نوشته‌ها

خرمشهر؛ شهری که پس از ۵۷۸ روز تصرف توسط نیرو‌های عراقی، در سوم خرداد ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات بیت المقدس که بزرگترین عملیات نیرو‌های مسلح در جنگ ایران و عراق محسوب می‌شود، آزاد شد. «بازپس‌گیری» خرمشهر از این جهت ارزش تاریخی دارد که مبدا ظهور ستارگان بوده و درخشش بسیاری از فرماندهان بزرگ دفاع مقدس از سوم خرداد و آزادسازی خرمشهر بوده است.

هر نقطه روشنی یک آغازی دارد. آغازی که تاریکی را کنار زد و به نقطه تحول تبدیل شد. دفاع مقدس نیز چنین است. اگر دفاع مقدس را یک کل در نظر بگیریم، درخواهیم یافت مساله دفاع مقدس یک مفهوم منسجم و یک فهم یکپارچه دارد که در دو واژه «ایثار» و «تعقل» قابل تفسیر است. با این حال همین مفهوم کل و یکپارچه قله‌هایی دارد که نگریستن به آن می‌تواند افق دقیقی به دفاع مقدس دهد. «بازپس‌گیری» خرمشهر به عنوان اولین قله جاویدان دفاع مقدس محل تقسیم تاریخ به پیش و پس از خود تبدیل شد. حتی کسانی که امروز و پس از سه دهه از آزادسازی خرمشهر به مساله دفاع مقدس می‌نگرند برای تاختن به آن به خرمشهر نگاه می‌کنند و مدعی هستند وضعیت پیروزی‌های ایران در این ایام فرصت تحولات سیاسی شگرفی ایجاد کرد. به عبارت دیگر خرمشهر مبدا تقسیم تاریخ ایثار و تعقل بود.

تاریخ گواه این ادعاست که پیش از خرمشهر، عملیات‌های بزرگی، چون شکستن حصر آبادان، فتح المبین و طریق القدس به عنوان سه عملیات اثرگذار دستاورد‌های شگرفی داشت. در عملیات فتح‌المبین برای اولین بار اسطوره‌ای به نام شهید ناهیدی پس از غنیمت چند ارابه توپخانه دشمن بعثی بلافاصله آن‌ها را علیه ارتش صدام به کار می‌گیرد و حماسه‌ساز می‌شود.

فتح توپخانه صدام توسط محسن وزوایی، پیروزی‌های درخشان احمد متوسلیان و قاسم سلیمانی، تغییر شگرفی در معادلات جنگی گذاشت؛ اما هیچ کدام به جایگاه خرمشهر نزدیک هم نمی‌شوند. عملیات خرمشهر از این جهت ارزش تاریخی دارد که مبدا ظهور ستارگان است. ستارگانی که در عملیات فتح‌المبین و طریق‌القدس با رشادت‌های فراوان سلسله مراتب فرماندهی را از یک نیروی تکاور تا فرمانده یک تیپ عملیاتی ظرف چند ماه طی کردند و در قامت شجاع‌ترین ژنرال‌های جنگی در برابر کارکشته‌ترین ژنرال‌های صدام قرار گرفتند و معادلات نظامی بلوک غرب را تغییر دادند. در این عملیات برای اولین بار یگان‌های عمل کننده سپاه در قالب واحد‌های رزمی مستقل طرح عملیات مجزای خود را طراحی کردند و تحویل قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیا دادند. از سوی دیگر با آغاز نبرد و استقرار افرادی، چون احمد کاظمی، قاسم سلیمانی، احمد متوسلیان، حسن درویشی، حسین خرازی دهکردی، علی هاشمی، عبدالرضا موسوی، محمدنبی رودکی، حسن طهرانی مقدم، محمدتقی خادم‌الشریعه، علی فضلی، حسن شفیع‌زاده، مرتضی قربانی، احمد غلامپور، فتح ا… جعفری، عزیز جعفری، حسن باقری، سرهنگ مسعود منفرد نیاکی، یعقوب علیاری، امین شریعتی و همت در محور‌های عملیاتی شاهد ظهور تحول‌آفرین مردانی بودیم که تمام برآورد‌های نظامی و جنگی جهان را تغییر دادند. صدای معروف بی‌سیم احمد کاظمی هنوز در فتح خرمشهر طنین‌انداز است. بیش از ۱۹ هزار اسیر و ۱۶ هزار کشته بخشی از تلفات ارتش صدام در این عملیات فاتحانه بود. خرمشهر از هر لحاظ یک شگفتی بود. کمتر از یک سال از رفتن بنی‌صدر و جریان منافقین و بمبگذاری‌های داخل شهر می‌گذشت که خبر فتح خرمشهر منتشر شد. پیروزی‌های سلسله‌وار ارتش و سپاه شور و هیجانی عجیب به وجود آورد. خرمشهر مبدا تحولات عظیم بود. نقطه‌ای که در آن می‌توان مردانی را پیدا کرد که یکباره اسمشان بر سر زبان‌ها افتاد و به فاتحان همیشه پیروز جبهه مقاومت تبدیل شدند.

