دوستی که او را رها نکرد و \”حتی\” تا بهشت هم او را دنبال کرد …
پدر موشکی ایران سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم در گلستان شهدای اصفهان بر سر مزار و روضه مقدس یار دیرینه اش سردار شهید حاج احمد کاظمی
دوستی که او را رها نکرد و \”حتی\” تا بهشت هم او را دنبال کرد …
پدر موشکی ایران سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم در گلستان شهدای اصفهان بر سر مزار و روضه مقدس یار دیرینه اش سردار شهید حاج احمد کاظمی
وما رميت اذ رميت و لكنالله رمي
سردار سرتیپ پاسدار یعقوب زهدی
در پي پيروزي در عمليات طريقالقدس و آزادسازي بستان، امام خميني(ره) در 8 آذر 1360طي پيامي اين عمليات را فتحالفتوح ناميدند و فرمودند:
«آنچه براي اينجانب غرورانگيز و افتخار آفرين است، روحيه بزرگ و قلوب سرشار از ايمان و اخلاص و روح شهادتطلبي عزيزاني كه سربازان حقيقي ولي الله اعظم ارواحنا فداه هستند ميباشد و اين است فتحالفتوح. من به ملت بزرگ ايران و به فرماندهان شجاع قبل از آنكه پيروزي شرافتمندانه و بزرگ خوزستان را تبريك بگويم، وجود چنين رزمندگاني را كه دردو جبهه معنوي و ظاهر و باطن از امتحان سرافراز بيرون آمدهاند تبريك ميگويم.
فرمانده ادوات
شهيد حسن طهرانی مقدم يكي از همان رزمندگان مورد خطاب حضرت امام خميني(ره) بود كه در اين عمليات مسئوليت واحد ادوات تيپ كربلا را برعهده داشت كه شامل انواع خمپارهانداز، سلاحهي ضد زره و تيربار بود. در حالي كه حدود بيست سال سن داشت، به خاطر جثه لاغر و نحيف و چهره استخوانياش بيش از هجده سال نشان نميداد ولي هوش سرشار و نبوغ بالايي كه خداوند به او عطا كرده بود، باعث شدهبود كه بيش از ده سال جلوتر از سن خودش حركت كند و توانايي و تخصص و ظرفيت و لازم براي چنين وظيفه مهمي را در عرضه نبرد كسب كند.
مسئول هماهنگي آتش توپخانه
درخشش حسن در طرحريزي و به كارگيري ادوات و عملكرد موثر وي موجب شد كه توجه فرماندهاني چون برادر رحيم صفوي، برادر رشيد و شهيد باقري كه به آتش پشتيباني اهميت ميدادند، به او جلب شود و در عمليات بعدي يعني فتح المبين، فرمانده (اسبق) كل سپاه، برادر محسن رضايي حكمي را براي هماهنگي پشتيباني آتش بين ارتش و سپاه كه عمليات مشترك انجام ميدادند، صادر كنند و حسن با حضور در قرارگاه مركزي كربلا و استقرار برادران همكار خود در قرارگاه فرعي چهارگانه فتح، نصر، فجر و قدس توانست اين ماموريت مهم را به نحو احسن به انجام برساند و پشتيباني آتش مناسب و موثري را براي يگانهاي سپاه كه متشكل از نيروهاي پاسدار و بسيجي بود و در اين عمليات استعداد آنان به صد گردان ميرسيد فراهم گردد. عمليات بعدي بيتالمقدس بود كه با همان ساختار قرارگاه كربلا و چهارقرارگاه فرعي به طور مشترك توسط ارتش و سپاه انجام شد و شهيد مقدم نيز با همان تركيب برادران همكارش، به ماموريت هماهنگي پشتبياني آتش ادامه دادند.
در عملياتهاي ظفرمند و موفقيتآميز فتح المبين و بيتالمقدس علاوه بر آزادسازي قريب به هشت هزار كيلومتر مربع از مناطق اشغالي ميهن اسلامي از جمله سزمينهاي غرب دزفول و جنوب غربي اهواز كه خرمشهر در صدر آن فتوحات قرار داشت، در سايه نصرت وعنايت الهي ، غنايم بسياري نيز نصيب رزمندگان اسلام گرديد، كه از جمله آنها قريب به دويست قبضه توپ از انواع مختلف كه اكثرا نو و آماده به كار بودند و چندين زاغه بزرگ مهمات بود.
موسس و فرمانده توپخانه سپاه
شهيد مقدم و شهيد شفيع زاده كه ايده تشكيل توپخانه سپاه را در سر ميپروراندند توپهايي غنيمتي را نعمت و هديه الهي به رزمندگان مخلص و خداجو تلقي كردند و شكرانه اين نعمت الهي را در سازماندهي سريع و به كارگيري عليه دشمن بعثي ميدانستند. لذا فرصت را مغتنم شمرده و پيشنهاد تشكيل توخانه براي سپاه را با فرماندهي كل مطرح كردند. برادران ارتشي كه توپخانه را رستهاي فوقالعاده تخصصي كه مهارت در آن را مستلزم آموزشهاي بلند مدت در مراكز آموزشي ميدانستند، آن را از عهده سپاه خارج ميدانستند و از سوي ديگر برخي فرماندهان سپاه نيز اعتقاد داشتند كه يگانهاي رزمي سپاه بايستي سبك و چالاك باشند و نبايد به تجهيزات سنگين روي بياورند. حسن با نبوغ فكرياي كه داشت و همواره افقهاي آينده را برآورد ميكرد، استدلال ميكرد كه نبردهاي گستردهتر و سختتري پيش رو داريم و توپخانه ارتش كفايت پشتيباني آتش يگانهاي خود را نميكند و نميتوان براي يگانهاي سپاه كه در حال توسعه نيز بودند به توپخانه ارتش متكي بود. لذا سپاه بايستي توپخانهاي قوي راهانداز كند برادر محسن رضايي با اعتماد به حاج حسن طهرانی مقدم حكم فرماندهي مركز توپخانه را براي ايشان صادر كردند
شهيد مقدم، شهيد شفيعزاده را به عنوان قائم مقام خود تعيين وشروع به بسيج كادر كرد. بخشي از برادران كه تجربه كار در ادوات، خمپاره و ديدهباني داشتند و بخش ديگري از برادران كه خدمت سربازي را در توپخانه ارتش سپري كردهبودند، هسته اوليه توپخانه سپاه در تيپها را تشكيل دادند و همزمان گردانهاي مستقل توپخانه نيز سازماندهي شدند. در عملياتهاي رمضان كه حدود دو ماه بعد از عمليات بيتالمقدس انجام گرفت، بخش اعظم توپهاي غنيمتي در قالب آتشبارها و گردانهاي توپخانه در كنار توپخانه ارتش عليه دشمن بعثي به كار گرفته شد.
