش در سال ١٣٩١ موسسه با عنوان شهدای غدیر در وزارت ارشاد ثبت کردیم و به انواع فعالیتهای فرهنگی هنری همایش ها و تولیدات مختلف در حوزه ثبت، تنظیم و نشر آثار شهدای غدیر پرداختیم.

\"image\"\"image\"

وی می افزاید چند روز پیش و در آستانه سومین سالروز شهادت حاج حسن به واسطه حسین آقا فرزند شهید حاج حسن آقا با محمد کاظمی تلفنی صبحت شد که برای سومین سالگرد از تصاویر حاج حسن در بیلبورد استفاده شود که ایشان هم بلافاصله استقبال کرد و هم اکنون در سازه ای که خود حاج حسن به ساخت آن کمک کرد تصاویر حاج حسن در کنار رهبر معظم انقلاب نقش بسته است.

در پایان موسسه شهدای غدیر مراتب تشکر خود را از فرزند بزرگوار شهید کاظمی اعلام می دارد و علو درجات را برای آن دو رفیق صدیق و شفیق سفر کرده یعنی حاج احمد کاظمی و حاج حسن آقای تهرانی مقدم از خداوند متعال مسالت می نماید.

منبع : سایت پارسای بی ادعا

در ایام سومین سالگرد شهادت پدر موشکی ایران سایت سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم با عنوان پارسایبی ادعا وابسته به مؤسسه شهدای غدیر رونمایی شده است .

\"www.parsayebiedea.com\"

در بخشهایی از این سایت خاطرات فرماندهان ، همرزمان و شاگردان این شهید بزرگوار آمده است و سردار امیرعلی حاجی زاده ،‌فرمانده نیروی هوا فضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با عنوان مرد روزهای سخت از وی یاد می کند و در معرفی این پارسای بی ادعا می گوید :

حاج حسن شهیدی بزرگوار بودکه مایل داشت گمنام باشد و گمنام از بین ما برود . ایشان از همان ابتدا تمایل به گمنام بودن داشتند و به جز گروهی از خواص سپاه کسی ایشان را نمی شناختند.

ایشان انسانی چند بعدی بودند. ما آدمهای خوب بسیار داریم. اکثراً‌ تک بعدی هستند. انسان چند بعدی مثل ایشان که در همه بخشها متمایزتر از دیگران باشند کمتر دیده می شود . ایشان به کارش فوق العاده اهمیت می دادند . انرژی فعالیت ایشان از سالهای اول تا زمان شهادتش یکسان بود که صد البته در بعضی مواقع نیز افزایش می یافت . چنان پر انرژی بود که بنده از دوستانش شنیدم که ۳ روز از محل کارش خارج نشده و به منزل نرفته است . با آنکه منزل اش در تهران بود. یعنی به جایی می رسید که باید برای کار وقت می گذاشت حتما این کار را می کرد.

حاج حسن ، به مستحبات دینی خیلی اهمیت می داد . ایشان یک ورزشکار حرفه ای هم بودند . کوهنوردی که اکثر قلل ایران را فتح کرده بود. همه را تشویق می کرد و با خود می برد. خیلی سرحال بود و با جدیت هم دنبال می کرد. به ورزش خیلی علاقه داشت وتوصیه می کرد در همه مکان ها به نماز اهمیت دهید . در بالای ارتفاعات البرز و در نقاطی که زیر پای ایشان یک متر برف بود ، در جایی که نیم ساعت مانده بود به قله برسند وقتی وقت نماز بود، ابتدا نماز را می خواند بعد راهش را ادامه می داد. در همان برف می ایستاد و نمازش را می خواند.

موسسه فرهنگی هنری شهدای غدیر انقلاب در تاریخ 8 آبان ماه 1391 به ثبت رسیده و بااهدافی نظیر :

1- انجام فعایت های انتشاراتی به منظور انتشار کتاب در راستای اهداف موسسه

2-تهیه و توزیع کتاب در داخل و خارج از کشور

3-تهیه فیلم های ویدئویی، انیمیشن و رایانه ای اعم از داستانی، مستند، آموزشی متناسب با اهداف موسسه

و … تشکیل شده و با پشتیبانی از سایت پارسای بی ادعا در راستای معرفی پدر موشکی ایران گامی نو در عرصه فضای مجازی نهاده است.