حاج قاسم؛ از مقابله تا فرماندهی لشکر ۵ عراق

این نام برای ما آشناست. فرمانده فاتح حلب و موصل، تکریت و بیجی، طلاییه و شلمچه، خرمشهر تا قنیطره؛ پاسداری که از واحد آموزش سپاه کرمان برای مقابله با ارتش صدام به خوزستان اعزام شد و با رشادت فراوان و پس از شهادت فرمانده نیرو‌های اعزامی به عنوان مسوول نیرو‌های کرمانی جبهه در خوزستان ماند تا فاتح همیشه پیروز جبهه مقاومت شود. اوج درخشش قاسم سلیمانی در فتح‌المبین بود.

با این حال قدرت تیپ ۴۱ ثارا… که بعد‌ها به لشکر ثارا… تبدیل شد در عملیات خرمشهر مشخص شد. قاسم سلیمانی با فرماندهی و ایستادگی مثال‌زدنی‌اش در خرمشهر، نه‌تن‌ها نشان داد انتخاب مناسبی برای فرماندهی یگان کرمان بود بلکه ورود دقیق و به دست آوردن مناطق طراحی‌شده از او یک اسطوره نظامی ساخت. اسطوره‌ای که به تعبیر فرماندهان جنگ، قاسم سلیمانی در خرمشهر حاج قاسم شد.

در آن عملیات سردار احمد غلامپور از فرماندهان ارشد سپاه نقل می‌کند: «سال‌ها بعد و پس از جنگ، در جلسه‌ای حاج قاسم را دیدم، او به من رو کرد و گفت: یادت هست در عملیات بیت‌المقدس، لشکر ۵ ارتش بعثی چطور در مقابل تیپ ما ایستاده بود و می‌جنگید؟ چند روز قبل در عراق، فرمانده همان لشکر ۵، دو زانو مقابل ما نشست و منتظر کسب تکلیف بود. خدایا بزرگیت را شکر».

اسماعیل قاآنی؛ فرمانده اسماعیل

اسماعیل قاآنی، پاسدار کادر آموزشی سپاه خراسان که در کنار دو فرمانده این خطه در یک کلاس و دوره آموزشی حاضر شدند. حضور اسماعیل قاآنی و شهیدان چراغی و خادم‌الشریعه موجب شد تا این سه چهره اولین یگان عملیاتی را در خراسان تاسیس کنند و نام تیپ ۲۱ امام رضا را بر آن قرار دهند.

تاسیس یگان عملیاتی تیپ ۲۱ امام رضا در حالی است که فرمانده آن یعنی شهید محمدتقی خادم‌الشریعه تنها ۴ روز مانده به فتح خرمشهر در مسیر آزادی این شهر به شهادت رسید.

پس از شهادت خادم الشریعه، فرماندهی بر دوش حاج اسماعیل واگذار شد. بیراه نیست بگوییم درخشش اسماعیل قاآنی در عملیات آزادسازی خرمشهر او را به یک چهره جذاب اطلاعاتی و عملیاتی تبدیل نمود. تسلط او بر اصول آموزشی و اطلاعاتی زیرساخت اولیه فتوحات بعدی این فرمانده محور مقاومت شد. فرمانده اسماعیل در پیروزی‌های بعدی تیپ ۲۱ امام رضا نقش اساسی داشت و از اولین فرماندهان سپاه بود که در جلوترین محور عملیاتی قرار داشت.
خاطرات زیادی از حضور میدانی سردار اسماعیل قاآنی وجود دارد. وی یک سوال معروف از نیرو‌های اطلاعاتی تحت امرش کرد: «آیا وقتی رفتی دستت به خاکریز دشمن خورده و برگشتی یا نه؟» همین نگاه موجب شد تا اسماعیل قاآنی یکی از دقیق‌ترین واحد‌های اطلاعات رزمی را در تیپ ۲۱ امام رضا (ع) سامان دهد.

احمد کاظمی؛ فرماندهی به مثابه یک لشکر

احمد کاظمی مصداق تمام این ضرب‌المثل است: «سیاهی‌لشکر نیاید به کار، یکی مرد جنگی به از صد هزار» یک تنه یک لشکر بود. شهروند نجف آبادی که به تنهایی برای یک شهر یک لشکر تاسیس نمود و فرمانده رشادت مردان این شهر شد.

احمد کاظمی اولین کسی است که طبق اسناد وارد خرمشهر شد و پشت بی‌سیم آن جملات معروف را به کار گرفت.‌ای کاش متن قادر به بیان صدای مخلصانه احمد کاظمی بود. کاظمی متولد ۱۳۳۸ و از انقلابیون نجف‌آباد پیش از پیروزی نهضت امام خمینی بود.