باور اين امر براي برادران ارتشي مشكل بود. لذا شهيد صياد شيرازي به اتفاق مشاوره توپخانه ارتش و شهيد مقدم قبل از شروع عمليات از يگانهاي توپخانه سپاه بازديد كردند كه نتيجه آن تاييد و تحسين و ابزار شگفتي از كار بزرگي بود كه انجام شدهبود. طولي نكشيد كه در پاييز 1361 حسن اولين گروه توپخانه را تشكيل داد و چون مقارن با ماه محرم بود، نامآن را گروه 61 محرم گذاشت و شهيد حسن غازي را به فرماندهي آن گروه گمارد. او از مرزهاي دريايي جنوب هم غافل نبوده و گروه 56 يونس را هم براي پدافند ساحلي تاسيس كرد و كليه توپهاي تير مستقيم با برد بلند را در آن يگان سازماندهي كرد.
نهال نوپاي توپخانه به سرعت بارور شد و به ثمر نشست وعمليات به عمليات گسترش پيدا كرد. تركيب دو حسن (طهرانی مقدم و شفيع زاده) مديريت قوي، جامع و كاملي را در راس توپخانه سپاه شكل دادهبود. طهرانی مقدم بلند پرواز و ايدهپرداز بود و شفيعزاده مديري توانا كه سازماندهي، كادرسازي و آموزش و هماهنگي يگانها را برعهده داشت.
ساخت كاتيوشا
موشكانداز كاتيوشا سلاحي است داراي تحرك و سرعت در تيراندازي كه درعرض چند ثانيه منطقه وسيعي را با شليك 40 موشك زير آتش انبوه قرار ميدهد. تنها سلاح موشكي كه ارتش در اختيار داشت، همين كاتيوشا بود كه حداكثر برد آن 20 كيلومتر بود. مقدم در همان سال اول تشكيل توپخانه در سپاه به فكر تهيه اين سلاح افتاد و با در اختيار گرفتن يك سوله در حومه تهران و فراهم كردن امكانات محدودي از ماشينافزا وابزار مكانيكي، تيمي را براي ساخت يك نمونه كاتيوشا مامور كرد تابباوراند كه قادر به ساخت آن هستيم. حتي اعتبار آن را از محل كمكهاي مردمي تامين كرد و طولي نكشيد كه اولين قبضه كاتيوشا ساخته شد و با تحويل آن به صنايع دفاعي، سپاه زمينه توليد انبوه آن را فراهم ساخت.
مقابله به مثل
رژيم جنايتكار عراق كه از ابتداي جنگ برخي شهرها مثل دزفول را زير موشكباران قرار دادهبود، با تداوم پيروزهاي رزمندگان اسلام و فقدان توان مقابله در جبههها روي به موشكباران و بمباران شهرها آورد تا از اين طريق مردم را به ستوه آورده و براي توقف جنگ به حكومت ايران فشار بياورند. ملت مسلمان و مقاوم ايران نيز با تحمل خسارات جاني و مالي، در خيابانها فرياد ميزدند «موشك جواب موشك» مقدم با شنيدن نداي هل من ناصر مردم در اين فكر فرورفت كه چه كسي بايد جواب دشمن را بدهد. او با ديد بلند و آينده نگر خود دريافته بود كه اگر به موشك و تجهيزات بازدارنده دست پيدا نكنيم، ددمنشيهاي صدام ادامه خواهد يافت و شدت خواهد گرفت. او رسالت آينده خود را دريافته بود و ديگر موفقيتهاي توپخانه برايش جذاب و راضي كننده نبود.
اولين آزمايش موشكي را كه به شكل ابتدايي ساخته شدهبود در علميات خيبر تست كرد كه تا پاي شهادت نيز پيش رفت ولي حكمت خداوند، زنده ماندن و انجام ماموريت سرنوشتساز براي جمهوري اسلامي ايران را برايش رقم زده بود.
پايهگذاري قدرت موشكي
بعد از عمليات خيبر به شفيعزاده گفت با وجود تو و بچههاي توپخانه ديگر نيازي به حضور من نيست ومن بايستي بروم دنبال موشك تا دست امام در برابر توحش صدام خالي نباشد. او با انتخاب تعدادي از برادران توپخانه به سراغ رسالت جديد خود رفت و يك سالي طول نكشيد كه اولين موشك ايران در تاسيسات نفتي كركوك فرود آمد (اسفند 1363). صدام كه كاملا غافلگير شده بود اعلام كرد كه انفجار ناشي از خرابكاري بوده وايران موشكي در اختيار ندارد. موشك بعدي در بانك رافدين بغداد فرود آمد تا جايي براي انكار باقي نمايند. با ادامه شرارتهاي صدام، سه موشك ديگر در همان ماه به بغداد پرتاب شد.
دستيابي ايران به توان موشكي كه ابتدا با خريد ودر ادامه با ساخت صورت گرفت و حاصل تلاش بيوقفه و شبانهروزي حسن و يارانش بود موجب كنترل دامنه حملات صدام به شهرها و مناطق مسكوني شد.
صنعت موشكي كه امروزه ايران را درتراز بالايي از بازدارندگي قرار داده و از نظر علمي و تكنولوژيكي، توانمندي و ظرفيت بالايي را براي كشور ايجاد كرده، ميراث گرانقدري است كه شهيد مقدم در تاسيس و توسعه آن نقش بيبديلي داشته.
قدرت واقعي
او با اينكه در راس سازمانهاي به كارگيرنده سلاحهاي قدرتمندي چون توپ و موشك قرار گرفته بود لكن قدرت واقعي را ايمان و توكل به خداوند قادر و متعال ميدانست؛ به همين دليل به هنگام تاسيس مركز توپخانه سپاه آيه شريفه: «و ما رميت اذ رميت و لكنالله رمي» را در صدر تابلوي آن قرار داد و روي هر موشكي كه پرتاب ميكرد همين آيه را حك كرده بود و در كليه عملياتهاي موشكي در هنگام آمادگي به طور دسته جمعي دعاي توسل ميخواندند.
بالاترين مقام
درجه وپست و مقام و موقعيت در نظر او ارزشي نداشت. در سال 1370 كه به دريافت درجه سرتيپي از دست فرمانده معظم كل قوا نائل شدم، در همان مراسم پيش طهرانی مقدم كه آن موقع در جه سرتيپ دومي داشت رفتم و گفتم تو فرمانده من بودي و اين درجه مال تو بود كه به اعطا شد. او با خنده گفت «همين كه اين درجه روي شانههاي توست انگارروي دوش من است. عنان و درجه به ماها هويت نميدهد بلكه اين ما هستيم به آن ارزش ميدهيم». بارها از ويشنيدهبودم و درعمل نيز اثبات كرده بود كه بالاترين پاداش خود را لبخند رضايت رهبري ميدانست.
