نوشته‌ها

5 مرداد 1375، حدود 200 خودرو ایرانی به همراه 2 هزار نیروی مسلح از مرز ایران و عراق در منطقه پنجوین گذشتند و به سوی کوی سنجق در منطقه اربیل در شمال کردستان عراق حرکت کردند؛ در سحرگاه روز 7 مرداد ، آنها بر منطقه و کمپ‌های حزب دموکرات کردستان ایران و همچنین مراکز اداری و مرکز کوی سنجق، مسلط شدند و آنجا را محاصره کردند و به این ترتیب، بیش از سه هزار نفر از پناهندگان و پیشمرگ‌های کُرد در محاصره نیروهای احمد کاظمی، از قرارگاه حمزه سیدالشهدا، قرار گرفتند.

احمد کاظمی پیامی خطاب به سران این قرارگاه صادر و در آن اعلام کرد که سلاح خود را زمین بگذارند و اگر به دنبال مبارزه سیاسی هستند همان مسیر را ادامه دهند وگرنه آماده جنگ باشند؛ بعد از آن بود که بدون هیچ گونه درگیری، نیروهای ایرانی منطقه را ترک کردند و یک توافقنامه سیاسی ـ نظامی با رهبران کردهای اردوگاه کوی سنجق به امضا رسید مبنی بر اینکه آنها اسلحه‌هایشان را کنار بگذارند و دیگر عملیات نظامی انجام ندهند و تنها به فعالیت سیاسی روی آورند و در مقابل، ایران هم از اقدام مسلحانه علیه آنها خودداری کند.

این مستند در دو کیفیت بالا و متوسط  از طریق لینک های زیر قابل دریافت می باشد.

لینک دانلود مستند کوی سنجق با حجم 300 MB از شبکه مستند

لینک دانلود مستند کوی سنجق با حجم 68 MB  بزودی 

معاون عمليات ستاد كل نيروهاي مسلح با اشاره به عمليات سپاه در عمق150 كيلومتري خاك عراق عليه ضدانقلاب در سال 75، گفت: اين اقدام جسورانه شهيد كاظمي مانند آبي بر آتش ضدانقلاب در منطقه غرب بود.

سردار سرلشكر محمد باقري معاون عمليات ستاد كل نيروهاي مسلح در خصوص ويژگي‌ها و خصوصيات شهداي عرفه سپاه با تاكيد بر اينكه قطعا تك تك اين شهدا ستارگان درخشاني در تاريخ انقلاب اسلامي بودند، گفت:‌ البته شايد به دليل تلالو خورشيد بزرگي مانند احمد كاظمي، قدري وجهه نوراني اين عزيزان كمتر ديده شده باشد.

باقري با اشاره به سابقه آشنايي خود با تعدادي از اين شهداي بزرگوار گفت: واقعيت اين است كه اين عزيزان همگي جزء نخبگان، بزرگان و مهمترين عناصر و فداكاران ملت ايران بودند.

وي به ذكر خاطره‌اي از اقدامات شهيد حاج احمد كاظمي به عنوان فرمانده نيروي زميني سپاه پاسداران در مقطع زماني سال‌هاي 74 تا 75 پرداخت و گفت: يك حادثه مهم در اين مقطع زماني رخ داد كه نقطه تلاقي تمامي اين شهيدان عزيز به خصوص احمد كاظمي، سعيد مهتدي، نبي‌الله شاهمرادي (حنيف) و شهيد آذين‌پور بود كه آن تهاجم مردانه به مركزيت ضدانقلاب در شمال عراق و انجام عمليات عليه حزب منحله دموكرات و كومله و ديگر گروهك‌هاي تروريستي بود كه در آن زمان در اوج عمليات در داخل ايران قرار داشتند.

