نوشته‌ها

خرمشهر؛ شهری که پس از ۵۷۸ روز تصرف توسط نیرو‌های عراقی، در سوم خرداد ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات بیت المقدس که بزرگترین عملیات نیرو‌های مسلح در جنگ ایران و عراق محسوب می‌شود، آزاد شد. «بازپس‌گیری» خرمشهر از این جهت ارزش تاریخی دارد که مبدا ظهور ستارگان بوده و درخشش بسیاری از فرماندهان بزرگ دفاع مقدس از سوم خرداد و آزادسازی خرمشهر بوده است.

هر نقطه روشنی یک آغازی دارد. آغازی که تاریکی را کنار زد و به نقطه تحول تبدیل شد. دفاع مقدس نیز چنین است. اگر دفاع مقدس را یک کل در نظر بگیریم، درخواهیم یافت مساله دفاع مقدس یک مفهوم منسجم و یک فهم یکپارچه دارد که در دو واژه «ایثار» و «تعقل» قابل تفسیر است. با این حال همین مفهوم کل و یکپارچه قله‌هایی دارد که نگریستن به آن می‌تواند افق دقیقی به دفاع مقدس دهد. «بازپس‌گیری» خرمشهر به عنوان اولین قله جاویدان دفاع مقدس محل تقسیم تاریخ به پیش و پس از خود تبدیل شد. حتی کسانی که امروز و پس از سه دهه از آزادسازی خرمشهر به مساله دفاع مقدس می‌نگرند برای تاختن به آن به خرمشهر نگاه می‌کنند و مدعی هستند وضعیت پیروزی‌های ایران در این ایام فرصت تحولات سیاسی شگرفی ایجاد کرد. به عبارت دیگر خرمشهر مبدا تقسیم تاریخ ایثار و تعقل بود.

تاریخ گواه این ادعاست که پیش از خرمشهر، عملیات‌های بزرگی، چون شکستن حصر آبادان، فتح المبین و طریق القدس به عنوان سه عملیات اثرگذار دستاورد‌های شگرفی داشت. در عملیات فتح‌المبین برای اولین بار اسطوره‌ای به نام شهید ناهیدی پس از غنیمت چند ارابه توپخانه دشمن بعثی بلافاصله آن‌ها را علیه ارتش صدام به کار می‌گیرد و حماسه‌ساز می‌شود.

فتح توپخانه صدام توسط محسن وزوایی، پیروزی‌های درخشان احمد متوسلیان و قاسم سلیمانی، تغییر شگرفی در معادلات جنگی گذاشت؛ اما هیچ کدام به جایگاه خرمشهر نزدیک هم نمی‌شوند. عملیات خرمشهر از این جهت ارزش تاریخی دارد که مبدا ظهور ستارگان است. ستارگانی که در عملیات فتح‌المبین و طریق‌القدس با رشادت‌های فراوان سلسله مراتب فرماندهی را از یک نیروی تکاور تا فرمانده یک تیپ عملیاتی ظرف چند ماه طی کردند و در قامت شجاع‌ترین ژنرال‌های جنگی در برابر کارکشته‌ترین ژنرال‌های صدام قرار گرفتند و معادلات نظامی بلوک غرب را تغییر دادند. در این عملیات برای اولین بار یگان‌های عمل کننده سپاه در قالب واحد‌های رزمی مستقل طرح عملیات مجزای خود را طراحی کردند و تحویل قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیا دادند. از سوی دیگر با آغاز نبرد و استقرار افرادی، چون احمد کاظمی، قاسم سلیمانی، احمد متوسلیان، حسن درویشی، حسین خرازی دهکردی، علی هاشمی، عبدالرضا موسوی، محمدنبی رودکی، حسن طهرانی مقدم، محمدتقی خادم‌الشریعه، علی فضلی، حسن شفیع‌زاده، مرتضی قربانی، احمد غلامپور، فتح ا… جعفری، عزیز جعفری، حسن باقری، سرهنگ مسعود منفرد نیاکی، یعقوب علیاری، امین شریعتی و همت در محور‌های عملیاتی شاهد ظهور تحول‌آفرین مردانی بودیم که تمام برآورد‌های نظامی و جنگی جهان را تغییر دادند. صدای معروف بی‌سیم احمد کاظمی هنوز در فتح خرمشهر طنین‌انداز است. بیش از ۱۹ هزار اسیر و ۱۶ هزار کشته بخشی از تلفات ارتش صدام در این عملیات فاتحانه بود. خرمشهر از هر لحاظ یک شگفتی بود. کمتر از یک سال از رفتن بنی‌صدر و جریان منافقین و بمبگذاری‌های داخل شهر می‌گذشت که خبر فتح خرمشهر منتشر شد. پیروزی‌های سلسله‌وار ارتش و سپاه شور و هیجانی عجیب به وجود آورد. خرمشهر مبدا تحولات عظیم بود. نقطه‌ای که در آن می‌توان مردانی را پیدا کرد که یکباره اسمشان بر سر زبان‌ها افتاد و به فاتحان همیشه پیروز جبهه مقاومت تبدیل شدند.

حاج قاسم؛ از مقابله تا فرماندهی لشکر ۵ عراق

این نام برای ما آشناست. فرمانده فاتح حلب و موصل، تکریت و بیجی، طلاییه و شلمچه، خرمشهر تا قنیطره؛ پاسداری که از واحد آموزش سپاه کرمان برای مقابله با ارتش صدام به خوزستان اعزام شد و با رشادت فراوان و پس از شهادت فرمانده نیرو‌های اعزامی به عنوان مسوول نیرو‌های کرمانی جبهه در خوزستان ماند تا فاتح همیشه پیروز جبهه مقاومت شود. اوج درخشش قاسم سلیمانی در فتح‌المبین بود.

با این حال قدرت تیپ ۴۱ ثارا… که بعد‌ها به لشکر ثارا… تبدیل شد در عملیات خرمشهر مشخص شد. قاسم سلیمانی با فرماندهی و ایستادگی مثال‌زدنی‌اش در خرمشهر، نه‌تن‌ها نشان داد انتخاب مناسبی برای فرماندهی یگان کرمان بود بلکه ورود دقیق و به دست آوردن مناطق طراحی‌شده از او یک اسطوره نظامی ساخت. اسطوره‌ای که به تعبیر فرماندهان جنگ، قاسم سلیمانی در خرمشهر حاج قاسم شد.

در آن عملیات سردار احمد غلامپور از فرماندهان ارشد سپاه نقل می‌کند: «سال‌ها بعد و پس از جنگ، در جلسه‌ای حاج قاسم را دیدم، او به من رو کرد و گفت: یادت هست در عملیات بیت‌المقدس، لشکر ۵ ارتش بعثی چطور در مقابل تیپ ما ایستاده بود و می‌جنگید؟ چند روز قبل در عراق، فرمانده همان لشکر ۵، دو زانو مقابل ما نشست و منتظر کسب تکلیف بود. خدایا بزرگیت را شکر».

اسماعیل قاآنی؛ فرمانده اسماعیل

اسماعیل قاآنی، پاسدار کادر آموزشی سپاه خراسان که در کنار دو فرمانده این خطه در یک کلاس و دوره آموزشی حاضر شدند. حضور اسماعیل قاآنی و شهیدان چراغی و خادم‌الشریعه موجب شد تا این سه چهره اولین یگان عملیاتی را در خراسان تاسیس کنند و نام تیپ ۲۱ امام رضا را بر آن قرار دهند.

تاسیس یگان عملیاتی تیپ ۲۱ امام رضا در حالی است که فرمانده آن یعنی شهید محمدتقی خادم‌الشریعه تنها ۴ روز مانده به فتح خرمشهر در مسیر آزادی این شهر به شهادت رسید.

