نوشته‌ها

#اطلاع_رسانی شبی با حاج احمد

به گزارش سایت شهید کاظمی مراسم گرامیداشت هفدهمین سالگرد شهادت فرمانده نیروی زمینی سپاه سردار سرلشکر پاسدار شهید حاج احمد کاظمی و شهدای عرفه با روایتگری یکی از رزمندگان دفاع مقدس دوشنبه ۱۹ دی ماه ۱۴۰۱، ساعت ۱۸ در گلستان شهدای اصفهان و در جوار مزار مقدس شهید برگزار می گردد.

 onclick=

در آستانه بزرگداشت سومین سالگرد شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و هفدهمین سالگرد شهادت سردار شهید حاج احمد کاظمی و شهدای عرفه، مراسم رونمایی از تصویر گرافیکی دو یار شهید با حضور فرزند شهید کاظمی و سردار محمد جعفر اسدی هم رزم شهید سلیمانی در دوران دفاع مقدس و جبهه مقاومت و فرمانده بازرسی قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء صلی الله علیه وآله وسلم در دانشگاه حضرت امیرالمومنین علیه السلام اصفهان برگزار شد.

این اثر گرافیکی به سفارش سایت شهید کاظمی با ایده پردازی و به روزرسانی یکی از تصاویر دفاع مقدس شهیدان سلیمانی و کاظمی صورت گرفته که با تکنیک نقاشی دیجیتال تولید شده است.

سردار سرلشکر پاسدار شهید احمد کاظمی

شهید احمد کاظمی، فرمانده‌ نیروی زمینی سپاه در سال ۱۳۳۷ در شهرستان نجف‌آباد به دنیا آمد. دوران کودکی و نوجوانی وی در کنار والدین و با تربیت آنان، عشق به اهل بیت (ع)، کار و تحصیل سپری شد.

دوران جوانی ایشان هم‌زمان بود با اوج مبارزات انقلابی ملت بزرگ ایران علیه رژیم فاسد و وابسته‌ پهلوی. در آن زمان، حاج احمد نیز همپای مردم در این مبارزات شرکت کرد و به حدی در این راه تلاش کرد که در اسفندماه سال ۱۳۵۶ مصادف با ایام محرم به همراه حدود ۵۰ نفر از مبارزان انقلابی شهر علم و تقوا (نجف‌آباد) توسط ساواک دستگیر و مدتی در زندان شهربانی به همراه سایر زندانیان مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت.

در اواخر همان سال با گسترش حرکت‌های مردمی در سراسر کشور، عده‌ای از زندانیان آزاد شدند که کاظمی نیز از جمله‌ این افراد بود.

پس از پیروزی انقلاب، با توجه به شور و اشتیاق وصف‌ناپذیرش به مبارزه با کفر و ظلم،به اتفاق یک گروه ۵۰۰ نفری به سرپرستی شهید محمد منتظری جهت فراگیری آموزش‌های چریکی و مقابله با اشغالگران قدس به صف مبارزین جبهه‌های جنوب لبنان پیوست و تا پایان سال ۱۳۵۸ در آن خطه ماند. وی پس از بازگشت به کشور رسما به عضویت سپاه پاسداران در آمد.

در بهار سال ۱۳۵۹ با تشدید مجدد بحران در مناطق غرب و شمال غرب توسط ایادی استکبار، بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) فرمان بسیج عمومی جهت مقابله با مزدوران شرق و غرب را صادر کرد و کاظمی همراه با سردار شهید غلامرضا صالحی در قالب یک گروه ۶۰ نفری در اواخر اردیبهشت‌ماه از نجف‌آباد عازم کرمانشاه و سپس سنندج شد. وی حدود هفت ماه با جدیت در عملیات‌های پاکسازی به مقابله با فتنه‌انگیزان پرداخت و در یکی از این عملیات‌ها در روستای «افراسیاب» در منطقه‌ دیواندره از ناحیه‌ پا مجروح و به شهر خود منتقل شد.

هنوز زخم‌هایش التیام نیافته بود که در اواسط آذرماه همراه با یک گروه ۵۰ نفری در جبهه‌های آبادان حضور یافت و فرماندهی یکی از مناطق عملیاتی به عهده‌اش سپرده شد که نقش مؤثری در این منطقه و سپس عملیات شکست حصر آبادان ایفا کرد.