کاظمی قبل از فرماندهی تیپ سرافراز نجف، دو سال فرمانده جبهه فیاضیه آبادان بود. از درخشانی کارنامه احمد کاظمی رشادت و فرمانده‌ای بی‌نظیر در این ستاره تاریخ معاصر است. او به همراه ۵۰۰ تن به آبادان رفت و اولین هسته عملیاتی سپاه نجف‌آباد را در آبادان تاسیس نمود. بعد‌ها این هسته رزمندگان با رشادت‌های فراوان و غنیمت صد‌ها ارابه توپ، تانک و نفربر ارتش صدام یکی از قوی‌ترین لشکر‌های زرهی ایران را تشکیل دادند. مهم‌ترین ویژگی احمد کاظمی در کنار اخلاص و رشادت فراوان، نظم و اجرای اصول منظم بود به طوری که لشکر نجف‌آباد، منظم‌ترین لشکر عمل‌کننده در طول دفاع مقدس لقب گرفت.

احمد متوسلیان؛ جبروت یدا…

حاج احمد، این تنها خطابه‌ای بود که می‌توانست وصف دقیقی از یک جوان ۲۹ ساله در فتح خرمشهر باشد. تصویر معروف حاج احمد با آن پای مجروح هنوز یکی از بهترین تصاویر به جا مانده از آرشیو دفاع مقدس است.
احمد متوسلیان متولد ۱۳۳۲ و از فعالان انقلابی نهضت امام خمینی قبل از پیروزی بود. او پس از پیروزی و با فراخوان امام به کردستان رفت و با دلاورمردانی، چون همت و بروجردی آشنا شد. با ورود صدام به خوزستان با فراخوان فرماندهی سپاه به جنوب رفت و اولین فرمانده نیرو‌های اعزامی تهران شد.

جبروت و شوکت احمد متوسلیان آن چنان بی‌رقیب بود که یک‌تنه تمام سپاه منطقه تهران در برابر او تعظیم می‌نمود. ایستادگی و کاریزمای احمد متوسلیان در نبرد فتح المبین عملا تیپ محمد رسول‌ا… را تاسیس کرد و با ورود این تیپ به عملیات بیت‌المقدس پیروزی‌های پیاپی، حاج احمد گزینه فرماندهی سپاه اعزامی برای نبرد با ارتش صهیونیستی شد. قدرت فرماندهی و تسلط بر قلوب آنچنان شخصیتی از احمد متوسلیان ساخته بود که وی پس از یک نبرد نفسگیر در جنوب ایران عازم دمشق شد تا یدا… وعده داده‌شده خدا در نبرد با رژیم صهیونیستی باشد.

حسین خرازی؛ خط شیر

حسین خرازی را باید جسورترین فرمانده دفاع مقدس دانست. حضور او در غائله گنبد و ترکمن صحرا نشان از جسارت عجیب یک پاسدار بود. در حالی حسین خرازی به گنبد عازم شد که از باب بعد مسافت و مشکلات موجود در دفاع شهری اصفهان، محل خدمت خرازی فاصله فراوانی با ماجرای گنبد داشت.

تجربه خرازی در غائله گنبد و ماجرا‌های دفاع شهری اصفهان، وی را واداشت تا با حضور در کردستان اولین گردان ضربت واکنش سریع را در این منطقه برای مقابله با گروه‌های ضدانقلاب تاسیس نماید. خرازی در عملیات فتح‌المبین در قامت یکی از سه فرمانده ارشد میدانی سپاه آنچنان درخشید که فرمانده دلاورمردان اصفهانی شد.

شهری که ده‌ها فرمانده بزرگ در ستاد فرماندهی سپاه داشت، اما جسارت حسین خرازی موجب شد تا وی از سوی فرمانده وقت سپاه به عنوان فرمانده یگان عملیاتی نیرو‌های اصفهانی منصوب شود.

خرازی متولد ۱۳۳۶ است و در زمان فتح خرمشهر تنها ۲۵ سال داشت. خرازی پیش از فرماندهی تیپ امام حسین، فرمانده یکی از مهم‌ترین خطوط دفاعی رزمندگان در برابر ارتش صدام بود. خط پدافندی دارخوین با موقعیت استراتژیک در طول ۹ ماه فرماندهی حسین خرازی به جایگاهی رسید که به «خط‌شیر» معروف شد و ارتش صدام می‌دانست توان عبور از این محور برای یگان‌های عمل‌کننده بعثی وجود ندارد.

حسن باقری؛ اسطوره‌ای تکرار نشدنی

حسن باقری، روزنامه‌نگاری که برای عکاسی و انعکاس اخبار جنگ به خوزستان رفت و با ماندن در خوزستان به یکی از اسطوره‌ترین افراد نبوغ جنگی تبدیل شد. غلامحسین افشردی معروف به حسن باقری، پایه‌گذار و موسس واحد‌های اطلاعات – عملیات در نبرد خرمشهر یکی از طراحان اصلی و فرمانده قرارگاه نصر بود. اشراف بالای حسن باقری به میدان موجب شد تا بسیاری از فرماندهان دفاع مقدس از او با عنوان «طراح اصلی عملیات فتح خرمشهر» یاد کنند.
سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی از نقش بی‌بدیل حسن باقری در عملیات بیت‌المقدس این چنین یاد می‌کند: وی خرمشهر، شب عملیات خرمشهر، من یکی‌یکی نگاه کردم، وقتی ما در مرحله دوم گیر کردیم، خب بیست و خرده‌ای روز طول کشید عملیا ت خرمشهر تا فتحش.