پس از شهادت خادم الشریعه، فرماندهی بر دوش حاج اسماعیل واگذار شد. بیراه نیست بگوییم درخشش اسماعیل قاآنی در عملیات آزادسازی خرمشهر او را به یک چهره جذاب اطلاعاتی و عملیاتی تبدیل نمود. تسلط او بر اصول آموزشی و اطلاعاتی زیرساخت اولیه فتوحات بعدی این فرمانده محور مقاومت شد. فرمانده اسماعیل در پیروزی‌های بعدی تیپ ۲۱ امام رضا نقش اساسی داشت و از اولین فرماندهان سپاه بود که در جلوترین محور عملیاتی قرار داشت.
خاطرات زیادی از حضور میدانی سردار اسماعیل قاآنی وجود دارد. وی یک سوال معروف از نیرو‌های اطلاعاتی تحت امرش کرد: «آیا وقتی رفتی دستت به خاکریز دشمن خورده و برگشتی یا نه؟» همین نگاه موجب شد تا اسماعیل قاآنی یکی از دقیق‌ترین واحد‌های اطلاعات رزمی را در تیپ ۲۱ امام رضا (ع) سامان دهد.

احمد کاظمی؛ فرماندهی به مثابه یک لشکر

احمد کاظمی مصداق تمام این ضرب‌المثل است: «سیاهی‌لشکر نیاید به کار، یکی مرد جنگی به از صد هزار» یک تنه یک لشکر بود. شهروند نجف آبادی که به تنهایی برای یک شهر یک لشکر تاسیس نمود و فرمانده رشادت مردان این شهر شد.

احمد کاظمی اولین کسی است که طبق اسناد وارد خرمشهر شد و پشت بی‌سیم آن جملات معروف را به کار گرفت.‌ای کاش متن قادر به بیان صدای مخلصانه احمد کاظمی بود. کاظمی متولد ۱۳۳۸ و از انقلابیون نجف‌آباد پیش از پیروزی نهضت امام خمینی بود.

کاظمی قبل از فرماندهی تیپ سرافراز نجف، دو سال فرمانده جبهه فیاضیه آبادان بود. از درخشانی کارنامه احمد کاظمی رشادت و فرمانده‌ای بی‌نظیر در این ستاره تاریخ معاصر است. او به همراه ۵۰۰ تن به آبادان رفت و اولین هسته عملیاتی سپاه نجف‌آباد را در آبادان تاسیس نمود. بعد‌ها این هسته رزمندگان با رشادت‌های فراوان و غنیمت صد‌ها ارابه توپ، تانک و نفربر ارتش صدام یکی از قوی‌ترین لشکر‌های زرهی ایران را تشکیل دادند. مهم‌ترین ویژگی احمد کاظمی در کنار اخلاص و رشادت فراوان، نظم و اجرای اصول منظم بود به طوری که لشکر نجف‌آباد، منظم‌ترین لشکر عمل‌کننده در طول دفاع مقدس لقب گرفت.

احمد متوسلیان؛ جبروت یدا…

حاج احمد، این تنها خطابه‌ای بود که می‌توانست وصف دقیقی از یک جوان ۲۹ ساله در فتح خرمشهر باشد. تصویر معروف حاج احمد با آن پای مجروح هنوز یکی از بهترین تصاویر به جا مانده از آرشیو دفاع مقدس است.
احمد متوسلیان متولد ۱۳۳۲ و از فعالان انقلابی نهضت امام خمینی قبل از پیروزی بود. او پس از پیروزی و با فراخوان امام به کردستان رفت و با دلاورمردانی، چون همت و بروجردی آشنا شد. با ورود صدام به خوزستان با فراخوان فرماندهی سپاه به جنوب رفت و اولین فرمانده نیرو‌های اعزامی تهران شد.

جبروت و شوکت احمد متوسلیان آن چنان بی‌رقیب بود که یک‌تنه تمام سپاه منطقه تهران در برابر او تعظیم می‌نمود. ایستادگی و کاریزمای احمد متوسلیان در نبرد فتح المبین عملا تیپ محمد رسول‌ا… را تاسیس کرد و با ورود این تیپ به عملیات بیت‌المقدس پیروزی‌های پیاپی، حاج احمد گزینه فرماندهی سپاه اعزامی برای نبرد با ارتش صهیونیستی شد. قدرت فرماندهی و تسلط بر قلوب آنچنان شخصیتی از احمد متوسلیان ساخته بود که وی پس از یک نبرد نفسگیر در جنوب ایران عازم دمشق شد تا یدا… وعده داده‌شده خدا در نبرد با رژیم صهیونیستی باشد.

حسین خرازی؛ خط شیر

حسین خرازی را باید جسورترین فرمانده دفاع مقدس دانست. حضور او در غائله گنبد و ترکمن صحرا نشان از جسارت عجیب یک پاسدار بود. در حالی حسین خرازی به گنبد عازم شد که از باب بعد مسافت و مشکلات موجود در دفاع شهری اصفهان، محل خدمت خرازی فاصله فراوانی با ماجرای گنبد داشت.

تجربه خرازی در غائله گنبد و ماجرا‌های دفاع شهری اصفهان، وی را واداشت تا با حضور در کردستان اولین گردان ضربت واکنش سریع را در این منطقه برای مقابله با گروه‌های ضدانقلاب تاسیس نماید. خرازی در عملیات فتح‌المبین در قامت یکی از سه فرمانده ارشد میدانی سپاه آنچنان درخشید که فرمانده دلاورمردان اصفهانی شد.

شهری که ده‌ها فرمانده بزرگ در ستاد فرماندهی سپاه داشت، اما جسارت حسین خرازی موجب شد تا وی از سوی فرمانده وقت سپاه به عنوان فرمانده یگان عملیاتی نیرو‌های اصفهانی منصوب شود.

خرازی متولد ۱۳۳۶ است و در زمان فتح خرمشهر تنها ۲۵ سال داشت. خرازی پیش از فرماندهی تیپ امام حسین، فرمانده یکی از مهم‌ترین خطوط دفاعی رزمندگان در برابر ارتش صدام بود. خط پدافندی دارخوین با موقعیت استراتژیک در طول ۹ ماه فرماندهی حسین خرازی به جایگاهی رسید که به «خط‌شیر» معروف شد و ارتش صدام می‌دانست توان عبور از این محور برای یگان‌های عمل‌کننده بعثی وجود ندارد.

حسن باقری؛ اسطوره‌ای تکرار نشدنی

حسن باقری، روزنامه‌نگاری که برای عکاسی و انعکاس اخبار جنگ به خوزستان رفت و با ماندن در خوزستان به یکی از اسطوره‌ترین افراد نبوغ جنگی تبدیل شد. غلامحسین افشردی معروف به حسن باقری، پایه‌گذار و موسس واحد‌های اطلاعات – عملیات در نبرد خرمشهر یکی از طراحان اصلی و فرمانده قرارگاه نصر بود. اشراف بالای حسن باقری به میدان موجب شد تا بسیاری از فرماندهان دفاع مقدس از او با عنوان «طراح اصلی عملیات فتح خرمشهر» یاد کنند.
سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی از نقش بی‌بدیل حسن باقری در عملیات بیت‌المقدس این چنین یاد می‌کند: وی خرمشهر، شب عملیات خرمشهر، من یکی‌یکی نگاه کردم، وقتی ما در مرحله دوم گیر کردیم، خب بیست و خرده‌ای روز طول کشید عملیا ت خرمشهر تا فتحش.

مرحله دومی که طراحی شد همه بریده بودند. یک جلسه‌ای گرفته بودیم در قرارگاه فتح. نظر همه فرماندهان این بود که ما عملیات را باید متوقف بکنیم و بازسازی بکنیم. حسن (باقری) بلند شد. رو کرد به فرماندهان با آن زبان بُرانش گفت «کجا برویم؟ ما به این مردم ۲۰ روزه داریم قول می‌دهیم خرمشهر محاصره هست، ما روی داریم برگردیم؟
با این صحبت‌های حسن، همه سرشان را زیر انداختند. بعد گفت:ما تا خرمشهر را آزاد نکنیم نمی‌رویم از اینجا. همه آن تصمیم عوض شد.

همه حرف‌هایی که جمع‌بندی نظرات تمام فرماندهان درگیر بود عوض شد. فردای بعدش خرمشهر آزاد شد؛ و من مطمئنم اگر حسن نبود در آن صحنه ما در آن مقطع قطعاً خرمشهر را آزاد نمی‌کردیم.»