از جمله فعالیت‌های برجسته حاج احمد در دوران دفاع مقدس می‌توان به تثبیت «تیپ ۸ نجف اشرف» اشاره کرد. وی با جمع‌کردن انسان‌های بزرگی پیرامون خود این تیپ را سازمان‌دهی کرد و در اثنای جنگ، استعداد آن را تا سطح لشکر ارتقا داد و آن را به یکی از مانوری‌ترین یگان‌های دفاع مقدس مبدل ساخت.

حاج احمد بخش عمده‌ای از تجهیزات و جنگ‌افزارهای مورد نیاز این لشکر خط‌ شکن را از غنایم به دست‌آمده از دشمن در نبردهای مختلف تأمین می‌کرد و طبق گفته‌ سردار سرلشکر دکتر رحیم صفوی فرمانده پیشین کل سپاه در مراسم گرامی‌داشت این شهید در نجف‌آباد، «بالندگی و حماسه‌آفرینی لشکر ۸ نجف اشرف را در عرصه‌ نبرد با صدامیان، باید مرهون هوش، تدبیر، شجاعت و قدرت فرماندهی وی( شهید کاظمی) دانست».

کاظمی یار صادق و راستین سرداران شهید باکری، زین‌الدین، خرازی، همت، بقایی و… بود و تمام وجود خود را وقف حضور در جبهه‌های نبرد کرده بود و بی‌شک یکی از برجسته‌ترین و مقتدرترین فرماندهان دفاع مقدس محسوب می‌شود .

وی در بیشتر عملیات‌ها و نبردهای مهم برای بیرون ‌راندن دشمن از خاک پاک میهن حضوری فعال و تأثیرگذار داشت و کم‌تر عملیاتی را می‌توان نام برد که نام حاج احمد در حماسه‌ آن ثبت نشده باشد.

این عزیز سفرکرده یکی از تاکتیکی‌ترین و خلاق‌ترین فرماندهان سپاه بود به صورتی که برنامه‌ریزان عملیات‌های مختلف با اتکای به هوش و توان اجرایی او، سخت‌ترین و پیچیده‌ترین طرح‌ها را برای نبرد با دشمن ارائه داده و بن‌بست‌ها را رفع می‌ساختند. به صورتی که نقش مؤثر و فرماندهی ایشان و هم‌رزمان شهیدش در عملیات‌های «بیت‌المقدس ۱، فتح‌المبین ۲، رمضان ۳، والفجر ۸، کربلای ۵ و …» بارها طعم تلخ شکست را بر کام صدام و لشکریانش ریخت. حاج احمد در طول جنگ هشت ساله بارها تا مرز شهادت پیش رفت و ۴۵ درصد جانبازی ایشان ره‌آورد دوران خون و حماسه است.

سردار احمد کاظمی پس از پایان جنگ تحمیلی در سال ۱۳۷۲ برای حفظ دستاوردهای انقلاب به فرماندهی «قرارگاه حمزه» در شمال‌غرب کشور منصوب شد و با توجه به شناخت قبلی به خوبی دریافته بود که ریشه تمامی ناامنی‌ها و مشکلات امنیتی این منطقه‌، وجود گروه‌های مسلحی است که پایگاه اصلی آن‌ها در عراق است و از حمایت شدید صدام برخوردارند، لذا با درایتی کم‌نظیر و با کم‌ترین درگیری، فعالیت‌های آن‌ها را از فاز نظامی به سطح سیاسی کشاند تا پس از این نیز این منطقه همانند سایر نقاط کشور از امنیت و آسایش برخودار شود.

حاج احمد پس از خدمت در قرارگاه حمزه در سال ۱۳۷۹ به سمت فرماندهی نیروی هوایی سپاه منصوب و در طول پنج سال خدمت خود در این نیرو، آن را از نظر سازمان، ساختار، سازمان‌دهی و سازمان موشکی تا حد بسیار زیادی ارتقا داد.

آخرین حکم مسئولیت کاظمی،فرماندهی نیروی زمینی سپاه بود که بیست‌ونهم مردادماه ۱۳۸۴ از سوی مقام معظم رهبری، فرماندهی کل قوا به ایشان تنفیض گردید. در مدت تصدی حاج احمد در این مقام، وی با بیش از ۱۰۰ سفر به تمامی یگان‌های نیروی زمینی سرکشی کرد و وضعیت آن‌ها را بررسی و در جهت تقویت یگان‌های صفی تلاش فراوانی به عمل آورد.