معاون عمليات ستاد كل نيروهاي مسلح تصريح كرد:‌ هر چند در آن مقطع، سال‌ها از دفاع مقدس مي‌گذشت، اما ما همچنان در آن منطقه به دليل حضور گروهك‌هاي ضدانقلاب تلفات مي‌داديم. اما شهيد كاظمي بعد از انجام مطالعات فراوان، دوستان خود را در قرارگاه حمزه جمع كرد و سردار شهيد سعيد مهتدي مسئول عمليات، سردار شهيد حنيف معاون اطلاعات، سردار شهيد آذين‌پور مشاور و سردار شهيد يزداني در اين عمليات مسئول توپخانه بودند.

باقري با بيان اينكه اين جمع فكور، آشنا به منطقه، ‌مومن، مخلص و ايثارگر تا مدتي در اين منطقه كار اطلاعاتي و طرح‌ريزي عملياتي كردند، افزود: اين عزيزان به اين نتيجه رسيدند كه بايد استراتژي خود را در منطقه عوض كرده و وارد فاز تهاجمي شوند.

وي ادامه داد: اين طرح در حالي پي‌ريزي شد كه آمريكايي‌ها شمال عراق را در كنترل خود داشتند و جنگنده‌هاي اف16 آنها بلاانقطاع در دسته‌هاي 6 فروندي در بالاي سر اين منطقه پرواز مي‌كردند به طوري كه مي‌شد صداي آنها را شنيد و يا بر روي رادار مشاهده كرد و يا اگر فاصله‌شان كم بود، آنها را با چشم ديد.

اين فرمانده عاليرتبه نظامي گفت: ضدانقلاب در اين منطقه با كمين‌هاي خود، مشكلات زيادي را بوجود آورد و در عين حال مركزيت خود را در شمال عراق قرار داده بودند اما با طرح‌ريزي كه از سوي سرداران شهيد سپاه صورت گرفت،‌ مركزيت آنها در عمق 150 كيلومتري خاك عراق مورد تهاجم قرار گرفت كه كاري بسيار جسورانه، با ريسك بالا اما تمام‌كننده بود.

باقري با تاكيد بر اينكه اين كار بزرگ به دست اين سرداران شهيد و رزمندگان دلاور سپاه صورت گرفت، يادآور شد: شهيد احمد كاظمي 200 دستگاه خودرو اعم از كاميون، وانت، جيپ، توپكش، توپخانه و كاتيوشا را به صورت يك ستون بزرگ وارد خاك عراق كرد، ‌ادامه داد: خود سردار كاظمي، سليماني، حنيف و آذين‌پور بالاي ارتفاعات عراق نقطه ديده‌باني گذاشتند و اين يعني آنكه اين فرماندهان تا عمق منطقه دشمن پيش رفته، بالاي سر پايگاه دشمن نشسته و شروع به هدايت آتش و فرماندهي كردند.

وي تصريح كرد: آتشي كه اين عزيزان بر سر دشمن ضدانقلاب ريختند آنقدر سنگين بود كه آنها در خلال يك روز چندين بار پيام تسليم دادند اما حاج احمد مي‌گفت اينها فريبكارند و ما بايد به كار خود ادامه دهيم.

معاون عمليات ستاد كل نيروهاي مسلح يادآور شد: بعد از اجراي آتش و اتمام عمليات، سپاهيان اسلام با همان ستون از منطقه ديگري در شمال عراق خارج شدند به طوري كه خون از بيني حتي يك نفر از رزمندگان ما نريخت.

باقري خاطرنشان كرد: نتيجه اين عمليات آن شد كه ضد انقلاب به گروه‌هاي مسلط معارض در شمال عراق (طالباني) تعهد داد كه ديگر در خاك ايران عملياتي نظامي نخواهند كرد.

وي تاكيد كرد:‌ اين دستاورد كوچكي نبود. ما در تهران نشسته‌ايم و شايد برايمان ملموس نباشد اما در يك منطقه‌اي به وسعت سه استان و بزرگتر از كشور كويت، هر روز ما با كمين ضدانقلاب، شهيد مي‌داديم. امكان سرمايه‌گذاري در اين منطقه نبود و دولت نيز نمي‌توانست كاري بكند اما با اين اقدام شجاعانه رزمندگان سپاه، همه چيز تمام شد و مانند آبي بود كه بر روي آتش ريخته شود.