حسن طهرانی مقدم پدر موشکی

تاسیس ایده توپخانه به قبل از عملیات فتح‌المبین برمی‌گردد. زمانی که طهرانی‌مقدم فرمانده چند قبضه خمپاره بود و آن‌ها را هماهنگ علیه ارتش بعثی به کار گرفت. پیروزی رزمندگان در فتح‌المبین موجب شد تا حسن طهرانی‌مقدم با غنیمت‌های به دست آمده اولیه واحد توپخانه سپاه را تشکیل دهد. هماهنگی آتش و تطبیق قدرت توپخانه در قرارگاه‌ها به رمز پیروزی رزمندگان در خرمشهر تبدیل شد. حسن طهرانی مقدم فرماندهان را مجاب کرد تا یگان‌های سپاه را در قالب یگان‌های منسجمِ رزمی طراحی کنند. پیشتر واحد‌های فرماندهی معتقد بودند سپاه می‌بایست سبک باشد و توپخانه سپاه را سنگین می‌کند. مقدم با ایده توپخانه در سپاه، اولین یگان موشکی را کمتر از یک سال از فتح خرمشهر تاسیس کرد و حالا مشت کشور برای دفاع از مظلومان پر است. پرکردن مشت همان شعاری بود که حسن مقدم با تاسیس توپخانه و اجرای آتش در خرمشهر عملی ساخت.

علی فضلی؛ مخلص بی‌ادعا

فضلی یکی از جوان‌ترین فرماندهان دفاع مقدس است. او با فرماندهی تیپ ۲۳ المهدی وارد نبرد خرمشهر شد و بعد‌ها به فرماندهی تیپ سیدالشهدا منصوب شد. علی فضلی با قلبی عاطفی و سلحشوری ویژه میان فرماندهان دفاع مقدس مشهور است. فضلی یکی از رکورددارترین فرماندهان حاضر در دفاع مقدس است.

او در هشت سال دفاع مقدس تنها ۵۰ روز به عقب آمد و به خانواده سر زد. مجروحیت پانزده‌باره سردار سرتیپ پاسدار علی فضلی، عملا او را به یکی از شهدای زنده عصر تبدیل ساخته است. چهره ماندگار نیرو‌های مسلح در عملیات فتح خرمشهر یکی از ماندگارترین نبرد‌های تاریخ دفاع مقدس را ثبت کرد. حضرت آیت‌ا… خامنه‌ای در وصف این سردار مخلص می‌فرمایند: «همین سردار «علی فضلی»؛ همین سردار «ناصح»؛ همین جوانان مؤمن و همین نورانی‌هایی که نورانیت آن‌ها می‌تواند دل‌هایی را روشن کند. این‌ها مایه شرفند؛ این‌ها مایه عزّتند. برای یک کشور، داشتن این‌ها افتخار است؛ بردن نامشان افتخار است؛ تکرار یادشان افتخار است؛ ادامه راهشان افتخار‌است.»

عبدالرضا موسوی، فرمانده شهر

عبدالرضا موسوی را با اشتیاق‌ترین فرمانده برای فتح خرمشهر می‌دانند. نخبه خرمشهری که با رتبه برتر در دانشگاه علوم‌پزشکی قبول شد، اما اشغال شهر مانع از آرامش او شده بود. وی در ۲۶ سالگی فرمانده تیپ۲۲ بدر سپاه خرمشهر بود؛ تیپی که عملا یک لشکر با استعداد شش گردان از نیرو‌های بومی خوزستان به‌ویژه خرمشهر تشکیل شده بود. وی پس از شهادت شهید جهان‌آرا، فرمانده نیرو‌های مدافع خرمشهر شد و از اولین فاتحان است که وارد خرمشهر شد. جنگیدن جانانه نیرو‌های ۲۲ بدر سپاه خرمشهر آنچنان زبانزد بود که عملا یک شهر در استعداد یک لشکر برای آزادی خاکشان جنگیدند. فرماندهی نیرو‌های خرمشهری و ورود موسوی به خرمشهر داغی سنگین را با خود همراه می‌کرد؛ نبود محمد جهان‌آرا. خلأ جهان‌آرا حقیقتا با فرمانده‌ای اسطوره‌ای عبدالرضا موسوی ترمیم یافت و خرمشهر بار دیگر آزاد شد.

منبع:

خبرگزاری میزان و روزنامه جام جم

شهید حاج قاسم سلیمانی:

 من تصورم این بود که وقتی خبر شهادت احمد گفته شد، حداقل تیتر همهء روزنامه های  ما باید این جمله باشد که “فاتح خرمشهر شهید شد”. همان طوری که وقتی بزرگی از ما در ادبیات ، در هنر و در هرچیزی که از بین ما میرود بلافاصله تیتر میزنیم “پدر علم ریاضی” ایران از دنیا رفت. فکر میکنم حقی که احمد به گردن ملت ایران داشت از حقی که دیگر اندیشمندان مختلفی که مورد تجلیل هستند دارند، کمتر نباشد. ما در مرحله اول جنگ یعنی در آن سلسله عملیات های اصلی جنگ که دشمن را در داخل خاک خودمان شکست دادیم، بر میخوریم به چهره های محدودی که اینها محور اصلی جنگ بودند و مشهور هم هستند بین اهل جبهه، اما شاید در جامعه ما غریب باشند. از جمله کسانی که غریب بود شهید کاظمی بود،خب شهید کاظمی محور چندین فتح بزرگ بود، می توانم بگویم شاه کلید فتوحات جنگ او بود. یکی از برجستگیهای شهید کاظمی هم همین بود.یعنی اگر گفته بشود که زیرک ترین فرمانده ما در جنگ احمد بود حتما سخن گزافی گفته نشده است.

من یادم هست توی عملیات بیت المقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر شد  فکر می کنم روز پانزدهم، شانزدهم بودکه تقریبا” جبهه شمالی رسیده بود به کوشک. جبهه میانی از سمت دارخوئین رسیده بود به ایستگاه حسینیه و از طرف مرز به پاسگاه زید.یعنی محدوده خرمشهر کامل باقی مانده بود.

اما دشمن عقبه اش از دو جهت وصل بود، هم از سمت شلمچه وصل بود، هم از سمت اروند و می توانست بیاید داخل شهر و آنجا تردد کند. در آن نقطه هم عرض رودخانه اروند سیصد،الی چارصد متر بیشتر نیست.خب همه خسته شده بودند. چون تقریبا” شانزده روز هیچ کس پلک نزده بود.بچه ها شبانه روز درگیر جنگ بودند. احساس می شد که نیاز به تجدید قوا دارند. فکر می کنم بدون استثنا همه ی فرماندهان در سطح عالی زخمی شده بودند. یعنی حسین خرازی زخمی شده بود.خود احمد زخمی شده بود.متوسلیان زخمی شده بود که با برانکارد توی آمبولانس عملیات را هدایت می کرد.جنگ سختی بود.توی این موقعیت،  شب همه جمع شده بودند توی قرارگاه فتح. بحث اصلی این بود که ما نیاز به تجدید قوا داریم و باید بنشینیم تصمیم بگیریم و یکی دوهفته استراحت بکنیم و بعضی هم می گفتند عملیات طول نکشد و سریعا” انجام بدیم.باید نیروهای جدید بیایند تا بتوانیم آزادسازی خرمشهر را تمام کنیم.چون تمام قدرت و مقاومت دشمن برای حفظ خرمشهر بود و هم این که برای دشمن حیثییتی بود و هم در واقع از نظر نظامی اهمیت داشت.آن جا خدا رحمت کند شهید حسن باقری یک سخنرانی معروف کرد. همه نشسته بودند، بلند شد و گفت:”ما به مردم قول دادیم و هی گفتیم خرمشهر در محاصره است و مردم ما تصورشان این بود که امروز و فردا خرمشهر را آزاد می کنیم ما مگر می توانیم برگردیم پشت جبهه تا این که بتوانیم تجدید قوا کنیم؟” و شروع کرد به استدلال کردن.  