معنويت و پارسايي
توسل به ائمه (ع) و حضرت زهرا(س) تضرع و استغاثه در دعا و راز و نياز شبانه، او را از وابستگيهاي زميني رهانيده و آسماني كرده بود. اين مراتب معنوي كه به آن دست يافته بود و بحق باصفت «پارساي بي ادعا» از سوي رهبر و مقتدايش توصيف گرديد، از ظاهرش پيدا نبود و ماها كه با او همسنگر بوديم از آن اگاهي داشتيم. آيات و ادعيه زيادي راحفظ بود و مرتب زير لب زمزمه مي كرد؛ به خصوص به هنگام انجام ماموريت ودر خطوط مقدم نبرد.
در محضر معشوق و در جمع ياران
مدتها بود كه همرزمان شهيدش همچون حسن شفيعزاده، حسن قاضي، حبيبالله كريمي، مصطفي تقي جراح،عليرضا ناهيدي، غلامرضا يزداني، مهدي پيرانيان و خيل عظيمي از شهداي توپخانه و موشكي سپاه جاي او را در صدر محفل خود آماده كرده و چشم به راهش بودند و حال در بزم الهي و نوراني خود، چون نگيني شهيد مقدم را در ميان حلقه خود قرار دادهاند. روحشان شاد و راهشان پر رهروباد.
بیلبورد بزرگ تبلیغاتی که تصویر آنرا می بینید هم اکنون و در آستانه سومین سالگرد شهادت حاج حسن تهرانی مقدم در ابتدای بزرگراه همت غرب نرسیده به ورودی پاسداران شمال بصورت دو وجهی و در مجموع با ١٣٠ متر مربع از بزرگترین بیلبوردهای تهران است. سازه این بیلیورد بزرگ تبلیغاتی در حیات ساختمانی است که متعلق به موسسه حفظ و نشر آثار شهید احمد کاظمی است. موسسه مذکور با مدیریت پسر ارشد این شهید بزرگوار اداره می شود و قضیه این بیلبورد را چند وقت پیش محمد کاظمی برای علی تهرانی مقدم نقل کرده است.
پسر شهید کاظمی گفت پس از شهادت پدرم مرحوم شهید احمد کاظمی و با توجه به علاقه وافر حاج حسن تهرانی مقدم به وی و با عنایت به اینکه برای بزرگداشت شهید کاظمی مجموعه ای تشکیل داده بودیم، حاج حسن خیلی ما را در برگزاری مراسمات پدرم تشویق می کرد و حتی راهنمایی و هدایت می کرد. در همین راستا و وقتی ما ساختمان فعلی را آن موقع برای مجموعه شهید کاظمی راه اندازی کردیم حاج حسن آقا به ما کمک کرد تا بتوانیم سازه بزرگ بیلبورد تبلیغاتی آن شهید و یارانش یعنی شهدای عرفه را احداث کنیم. علی تهرانی مقدم عضو هیات مدیره موسسه شهدای غدیر می گوید پس از شهادت عموی مان حاج حسن آقا و یاران با وفایش در سال ١٣٩١ موسسه با عنوان شهدای غدیر در وزارت ارشاد ثبت کردیم و به انواع فعالیتهای فرهنگی هنری همایش ها و تولیدات مختلف در حوزه ثبت، تنظیم و نشر آثار شهدای غدیر پرداختیم.
وی می افزاید چند روز پیش و در آستانه سومین سالروز شهادت حاج حسن به واسطه حسین آقا فرزند شهید حاج حسن آقا با محمد کاظمی تلفنی صبحت شد که برای سومین سالگرد از تصاویر حاج حسن در بیلبورد استفاده شود که ایشان هم بلافاصله استقبال کرد و هم اکنون در سازه ای که خود حاج حسن به ساخت آن کمک کرد تصاویر حاج حسن در کنار رهبر معظم انقلاب نقش بسته است.
در پایان موسسه شهدای غدیر مراتب تشکر خود را از فرزند بزرگوار شهید کاظمی اعلام می دارد و علو درجات را برای آن دو رفیق صدیق و شفیق سفر کرده یعنی حاج احمد کاظمی و حاج حسن آقای تهرانی مقدم از خداوند متعال مسالت می نماید.
منبع : سایت پارسای بی ادعا
در ایام سومین سالگرد شهادت پدر موشکی ایران سایت سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم با عنوان پارسایبی ادعا وابسته به مؤسسه شهدای غدیر رونمایی شده است .
در بخشهایی از این سایت خاطرات فرماندهان ، همرزمان و شاگردان این شهید بزرگوار آمده است و سردار امیرعلی حاجی زاده ،فرمانده نیروی هوا فضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با عنوان مرد روزهای سخت از وی یاد می کند و در معرفی این پارسای بی ادعا می گوید :
حاج حسن شهیدی بزرگوار بودکه مایل داشت گمنام باشد و گمنام از بین ما برود . ایشان از همان ابتدا تمایل به گمنام بودن داشتند و به جز گروهی از خواص سپاه کسی ایشان را نمی شناختند.
ایشان انسانی چند بعدی بودند. ما آدمهای خوب بسیار داریم. اکثراً تک بعدی هستند. انسان چند بعدی مثل ایشان که در همه بخشها متمایزتر از دیگران باشند کمتر دیده می شود . ایشان به کارش فوق العاده اهمیت می دادند . انرژی فعالیت ایشان از سالهای اول تا زمان شهادتش یکسان بود که صد البته در بعضی مواقع نیز افزایش می یافت . چنان پر انرژی بود که بنده از دوستانش شنیدم که ۳ روز از محل کارش خارج نشده و به منزل نرفته است . با آنکه منزل اش در تهران بود. یعنی به جایی می رسید که باید برای کار وقت می گذاشت حتما این کار را می کرد.
حاج حسن ، به مستحبات دینی خیلی اهمیت می داد . ایشان یک ورزشکار حرفه ای هم بودند . کوهنوردی که اکثر قلل ایران را فتح کرده بود. همه را تشویق می کرد و با خود می برد. خیلی سرحال بود و با جدیت هم دنبال می کرد. به ورزش خیلی علاقه داشت وتوصیه می کرد در همه مکان ها به نماز اهمیت دهید . در بالای ارتفاعات البرز و در نقاطی که زیر پای ایشان یک متر برف بود ، در جایی که نیم ساعت مانده بود به قله برسند وقتی وقت نماز بود، ابتدا نماز را می خواند بعد راهش را ادامه می داد. در همان برف می ایستاد و نمازش را می خواند.