مرحله دومی که طراحی شد همه بریده بودند. یک جلسه‌ای گرفته بودیم در قرارگاه فتح. نظر همه فرماندهان این بود که ما عملیات را باید متوقف بکنیم و بازسازی بکنیم. حسن (باقری) بلند شد. رو کرد به فرماندهان با آن زبان بُرانش گفت «کجا برویم؟ ما به این مردم ۲۰ روزه داریم قول می‌دهیم خرمشهر محاصره هست، ما روی داریم برگردیم؟
با این صحبت‌های حسن، همه سرشان را زیر انداختند. بعد گفت:ما تا خرمشهر را آزاد نکنیم نمی‌رویم از اینجا. همه آن تصمیم عوض شد.

همه حرف‌هایی که جمع‌بندی نظرات تمام فرماندهان درگیر بود عوض شد. فردای بعدش خرمشهر آزاد شد؛ و من مطمئنم اگر حسن نبود در آن صحنه ما در آن مقطع قطعاً خرمشهر را آزاد نمی‌کردیم.»

حسن طهرانی مقدم پدر موشکی

تاسیس ایده توپخانه به قبل از عملیات فتح‌المبین برمی‌گردد. زمانی که طهرانی‌مقدم فرمانده چند قبضه خمپاره بود و آن‌ها را هماهنگ علیه ارتش بعثی به کار گرفت. پیروزی رزمندگان در فتح‌المبین موجب شد تا حسن طهرانی‌مقدم با غنیمت‌های به دست آمده اولیه واحد توپخانه سپاه را تشکیل دهد. هماهنگی آتش و تطبیق قدرت توپخانه در قرارگاه‌ها به رمز پیروزی رزمندگان در خرمشهر تبدیل شد. حسن طهرانی مقدم فرماندهان را مجاب کرد تا یگان‌های سپاه را در قالب یگان‌های منسجمِ رزمی طراحی کنند. پیشتر واحد‌های فرماندهی معتقد بودند سپاه می‌بایست سبک باشد و توپخانه سپاه را سنگین می‌کند. مقدم با ایده توپخانه در سپاه، اولین یگان موشکی را کمتر از یک سال از فتح خرمشهر تاسیس کرد و حالا مشت کشور برای دفاع از مظلومان پر است. پرکردن مشت همان شعاری بود که حسن مقدم با تاسیس توپخانه و اجرای آتش در خرمشهر عملی ساخت.

علی فضلی؛ مخلص بی‌ادعا

فضلی یکی از جوان‌ترین فرماندهان دفاع مقدس است. او با فرماندهی تیپ ۲۳ المهدی وارد نبرد خرمشهر شد و بعد‌ها به فرماندهی تیپ سیدالشهدا منصوب شد. علی فضلی با قلبی عاطفی و سلحشوری ویژه میان فرماندهان دفاع مقدس مشهور است. فضلی یکی از رکورددارترین فرماندهان حاضر در دفاع مقدس است.

او در هشت سال دفاع مقدس تنها ۵۰ روز به عقب آمد و به خانواده سر زد. مجروحیت پانزده‌باره سردار سرتیپ پاسدار علی فضلی، عملا او را به یکی از شهدای زنده عصر تبدیل ساخته است. چهره ماندگار نیرو‌های مسلح در عملیات فتح خرمشهر یکی از ماندگارترین نبرد‌های تاریخ دفاع مقدس را ثبت کرد. حضرت آیت‌ا… خامنه‌ای در وصف این سردار مخلص می‌فرمایند: «همین سردار «علی فضلی»؛ همین سردار «ناصح»؛ همین جوانان مؤمن و همین نورانی‌هایی که نورانیت آن‌ها می‌تواند دل‌هایی را روشن کند. این‌ها مایه شرفند؛ این‌ها مایه عزّتند. برای یک کشور، داشتن این‌ها افتخار است؛ بردن نامشان افتخار است؛ تکرار یادشان افتخار است؛ ادامه راهشان افتخار‌است.»