صحبت حسن بر همه تاثیر گذاشت و تصمیم گرفتند ادامه عملیات انجام شود.آن جا سه لشگر برای فتح خرمشهر انتخاب شدند که یکی شان تیپ ۸ نجف اشرف بود و شهید کاظمی فرمانده آن بود.در فتح خرمشهراحمد در واقع محوری را انتخاب می کرد که سخت ترین محور بود. احمد فلشی را انتخاب کرد که هم برای خودش خطرناک بود و هم این که یک ضربه مهلکی بر دشمن بود. او می توانست بیاید و عقبه ی خودش را بدهد به جبهه ی خودمان که حداقل اگر گیر افتاد برگردد عقب و از روبه رو به دشمن بزند. یا این که محوری بگیرد که اصلا” از کنار جاده برود جلو اما این کار را نکرد. آمد بین دشمن و در نزدیکی خرمشهر مستقر شد و عقبه ی دشمن در شرق شلمچه که وصل می شد به بصره  را، که راه خشکی دشمن برای رسیدن به خرمشهر بود را یک شکاف ایجاد کرد و آمد از همین شکاف باریک وارد شد و از کنار نهر عرایض رفت به طرف خرمشهر. شهررا کامل دور زد و اولین فرمانده ای که وارد شهر شد، احمد بود و خرمشهر را فتح کرد.فاتح خرمشهر به معنای واقعی شهید کاظمی بود.

روایت ترفندهای خاص نظامی شهید کاظمی به عنوان فرمانده در مرحله دوم و سوم عملیات بیت‌المقدس که راه رسیدن به خرمشهر را آسان‌تر کرد و دشمن را فراری داد، خواندنی است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، عملیات بیت‌ المقدس یکی از بزرگ‌ترین و استراتژیک‌ترین عملیات‌های هشت سال دفاع مقدس است که طی چهار مرحله مختلف نهایتاٌ منجر به آزادسازی خرمشهر شد. این عملیات از دهم اردیبهشت ماه سال 61 آغاز شد و یک ماه به طول انجامید. شهید احمد کاظمی یکی از فرماندهان یگان‌هایی بود که آزادسازی خرمشهر را رقم زدند. سلحشوری این فرماندهان نهایتاٌ باعث فتح خرمشهر شد.

روایت ترفندهای خاص نظامی شهید کاظمی به عنوان فرمانده در مرحله دوم و سوم عملیات بیت المقدس که راه رسیدن به خرمشهر را آسان‌تر کرد و دشمن را فراری داد، خواندنی است. محمدرضا بایرامی این روایت را در سخنانی با یکی از همرزمان شهید که فرماندهی گردانی تحت امر شهید کاظمی را بر عهده داشت در «پرواز؛ همیشه» روایت کرده است. این روایت حماسی در ادامه می آید:

من نمی‌دانم حاج احمد کاظمی چقدر روی نقشه‌هایش فکر می‌کرد و آیا آنها را از قبل طراحی می‌کرد یا نه اما نکته جالب این بود که نقشه‌‌هایش همیشه نتیجه خوبی به بار می‌آورد. همه می‌دانند که موقع عملیات یک اصل مهم اختفاست اما حاج احمد گاهی این اصل را هم زیر پا می‌گذاشت و تعمد داشت که نیروهایش را به رخ دشمنان بکشد.

در عملیات بیت المقدس من فرمانده گردان بودم. مرحله دوم عملیات بود. شب روی جاده اهواز-خرمشهر در حال حرکت بودیم که فرمانی از سوی حاج احمد رسید: «به نیروهای زرهی بگویید چراغ‌های همه تانک‌هایشان را روشن کنند.» فکر کردم اشتباه شنیده‌ام. ما سعی می‌کردیم از تاریکی شب استفاده کنیم و دیده نشویم و حاجی دستور می‌داد که چراغ‌ها را روشن کنیم برای اطمینان پرسیدم: «متوجه نشدم حاجی، چه کار کنیم؟» تکرار کرد: «چراغ‌های همه تانک‌ها را روشن کنید. پروژکتور و هر چیزی را که دارند.» گفتم: «برای چه؟ این جوری موضع ما لو می‌رود.» گفت: «شما به دستور عمل کنید و نگرانی نداشته باشید.»

دفاع مقدس , شهدای دفاع مقدس ,

یادم آمد که در عملیات تنگه رقابیه نیروهایی که قرار بود روی تنگه عملیات کنند آن را پیدا نمی‌کردند. چند بار از مقابل تنگه گذشته بودند بی آنکه بدانند کجا هستند و آخر سر روز از راه رسیده و هوا روشن شده بود و تازه آن وقت بود که متوجه شده بودند تنگه مقابل‌شان است. اما حاجی دستور داده بود حمله را شروع کنند. و شاید این اولین حمله ما بود که در روز شروع می‌شد و هیچ‌کس تصور نمی‌کرد که آن‌طور نتیجه مطلوب بدهد. حاجی قاعده بازی را به هم زده بود و حالا هم می‌خواست همین کار را بکند.

به تانک‌ها دستور دادم که چراغ‌هایشان را روشن کنند و با تمام سرعت رو به جلو بروند این کار تأثیر شگفت‌انگیزی ایجاد کرد. از یک طرف دشمن به وحشت افتاد و از طرف دیگر نیروهای پیاده چنان نیرویی گرفتند که نمی‌شد جلوی ایشان را گرفت و این طوری بود که رسیدیم پشت اولین دژ. دژ بعدی یک و نیم تا دو کیلومتر با ما فاصله داشت و دشمن پشت آن پناه گرفته بود. چیزی از شب نمانده بود و به زودی هوا روشن می‌شد. به‌ طور طبیعی باید پشت دژ پناه می‌گرفتیم و روز را در آنجا استراحت می‌کردیم تا شب بعد عملیات را ادامه بدهیم اما حاجی می‌دانست که هجوم تانک‌های چراغ روشن و رسیدن به دژ اول، روحیه دشمن را خراب کرده است و نباید به او فرصت ترمیم داد. بنابراین به شهید صالحی که فرمانده یکی دیگر از گردان‌ها بود، دستور داد پیشروی کرده و دژ دوم را تسخیر کند.

حاجی گفت: «قبل از اینکه بتوانند دست و پایشان را جمع کنند، باید دژ را تسخیر کنیم والا چنان آتشی روی ما می‌ریزند که نمی‌توانیم مقاومت کنیم. الان سازمانشان از هم پاشیده است. نباید فرصت سازماندهی بهشان داد.» نیروهای شهید صالحی به شدت خسته بودند اما اعتراضی نکردند و تکبیرگویان راه افتادند. حاج احمد درخواست کمک کرد اما قبل از رسیدن کمک، دژ می‌بایست تسخیر می‌شد. ما هم پیش‌روی را شروع کردیم.

در این بین آرپی جی زنی را دیدم که خیلی جلب توجه می‌کرد. او مرتب جای خود را عوض می‌کرد. هر تانکی که می‌زد، باعث می‌شد که روحیه افراد به سرعت بالا برود. در اطرافش عده‌ای را می‌شد دید که رفت و آمد می‌کنند. جلوتر که رفتم دیدم خود حاجی است. داد زدم: «شما چرا؟» گفت‌: «اگر از اینجا عقب‌نشینی کنیم، همه چیز از دست می‌رود. تا رسیدن نیروهای دیگر باید دشمن را کلافه کنیم که متوجه نشود ما چقدر خسته و کم تعداد هستیم.» بچه‌های زیادی شهید و مجروح شده بودند و ما واقعاً در تنگنا بودیم. سرانجام نیروهای دیگر هم از راه رسیدند و ما توانستیم موضع خود را تثبیت کنیم.

بعد مرحله سوم عملیات بیت المقدس شروع شد. در پنج کیلومتری خرمشهر بودیم. اینجا هم حاج احمد ترفند زیبایی را به کار گرفت. ترفندی که باعث شد نتیجه بسیار خوبی بگیریم. یادم هست که دقیقاٌ ساعت 9 شب بود که ناگهان حاج احمد دستور داد هر پنج گردان هرچه منور دارند شلیک کنند روی خرمشهر. نمی‌دانستیم منظور حاجی از این کار چیست. قبضه‌ها را آماده کردیم و هر چه منور داشتیم شلیک کردیم به طرف شهر. شهر کاملاً روشن شد. آتش بازی عجیبی بود. از دور نیروهای دشمن را می‌دیدیم که چطور وحشت می‌کردند و این طرف و آن طرف می‌رفتند. لابد فکر می‌کردند عملیاتی که این همه منور در آن شلیک می‌شود، خیلی بزرگ خواهد بود. معلوم بود که به وحشت افتاده‌اند.