حاج احمد كاظمی در سال 1371 فرمانده قرارگاه حمزه سید الشهدا شده بود و زمانی بود كه آمریكا به عراق آمده بود،ضد انقلاب در شمال عراق مستقر شده بود و تشكیلاتی برای خودش درست كرده بود،تابستان و پاییز وارد كشور می‌شد، اذیت می‌كرد، پول زور از مردم می‌گرفت و هر كاری دلش می‌خواست انجام می‌داد.حاج احمد در آن زمان گفت كه تنها راه حل، ورود به خاك عراق است كه من با مقام معظم رهبری مطرح كردم و ایشان موافقت كردند، بلافاصله شهید كاظمی با 600 كامیون و 50 قبضه توپ وارد عراق شد و منطقه آنها را كه در 100 كیلومتری مرز عراق بود محاصره كرد و با شلیك توپ بالای سر آنها، از آنها تعهد كتبی گرفت تا سلاح را كنار بگذارند و كار سیاسی انجام دهند و از سال1374 تاكنون نیز به تعهدخود عمل كرده‌اند.

نكته جالب دیگر در هنگام برگشت این ستون بوده كه انواع هواپیماهای اف 16 آمریكایی از سر ستون تجهیزات رد می‌شد و مانور می‌داد و دنبال بهانه می‌گشتند تا به طور كامل تجهیزات ما را از بین ببرند اما شهید كاظمی توانسته بود ستون را با مهارت فوق العاده و بدون هیچ عكس العملی نسبت به مانور هواپیماهای آمریكایی وارد ایران نماید

سردار شهید حاج احمد کاظمی به روایت سردار رحیم صفوی

«برخی از مومنان بزرگ، بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملا وفا کردند و بر آن عهد و پیمان ایستادگی کردند تا در راه خدا استقامت ور زند، برخی از آنان به شهادت رسیدند و برخی به انتظار فیض شهادت مقاومت کردند و عهد و پیمان خود را تغییر ندادند.»

مردم مومن و انقلابی نجف آباد، در آستانه عید قربان که درس فداکاری و جهاد در راه خدا را به انسان های مؤمن می دهد و پرشکوه ترین جلوه ایثار و عبودیت بندگان صالح خدا در برابر خالق جهان هستی است، فرزند شجاع و قهرمان شما و فرزند صالح امام بزرگوار مان، دلاور جبهه های غرب و جنوب، سرلشکر شهید احمد کاظمی فرمانده نیروی زمینی سپاه، سرتیپ پاسدار شهید غلامرضا یزدانی فرمانده توپخانه نیروی زمینی و سرتیپ پاسدار، شهید نبی الله شاهمرادی معروف به سردار حنیف که مسئول اطلاعات نیروی زمینی بود، قربانی درگاه خدا شدند وبه عزت و شرف شهادت نائل شدند. خانواده های محترم، جوانان برومند، علمای بزرگوار نجف آباد، مردم ولایت مدار نجف آباد، محور سخنرانی بنده، من پاسخگویی به این سوال است که این شهیدان که بودند وچه کردند. براستی شهیدان را شهیدان می شناسند. 23 هزار شهید اصفهان و شهیدان نجف آباد، فرمانده خودشان، شهید کاظمی را می شناسند که چه کسی بود و چه کرد.