موسسه فرهنگی هنری شهدای غدیر انقلاب در تاریخ 8 آبان ماه 1391 به ثبت رسیده و بااهدافی نظیر :
1- انجام فعایت های انتشاراتی به منظور انتشار کتاب در راستای اهداف موسسه
2-تهیه و توزیع کتاب در داخل و خارج از کشور
3-تهیه فیلم های ویدئویی، انیمیشن و رایانه ای اعم از داستانی، مستند، آموزشی متناسب با اهداف موسسه
و … تشکیل شده و با پشتیبانی از سایت پارسای بی ادعا در راستای معرفی پدر موشکی ایران گامی نو در عرصه فضای مجازی نهاده است.
سایت شهید کاظمی ضمن ابراز خرسندی از رونمایی این سایت آمادگی هرگونه همکاری متقابل با این عزیزان را اعلام نموده وتوفیقات روزافزون الهی را برای این عزیزان از درگاه خداوند منان خواستار است .
خبرگزاری تسنیم: زهرا کوچک ترین دختر حاج حسن است که آنروز پنج ساله بود. در خانه شهید طهرانی مقدم زهرا از خاطرات شیرینش با پدر میگوید. نقاشیهایش همه پر شده از پدر.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، یک انفجار بزرگ در اطراف ملارد، همه تهرانیها را متوجه خودش کرد. صدای مهیبی آمد و شیشه خانهها لرزید. این داستان شهادت پر سر و صدای کسی است که تمام عمرش بی سر و صدا بود و به هیچکس چیزی نمیگفت. سه سال از شهادت پدر موشکی ایران، دانشمند برجسته و پارسای بیادعا سرلشگر شهید حسن طهرانی مقدم گذشته است.
زهرا کوچک ترین دختر حاج حسن است که آنروز پنج ساله بود. زهرا از خاطرات شیرینش با پدر میگوید. نقاشیهایش همه پر شده از پدر. انشاهایش را هم که میخواند پر شده از پدر. حاج حسن میگفت: «فقط زهرا»
این ویدئو را ببینید:
تهرانی مقدم یا طهرانی مقدم
همسر شهید طهرانی مقدم می گوید :
در بسیاری از معابر، تابلوها و خیابانها نام شهید طهرانی مقدم را با «ت» مینویسند، اما شهید طهرانی مقدم بر نوشتن نامش با «ط» تاکید داشت، چرا که خانواده وی از تهرانیهای اصیل بودهاند.
وی با تاکید بر حساس بودن این شهید نسبت به نام تهرانی و استفاده از «ط» که در در نام تهران قدیم استفاده میشده است، گفت: با توجه به اینکه شهید طهرانی مقدم در محلههای قدیمی تهران ساکن بودهاند و جزو ساکنان قدیمی این محلات محسوب میشوند، در استفاده از «ط» در نام خود تاکید داشتند.
همسرشهید طهرانی مقدم با اشاره به خصوصیات اخلاقی شهید طهرانی مقدم و سوابق وی در قبل و بعد از انقلاب تا زمان شهادتش، گفت: همسرم نسبت به ولایتمداری تاکید ویژهای داشت و میتوان گفت ولایتمداری یکی از ویژگیهای اخلاقی اصلی وی بود. وی بعد از جنگ هم جهاد خود را ادامه داد و در حوزههای نظامی علیرغم آنکه در ابتدا تخصص اصلی نداشت، به فعالیت پرداخت و علیرغم اینکه در بسیاری از حوزهها تخصص خاص آن را نداشت و هنوز در آن زمان بسیاری از عرصهها شناخته شده نبود، وی به دنبال اقدامات جدید و خاص میرفت.
وی با اشاره به اینکه این شهید در خارج از مرزهای ایران بیشتر شناخته شده است تا در داخل مرزها، افزود: در سفری که به لبنان و دیدار با سید حسن نصرالله داشتیم و وی حدود یک ساعت تنها در مورد توانمندیها و مظلومیت حاج حسن صحبت میکرد.
همسر این شهید افزود: این شهید روی مسئله تبعیت از رهبری تاکید ویژهای داشت و اگرچه در مورد مسئله تبعیت از رهبری صحبتهای زیادی وجود دارد اما وی در عمل و کارهای خود این تبعیت را نشان داد و با کارهای فوقالعادهای که انجام داد، نشان داد که میتوان در هر شرایطی بزرگترین کارها را انجام داد.
حاج حسن طهرانی مقدم سعی اش را کرد که نشان مان دهد حاج احمد کاظمی یک مدیر بود.
او شروع کرد برای مان از صفات حاج احمد در کار گفت و خواست که صاحب نظرها بیایند و تحقیق کنند شاید یک کتاب ناطق، قدری این نظام خسته مدیریتی کشور را تکان بدهد، حتی بعد از شهادتش.
او برای مان توضیح داد که حاجی یک نقطه نبوده، بلکه یک جریان بوده، یعنی در غیابش توانسته کارهایش را به ثمر برساند.
سردار مقدم برای مان یک داستان تعریف کرد و گفت:
در یکی از عملیات ها که علیه منافقین بود، قرار شد منطقه ای را با موشک هدف قرار بدهیم. می گفت، من موشک ها را آماده کرده بودم، سوخت زده با سیستم برنامه ریزی شده. موشک ها هم از آن موشک های مدرن نقطه زنی بود. ایشان از عمق عراق تماس گرفت که مقدم آماده ای؟ گفتم: بله. گفت: موشک ها چقدر می ارزد؟ گفتم مگر می خواهی بخری؟! گفت بگو چقدر می ارزد؟ گفتم مثلاً شش هزار دلار. گفت: «مقدم نزن اینها اینقدر نمی ارزند.»
آقای مقدم می گفت، خیلی بعید است شما فرمانده ای وسط عملیات گیر بیاوری که این قدر با حساب و مدبرانه عمل کند. هر کسی دوست دارد اگر کارش تمام است تیر خلاص را بزند و بیاید با این موفقیت عکس بگیرد، ولی سردار کاظمی در کوران عملیات، بیت المال و رضای خدا را در نظر داشت. می دانید چرا؟ چون مولایش امیرالمومنین(ع) بود که وقتی می خواست کار دشمن را تمام کند، کمی صبر کرد نکند هوای نفس، حتی کمی غالب باشد و بعد برای رضای خدا قربه الی الله دشمن را نابود کرد.
گفت که حتی بعد از شهادتش درست مثل وقتی که بود، هر روز کار را با ابلاغ او شروع می کند. اگر اشتباه کند حاجی به او گوشزد می کند، انگار که همیشه هست و ما فهمیدیم که مدیر باید یک جریان باشد، نه یک نقطه.