بار دیگر ترفند حاج احمد کاملاً نتیجه داد و حداقل 50 درصد از نیروهای آنها روحیه‌شان تخریب شد. طوری که قبل از حمله نهایی دسته دسته شروع کردند به تسلیم شدن و حمله اصلی که آغاز شد، ما با مقاومت کمتری روبرو شدیم. خود حاجی اولین نفری بود که سوار بر یک نفربر وارد شهر شد و بعد نیروهایش خرمشهر را تصرف کردند. حاجی دوری در خیابان‌های اصلی شهر زد. توی فکر بود و نمی‌دانستیم که به چه فکر می‌کند؟ آسمان را نگاه می‌کرد و سمت غرب را. بعد رفت سمت مسجد جامع؛ جایی که صدای تکبیر همه‌جا را برداشته بود. کمی ایستاد و به گلدسته‌ها نگاه کرد. اشک در چشمانش حلقه زده بود.

به نفربر گفت دور بزند و مرا صدا کرد و گفت: «سریع نیروهایت را از شهر ببر بیرون.» تعجب کرده بودم با این همه زحمت شهر را تسخیر کرده بودیم و حالا او دستور می‌داد که تخلیه‌اش کنیم. گفتم: «برای چه حاجی؟» در حالی که راه می افتاد گفت: «وقت چون و چرا نیست. الان به سایر گردان‌ها هم می‌گویم که شهر را تخلیه کنند.» گیج شده بودم اما می‌دانستم کارش بی‌حکمت نیست. شروع کردیم به خالی کردن شهر. خود حاجی آخرین نفری بود که بیرون رفت و در همین موقع بمباران بسیار سنگین دشمن شروع شد. جنگنده‌ها می‌آمدند و هر بمبی که داشتند می‌ریختند روی شهر. غافل از آنکه آن موقع ما بیرون شهر بودیم. اگر توی شهر بودیم تلفاتمان بسیار سنگین می‌شد. به خصوص که از پدافند هوایی مناسبی هم برخوردار نبودیم. حاجی دست عراقی‌ها را خوانده بود. آنقدر صبر کردیم تا بمباران تمام شود، بعد دوباره برگشتیم به شهر و باز حاجی اولین نفر بود.

شهید حاج قاسم سلیمانی:

 من تصورم این بود که وقتی خبر شهادت احمد گفته شد، حداقل تیتر همهء روزنامه های  ما باید این جمله باشد که “فاتح خرمشهر شهید شد”. همان طوری که وقتی بزرگی از ما در ادبیات ، در هنر و در هرچیزی که از بین ما میرود بلافاصله تیتر میزنیم “پدر علم ریاضی” ایران از دنیا رفت. فکر میکنم حقی که احمد به گردن ملت ایران داشت از حقی که دیگر اندیشمندان مختلفی که مورد تجلیل هستند دارند، کمتر نباشد. ما در مرحله اول جنگ یعنی در آن سلسله عملیات های اصلی جنگ که دشمن را در داخل خاک خودمان شکست دادیم، بر میخوریم به چهره های محدودی که اینها محور اصلی جنگ بودند و مشهور هم هستند بین اهل جبهه، اما شاید در جامعه ما غریب باشند. از جمله کسانی که غریب بود شهید کاظمی بود،خب شهید کاظمی محور چندین فتح بزرگ بود، می توانم بگویم شاه کلید فتوحات جنگ او بود. یکی از برجستگیهای شهید کاظمی هم همین بود.یعنی اگر گفته بشود که زیرک ترین فرمانده ما در جنگ احمد بود حتما سخن گزافی گفته نشده است.

من یادم هست توی عملیات بیت المقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر شد  فکر می کنم روز پانزدهم، شانزدهم بودکه تقریبا” جبهه شمالی رسیده بود به کوشک. جبهه میانی از سمت دارخوئین رسیده بود به ایستگاه حسینیه و از طرف مرز به پاسگاه زید.یعنی محدوده خرمشهر کامل باقی مانده بود.

اما دشمن عقبه اش از دو جهت وصل بود، هم از سمت شلمچه وصل بود، هم از سمت اروند و می توانست بیاید داخل شهر و آنجا تردد کند. در آن نقطه هم عرض رودخانه اروند سیصد،الی چارصد متر بیشتر نیست.خب همه خسته شده بودند. چون تقریبا” شانزده روز هیچ کس پلک نزده بود.بچه ها شبانه روز درگیر جنگ بودند. احساس می شد که نیاز به تجدید قوا دارند. فکر می کنم بدون استثنا همه ی فرماندهان در سطح عالی زخمی شده بودند. یعنی حسین خرازی زخمی شده بود.خود احمد زخمی شده بود.متوسلیان زخمی شده بود که با برانکارد توی آمبولانس عملیات را هدایت می کرد.جنگ سختی بود.توی این موقعیت،  شب همه جمع شده بودند توی قرارگاه فتح. بحث اصلی این بود که ما نیاز به تجدید قوا داریم و باید بنشینیم تصمیم بگیریم و یکی دوهفته استراحت بکنیم و بعضی هم می گفتند عملیات طول نکشد و سریعا” انجام بدیم.باید نیروهای جدید بیایند تا بتوانیم آزادسازی خرمشهر را تمام کنیم.چون تمام قدرت و مقاومت دشمن برای حفظ خرمشهر بود و هم این که برای دشمن حیثییتی بود و هم در واقع از نظر نظامی اهمیت داشت.آن جا خدا رحمت کند شهید حسن باقری یک سخنرانی معروف کرد. همه نشسته بودند، بلند شد و گفت:”ما به مردم قول دادیم و هی گفتیم خرمشهر در محاصره است و مردم ما تصورشان این بود که امروز و فردا خرمشهر را آزاد می کنیم ما مگر می توانیم برگردیم پشت جبهه تا این که بتوانیم تجدید قوا کنیم؟” و شروع کرد به استدلال کردن.  

صحبت حسن بر همه تاثیر گذاشت و تصمیم گرفتند ادامه عملیات انجام شود.آن جا سه لشگر برای فتح خرمشهر انتخاب شدند که یکی شان تیپ 8 نجف اشرف بود و شهید کاظمی فرمانده آن بود.در فتح خرمشهراحمد در واقع محوری را انتخاب می کرد که سخت ترین محور بود. احمد فلشی را انتخاب کرد که هم برای خودش خطرناک بود و هم این که یک ضربه مهلکی بر دشمن بود. او می توانست بیاید و عقبه ی خودش را بدهد به جبهه ی خودمان که حداقل اگر گیر افتاد برگردد عقب و از روبه رو به دشمن بزند. یا این که محوری بگیرد که اصلا” از کنار جاده برود جلو اما این کار را نکرد. آمد بین دشمن و در نزدیکی خرمشهر مستقر شد و عقبه ی دشمن در شرق شلمچه که وصل می شد به بصره  را، که راه خشکی دشمن برای رسیدن به خرمشهر بود را یک شکاف ایجاد کرد و آمد از همین شکاف باریک وارد شد و از کنار نهر عرایض رفت به طرف خرمشهر. شهررا کامل دور زد و اولین فرمانده ای که وارد شهر شد، احمد بود و خرمشهر را فتح کرد.فاتح خرمشهر به معنای واقعی شهید کاظمی بود.

پیشواز و آوای انتظار شهید کاظمی به مناسبت سوم خرداد سالروز ازادی سازی خرمشهر قهرمان منتشر شد .

این پیشوازها که با عنوان های \”خرمشهر 1 \” و \”خرمشهر 2\” می باشند برگرفته از مکالمات بیسیم لحظه آزادسازی خرمشهر است بین شهید حاج احمد کاظمی و سردارغلامعلی رشید [که در آن زمان فرمانده قرار‌گاه فتح بودند] می‌باشد.