خدای شهیدان همه را بهتر می شناسد چرا که خداوند رب شهدا است و ربّ صالحین است خداوند آنها را خلق کرده، رشد داده، در مسیر اسلام و ائمه اطهار(ع) هدایت کرده و زمانیکه اسلام عزیز، ملت ایران و انقلاب اسلامی احتیاج به دفاع و فداکاری داشت، خداوند اینان را به عنوان سربازان و سرداران مدافع اسلام و قرآن، سربازان دفاع از انقلاب اسلامی انتخاب کرد و روزهای سختی که ملت ما و اسلام ما غریب بود، زمانیکه ضد انقلاب در داخل و خارج برای براندازی این کشور به یکدیگر دست داده بودند و سیاست مدارهای نالایقی همچون بنی صدر و لیبرال ها جز تسلیم شدن مناطقی از کردستان و یا سازش با آمریکا را برای بیرون کردن دشمنان بعثی عراق از سرزمینهای اشغالی جنوب راه دیگری را پیشنهاد نمی دادند در آن مقطع حساس و سرنوشت ساز اوایل انقلاب و تاریخ ایران اسلامی این شهیدان سرافراز به فرمان امام و مقتدایشان به کردستان شتافتند تا ضد انقلاب را ریشه کن سازند و مردم مظلوم کردستان را از سلطه ضد انقلاب نجات دهند و هنوز کردستان به طور کامل برخی از شهرهایش هنوز آزاد نشده بود که با جنگ تحمیلی این شهیدان، سردار بزرگ اسلام شهید کاظمی بهمراه دیگر سرداران رشیدی چون یزدانی به جبهه های جنوب شتافتند.

مردم مظلوم آبادان شهید کاظمی را می شناسند، اگر نبود امثال کاظمی ها که در جبهه فیّاضیّه در شمال آبادان جلوی دشمن صدامی مسلح به پیشرفته ترین تجهیزات شرق و غرب را بگیرد، آبادان سقوط کرده بود. در آزادسازی آبادان نیز شهید کاظمی و شهید خرازی جزء محورها و فرماندهان آزادی بخش آبادان بودند، از پنجم مهرماه سال 60، و در طول 8 سال دفاع مقدس جبهه های بزرگ را این فرمانده شجاع خردمند، انقلابی، فکور، مومن، خاضع و خاکی ما فرماندهی کرد و لشکر 8 نجف را سازمان داد،آموزش داد، تجهیز کرد.

کوههای سر به فلک کشیده وپر از برف کردستان و دشتهای سوزان خوزستان شهید کاظمی را می شناسند در فتح و آزادی بستان محور بود.

در فتح المبین جبهه رقابیّه را ایشان شکافت و در فتح المبین آنکه بزرگترین پیروزی را با دور زدن دشمن آفرید، تیپ 8 نجف ایشان بود. او و شهید بزرگوارآقا مهدی باکری با نیروهای خود ارتفاعات میشداغ و تنگه ذلیجان را دور زدند، (چیزی که افسران عالی رتبه عراق باور نمی کردند) در این عملیات، یکطرف شهید کاظمی دشمن را احاطه کرد و یکطرف شهید حسین خرازی از ارتفاعات بلند تیشکن تنگه عین خوش را تصرف کرد.

شهید کاظمی در تمامی عملیاتها به عنوان فرمانده ای بودکه با نبوغ وخلاقیت دشمن را به زمین می کشاند، هیچ جبهه ای در طول 8 سال دفاع مقدس نبود که در مقابل لشکر قهرمان نجف و فرزندان عزیز بسیجی و پاسدار اصفهان و نجف آباد و زنجان و بسیاری دیگر از شهرهایی که به این لشکر می پیوستند، تاب استقامت بیاورد.

یکی از فرماندهان فتح فاو، شهید کاظمی بود. پشت دروازه های بصره، نیروهای بعثی عراق یورش قهرمانانة این فرمانده شجاع را در رمضان، ودر کربلای 5 دیدندکه چگونه این قهرمان دلاور با صلابت با سکنیه و با آرامش چگونه دروازه شرق بصره را شکافت و دشمن،آمریکایی ها و اروپایی ها را مجبور کرد به صدور قطعنامه 598 که بعداً تبدیل به قطعنامه نهایی شد و به حقوق ملت ایران تن در دادند. در خیبر درحالیکه پشت سرش 30 کیلومتر آب بود جزایر مجنون را تصرف کرد و انگشتش قطع شد که امکان دارو و بهداری وجود نداشت و برای اینکه عفونت نکند نمک را در آب می ریخت و انگشت قطع شده اش را در آب می گذاشت، تا هم عفونت نکند و هم خون ریزی تمام شود.