حاج احمد کاظمی فوق لیسانس جغرافیای سیاسی و دانشجوی دکتری دفاع ملی بود و به پاس سوابق باارزش،فرماندهی عالی و قدمت مدیریت بالا،از دست مقام معظم رهبری، سه مدال فتح دریافت کرده بود.

سردار شهید احمد کاظمی همیشه خود را از خیل عظیم کاروان شهدا جامانده می‌دانست و به شدت در فراق یاران شهیدش دلسوخته بود. او همواره با آه و سوز خاصی از آن‌ها یاد می‌کرد و در آخرین روزهای زندگی خویش به شدت از شهیدان باکری و خرازی یاد می‌کرد و از این که به شهادت نرسیده، اشک حسرت می‌ریخت.

وی شب قبل از شهادتش در جلسه‌ای با حزن و اندوه فراوان یاران سفر کرده خود را به خاطر آورده و گفته بود: “شهدا خیلی به گردن ما حق دارند، باید تلاش زیادی بکنیم” و همگان را به زنده نگاه داشتن یاد و خاطره‌ آن‌ها سفارش کرده بود.

فردای آن روز یعنی نوزدهم دی‌ماه ۱۳۸۴ (سالروز آغاز عملیات کربلای ۵) حاج احمد پس از سال‌ها انتظار به سوی رفیق اعلی مهاجرت کرد و در شهر مهدی باکری (ارومیه) اجر تلاش‌های بی‌وقفه خود را از خدای بزرگ گرفت. “و من یخرج من بیته مهاجرا الی‌الله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی‌الله”.

سردار سرتیپ پاسدار شهید سعید مهتدی جعفری

سعید مهتدی فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) در سال ۱۳۳۷ در بخش پیشوا از توابع شهرستان ورامین متولد شد و تحت تربیت خانواده‌ متدین و مذهبی رشد کرد. در طول مبارزات ملت غیور ایران به رهبری حضرت امام (ره) در جهت سرنگونی حکومت سرسپرده و دیکتاتور پهلوی و پس از به ثمررسیدن انقلاب، در دفاع از ارزش‌ها و آرمان‌های آن نقش به‌سزایی داشت. حضور آگاهانه و مخلصانه‌ این مجاهد خستگی‌ناپذیر و شجاع به مدت ۱۱۳ ماه در مناطق بحران‌زده غرب و شمال‌غرب و جبهه‌های جنگ حق علیه باطل (در غرب و جنوب کشور) و کسب افتخار جانبازی (۳۰ درصد) خود دلیلی بر این مدعاست.

مهتدی همچنین در مدت حضور خود در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با خدمت در مناصبی مانند مسئول اطلاعات و عملیات «لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص)»، مدیر طرح‌ریزی جامع عملیات ستاد مرکزی سپاه، مسئول عملیات قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع)، معاون عملیات نیروی زمینی سپاه و سرانجام فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) خدمات خالصانه‌ای را به نظام مقدس جمهوری اسلامی و ملت ایران عرضه داشته است.

سردار سرتیپ پاسدار شهید نبی‌الله شاه‌مرادی (سردار حنیف)

نبی‌الله شاه مرادی (حنیف)، معاون اطلاعات نیروی زمینی سپاه فرزند مرحوم حاج غلامعلی در سال ۱۳۴۱ در شهرستان «چادگان» اصفهان به دنیا آمد. دوران کودکی خود را در میان خانواده‌ای متدین و مذهبی پشت سر گذارد و تحصیل خود را در همان شهر طی کرد. از دوره‌ دبیرستان، یعنی سال ۱۳۵۶ هم‌زمان با شروع نهضت انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) به همراه چندتن از برادران و دوستانش در مسیر ظلم‌ستیزی و عدالت‌طلبی قرار گرفت و حدود یک‌ سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با شرکت در تظاهرات شهر اصفهان، چاپ و تکثیر اعلامیه‌ها و نوارهای سخنرانی حضرت امام (ره)، شعارنویسی و … ارادت خالصانه‌ خود را به آن رهبر عظیم‌الشأن نشان داد و در مسیر مبارزه، چندین‌بار مورد تهدید و تعرض مخالفین انقلاب قرار گرفت؛ اما هم‌چنان استوار و باصلابت به راه خویش ادامه داد.