عبدالرضا موسوی، فرمانده شهر

عبدالرضا موسوی را با اشتیاق‌ترین فرمانده برای فتح خرمشهر می‌دانند. نخبه خرمشهری که با رتبه برتر در دانشگاه علوم‌پزشکی قبول شد، اما اشغال شهر مانع از آرامش او شده بود. وی در ۲۶ سالگی فرمانده تیپ۲۲ بدر سپاه خرمشهر بود؛ تیپی که عملا یک لشکر با استعداد شش گردان از نیرو‌های بومی خوزستان به‌ویژه خرمشهر تشکیل شده بود. وی پس از شهادت شهید جهان‌آرا، فرمانده نیرو‌های مدافع خرمشهر شد و از اولین فاتحان است که وارد خرمشهر شد. جنگیدن جانانه نیرو‌های ۲۲ بدر سپاه خرمشهر آنچنان زبانزد بود که عملا یک شهر در استعداد یک لشکر برای آزادی خاکشان جنگیدند. فرماندهی نیرو‌های خرمشهری و ورود موسوی به خرمشهر داغی سنگین را با خود همراه می‌کرد؛ نبود محمد جهان‌آرا. خلأ جهان‌آرا حقیقتا با فرمانده‌ای اسطوره‌ای عبدالرضا موسوی ترمیم یافت و خرمشهر بار دیگر آزاد شد.

منبع:

خبرگزاری میزان و روزنامه جام جم

در روزهایی قرار داریم که 28 سال از عملیات کربلای 5 می گذرد ، عملیاتی که با پیروزی همراه بود و  پس از پایان این عملیات بود که تلاش‌های بین‌المللی برای پایان دادن به جنگ افزایش یافت.

سنگینی شرایط دشوار پس از عملیات كربلای 4 ضرورت انجام عملیات دیگری را ایجاب می‌كرد. عملیاتی كه پیروزی آن تضمین شده باشد و ضمناً از جنبه نظامی و سیاسی بسیار ارزشمند باشد تا آثار نامطلوب كربلای4 را جبران نماید.

ارزشمندترین منطقه موجود، شلمچه بود كه دشمن در آن مستحكمترین مواضع و موانع را داشت؛ بطوری كه عبور از آنها غیرممكن می‌نمود و با توجه به اصول نظامی شناخته شده و محاسبات كمی، ضریب موفقیت بسیار ناچیز بود و بالطبع تضمین پیروزی از سوی فرماندهان عملیات را غیرممكن می‌ساخت؛ لیكن ضرورت غیرقابل انكار ادامه جنگ در آن موقعیت و لزوم تسریع در تصمیم‌گیری پس از عملیات كربلای4 سبب گردید كه صرفاً برای انجام تكلیف و با امید به نصرت الهی، تمامی نیروهای خودی اعم از رزمنده و فرمانده برای عملیات بزرگ كربلای5 آماده شوند.

در این عملیات که مجموعا 200 گردان از سازمان رزم خودی در آن مامور به انجام عملیات بودند در قالب چهار قرارگاه خاتم‌الانبیاء(ص) ، کربلا ، نجف و قدس سازماندهی شده بودند .

قرارگاه کربلا به احمد غلامپور واگذار شد .

آنچه در چند روز اخیر  شاهد آن بودیم و هستیم و کمی قابل تأمل این است که ادبیات بکار رفته در صحبت های سردار احمد غلامپور که در فصلنامه نگین ایران منتشر و  خبرگزاری دفاع مقدس (دفاع پرس) آن را منتشر کرده است چندان درخور شأن این فرمانده دفاع مقدس نیست . مقایسه شهیدان احمد کاظمی و حسین خرازی که علی الظاهر دستشان از این دنیا کوتاه است با افرادی همچون مرتضی قربانی و امین شریعتی کار بجایی نیست .

\"defapress\"

در این خاطره که با تیتری درشت آمده است :

اما و اگرهای احمد کاظمی

شما نگاه کنید در سازمان قرارگاه کربلا که قرارگاه اصلی عمل کننده در عملیات است خبری از لشکرهایی مانند 14 امام حسین(ع)، 8 نجف و 27 حضرت رسول نیست. این یگان‌ها را می‌دهد به قرارگاه قدس که بروند در هور فعال بشوند. در حالی که اصلا قرار نبود در هور عملیاتی انجام شود. در مقابل لشکرهایی که به من می‌دهد، لشکرهایی هستند که فرماندهانشان دارای دو ویژگی فردی قوی و خوب هستند: یکی بعد ولایتی بودنشان است، یعنی وقتی فرماندهی به آن‌ها دستور می‌دهد ولو در شرایط سخت، نه نمی‌گویند. مثلا فرض کن آقای رضایی می‌آمد می‌گفت احمد کاظمی بیا اینجا عمل بکن، کلی اما و اگر می‌آورد، اما مثلا آقای رودکی یا مرتضی قربانی یا امین شریعتی این روحیه را نداشتند. این‌ها فرماندهانی بودند که در سلسله مراتب فرماندهی اگر آقامحسن به آن‌ها حساس‌ترین و خطرناک‌ترین ماموریت را می‌داد، بدون اما و اگر انجام می‌دادند و اصلا نه نمی‌گفتند.

صحبتی کوتاه با برادر غلامپور :

آقای غلامپور اما و اگر های احمد کاظمی برای انجام ندادن دستور و یا شانه خالی کردن از زیر بار ماموریت ها نبود ، شما بهتر می دانید که سپاه چه در شرایط جنگ و چه در شرایط صلح مدیر و فرمانده می خواهد نه یک \” بله قربان \” گوی صرف .