مسائل در مرام او باید ریشه ای حل می شدند. ولو این که هر درد را موقتاً باید با مسکن آرام کرد، ولی درد نیازمند یک درمان واقعی است، یعنی در مدیریت بحران که جنگ یکی از بزرگ ترین بحران ها است، باید علاوه بر مقطعی و ضربتی عمل کردن، ترتیباتی به طور موازی چیده شود تا همراه با رشد آرامش، پایه محکم آن تدابیر بتواند اصل مرض را درمان کند. این ترتیبات نیاز به مطالعه، شناخت محیط و دانستن راهکارهای مشابه دارد و شاید در مواقع بحران خیلی ها اینقدرها طاقت درازمدت فکر کردن را نداشته باشند و این، یعنی عین تدبیر. پس مدیر باید مدبر هم باشد.
یکی از آفت های مدیریتی، سکون مدیران است. مدیر وقتی بخواهد مجموعه را آن طور که هست حفظ کند، دیگر جایی برای ایده های نو، پیشرفت و تحول باقی نمی ماند.
آقای «تهرانی مقدم» به ما گفت که سردار کاظمی در هر مجموعه ای که وارد می شد، به تحول فکر می کرد. تعریف می کرد که سردار کاظمی به من گفته بود: «می روم شده، پادگان ولیعصر(عج) را می فروشم، پول برایت می آورم فقط تو برو سلاحی که جنگ ما با دشمن را نامتقارن می کند، بساز.»
می گفت: نتیجه آن طرز تفکر هم این شد که امروز نیروی هوایی سپاه، اولین هلی کوپتر تک سرنشین را کاملاً موفق ساخته، آن هم از طراحی تا تولید. در بخش هواپیمای بدون سرنشین سه مدل هواپیما ساخته است که هرکدامش در محیط رزم خود نوآوری جدیدی است. در بخش پدافند موشکی زمین به هوا، ساماندهی پدافند موشکی، سیستم های هوشمندی طراحی و ساخته شده است و همه اینها ثمره مدیریت شهید کاظمی است؛ ثمره روح آزادیخواه و تسلیم نشدنی اش.
این گونه فکر کردن خلاقیت می خواهد و البته جرئت، آن هم جرئتی که از یک اعتقاد مقدس سرچشمه بگیرد و در وجودت یقینی شده باشد. تنها ققنوس می تواند در دامنه آتشفشان مسکن کند. پس مدیر باید آزاده باشد و به یک زندگی عادی تن درندهد.
همه این خصوصیات را که گفتیم، شاید کم و بیش با شرح و تفسیر بشود توی کتاب های مدیریتی پیدا کرد. هر چند که بررسی رفتارهای مدیرانی چون شهید کاظمی این صفات را به صورت بومی برای ما ترسیم می کند و فکر می کنم بعضی از این دکتر ین ها با ظرافت های خاص، عملیاتی کردن شان را باید در نوع ایدئولوژی و رفتارهای چنین مدیران موفقی پیدا کرد، اما هیچ کجا نمی نویسند؛
مدیر باید برای رضای خدا کار کند، نمی نویسند مدیر باید گروه را طوری رهبری کند که سر خط، خدا باشد و آخرش هم خدا، طوری رهبری کند که همه یادشان باشد که بنده خدا هستند، اما فکر می کنم شاه کلید موفقیت مدیریت شهید کاظمی درست همین نقطه باشد، رنگ خدایی اش. که سردار مقدم هم با آن همه صفات ریز و درشت که گفت مبهوت همین یکی مانده بود.
اما نکته آخر این که شیفتگی حاج حسن به شهادت و دیدار با همرزمان شهیدش شاید بیت الغزل صحبت های همرزمان دیروز او باشد، اما شنیدن این شیفتگی از زبان خود سردار، قطعاً حلاوت دیگری دارد. تک جمله ای که به نظر می رسد در هیاهوی وداع با او نشنیده باقی ماند. روزی که سردار مقدم در مراسم تودیع همرزم شهیدش حاج احمد کاظمی از فرماندهی نیروی هوایی سپاه، پشت تریبون گفت:«حاج احمد! ما شما را رها نخواهیم کرد و حتی تا بهشت هم دنبال تان خواهیم آمد.»
مادر شهید :
از حاج حسن آقا جز صداقت و راستی ندیدم.
اصلا به یاد ندارم که حرف مرا گوش نکند.
بچه منظمی بود .
بهترین خاطرهام از حسن آقا این است که این بچه بی وضو راه نمیرفت و نمازش را اول وقت می خواند. تابحال بیاد ندارم ایشان یک نمازجمعه را جابگذارد، تمام نمازجمعه هایش را رفته است.
خیلی شاد و بشاش و خوش پوش بود.
ورزشکار ، کوهنورد و یک پارچه آقا بود.
خیلی معتقد بود به حدیث شریف کساء ، باز می کرد و تفسیر می کرد.
تقوی و غریب نوازی این بچه منحصر به فرد بود.
ما یک خیریه ایجاد کردیم که گره از مشکلات خیلیها را باز می کند، تمام مخارج خیریه ما را ایشان می دادند.
به بهانه 6 آبان ماه سالروز ولادت پدر موشکی جهان اسلام سردار شهید حاج حسن تهرانی مقدم
بچه محله سرچشمه، جوانكي لاغر اندام و سر به زير با موهاي فرفري كه مانند بسياري از جوانان نسل انقلاب، پاسداري از نهضت را تكليف خود دانست و به صف سپاهيان روحالله پيوست و سرباز فرمانده كل قوا شد.
بعد از شهادت علي (برادرش) در سوسنگرد كه از كودكي انس زيادي با هم داشتند، عزمش بيش از پيش جزم شد و با نبوغ بيحدش، كاري را شروع كرد كه از ساخت خمپاره 60 آغاز شد و تا موشك شهاب 3 رسيد. جواني كه در دانشگاه جنگ، فارغ التحصيل شد؛ از صدام تا سران صهيونيستي و آمريكايي براي سرش جايزه گذاشتند و شد كابوس بيپايان لشكريان شيطان و امير لشكريان خدا.
در اين گزارش مروري كوتاه داريم بر مقاطع تاثيرگذار زندگي اين دانشمند عزيز كه اقدامات جهادگرانهاش پايهگذار بسياري از پيشرفتهايب فناورانه و بازدارنده گذشته و آينده شد.
1- 6/8/1338
تولد در محله سرچشمه
در محله سرچشمه
در محله سرچشمه تهران متولد شد. پدرش محمود تهراني مقدم به پيشه خياطي مشغول بود.