در سال ۱۳۵۷ و هم‌زمان با پیروزی انقلاب اسلامی، همراه با تنی چند از دوستانش که تعدادی از آن‌ها در جریان جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند، هسته مرکزی کمیته‌های مردمی دفاع از انقلاب را تشکیل داد و جهت دفاع از نهال نوپای انقلاب، سر از پای نمی‌شناخت و شبانه‌روز فعالیت می‌کرد و هم‌زمان به تحصیل علم ادامه داد تا این‌که پس از کسب مدرک دیپلم در سال ۱۳۵۸، جهت دفاع و حفاظت از ارزش‌های انقلاب اسلامی و پاسداری از خون شهدا به عضویت سپاه پاسداران درآمد و لباس سبز پاسداری به تن کرد و در هسته‌ اولیه سپاه پاسداران فریدن (شامل شهرهای فریدن، فریدونشهر و چادگان) به همراه تنی چند از بهترین جوانان این شهرستان مشغول به خدمت شد.

شاه‌مرادی جزو آن‌دسته از افرادی بود که با آغاز بحران در کردستان و با لبیک به ندای پیر جماران برای مقابله به ضدانقلابیون رهسپار آن منطقه شد. هنوز ضدانقلاب‌ در کردستان کاملاً سرکوب نشده بود که در شهریورماه ۱۳۵۹ با تجاوز لشکریان صدام به مرزهای کشورمان، با کوله‌باری از تجربه عازم جبهه‌های جنگ با متجاوزین بعثی در جنوب و سپس غرب شد و طی سال‌های دفاع مقدس فعالانه از کیان اسلامی دفاع کرد و پس از آن در قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) مشغول خدمت شد. مدت ۱۴۰ ماه حضور در جبهه و مناطق بحرانی غرب و شمال‌غرب نشان از همت والای وی دارد.

طی حضور در قرارگاه حمزه(ع)، سردار حنیف بارها به مأموریت‌های خطیر اعزام و مشارکت وی در صحنه‌های مختلف موجب شد تا رئیس جمهوری عراق ( طالبانی) و مسعود بارزانی از رهبران کردستان عراق و حکیم رییس مجلس اعلای عراق با ارسال پیام‌های تسلیت، سوگوار شهادت سرداران رشید اسلام کاظمی و حنیف باشند.

سردار حنیف چندین‌بار تا مرز شهادت پیش رفت و در سال ۱۳۷۹ به تهران منتقل شد و طی پنج‌سال در قرارگاه نصر، نیروی هوایی سپاه و در نهایت اطلاعات نیروی زمینی سپاه مشغول خدمت شد و در این مدت نیز موفق به اخذ مدرک کارشناسی علوم سیاسی شد.

بدون شک نیمی از فعالیت‌های این سردار شهید، خارج از وظایف اداری او و در جهت رفع محرومیت منطقه‌ فریدن و چادگان و مشکل‌گشایی و تسکین آلام مردم دردمند بود. او در این رابطه یک لحظه آرامش نداشت و بسیاری از مردم، یاد و خاطره‌ او در حل مشکلات خود را از یاد نخواهد برد. فداکاری، مردم‌داری‌، شجاعت و مدیریت وی نقل محافل و مجالس شهر چادگان بوده و خواهد بود و تلاش شبانه‌روزی او در جهت تأسیس فرمانداری چادگان هیچ‌گاه از یاد مردم قدرشناس آن منطقه‌ محروم نخواهد رفت.

عشق آتشین وی به امام حسین (ع) کم‌نظیر بود. همگان سردار حنیف را با پای برهنه و سینه‌زنان در روز عاشورا به خاطر دارند. اعتقاد وی به عزاداری با معرفت و سازنده که معرف شخصیت حقیقی سیدالشهدا(ع) باشد، زبانزد خاص و عام بود.

شخصیت خوساخته، فرهنگی، علمی و مهربانی زایدالوصف همراه با شجاعت، جوانمردی، دین‌داری و مردم‌داری از او فردی بی‌نظیر در کل شهرستان‌های فریدن و چادگان ساخته بود و به همین سبب تمام مردم او را از عمق جان دوست داشتند و سردار حنیف را پشت و پناه خود در تمام مصائب و مشکلات می‌دانستند.