فرماندهی که بتواند در سخت ترین شرایط و در بحرانی ترین شرایط خودش تصمیم بگیرد فرمانده است …

آقا محسن قطعا یادش می آید آن وقت هایی که احمد کاظمی جوانی 22 ساله خوش هیکل و ورزیده ای بود ، قرار شد خطی در کنار کارون و بهمن شیر  را برای پدافند به ایشان تحویل دهند و احمد کاظمی قول داد:

 \” بی خودی جان کسی را به خطر نیندازند \”

احمد کاظمی اما و اگر نیاورد اما بعد از چند روز که دید آنجا به درد او و نیروهایش نمی خورد به آقا محسن درخواست داد تا جایی که محل درگیری باشد و تاثیرگذار باشند به آنها بدهند و ایستگاه 7 و کوی ذوالفقاری آماده حضور احمد شد .

آن روزها آقا محسن روی یک تکه کاغذ نوشت :

بیست و یکی دوساله . اعزامی از نجف آباد . انگیزه بسیار بالا . شجاعت و رک گویی زیاد . اتکا به نفس فوق العاده . تواضع بی نظیر .  یک رگه سرپیچی و خودرأیی دارد . با این حال ، روی آینده اش می توان حساب باز کرد …

 احمد کاظمی را عراقی ها می شناسند که در عبور از رقابیه و تنگه زلیجان با همان لهجه اصفهانی اش لرزه بر اندام سرهنگ \”نزار\” افسر عالی رتبه عراقی که بعد ها اسیر شده بود انداخته بود.

احمد کاظمی تیپ نجف اشرف را با یک مهر و شماره تیپ که آن هم عدد هشت بود راه انداخت …

احمد کاظمی آن روز که در اعزام نیروهایش برای عملیات قادر اما و اگر آورد کسی به حرفهایش گوش نداد و وقتی گزارش عملیات را برای هاشمی آورد تا آن لحظه 400 نفر شهید و مجروح و اسیر و مفقودالاثر داشت …

اما و اگر هایی که احمد کاظمی آورد بخاطر خودش نبود چون هنوز برق چشمان میرعباسی در کربلای 4 را فراموش نکرده بود و حتی آخرین ساعات قبل از پرواز 19 دی 84 سراغ خانواده میرعباسی را می گیرد …

اما و اگر هایی که احمد کاظمی آورد بخاطر خودش نبود چون هنوز محاسن حنا بسته شده علی محمد اربابی نیروی تازه دامادش که عروسش را بعد از یک هفته رها کرده بود و خودش را در عملیات کربلای 4 به خط رسانده بود فراموش نکرده …

اما و اگر هایی که احمد کاظمی آورد بخاطر خودش نبود چون هم میرعباسی و اربابی در کمتر از نیم ساعت به شهادت رسیدند …

آقای غلامپور اما و اگرهای احمد کاظمی از سر تکلیف بود و می دانست که پدر و مادر این جوان ها بعد از خدا و حضرت امام فرزندانشان را به او سپرده اند و نمی تواند بی خودی جانشان را به خطر بیندازد

احمد کاظمی اولین فردی بود که پشت دروازه های خونین شهر رسید و اولین فردی بود که در همان ساعات اولیه در یک مکالمه بیسم به برادر رشید گفت : خرمشهر را خدا آزاد کرد … و هیچ گاه بعد از جنگ دنبال نامی از فاتح خرمشهر برای خودش نبود .

احمد کاظمی کسی بود که سالها قبل از آنکه شما او را بشناسید در آزمون ولایت مداری و ولایت پذیری سربلند شده بود ، آن روزی که به منتظری می‌گفتند درود بر منتظری امید امت و امام، نخستین کسی که این شعار را داد بچه‌های لشگر نجف بودند، و احمد کاظمی هم فرمانده تیپ نجف بود ولی وقتی دیدند منتظری با امام زاویه پیدا کرد نخستین کسی که این شعار را تعطیل کرد نیز بچه‌های تیپ نجف بودند.

احمد کاظمی در مقارن با همین ایامی که شما او را اطاعت پذیر نمی دانید در 5 دی ماه 82  بدون اینکه منتظر دستور از مقامات مافوقش باشد نیروی هوایی سپاه را برای کمک رسانی به آسیب دیدگان زلزله بم بسیج می کند و در همان ساعات اولیه خودش فرودگاه بم را آماده کرد و هر ۱۳ دقیقه یک هواپیما ویک هلیکوپتر چه در شب و چه در روز  به پرواز درآورد ، ۳۰ هزار مجروح را با هواپیما و هلیکوپتر تخلیه کرد و یکصد ساعت بیداری را تحمل می کند برای رضای خدا …

آقای غلامپور …

احمد کاظمی نیازی به توضیح دادن ندارد خودش یک دریاست و هرکس به اندازه معرفتش می تواند او را بشناسد و \”بعد ولائی اش \” برای نائب امام زمانش ثابت نمود تا جایی که از ایشان می خواهد برای روسفیدی و شهادتش دعا کنند .