2- 1345
اغاز تحصيلات
به علت شغل پدر (خياطي) به محله شكوفه وسپس به محله بهارستان نقل مكان كرد و مدارس ابتدايي و دبيرستان را در همين مناطق گذراند.
3- 1348
ورود به مسجد زينب كبري(س)
در مسجد زينب كبراي سرچشمه زير نظر آيتالله سيد علي لواساني امام جماعت و مدير مسجد، تعليمات ديني و مقدمات آشنايي با اسلام را فرا گرفت و به همراه برادرانش در گروه سرود مسجد شروع به فعاليت كرد. اين گروه سرود، هسته اصلي گروه سرودي بود كه در روز 12 بهمن 57 در فرودگاه مهرآباد به اجراي برنامه پرداخت.
آيتالله لواساني در اين باره ميگويد:«محل ما خيابان اميركبير، كوچه آميز محمود وزير است. آنجا يك مسجد و يك حوزه علميه داريم و خانه ما هم كنار مسجد است. وقتي ميرفتيم براي نماز، كارهاي ديگري هم ميكرديم. مثلا با نوجوانان كارميكرديم و برايشان نامه داشتيم. يك گروه سرود هم درست كرده بوديم كه در روزهاي انقلاب براي خودش بروبيايي داشت. مسجد پررونقي بود و بچههاي خوبي در آن رفت و آمد ميكردند. برخي كه نميامدند، كسي را مي فرستادم وميگفتم بگوييد آقاي لواساني كارتان دارد. به دنبالشان ميرفتيم. الحمدالله آن نسل حالا سردار و سرتيپ ومتخصص شدهاند و براي خودشان بروبيايي دارند خدارا شكر.
سه برادر بودند. محمد آقا كه خدا حفظشان كند الان هستند، حاج حسن آقا كه يگانه بودند و شهيد علي، برادر اينها. مادر خوب و متديني دارند. خداحفظشان كند. اينها رو اورد مسجد پيش ما. چقدر اين جاج حسن آقا با اخلاص بود. ما با اينها مانوس بوديم و برايشان كلاس گذاشته بوديم وبرايشان احكام مي گفتيم. جقدر بچههاي خوبي بودند»
4-1356
قبولي در دانشگاه در مقطع فوق ديپلم
در رشته صنايع (برش قطعات صنعتي) در مقطع فوق ديپلم مدرسه عالي تكنيكيوم نفيسي پذيرفته شد.
5-1357
همراهي در مبارزات انقلابي
همزمان با اوجگيري فعاليت انقلابي تحت تاثير برادرش محمد به صف انقلابيون پيوست. برادر بزرگترش احمد در اين باره مي گويد:«در روزهاي منجر به پيروزي انقلاب به اتفاق دوستانش در فعاليتهاي زيرزميني، نارنجكهاي دستي ميساخت كه با استفاده از سه راهي لوله آب توليد ميشد. شب 22 بهمن در ميدان امام حسين (فوزيه سابق) با پرتاب نارنجك دستي يك خودروي نظامي ارتش را مصادره و سرهنگ سوار بر خودرو را به اسارت درآورد» .
6 – 1358
اخذ مهندسي صنايع
در مقطع ليسانس رشته مهندسي صنايع ادامه تحصيل داد و موفق به اخذ مدرك مهندسي شد.
7- تيرماه 1359
عضويت در سپاه پاسدران
در اطلاعات منطقه 3 سپاه شمال مشغول به فعاليت شد وتا 31/7/59 در اين سمت باقي ماند. در زمان شورشهاي قوي در نقاط مرزي كه مهمترين آنها حوادث تجزيهطلبانه در كردستان بود و سپاه را در 15 ماه اول عمر خود متوجه ضرورت تقويت صبغه نظامي كرد. با اين رويكرد تا شهريور 1359 كه در آستانه هجوم رژيم بعث عراق قرار گرفتيم، حداكثر توان رزمي سپاه تعداد معدودي گردانهاي رزمي بود كه با روشهاي چريكي وغير كلاسيك، درگير مبارزه با اشرار وضد انقلابيون مسلح در كردستان شدند. سنگينترين سلاحي هم كه در اختيار سپاه بود، تعدادي خمپارهانداز و آرپيجي و تيربار بود در حالي كه همين وضعيت ضد انقلابيون در كردستان، مسلح به توپخانه هم بودند. شايد آمار كل سلاحهاي سپاه در آن مقطع از چند هزار تفنگ ژ3 و كلت و دهها خمپارهانداز و آرپيجي تجاوز نميكرد و اين، همه موجودي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بود.
8- 1359
بعد از عمليات ثامنالائمه كه منجر به رفع محاصره آبادان شد، ازجمله غنائم به دست آمده از عراق يك آتشبار توپخانه 155 ميليمتري كشش بود كه از جانب دشمن در شمال ابادان بين دارخوين و پل مارد مستقر بود. اين آتشبار توپخانه بلافاصله تعمير و عملياتي شد و در همان منطقه عليه دشمن به كار گرفته شد. سه ماه بعد در عمليات فتح بستان مجددا يك گردان توپخانه 130 ميليمتري و يك آتشبار 105 ميليمتري پرتغالي ارتش عراق از سوي رزمندگان تيپ 14 امام حسين (ع) اصفهان به غنيمت گرفته شد كه اين گردان به دستور حسين خرازي (فرمانده تيپ) سازماندهي شده و در عمليات فتحالمبين در پشتيباني از گردانهاي مانوري بسيجي مبادرت به اجراي اتش كرد.
اين دواتفاق مبدا شكلگيري توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي است.
9-آذر 1360
مسئول تطبيق آتش خمپارهاي سپاه در قرارگاه كربلا در عمليات طريقالقدس
حاج حسن بعد از عمليات ثامنالائمه متوجه ضعف اتش پشتيباني خودي مستقر در خطوط مقدم جنگ شد، مدتها روي اين موضوع فكر كرد و سرانجام در پاييز 1360 طرح ساماندهي آتش پشتيباني (خمپارهاندازها) را به صورت سنجيده و مدون تقديم حسن باقري كرد. نامه را محسن رضايي(فرمانده وقت كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي) امضا كرد وتحويل حسن باقري داد و حسن باقري آن را به حسن مقدم داد. حاج حسن نامه تايپ شده را خواند و ديد طرح خودش درباره ساماندهي خمپارهاندازها به منظور پشتيباني از نيروهاي پياده است. نامه خطاب به فرماندهان قرارگاه قدس، نصر، فجرو فتح سپاه در جبهههاي جنوب بود: «برادر حسن مقدم به عنوان فرمانده پشتبياني كننده آتشهاي خمپارهاي سپاه معرفي ميشوند، لازم است با او همكاري كنيد».