فریدن، اینک حماسه‌ حنیف را نیز به تاریخ خود افزوده است. جلوه‌هایی از ارتباط عاشقانه‌ او با مردم در روز تشییع جنازه باشکوه وی تجلی یافت. علی‌رغم هوای بسیار سرد و بارش برف، هزاران تن از مردم شهر چادگان و شهرها و روستاهای اطراف و ده‌ها تن از یاران و دوستانش که از اقصی نقاط کشور، گرد شمع سوخته‌ وجودش، پروانه‌وار جمع شده بودند، تشییع جنازه بی‌نظیر و باسوز و گدازی برپا کردند.

چهره‌ی داغدار تمام مردم چادگان و تمام کسانی که حتا یک برخورد کوتاه با آن شهید عزیز داشتند، بسیار خاطره‌انگیز است که فقط اندکی از آن توسط ده‌ها دوربین قابل ثبت و ضبط بوده است.

او که یک سرآسوده بر بالین ننهاده بود، اکنون در قطعه‌ سرداران گلستان شهدای اصفهان در کنار هم‌رزمانش آرمیده است. روح بلند او به آسمان‌ها پر کشید تا در کنار پدر مرحومش و برادر شهیدش حجت‌الله و ده‌ها تن از شهدای هم‌رزمش از عرش بر فرش نظاره‌گر باشد.

سردار سرتیپ پاسدار شهید غلامرضا یزدانی

شهید غلامرضا یزدانی، فرمانده توپخانه‌ نیروی زمینی سپاه در سال ۱۳۴۰ در شهرستان نجف‌آباد متولد شد. وی از همان اوان نوجوانی به صف مجاهدان مبارازان انقلاب پیوست و به سهم خود در راستای پیروزی انقلاب از هیچ تلاشی فرودگذار نبود. تلاش‌های بی‌وقفه و خستگی‌ناپذیر این شهید در راه اسلام و دفاع از میهن پس از پیروزی انقلاب نیز با عضویت در سپاه و مقابله با تهدیدات داخلی و خارجی دشمنان ادامه یافت. ۶۰ماه حضور شجاعانه در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل از او چهره‌ای درخشان در تاریخ حماسه و دفاع ترسیم کرد.

یزدانی با مدرک فوق‌لیسانس مدیریت امور دفاعی در مدت خدمت خود در مسئولیت‌های فرماندهی توپخانه‌ قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع)، لشکر حضرت رسول (ص)، قرارگاه نصر، ظفر و سپاه یازدهم، فرماندهی تیپ ۴۰ رسالت و فرماندهی دانشکده‌ علوم و فنون توپخانه‌ نیروی زمینی و در نهایت در فرماندهی توپخانه نیروی زمینی سپاه مشغول خدمت بود و به سبب سوابق باارزش و درخشان فرماندهی و مدیریت خود موفق به دریافت سه مدال فتح از دستان مبارک مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای شده بود.

سردار سرتیپ پاسدار شهید سعید سلیمانی

شهید سعید سلیمانی، معاون عملیات نیروی زمینی سپاه در سال ۱۳۳۸ در شهر تهران و در خانواده‌ای متدین و مذهبی متولد شد.

در روز بیست‌وپنجم خردادماه ۱۳۵۹ به عضویت رسمی سپاه درآمد و با آغاز تجاوز ارتش عراق به جبهه‌های جنگ حق علیه باطل شتافت و همراه با لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) خدمت خود را آغاز کرد.

فرماندهی گروهان، مسئولیت طرح، عملیات و اطلاعات و جانشین فرماندهی از جمله مناصب وی در لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) در طول جنگ بود.

سلیمانی از جمله‌ فرماندهان مخلص، بسیجی، شجاع و با شهامت دوران دفاع مقدس بود که در مدت ۹۰ ماه حضور در میادین نبرد مأموریت‌های محوله را با جدیت، پشتکار، تعهد و دلسوزی انجام می‌داد.

با اتمام جنگ، در ابتدا به سمت معاونت عملیات قرارگاه ثارالله تهران و سپس معاون عملیات نیروی زمینی سپاه منصوب شد.

سردار سرتیپ پاسدار شهید عباس کروندی مجرد

شهید عباس کروندی، فرمانده‌ «پایگاه هوایی قدر» و خلبان یکم پرواز در سال ۱۳۳۷ در شهر قم به دنیا آمد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با شکل‌گیری و تأسیس سپاه به جرگه‌ پاسداران حریم ولایت و انقلاب پیوست. با وقوع جنگ تحمیلی عازم مناطق عملیاتی شد و مدت زیادی را در کنار دیگر همسنگرانش در مقابل متجاوزین جنگید. کروندی پس از طی دوره‌های چتربازی، دافوس و خلبانی،‌ به عنوان استاد خلبان هواپیماهای «فالکون» و «آنتونوف» در نیروی هوایی سپاه انجام وظیفه می‌کرد.