قضیه ازاین قرار است که همه منتظر شروع عملیات هستند.

حاج حسین خرازی پشت خاکریزی که منتهی میشه به خرمشهر همراه با تیپ امام حسین(ع) مستقر شده و منتظر هماهنگی و رسیدن بقیه نیروها هستش.

اما حاج احمد کاظمی با تیپ نجف زده به شهر و وارد خرمشهر شده و وقتی سردار غلامعلی رشید با بیسیم باهاش تماس می‌گیره، حاج احمد اعلام می‌کنه که وارد شهر شده و ۶۰۰۰ نفر هم اسیر گرفته.

باور این موضوع برای سردار رشید سخت است اما به هر حال اتفاق افتاده است .

اینجا حاج احمد کاظمی از پشت بیسیم با لهجه شیرین نجف آبادی اش اعلام می‌کند

\”خداوند خرمشهر رو آزادش کرد \”

نام

پخش آنلاین

دانلود

همراه اول

ایرانسل

خرمشهر 1

دانلود

56549

4418113

خرمشهر 2

دانلود

56551

4418112

فاتح خرمشهر

 Shahidkazemi.ir-(54)

          گفتن از او سخت است.چرا که هيچوقت از خودش نگفت. وقتی از او پرسيدند شما درعمليات فتح المبين چه کرديد؟ در بيت المقدس و در بدر و خيبر و کربلاي 5 و والفجر هشت کجا بودي؟فرماندهان جنگ از تو و دلاوری هايت بسيار گفته اند. خاطره ای بگو،حرفی بزن.

 اما گفت من هيچ کاري نکردم. هرچه کردند بسيجيان دريا دل کردند.من از همه رزمندگان اسلام سرافنکده ترم.من لياقت شهادت نداشتم و در فراق ياران شهيدم مي سوزم.خدايا شهادت را نصيبم بفرما.آري رسم بزرگان اين چنين است که از خود نگويند. مردان بزرگ هميشه در گمنامي بوده اند و تاريخ خود فرياد ميزند مظلوميت آنان را.

           سوم خرداد ماه ياد آور حماسه اي بزرگ است. حماسه ای که بزرگي اش مديون مردان و زناني است که ايستادند. جانانه هم ايستادند.آري همه ايران، خرمشهر شده بود. حالا اين خرمشهر بود که 36 ميليون جمعيت داشت و همانند فرزندي که از آغوش مادر جدا افتاده و بي تاب و بيقرار انتظار مي کشيد که آن روز برسد که بازهم در کنار هم باشند.

      وقتی  احمد پس از عروجش در نوزدهم دي ماه هشتاد چهار در اروميه، زادگاه يار صميمی و هم رزم ديرينه اش مهدی باکری، از سقوط هواپيما صعود کرد به افلاک،ستاره ای شد از ستاره های جاودان آسمان راه رستگاری. آنگاه تاريخ سازان حماسه هاي پرشور جنگ لب گشودند و با چشماني پر از اشک و گلوئي پر از بغض برايمان از او گفتند. گفتند همه جا بود.گفتند او براي قله هاي کردستان و خاک سوزان جنوب آشناتر بود تا مردمان اين سرزمين. در آغاز برادراحمد! با يک گروه بيست نفره اعزامی از سپاه نجف آباد و بعدها سرلشگر احمد کاظمي فرمانده لشگر زرهي هشت نجف اشرف و فرمانده نيروي زميني سپاه .

 Shahidkazemi.ir-(73)

        حالا  در آستانه سوم خرداد و سالروز آزاد سازي خونين شهر پاي صحبت سرداران و فرماندهان دفاع مقدس وگلچين خاطراتشان، چند خطي را بر روي کاغذ مي آوريم شايد روزي رسد که مظلوميت تو را آن کوهاي سر به فلک کشيده کردستان و آن ريگ های داغ و سوزان خاک خوزستان فرياد کنند.

           1) محسن رضائي(دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام) :” در مرحله سوم عمليات بيت المقدس وقتي که ما خرمشهر را تقريبا” دور زده و به نزديکي جاده شلمچه به خرمشهر رسيديم ، نيروهايمان تحليل رفته بودند. بيشتر مناطق را گرفته بوديم و بيش از پنج هزار کيلومتر را آزاد کرده بوديم ولی براي انجام هدف اصلي که آزاد سازي خود شهر بود نيروهايمان کم بود. من احمد و حسين (خرازي فرمانده لشکر چهارده امام حسين (ع)) را صدا زدم و گفتم هر طور شده بايد نيرو جمع آوري کنيد تا شهر را فتح کنيم.آن دو نفر واقعا” شاهکار کردند و تا صبح نيروها را جمع آوري کرده و به شهر زدند و پس از بازکردن دروازه خرمشهر، شهر آزاد شد. من هيچ عملياتي را به ياد ندارم که شهيد کاظمي پذيرفته باشد و با نيروي ايمان و شجاعت و ابتکار از آن سربلند بيرون نيامده باشد.حاج احمد فرماندهي بود برخاسته از دل جنگ.

 Shahidkazemi.ir-(111)

2سرلشگر حاج قاسم سليماني (فرمانده  سپاه قدس):

 من تصورم اين بود که وقتي خبر شهادت احمد گفته شد، حداقل تيتر همهء روزنامه هاي ما بايد اين جمله باشد که “فاتح خرمشهر شهيد شد”. همان طوري که وقتي بزرگي از ما در ادبيات ، در هنر و در هرچيزي که از بين ما ميرود بلافاصله تيتر ميزنيم “پدر علم رياضي” ايران از دنيا رفت.  فکر ميکنم حقي که احمد به گردن ملت ايران داشت از حقي که ديگر انديشمندان مختلفي که مورد تجليل هستند دارند، کمتر نباشد. ما در مرحله اول جنگ يعني در آن سلسله عمليات هاي اصلي جنگ که دشمن را در داخل خاک خودمان شکست داديم، بر ميخوريم به چهره هاي محدودي که اينها محور اصلي جنگ بودند و مشهور هم هستند بين اهل جبهه، اما شايد در جامعه ما غريب باشند. از جمله کساني که غريب بود شهيد کاظمي بود،خب شهيد کاظمي محور چندين فتح بزرگ بود،                      مي توانم بگويم شاه کليد فتوحات جنگ او بود. يکي از برجستگيهاي شهيد کاظمي هم همين بود.يعني اگر گفته بشود که زيرک ترين فرمانده ما در جنگ احمد بود حتما سخن گزافي گفته نشده است.

من يادم هست توي عمليات بيت المقدس که منجر به آزادسازي خرمشهر شد  فکر مي کنم روز پانزدهم، شانزدهم بودکه تقريبا” جبهه شمالي رسيده بود به کوشک. جبهه مياني از سمت دارخوئين رسيده بود به ايستگاه حسينيه و از طرف مرز به پاسگاه زيد.يعنی محدوده خرمشهر کامل باقي مانده بود.

 Shahidkazemi.ir-(104)

اما دشمن عقبه اش از دو جهت وصل بود، هم از سمت شلمچه وصل بود، هم از سمت اروند و مي توانست بيايد داخل شهر و آنجا تردد کند. در آن نقطه هم عرض رودخانه اروند سيصد،الي چارصد متر بيشتر نيست.خب همه خسته شده بودند. چون تقريبا” شانزده روز هيچ کس پلک نزده بود.بچه ها شبانه روز درگير جنگ بودند. احساس مي شد که نياز به تجديد قوا دارند.

فکر مي کنم بدون استثنا همه ي فرماندهان در سطح عالي زخمي شده بودند.