10-1361
تاسيس توپخانه سپاه
روايت شهيد «عمليات فتحالمبين تمام شد. من در سپاه شوش وقتي گزارش را به آقا رشيد ميدادم، ديدم آقا رشيد باخنده ميگويد«مقدم برو توپخانه سپاه را سازماندهي كن. برو سراغ توپخانه». گفتم آقا رشيد ما داريم خمپاره را سازماندهي ميكنيم. در عمليات فتحالمبين (اگر اشتباه نكنم)148 قبضه انواع توپهاي روسي به غنيمت سپاه درآمده بود. آن موقع سپاه 9 تيپ داشت. قرار شد برويم آن توپها را بياوريم و سازماندهي كنيم. شهيد بزرگوار حسن شفيعزاده اولين نفري بودكه رفتم دنبالش. بعد از عمليات فتحالمبين از تيپالمهدي شوش آوردمش پيش خودم و آقاي محمد آقايي كه از مسئولين توپخانه سپاه بودند، به انضمام شهيد ناهيدي. اين بچههاي نخبه باهوش را جمع كرديم و توپخانه سپاه راتشكيل داديم».
11-1361
راهاندازي مركز تحقيقات فني توپخانه در اهواز
روايت شهيد: «در آن زمان توپهاي غنيميتي ما 156 قبضه بود كه همه آنها در دشت عباس و چناله به غنيمت گرفته شدهبودند. ما برادران ارتشي را براي آموزش اين توپها دعوت كرديم كه يك تيم از توپخانه ارتش براي ما اعزام شد و وقتي توپها را ديدند گفتند اين توپها روسي هستند و آموزشي ك ما ديدهايم توپهاي آمريكايي بوده و كاربرد اين توپها را نميدانيم. ما ميخواستيم از اين توپها در عمليات بيتالمقدس استفاده كنيم ولي هيچ آموزشي نديده بوديم. توپهاي زيادي با مهمات خوبي داشتيم ولي براي ما كارامد نبودند. برادر بهمن چيره دست به دليل تخصصي كه داشتند توپها را راهاندازي كردند و مركز تعمير و نگهداري توپخانه راهاندازي شد و توپها راهي عمليات شدند. دومين نفري كه به ياري ما شتافت، شهيد ناهيدي بود كه آموزشهاي لازم را خيلي با حوصله براي استفاده از وسايل غنيمت گرفته شده مثل ترتيلهاي فلزي، دوربينهاي پاكدو و تجهيزات نشانهروي به ما دادند».
12-1361
آغاز زندگي مشترك
پدرش محمود تهراني مقدم در همين سال از دنيا رفت و حسن با وجود مشغله فراوان در جنگ با اصرار خانواده زندگي مشترك را آغاز كرد.
13- آبان 1362
راهاندازي فرماندهي موشك سپاه
روايت سردار زهدي:«ابان سال 1362 به برادر حسن تهراني مقدم كه صاحب ايدههاي بزرگي در اين زمينه بود، ماموريت راهاندازي و سازماندهي «فرماندهي موشكي زمين به زمين سپاه» محول گرديد ».
14- بهمن 1362
شليك توپ به سمت بصره
حضرت امام (ره) با مقابله به مثل حملات موشكي عراق موافقت كردند. ما در آن زمان فاقد سامانه موشكي بوديم و فقط با توپخانه ميتوانستيم مقابله به مثل كنيم. در جلسهاي كه سردار مقدم به عنوان فرمانده توپخانه سپاه حضور داشتنتد، قرار شد شهر بصره را با توپهاي 130 ميليمتري كه حداكثر برد آنها 28 تا 30 كيلومتر بود مورد حمله توپخانهاي قرار بدهيم.
15- اسفند 1363
شليك اولين موشك به سمت عراق
در تاريخ 21/12/1363 اولين موشك ايران به كركوك شليك شد. دومين موشك هم در بامداد 23/12/1364 به بانك 18 طبقه رافدين بغداد اصابت كردو موشك بعدي در باشگاه افسران ارتش عراق در بغداد فرود آمد و حدود 200 نفر از فرماندهان عراقي را به هلاكت رساند.
روايت سردار زهدي: «وقتي كه بنا شد اولين موشك را خود برادران سپاه به سمت بغداد شليك كنند، با هم به كرمانشاه رفتيم. مقدمات كار فراهم شد و باشگاه افسران بغداد را هدف گرفتيم. مرحوم شهيد مقدم پيشنهاد كرد اول دعاي توسل بخوانيم و بعد از دعا به زبان فارسي با خدا صحبت كرد و گفت: «خدايا ما نميخواهيم مردم عراق را بكشيم. ما ميخواهيم نظاميان را از بين ببريم كه هم ما و هم عراقيها را ميكشند. خدايا اين موشك را باشگاه افسران بزن». موشك شليك شد و همه پاي راديو نشستيم. پس از چند دقيقه راديو بيبيسي اعلام كرد يك موشك باشگاه افسران بغداد را منهدم كرده و تعداد زيادي از افراد حاضر در آن كشته شدهاند. من پيشاني شهيد مقدم را بوسيدم و گفتم اين به هدف خوردن موشك نتيجه اخلاص و پاكي تو بود».
16-شهريور 1364
انتصاب به عنوان فرمانده موشكي نيروي هوايي سپاه
پس از صدور فرمان تاريخ امام (ره) مبني بر تشكيل نيروهاي سه گانه سپاه پاسداران، شهيد مقدم در سال 1364 به سمت فرماندهي موشكي نيروي هوايي سپاه منصوب شد.
روايت محسن رضايي: «جنگ شهرها كه آغاز شد صدام به شدت شهرهاي ما را با موشك و بمباران هوايي مورد حمله قرار ميداد و فشار خيلي زيادي روي ما ميآمد. من يك روز برادر محسن رفيق دوست را كه مسئول لجستيك سپاه بود خواستم و گفتم ما چارهاي نداريم جز اينكه جواب موشكها را با موشك بدهيم، لذا ايشان را فرستاديم سوريه و ليبي و در آخر جنگ هم كره شمالي.
بعد ديدم بايد ساماندهي موشكها را خودمان انجام دهيم. بعد از مشورت با برادران رشيد، صفوي و شمخاني به اين نتيجه رسيدم كه فرد مناسب براي اين كار حسن تهراني است. ايشان را فراخوانديم و گفتيم توپخانه را بسپار به شفيعزاده و خودت با تيمي از دوستانت يگان موشكي را تشكيل دهيد. ايشان كمي به من نگاه كرد و چيزي نگفت. بعدها برادر جعفري مسئول زرهي سپاه به من گفت در سوريه كه بوديم حسن به من گفت: برادر محسن از من خواسته تيپ موشكي تشكيل بدهم. توپخانه را ميشد كاري كرده ولي موشكهاي خيلي پيچيدهاند. به هر حال بايد با توكل اين كار را انجام دهيم».