سایت شهید کاظمی ضمن ابراز خرسندی از رونمایی این سایت آمادگی هرگونه همکاری متقابل با این عزیزان را اعلام نموده وتوفیقات روزافزون الهی را برای این عزیزان از درگاه خداوند منان خواستار است .

خبرگزاری تسنیم: زهرا کوچک ترین دختر حاج حسن است که آنروز پنج ساله بود. در خانه شهید طهرانی مقدم زهرا از خاطرات شیرینش با پدر می‌گوید. نقاشی‌هایش همه پر شده از پدر.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، یک انفجار بزرگ در اطراف ملارد، همه تهرانی‌ها را متوجه خودش کرد. صدای مهیبی آمد و شیشه خانه‌ها لرزید. این داستان شهادت پر سر و صدای کسی است که تمام عمرش بی سر و صدا بود و به هیچکس چیزی نمی‌گفت. سه سال از شهادت پدر موشکی ایران، دانشمند برجسته و پارسای بی‌ادعا سرلشگر شهید حسن طهرانی مقدم گذشته است.

زهرا کوچک ترین دختر حاج حسن است که آنروز پنج ساله بود. زهرا از خاطرات شیرینش با پدر می‌گوید. نقاشی‌هایش همه پر شده از پدر. انشاهایش را هم که می‌خواند پر شده از پدر. حاج حسن می‌گفت: «فقط زهرا»

این ویدئو را ببینید:

 

به بهانه سومین سالگرد شهادت پدرموشکی ایران سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم

از ارادت و رفاقت صمیمانه شهید کاظمی و شهید طهرانی مقدم همین بس که در مراسم تودیع شهید کاظمی از نیروی هوایی سپاه ، شهید طهرانی مقدم به نمایندگی از نیروی هوایی پشت تریبون می رود و با لحنی خودمانی و صمیمانه می گوید :

احمد دوستت داریم این جمله همیشه همراه شما باشه ، ما هیچ وقت از تو جدا نخواهیم شد ایشاالله تا بهشت با تو هستیم …

شهید طهرانی مقدم علاقه زیادی به کوه پیمایی داشت و بعد از شهادت ایشان گروه های کوهنوردی متعددی به نام ایشان به ثبت رسیده است

در میان متعلقاتِ شخصی شهید «حاج حسن طهرانی مقدم»، قطعه پارچه سیاه قرار داشت که ایشان تکه کاغذی را به آن الصاق کرده و روی آن با دست خط خود مرقوم فرموده بود: «عنایت فرموده و این دستمال مشکی را در کفن بنده قرار دهید. حسن مقدم».

سال گشتِ شهید حسن طهرانی مقدم و همرزمانش، فاصله بسیار کمی با ایام «محرم» دارد. طی یک سالی که از شهادت این پارسای بی ادعا گذشته است، بسیار از عشق او به اهل بیت عصمت و طهارت(صلوات الله علیهم اجمعین) سخن رفته است. اما تصویری که مشاهده می کنید، سندی است کوچک اما گرانسنگ از آن همه عشق و ارادت و ادب و ایمان به شهسواران آفرینش(صلوات الله علیهم اجمعین).

در میان متعلقاتِ شخصی شهید «حاج حسن طهرانی مقدم»، پدر صنایع موشکی ایران و دانشمندِ کم نظیر علوم هوا و فضا، دستمال سیاه قرار داشت که ایشان تکه کاغذی را به آن الصاق کرده و روی آن با دست خط خود مرقوم فرموده بود: «عنایت فرموده و این دستمال مشکی را در کفن بنده قرار دهید. حسن مقدم».

این دستمال مطابق با وصیتِ حاج حسن در کنار پیکر سوخته و قطعه قطعه شده ی او به خاک سپرده شد.
دختر شهید طهرانی مقدم، راز این دستمال مشکی را این گونه گشود: «این دستمال در کمد شخصی ایشان قرار داشت پارچه ای است که پدرم در ایام سوگواری امام حسین(ع) با آن اشک چشم های خود را پاک می کرد.»

منبع: مشرق نیوز

تهرانی مقدم یا طهرانی مقدم

همسر شهید طهرانی مقدم می گوید :

 در بسیاری از معابر، تابلوها و خیابان‌ها نام شهید طهرانی مقدم را با «ت» می‌نویسند، اما شهید طهرانی مقدم بر نوشتن نامش با «ط» تاکید داشت، چرا که خانواده وی از تهرانی‌های اصیل بوده‌اند.