در عملیات بدر آقا مهدی باکری پشت بیسیم گفت: احمد بیا کنار دجله اینجا جای بسیار عالی است، اگر نیایی اینجا دیگر یکدیگر را نمی توانیم ببینیم، خود این شهید بزرگوار اینها را می گفت. (شهید باکری در دجله قطعه قطعه شد، بدنش و قایقش با آرپی جی منهدم شد و جسم مطهرش به اقیانوس هستی پیوست، از دجله به خلیج فارس وبعد به هستی).

شهید کاظمی همواره از دو شهید نام می برد و می گفت من دلم می خواهد کنار شهید خرازی باشم، باور کنید 19 دیماه روزی بود که عملیات کربلای 5 در سال 65 و در همین دیماه 65 بود که حسین خرازی شهید شد، همین چند روز بعدش دیدید احمد کاظمی روحش پرواز کرد در کنار شهید خرازی جای گرفت.

فقط زمان جنگ نبود، بعد از جنگ هم اکثر رزمندگان به خانه و زندگیشان باز گشتند، ولی این بزرگوار 7 سال به قرارگاه حمزه رفت، مسئول آرامش و امنیت آذربایجان غربی و کردستان شد. با آن نبوغ ذاتی اش امنیت را به کردستان بازگرداند، 7 سال بعد از جنگ به دور از خانه و فرزند و همسر. نه تنها آرامش و امنیت را در کردستان برقرار کرد، بلکه با مصوبه شورای عالی امنیت ملی ایران مقرها و مراکز ضد انقلاب حزب دمکرات و کومله را با پیشروی120 کیلومتر در خاک عراق منهدم کرد. بعد از قرارگاه حمزه همان سال ایشان فرمانده نیروی هوایی سپاه شد.

بیش از 200 فروند هواپیما و هلیکوپتر و انواع موشک های برد بلند را سامان داد در حادثه بم، درساعتهای اول، شهیدکاظمی به عنوان فرمانده نیروی هوایی تمام ناوگان خودش را برای نجات مردم بم بسیج کرد، خودش هم فرودگاه بم را آماده کرد، هر 13 دقیقه یک هواپیما و یک هلیکوپتر چه در شب و چه در روز پرواز می کرد30 هزار مجروح را با هواپیما و هلیکوپتر تخلیه کرد، 10 شبانه روز نخوابید.

این است روحیه مردم داری و مردم یاری سردار شما، که نه تنها در زمان جنگ بلکه در مصیبت های همچون زلزله به کمک مردم می شتابد. شهید کاظمی پنج ماه بود که فرمانده نیروی زمینی شده بود.

در آخرین ملاقاتش خدمت مقام معظم رهبری که سوم دیماه بود، از حضرت آقا خواهش کرده بود، آقا دعا کنید ما هم شهید شویم. حقیقتا یک حال و هوای دیگری داشت، خدا می داند، من که رفته بودم برای معرفی اش بعنوان فرمانده نیروی زمینی، پشت تریبون، من گفتم: سرتیپ احمد کاظمی از نظر من شهید زنده است، شروع کرد به گریه کردن، فیلمش را فکر می کنم پخش کرده اند، خودش پشت تریبون که آمد گفت: خدایا شهادت را نصیب من کن، حال و هوای دیگری داشت، دائم می گفت دلم برای حسین خرازی پر می کشد برای شهداء پر می کشد، می گفت تف به این دنیا، دنیا را رها کنید، دنیا را ول کنید، همه چیز را در آخرت پیدا کنید، رضای خدا را بر رضای مخلوق ارجحیت بدهید، واقعا این بزرگوار از دنیا بریده بود.