17-1365
تلاش براي استقلال در صنعت موشكي
از 20 مرداد 1365 تا 10 دي 1365 بعد از عمليات والفجر 8 و قبل از كربلاي 4، ليبياييها در همكاري موشكي كارشكني كردند و ما توان جواب دادن نداشتيم. ما در 20 مرداد 65 پالايشگاه نفتي الدوره عراق را زديم. در اين مقطع پنج موشك زديم ولي به دليل كارشكني ليبياييها 35 روز توان پاسخ نداشتيم. ليبياييها 38 ايراد روي سكو قطعات گذاشته بودند. بعضي از قطعات همزمان با مذاكراتي از كره شمالي وارد شد.
روايت محسن رضايي: «قذافي فكر كرده بود با دادن تعدادي موشك ميتواند دل مارا به دست بياورد و امام بعد از گذشت چند سال از انقلاب به او اجازه ملاقات ميدهد كه به ايران بيايد، بنابراين چندين موشك به همراه لانچر پرتاب و تعدادي كارشناس را به ايران فرستاد. همين كه ما مشغول كار با آنها شديم، شنيديم كه پادگاني كه برايشان در نظر گرفتهايم را ترك كردهاند و به همراه قطعاتي از موشكها به سفارت ليبي رفتهاند، به طوري كه نميتوان از موشكها استفاده كرد. حسن و تيمش ظرف دو ماه اين موشكها را عملياتي كردند و به محض اينكه عراق موشك زد، ما هتل الرشيد را كه محل تجمع ديپلماتها بود زديم».
18- مرداد 1367
شركت در عمليات مرصاد
به روايت سردار نامي: «در بحبوحه عمليات مرصاد ديديم سردار مقدم به عنوان يك خدمه پاي يك خمپاره 120 در حال شليك به سمت دشمن و منافقين است. سردار مقدم يعني كسي كه به عنوان فرمانده موشكي در حال انجام وظيفه بود وقتي ضرورت را احساس ميكند ميآيد به عنوان يك خدمه 120 به مقابله با دشمن».
19-1366
به روايت سردار نامي: «همزمان با انجام عملياتهاي مقابله به مثل موشكي و با پيگيريهايي كه خود سردار مقدم داشتند در اواخر جنگ به يك سامانه موشكي و راكت ساخت داخل دست پيدا كرديم به نام راكت نازعات، كه بردش بين 80 تا 120 كيلومتر است و با تلاشهايي كه انجام دادهبودند به 150 كيلومتر رسيدهبود. از دلايل طراحي و ساخت اين سامانه، كمك در كنار موشك اسكاد بود كه بتواند با يك نواخت تير بالا قدرت مقابله با جنگ شهرها را داشته باشد. موشك اسكاد، موشك گران قيمتي است و به لحاظ آمادهسازي و كم و كيف پرتاب براي اهداف خاص استفاده ميشود. ما بعضا اهدافي داشتيم با ابعاد گستردهكه حتما نياز به دقت يا قدرت انفجار زياد داشت منتها تنها سامانهاي كه داشتيم همين اسكاد بود و لذا از همان مقطع همزمان با فعاليت تحقيقاتي جهت ساخت موشكهاي اسكاد ساخت سامانههاي ارزان قيمت و داراي قدرت مانور بالاتر نيز آغاز شد، تا بتوانيم بعضي از اهدافي را كه ارزش واهميت چنداني ندارد با آن سامانه مورد اصابت قرار بدهيم. همانجا تلاش و پيگيري براي ساخت و توليد موشك نازعات در اولين قدم طرحريزي شد و در دستور كار قرار گرفت كه ما در پايان جنگ يعني اواخر سال 66 موفق شديم به اين سامانه دست پيدا بكنيم».
20- 1377
موفقيت در ساخت شهاب 3
روايت سردار «عباس خاني ارامني» جانشين فرمانده توپخانه و موشكي نيروي زميني سپاه، «درست است كه وزارت دفاع به عنوان واحد پشتبياني كننده نيروهاي مسلح در بحث ساخت موشك «شهاب 3» وارد ميشود، اما عمده كارهاي تحقيقاتياش را شهيد مقدم انجام داده بود. اين شهيد عزيز عقيده داشت، نبايد چيزي را ديگران بسازند و بعد آن را به ما بدهند. به عبارت ديگر ميگفت اگر نيروهاي مسلح ما درك كردند بنابر نوع تهديد به چه ابزاري براي مقابله نياز دارند، بايد براي توليد آن گام بردارند. زيرا متخصصان داخلي كشورمان ازتوانمندي و قدرت عمل بسيار بالايي برخوردار هستند».
21-1381
ساماندهي صعود بزرگ به قله دماوند
روايت سردار «يدالله مكاري» مسئول هيات كوهنوردي سپاه: «كاري كه سردار حسن مقدم انجام داد، كاري بس دشوار و بزرگ بود ولي از آنجا كه قربه الي الله بود و همراه باتوكل و نشات گرفته از نام ائمه و ياري گرفتن از آنها بود،باموفقيت به انجام رسيد صعود به قله دماوند بدون شك براي اولين و آخرين بار بود كه اجرا شد. در سالروز ميلاد حضرت فاطمه زهرا (س) از چهارده يال كوه دماوند با نا م چهارده معسوم با شركت 5000 كوهنورد از سراسر ردههاي سپاه انجام شد كه از 5000 نفر، 4137 نفر آنان موفق به صعود بر بام ايران يعني قله دماوند شدند و حديث كسا را انجا قرائت كردند».
22-1384
جانشين نيروي هوايي سپاه
در تاريخ 1/7/1384 به عنوان جانشين سردار علي زاهدي در نيروهاي هوايي سپاه پاسداران منصوب شد.
23-اذر 1385
رئيس سازمان جهاد خودكفايي سپاه
در تاریخ 25/9/1385 به عنوان مشاور فرمانده كل سپاه در امور موشكي و رئيس سازمان خودكفايي سپاه انتخاب شد.
21/8/90
شهادت
در پادگان اميرالمومنين (ع) و در حال آمادهسازي آزمايش موشكي بر اثر انفجار زاغه مهمات، به يارانش شهيد احمد كاظمي، حسن شفيع زاده، حسن غازي،غلامرضا يزداني ، عليرضا ناهيدي، مصطفي تقيخواه و … پيوست.