وی با تاکید بر حساس بودن این شهید نسبت به نام تهرانی و استفاده از «ط» که در در نام تهران قدیم استفاده می‌شده است، گفت: با توجه به اینکه شهید طهرانی مقدم در محله‌های قدیمی تهران ساکن بوده‌اند و جزو ساکنان قدیمی این محلات محسوب می‌شوند، در استفاده از «ط» در نام خود تاکید داشتند.

همسرشهید طهرانی مقدم با اشاره به خصوصیات اخلاقی شهید طهرانی مقدم و سوابق وی در قبل و بعد از انقلاب تا زمان شهادتش، گفت: همسرم نسبت به ولایت‌مداری تاکید ویژه‌ای داشت و می‌توان گفت ولایت‌مداری یکی از ویژگی‌های اخلاقی اصلی وی بود. وی بعد از جنگ هم جهاد خود را ادامه داد و در حوزه‌های نظامی علی‌رغم آنکه در ابتدا تخصص اصلی نداشت، به فعالیت پرداخت و علی‌رغم اینکه در بسیاری از حوزه‌ها تخصص خاص آن را نداشت و هنوز در آن زمان بسیاری از عرصه‌ها شناخته شده نبود، وی به دنبال اقدامات جدید و خاص می‌رفت.

وی با اشاره به اینکه این شهید در خارج از مرزهای ایران بیشتر شناخته شده است تا در داخل مرزها، افزود: در سفری که به لبنان و دیدار با سید حسن نصرالله داشتیم و وی حدود یک ساعت تنها در مورد توانمندی‌ها و مظلومیت حاج حسن صحبت می‌کرد.

همسر این شهید افزود: این شهید روی مسئله تبعیت از رهبری تاکید ویژه‌ای داشت و اگرچه در مورد مسئله تبعیت از رهبری صحبت‌های زیادی وجود دارد اما وی در عمل و کارهای خود این تبعیت را نشان داد و با کارهای فوق‌العاده‌ای که انجام داد، نشان داد که می‌توان در هر شرایطی بزرگترین کارها را انجام داد.

حاج حسن  طهرانی مقدم  سعی اش را کرد که نشان مان دهد حاج احمد کاظمی یک مدیر بود.

او شروع کرد برای مان از صفات حاج احمد در کار گفت و خواست که صاحب نظرها بیایند و تحقیق کنند شاید یک کتاب ناطق، قدری این نظام خسته مدیریتی کشور را تکان بدهد، حتی بعد از شهادتش.
او برای مان توضیح داد که حاجی یک نقطه نبوده، بلکه یک جریان بوده، یعنی در غیابش توانسته کارهایش را به ثمر برساند.

سردار مقدم برای مان یک داستان تعریف کرد و گفت:

در یکی از عملیات ها که علیه منافقین بود، قرار شد منطقه ای را با موشک هدف قرار بدهیم. می گفت، من موشک ها را آماده کرده بودم، سوخت زده با سیستم برنامه ریزی شده. موشک ها هم از آن موشک های مدرن نقطه زنی بود. ایشان از عمق عراق تماس گرفت که مقدم آماده ای؟ گفتم: بله. گفت: موشک ها چقدر می ارزد؟ گفتم مگر می خواهی بخری؟! گفت بگو چقدر می ارزد؟ گفتم مثلاً شش هزار دلار. گفت: «مقدم نزن اینها اینقدر نمی ارزند.»
آقای مقدم می گفت، خیلی بعید است شما فرمانده ای وسط عملیات گیر بیاوری که این قدر با حساب و مدبرانه عمل کند. هر کسی دوست دارد اگر کارش تمام است تیر خلاص را بزند و بیاید با این موفقیت عکس بگیرد، ولی سردار کاظمی در کوران عملیات، بیت المال و رضای خدا را در نظر داشت. می دانید چرا؟ چون مولایش امیرالمومنین(ع) بود که وقتی می خواست کار دشمن را تمام کند، کمی صبر کرد نکند هوای نفس، حتی کمی غالب باشد و بعد برای رضای خدا قربه الی الله دشمن را نابود کرد.