اینک این شما و این احمد کاظمی

رفته بوديم سري‌لانكا، سال هفتاد. احمد هم همراهمان بود.

  چند تا از فرماندهان نظامي و مسئولین سري‌لانكا آمده بودند استقبال‌مان.

 افراد را من به آنها معرفي مي‌كردم. موقع معرفي احمد گفتم: ايشان فاتح خرمشهر بوده.

 چهار، پنج روز آن جا بوديم. آنها احمد را ول نمي‌كردند. احمد به عنوان يك فرمانده‌ي با اقتدار در نظرشان جلوه كرده بود. هر چه مي‌گفت، تندتند مي‌نوشتند.

\"shahidkazemi-ir-104\"

  احمد راجع به بحث‌هاي نظامي زياد صحبت كرد، ولي راجع به كاري كه خودش در عمليات فتح خرمشهر كرد، چيزي نگفت. نه آن جا، نه هيچ جاي ديگر. هيچ وقت نشد كه لام تا كام درباره‌ي خدماتي كه زمان جنگ يا قبل و بعد از آن كرده، حرفي بزند. خدا رحمتش كند؛ دقيقاً روحيه‌ي حسين خرازي و امثال آن خدا بيامرز را داشت. حسين هم يكي از دو فاتح خرمشهر بود، ولي هيچ وقت راجع به آن فتح كم‌نظير، در هيچ كجا صحبت نكرد.

آقای رضایی شما مهدی باکری ، حسین خرازی و احمد کاظمی را نساختی !!!

تارنمای اختصاصی شهید احمد کاظمی همزمان با گرامیداشت اعیاد مبارک شعبانیه و تبریک میلاد حسین علیه السلام و روز پاسدار و میلاد یگانه علمدار نینوا حضرت ابالفضل العباس سلام الله علیها و میلاد امام سجاد علیه السلام ضمن دعوت از مردم شریف و امت شهید پرور ایران اسلامی جهت شرکت و حضور گسترده در تحقق و خلق حماسه سیاسی سال 1392 بر آن شد تا با درج یادداشتی خطاب به \”آقا محسن \” نکاتی چند را به این نامزد انتخاباتی متذکر شود:

\"\"

در سومین مناظره کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری که در روز جمعه 17 خرداد از رسانه ملی پخش شد شاهد جملات عجیب یکی از کاندیداها بودیم که قبلا فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده است . بله \”آقا محسن\” آن روزها و دکتر محسن رضایی این روزها با بیان جملات زیر که انشاالله قربت الی الله بوده سعی می کند تا آینده کشور را با آخرین تجربه خود تضمین کند :

پا به پای مردم حرکت می کنیم و به ویژه جوانان عزیز کشور را به صحنه می آورم تا آخرین تجربه خودم را در ساختن آقا مهدی باکری، حسین خرازی، احمد کاظمی، آقای قالیباف و آقای جلیلی و همه دوستان تقدیم کنم به ملت بزرگوار ایران تا آینده کشور تضمین شود.

آقای رضایی امیدواریم که فراموش نکرده باشید چه کسی سبزوار رضایی میرقائد را محسن رضایی کرد .

خود شما بهتر از هر کس می دانید که به برکت وجود حضرت امام خمینی (ره) و کلام نورانی آن پیر خمین بود که جوانان ایران اسلامی به سوی جبهه ها شتافتند تا به فرمان ولی فقیه زمانشان لبیک گفته باشند .

آقای رضایی خودتان گفته بودید :

\”در عملیات «طریق‌القدس» پاییز سال ۱۳۶۰ بود که با برادر احمد کاظمی‌ آشنا شدم. در آن زمان، چند ماهی می‌شد که فرمانده سپاه شده بودم. ایشان در این عملیات مسئولیت مستقیمی‌نداشت و به شکل کمکی با یکی از فرماندهان عملیات «طریق‌القدس» همکاری می‌کرد.\”

 آقای رضایی احمد کاظمی حداقل یک سال و نیم قبل از آشنایی با شما یعنی حدود اوایل پیروزی انقلاب به لبنان رفت و آموزش های چریکی را آنجا فرا گرفت. تجربه و توان رزمی احمد کاظمی در اردیبهشت 59 که بعد از 23 شبانه روز جنگ و درگیری سخت و سنگین منجر به  آزادسازی سنندج شد بالا رفته بود .

آقای رضایی هنوز شما فرمانده سپاه نشده بودید که رحیم صفوی به احمد کاظمی گفت : \”تو باید فرمانده سپاه دیواندره بشی\”

آقای رضایی احمد کاظمی با شروع جنگ از کردستان به خوزستان امد و صفوی احمد را فرمانده گروه نجف آبادی ها کرد .