 يعني حسين خرازي زخمي شده بود.خود احمد زخمي شده بود.متوسليان زخمي شده بود که با برانکارد توي آمبولانس عمليات را هدايت مي کرد.جنگ سختي بود.توي اين موقعيت،  شب همه جمع شده بودند توي قرارگاه فتح. بحث اصلي اين بود که ما نياز به تجديد قوا داريم و بايد بنشينيم تصميم بگيريم و يکي دوهفته استراحت بکنيم و بعضي هم مي گفتند عمليات طول نکشد و سريعا” انجام بديم.بايد نيروهاي جديد بيايند تا بتوانيم آزادسازي خرمشهر را تمام کنيم.چون تمام قدرت و مقاومت دشمن براي حفظ خرمشهر بود و هم اين که براي دشمن حيثييتي بود و هم در واقع از نظر نظامي اهميت داشت.آن جا خدا رحمت کند شهيد حسن باقري يک سخنراني معروف کرد.            همه نشسته بودند، بلند شد و گفت:”ما به مردم قول داديم و هي گفتيم خرمشهر در محاصره است و مردم ما تصورشان اين بود که امروز و فردا خرمشهر را آزاد مي کنيم ما مگر مي توانيم برگرديم پشت جبهه تا اين که بتوانيم تجديد قوا کنيم؟” و شروع کرد به استدلال کردن.

        Shahidkazemi.ir-(96)

صحبت حسن بر همه تاثير گذاشت و تصميم گرفتند ادامه عمليات انجام شود.آن جا سه لشگر براي فتح خرمشهر انتخاب شدند که يکي شان تيپ 8 نجف اشرف بود و شهيد کاظمي فرمانده آن بود.در فتح خرمشهراحمد در واقع محوري را انتخاب مي کرد که سخت ترين محور بود.

احمد فلشي را انتخاب کرد که هم براي خودش خطرناک بود و هم اين که يک ضربه مهلکي بر دشمن بود. او مي توانست بيايد و عقبه ي خودش را بدهد به جبهه ي خودمان که حداقل اگر گير افتاد برگردد عقب و از روبه رو به دشمن بزند. يا اين که محوری بگيرد که اصلا” از کنار جاده برود جلو اما اين کار را نکرد. آمد بين دشمن و در نزديکي خرمشهر مستقر شد و عقبه ي دشمن در شرق شلمچه که وصل مي شد به بصره  را، که راه خشکي دشمن براي رسيدن به خرمشهر بود را يک شکاف ايجاد کرد و آمد از همين شکاف باريک وارد شد و از کنار نهر عرايض رفت به طرف خرمشهر.

شهررا کامل دور زد و اولين فرمانده اي که وارد شهر شد، احمد بود و خرمشهر را فتح کرد. فاتح خرمشهر به معناي واقعي شهيد کاظمي بود.

3) سر لشگر غلامعلي رشيد(جانشين ستاد کل نيروهاي مسلح):

              احمد کاظمي و حسين خرازي به يک معنايي فاتح خرمشهر بودند و ملت ايران  در نوزدهم دي ماه سال هشتاد و چهار فاتح خرمشهر را ازدست داد. دو  فرمانده لشگر اول از همه وارد خرمشهر شدند حسين خرازي و احمد کاظمي. حسين خرازي تا زنده بود هرگز نگفت من فاتح خرمشهر هستم و احمد کاظمي هم تا زنده بود هرگز اين حرف را نزد ولي بنده در آن موقع فرمانده قرارگاه فتح بودم و بر اين دو يگان و يگان 25 کربلا فرماندهي مي کردم.ساعت ده صبح سوم خرداد احمد کاظمي با من تماس گرفت و گفت وارد خرمشهر شديم  به يک معنايي در حقيقت احمد کاظمي و حسين خرازي فاتح خرمشهر بودند.

4) محمد باقر قاليباف(شهردار تهران):

       يکي از ويژگيهاي شهيد کاظمي در عمليات ها اين گونه بود که در مجموع عمليات هايي که در جنگ داشتيم ايشان و شهيد خرازي و شهيد باکري فرماندهاني بودند که روحيه شان و نوع تصميم گيريهايشان و نوع طراحي هايشان که انجام مي دادند از ويژگي هاي برجسته شان بود. در آزادسازي خرمشهر که انصافا” بايد گفت احمد مابين فرماندهان مهمترين نقش را در آزادي خرمشهر داشت.

       احمد کاظمي بود که از محور دژ بالاي شلمچه عمل کرد به سمت پل عرايض و پل نو و شهرک وليعصر(ع) که عقبهء عراقي ها را به سمت شلمچه و به سمت خودشان بست و اگر بگوئيم شهيد کاظمي فاتح خرمشهر بود، هرگز حرف گزافي نگفته ايم.

فرازهايي از آخرين سخنراني شهيد احمد کاظمي در جمع فرماندهان نيروي زميني سپاه به تاريخ بيست و نهم آذر ماه سال هشتاد و چهار:

….خدا اخلاص را در ما مي ديد و به ما در بيت المقدس پيروزي داد.اما اگر بخواهيم کارهايمان را توجيه کنيم و بار خود را بر دوش ديگران انداختيم هيچ رافتي براي ما باقي نخواهدماند.

معامله ما با خدا جائي خواهد بود که خودمون رو فدا بکنيم.فداي راه خدا و اون مسووليتي که  پذيرفته ايم. اين را بدانيد که هيچگاه تکليف از ما ساقط نمي شود.

تهيه و گردآوری : وحيد سليمانی

منبع: فاتح خرمشهر- موسسه فرهنگی هنری جنات فکه – چاپ اول 1387

مکالمه بی‌سیم سرداران شهید خرازی و احمد کاظمی با سردار رشید در لحظه آزادی خرمشهر + دانلود

حسین حسین رشید: حسین جان ببین، ‌ببین، شما الان داخل خود شهرید؟

رشید رشید حسین: چی؟ کی؟ پیام شما مفهوم نیست رشید جان دوباره بگید؟

حسین جان: شما، شما رو می‌گم خودتون، کجائید الان داخل شهرید؟

رشید رشید حسین: ببین رشید جان ما داریم می‌ریم جلو شما با احمد کاظمی هماهنگ کنید مفهومه؟ ما تو شهر نیستیم مفهومه؟

احمد احمد رشید: احمد ببین الان حسین منتظر هماهنگی شماست تا کارشونو شروع کنند و عملیاتو با هماهنگی اجرا کنید شما کجائید الان؟

رشید رشید احمد: آقا جان، ما داخل خود شهریم، و اینا که تو شهرن اومدن پناهنده شدن مفهوم شد!!!

احمد احمد رشید: احمد جان قطع و وصل می‌شه! دوباره بگو؟ چی گفتی؟

رشید رشید احمد: رشید با اون یکی دستگاه صحبت کن مفهوم شد؟

باشه احمد همین الان… همی الان.

رشید رشید احمد: آقا ما تو شهریم بهش بگو، به حسین بگو ما تو شهریم، ما تو شهریم و پنج شش هزار نفرم اومدن پناهنده شدن، ما تو شهریم، ما داریم اونارو تخلیه می‌کنیم، ما تو شهریم و تمام نیروهامون تو خود شهرن!!!

رشید رشید احمد: رشید جان مفهوم شد؟

احمد احمد رشید: قابل فهم نبود! شما کجائید احمد؟!! ببین اگه یه پستی در مسیر راه صدای شمارو رله کنه من صداتونو متوجه می‌شم و به محسن پیامتونو می‌گم، به محسن پیامتونو می‌گم…

رشید رشید احمد: رشید جان می‌گم من تو شهرم و همه نیرو‌ها تو شهر اومدن اسیر و پناهنده شدن، مفهوم شد؟

احمد جان! بله بله من فهمیدم چی گفتید می‌گید من تو شهرم و کلیه نیرو‌ها پناهنده شدن!! ببین برادر احمد مراعاتم کنید چوبی، چیزی نخوریدا.

رشید رشید: بابا نترس، نترس الان بیش از شش هزار نفر به ما پناهنده شدن، بیش از شش هزار نفر، مفهوم شد رشید جان؟

احمد جان: چقد؟ نفهمیدم دوباره بگو چند هزار نفر؟

رشید: بابا گفتم بیش از شش هزار نفر شش هزار نفر مفهوم شد؟ و دارن هی زیاد می‌شن. مفهوم شد؟

احمد احمد رشید: بیش از شش هزار نفر؟ بله؟ خدا اجرت بده مفهوم شد بله فهمیدم.