گفت که حتی بعد از شهادتش درست مثل وقتی که بود، هر روز کار را با ابلاغ او شروع می کند. اگر اشتباه کند حاجی به او گوشزد می کند، انگار که همیشه هست و ما فهمیدیم که مدیر باید یک جریان باشد، نه یک نقطه.
مسائل در مرام او باید ریشه ای حل می شدند. ولو این که هر درد را موقتاً باید با مسکن آرام کرد، ولی درد نیازمند یک درمان واقعی است، یعنی در مدیریت بحران که جنگ یکی از بزرگ ترین بحران ها است، باید علاوه بر مقطعی و ضربتی عمل کردن، ترتیباتی به طور موازی چیده شود تا همراه با رشد آرامش، پایه محکم آن تدابیر بتواند اصل مرض را درمان کند. این ترتیبات نیاز به مطالعه، شناخت محیط و دانستن راهکارهای مشابه دارد و شاید در مواقع بحران خیلی ها اینقدرها طاقت درازمدت فکر کردن را نداشته باشند و این، یعنی عین تدبیر. پس مدیر باید مدبر هم باشد.
یکی از آفت های مدیریتی، سکون مدیران است. مدیر وقتی بخواهد مجموعه را آن طور که هست حفظ کند، دیگر جایی برای ایده های نو، پیشرفت و تحول باقی نمی ماند.
آقای «تهرانی مقدم» به ما گفت که سردار کاظمی در هر مجموعه ای که وارد می شد، به تحول فکر می کرد. تعریف می کرد که سردار کاظمی به من گفته بود: «می روم شده، پادگان ولیعصر(عج) را می فروشم، پول برایت می آورم فقط تو برو سلاحی که جنگ ما با دشمن را نامتقارن می کند، بساز.»
می گفت: نتیجه آن طرز تفکر هم این شد که امروز نیروی هوایی سپاه، اولین هلی کوپتر تک سرنشین را کاملاً موفق ساخته، آن هم از طراحی تا تولید. در بخش هواپیمای بدون سرنشین سه مدل هواپیما ساخته است که هرکدامش در محیط رزم خود نوآوری جدیدی است. در بخش پدافند موشکی زمین به هوا، ساماندهی پدافند موشکی، سیستم های هوشمندی طراحی و ساخته شده است و همه اینها ثمره مدیریت شهید کاظمی است؛ ثمره روح آزادیخواه و تسلیم نشدنی اش.
این گونه فکر کردن خلاقیت می خواهد و البته جرئت، آن هم جرئتی که از یک اعتقاد مقدس سرچشمه بگیرد و در وجودت یقینی شده باشد. تنها ققنوس می تواند در دامنه آتشفشان مسکن کند. پس مدیر باید آزاده باشد و به یک زندگی عادی تن درندهد.


همه این خصوصیات را که گفتیم، شاید کم و بیش با شرح و تفسیر بشود توی کتاب های مدیریتی پیدا کرد. هر چند که بررسی رفتارهای مدیرانی چون شهید کاظمی این صفات را به صورت بومی برای ما ترسیم می کند و فکر می کنم بعضی از این دکتر ین ها با ظرافت های خاص، عملیاتی کردن شان را باید در نوع ایدئولوژی و رفتارهای چنین مدیران موفقی پیدا کرد، اما هیچ کجا نمی نویسند؛

 مدیر باید برای رضای خدا کار کند، نمی نویسند مدیر باید گروه را طوری رهبری کند که سر خط، خدا باشد و آخرش هم خدا، طوری رهبری کند که همه یادشان باشد که بنده خدا هستند، اما فکر می کنم شاه کلید موفقیت مدیریت شهید کاظمی درست همین نقطه باشد، رنگ خدایی اش. که سردار مقدم هم با آن همه صفات ریز و درشت که گفت مبهوت همین یکی مانده بود.
اما نکته آخر این که شیفتگی حاج حسن به شهادت و دیدار با همرزمان شهیدش شاید بیت الغزل صحبت های همرزمان دیروز او باشد، اما شنیدن این شیفتگی از زبان خود سردار، قطعاً حلاوت دیگری دارد. تک جمله ای که به نظر می رسد در هیاهوی وداع با او نشنیده باقی ماند. روزی که سردار مقدم در مراسم تودیع همرزم شهیدش حاج احمد کاظمی از فرماندهی نیروی هوایی سپاه، پشت تریبون گفت:«حاج احمد! ما شما را رها نخواهیم کرد و حتی تا بهشت هم دنبال تان خواهیم آمد.»