حتما یادتان هست بعد از گذشت یکسال از جنگ که فرماندهان سپاه در جهت تقویت یگان های رزمی به دنبال تشکیل تیپ و لشکر بودند احمد کاظمی به عنوان فرمانده تیپ انتخاب شد و به دنبال یک معاون قوی و خوش فکر برای خود بود که نهایتا دست مهدی باکری را گرفت و به ستاد عملیات جنوب برد .

 به فرمانده وقت سپاه (شما) اصرار کرد که مهدی معاون تیپ نجف باشد ، و شما که اصرار زیاد احمد و رضایت مهدی را دیدید قبول کردید تا در عملیات فتح المبین با هم باشند .

آقای رضایی قطعا یادتان هست که ستاد عملیات جنوب ، فقط اسم ، شماره و مهر تیپ را  داد و ما بقی کارها را به احمد سپرد. او با دست خالی رفت تا تیپی قوی را سازمان دهی کند و نهایتا تیپ نجف با 17 گردان پیاده ، یکی از بزرگترین یگان های عملیاتی سپاه در عملیات فتح المبین بود .

آقای رضایی شما از سال 76 که از حضور در کلیه نیروهای نظامی کناره گیری نمودید و وارد دنیای سیاست شدید تجاربی همچون نامزد ناموفق انتخابات دوره ششم مجلس شورای اسلامی ، نامزد انصرافی دوره نهم انتخابات ریاست جمهوری اسلامی  ، نامزد ناموفق دوره دهم داشته اید .

این در حالی است که اوج موفقیت احمد کاظمی در برقراری امنیت در کردستان در سال های بعد از جنگ بود و زمانی که در سال 79 به فرماندهی نیروی هوایی منصوب شد هفتاد موشکی که او به مقر منافقین در خاک عراق زد منافقین را فلج کردو خمپاره زدن‌ها و ترورهای منافقین در تهران متوقف شد.

تحول حضور احمد کاظمی در حضور شش ماهه او در نیروی زمینی نیز بر هیچ کس پوشیده نیست .

آقای رضایی شما مهدی باکری ، حسین خرازی و احمد کاظمی را نساختی !!!

در پایان لازم به ذکر است این یادداشت صرفا دیدگاه شخصی نویسنده بوده و هیچ ارتباطی با خانواده محترم شهید و یا سایر نامزدها نداشته و منابع آن ها موجود و قابل استناد می باشد .

تدابیر نظامی شهید حاج احمد کاظمی به روایت حاج قاسم سلیمانی 8

احمد يك قله بود

 ما تا اين روزي كه احمد شهيد شد، نمي دانستيم كه احمد اين قدر مجروح شده، والله يك بار احمد نگفت كه تركش به سرم خورده، به صورتم خورده، يك بار نيامد بگويد كه مجروح شدم. من كه نزديك ترين فرد به احمد بودم، نمي دانستم احمد اين قدر زخمي شده، هيچ وقت نگفت، خدا شاهد است هيچ وقت بر زبان جاري نكرد. احمد خيلي خصلت ها داشت، هميشه از بريدگي از دنيا مي گفت واقعا انسان عجيبي بود يعني هر چه آدم از او فاصله مي گيرد، احساس مي كند كه احمد يك قله اي بود، واقعا يك قله اي بود، متفاوت بود، خيلي فضيلت داشت، براي همين مي گويم احمد واقعا خلاصه اي از شخصيت امام خميني (ره) بود در ابعاد مختلفي.

احمد درهمه ي عمليات ها واقعا يك نقشي داشت كه روي تمام محورهاي ديگر تاثير مثبت مي گذاشت و اين لطف خداست كه شامل بعضي ها مي شود.

به هر حال عمليات بيت المقدس و فتح خرمشهر تاريخي است كه در ذهن مردم تا ابد مي ماند. ممكن است فتح المبين از ذهنشان برود، شكست حصر آبادان برود، حتي فتح فاو، حتي والفجر 10 ولي خرمشهر فراموش شدني نيست. اما اين چطور بود كه ما قرعه هم نزديم بين اين بيست نفر فرمانده لشكر، ولي اوضاع كل عمليات در آخر اين طور رقم خورد كه حسين و احمد رفتند در شهر، يعني در حقيقت كليد فتح اين شهر را خدا به احمد و حسين داد و اين دو فاتح خرمشهر بودند. يعني ما دو نفر فرمانده لشكر داشتيم كه رفتند در خرمشهر و آن هم همين دو نفر بودند. حالا چطور شد اين وضعيت عمليات كه در پايان عمليات اين دو تا فرمانده بايد بروند در اين شهر تا ابد خواهند ماند كه اين دو بزگوار فاتح خرمشهر بودند يكي احمد يكي حسين. تا زماني كه حسين زنده بود هرگز نگفت و تا زماني كه احمد هم زنده بود هرگز بيان نكرد. هيچ وقت ديگران كه از او تعريف كردند ما نشنيديم و خودش هم هيچ وقت چيزي از خودش نگفت. مثلا بگويد در خرمشهر من بودم كه اين كار را كردم! هرگز!