رشید رشید احمد: رشید جان بله بله تو شهر خرمشهر تا چند لحظه پیش تظاهرات بود، تظاهرات بود، و کلیه اسرا یا حسین می‌گفتند والله اکبر و تسلیم می‌شدن. خوب مفهوم شد؟

احمد جان: این یه قسمت حرفت نا‌مفهوم بود دوباره تکرار کن؟

رشید رشید احمد: می‌گم تو شهر خرمشهر تا چند لحظه پیش تظاهرات بود و کلیه اسرای عراقی الله اکبر و یا حسین می‌گفتنو تسلیم می‌شدن.

احمد احمد رشید: بله بله، مام اینجا فهمیدیم تشکر آقا الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر همه چیو فهمیدیم.

رشید رشید احمد: رشید جان خداوند خرمشهرو آزادش کرد. آزادش کرد….

احمد پیام تو کاملا دریافت شد به امید پیروزی واقعی بر استکبار جهانی.

+ لینک دانلود

+ پخش آنلاین

پیشواز و آوای انتظار شهید کاظمی به مناسبت سوم خرداد سالروز ازادی سازی خرمشهر قهرمان منتشر شد .

این پیشوازها که با عنوان های \”خرمشهر 1 \” و \”خرمشهر 2\” می باشند برگرفته از مکالمات بیسیم لحظه آزادسازی خرمشهر است بین شهید حاج احمد کاظمی و سردارغلامعلی رشید [که در آن زمان فرمانده قرار‌گاه فتح بودند] می‌باشد.

قضیه ازاین قرار است که همه منتظر شروع عملیات هستند.

حاج حسین خرازی پشت خاکریزی که منتهی میشه به خرمشهر همراه با تیپ امام حسین(ع) مستقر شده و منتظر هماهنگی و رسیدن بقیه نیروها هستش.

اما حاج احمد کاظمی با تیپ نجف زده به شهر و وارد خرمشهر شده و وقتی سردار غلامعلی رشید با بیسیم باهاش تماس می‌گیره، حاج احمد اعلام می‌کنه که وارد شهر شده و ۶۰۰۰ نفر هم اسیر گرفته.

باور این موضوع برای سردار رشید سخت است اما به هر حال اتفاق افتاده است .

اینجا حاج احمد کاظمی از پشت بیسیم با لهجه شیرین نجف آبادی اش اعلام می‌کند

\”خداوند خرمشهر رو آزادش کرد \”

نام

پخش آنلاین

دانلود

همراه اول

ایرانسل

خرمشهر 1

دانلود

56549

4418113

خرمشهر 2

دانلود

56551

4418112

مکالمه تاریخی بی سیم شهید کاظمی با سردار رشید در زمان فتح خرمشهر 3 خرداد 61

این فایل صوتی مکالمه بیسیم بین شهید حاج احمد کاظمی و سردارغلامعلی رشید [که در آن زمان فرمانده قرار‌گاه فتح بودند] می‌باشد.

قضیه ازاین قرار است که همه منتظر شروع عملیات هستند.

حاج حسین خرازی پشت خاکریزی که منتهی میشه به خرمشهر همراه با تیپ امام حسین(ع) مستقر شده و منتظر هماهنگی و رسیدن بقیه نیروها هستش.

اما حاج احمد کاظمی با تیپ نجف زده به شهر و وارد خرمشهر شده و وقتی سردار غلامعلی رشید با بیسیم باهاش تماس می‌گیره، حاج احمد اعلام می‌کنه که وارد شهر شده و ۶۰۰۰ نفر هم اسیر گرفته.

باور این موضوع برای سردار رشید سخته ولی کاریست که شده.

\"ahmadkazemi-22\"

اینجا برای اولین بار است که حاج احمد کاظمی از پشت بیسیم اعلام می‌کنه که خداوند خرمشهر را آزاد کرد.

حسین حسین رشید : حسین جان ببین ،‌ ببین ، شما الان داخل خود شهرید؟

رشید رشید حسین : چی ؟ کی؟ پیام شما مفهوم نیست رشید جان دوباره بگید؟

حسین جان : شما شمارو میگم خودتون ، کجائید الان داخل شهرید؟

رشید رشید حسین : ببین رشید جان ما داریم می ریم جلوشما با احمد کاظمی هماهنگ کنید مفهومه ؟ ما تو شهر نیستیم مفهومه؟

احمد احمد رشید:احمد ببین الان حسین منتظر هماهنگی شماست تا کارشونو شروع کنند و عملیاتو با هماهنگی اجرا کنید شما کجائیدالان؟

رشید رشید احمد : آقا جان ، ما داخل خود شهریم ، واینا که تو شهرن اومدن پناهنده شدن مفهوم شد!!!

احمد احمد رشید: احمد جان قطع و وصل می شه ! دوباره بگو؟ چی گفتی؟

رشید رشید احمد : رشید با اون یکی دستگاه صحبت کن مفهوم شد؟

باشه احمد همین الان… همی الان.

رشید رشید احمد : آقا ما تو شهریم بهش بگو ، به محسن بگو ما تو شهریم ، ما تو شهریم و پنج شش هزارنفرم اومدن پناهنده شدن ما تو شهریم ما داریم اونارو تخلیه می کنیم ما تو شهریم و تمام نیروهامون تو خود شهرن !!!

رشید رشید احمد : رشید جان مفهوم شد؟

 احمد احمد رشید: قابل فهم نبود ! شما کجائید احمد ؟!! ببین اگه یه پستی در مسیر راه صدای شمارو رله کنه من صداتونو متوجه می شم و به محسن پیامتونو می گم ، به محسن پیامتونو می گم …

رشید رشید احمد: رشید جان می گم من تو شهرم و همه نیروها تو شهر اومدن اسیر و پناهنده شدن مفهوم شد؟

احمد جان ! بله بله من فهمیدم چی گفتید می گید من تو شهرم و کلیه نیروها پناهنده شدن !! ببین برادر احمد مراعاتم کنید چوبی ، چیزی نخوریدا .

رشید رشید: بابا نترس ، نترس الان بیش از شش هزار نفربه ما پناهنده شدن بیش ازشش هزار نفر مفهوم شد رشید جان ؟

احمد جان : چقد ؟ نفهمیدم دوباره بگو چند هزار نفر؟

رشید: بابا گفتم بیش از شش هزار نفر شش هزار نفر مفهوم شد؟ ودارن هی زیاد می شن. مفهوم شد؟

احمد احمد رشید : بیش از شش هزار نفر؟ بله ؟ خدا اجرت بده مفهوم شد بله فهمیدم .

رشید رشید احمد : رشید جان بله بله تو شهر خرمشهر تا چند لحظه پیش تظاهرات بود ، تظاهرات بود،وکلیه اسرا یا حسین می گفتند والله اکبر و تسلیم می شدن. خوب مفهوم شد؟

 احمد جان : این یه قسمت حرفت نا مفهوم بود دوباره تکرار کن ؟

رشید رشید احمد: می گم تو شهر خرمشهر تا چند لحظه پیش تظاهرات بود وکلیه اسرای عراقی الله اکبر و یا حسین می گفتنو تسلیم می شدن.

احمد احمد رشید: بله بله ، مام اینجا فهمیدیم تشکر آقا الله اکبر،الله اکبر، الله اکبر همه چیو فهمیدیم.

رشید رشید احمد : رشید جان خداوند خرمشهر و آزادش کرد. آزادش کرد….

احمد پیام توکاملا دریافت شد به امید پیروزی واقعی بر استکبار جهانی.

پخش آنلاین

دانلود

جهت دریافت این فایل صوتی می توانید با کلیک بر روی لینک مستقیم از اینجا آن را دریافت نمائید .

در عملیات بیت المقدس دو تا از فرمانده های تیپ های سپاه اسم کوچکشان \”احمد\” بود . احمد کاظمی و احمد متوسلیان . معرف هر دو در شبکه ی بی سیم قرارگاه احمد بود.

تماس که می گرفتند از لهچه شان می فهمیدیم که کدام است .

گاهی هم دو احمد با هم کار داشتند . احمد کاظمی ، متوسلیان را این طوری صدا می زد : \” احمَد،احمَد،احمِد\”.

یادگاران – کتاب احمد کاظمی – نیازی ، یحیی- روایت فتح – ص 32