از روحیه‌ بسیجی و اخلاص بالایی برخوردار بود و هرگز از کار، تلاش و فعالیت شبانه‌روزی خسته نمی‌شد. پشتکار، مدیریت و مسئولیت‌پذیری عامل موفقیت وی در مأموریت‌های محوله بود.

از سوابق مسئولیتی شهید عباس کروندی می‌توان به جانشینی مدیریت آموزش‌های خلبانی، مدیر آموزش خلبانی، معاونت آموزش، مدیر مستقل ایمنی پرواز نیروی هوایی سپاه و در نهایت فرماندهی پایگاه قدر اشاره کرد.

سردار سرتیپ پاسدار شهید صفدر رشادی

صفدر رشادی، معاون طرح، برنامه‌، بودجه مالی نیروی زمینی سپاه در سال ۱۳۴۰ در شهرستان ساوه متولد شد.

وی در روز بیست‌وهفتم شهریورماه ۱۳۵۸ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و با شروع جنگ تحمیلی به جبهه‌های جنگ حق علیه باطل شتافت و بیش از چهارسال از عمر خود را در مناطق جنگی سپری کرد.

رشادی با مدرک تحصیلی فوق‌لیسانس مدیریت دفاعی، در طول خدمت خود در بسیاری از مشاغل و مسئولیت‌های صفی و ستادی سپاه، کارآمدی و توانایی مدیریتی بالایی از خود نشان داد.

جانشینی «قرارگاه صاعقه‌» نیروی هوایی، رئیس «تیپ ۷ » موشکی نیروی هوایی، معاون هماهنگ‌کننده قرارگاه موشکی نیروی هوایی و در نهایت معاون طرح و برنامه و بودجه و مالی نیروی زمینی سپاه، سابقه‌ درخشان و روشن مدیریتی این سردار شهید است.

تعهد، پشتکار و جدیت در انجام وظایف محوله، عملکرد بسیار موفق در مسئولیت‌های محوله،ساده‌زیستی در زندگی‌ فردی و خدمتی از جلوه‌های روشن حیات مخلصانه‌ی شهید رشادی است.

سردار سرتیپ دوم پاسدار شهید احمد الهامی‌نژاد

احمد الهامی‌نژاد فرمانده‌ دانشکده پروازی نیروی هوایی سپاه و کمک خلبان در سال ۱۳۴۱ در شهرستان سبزوار به دنیا آمد. وی در سال ۱۳۶۰ وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل حضوری فعال داشت. پس از پایان جنگ و پس از طی دوره‌های تخصصی،آموزش زبان انگلیسی، مربی‌گری و پرواز خلبانی، به آموزش خلبانان سپاه پرداخت.

الهامی‌نژاد در طول خدمت خود در نیروی هوایی سپاه در مناصبی همچون مدیریت هواپیمایی،معاونت نیروی هوایی،مسئولیت عملیات پایگاه قدر نیروی هوایی،مدیریت خدمات پرواز قرارگاه قائم نیروی هوایی، مدیریت آموزش خلبانی، معاونت آموزش نیروی هوایی و در نهایت جانشینی معاونت آموزش نیروی هوایی سپاه انجام وظیفه کرد.

جدیت،پشتکار،تعهد،دل‌سوزی، ویژگی‌های مثبت اخلاقی و مسئولیت‌پذیری از خصوصیات این شهید بزرگوار بود که موجب شد وی در سال ۱۳۸۴ به عنوان فرمانده‌ نمونه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برگزیده شود.

سردارسرتیپ دوم پاسدار شهید حمید آذین‌پور

حمید آذین‌پور فرزند علی، مشاور و رئیس‌ دفتر فرماندهی نیروی زمینی سپاه در سال ۱۳۴۲ در محمودآباد شاهین‌دژ استان آذربایجان‌غربی متولد شد. آذین‌پور هم‌زمان با اوج‌گیری مبارزات انقلابی مردم به رهبری حضرت امام، همگام با سایر همشهریانش پا به عرصه‌ جهاد و مبارزه نهاد و به سهم خود از هیچ کوششی در این راه دریغ نورزید.

پس از به ثمر نشسن انقلاب اسلامی در ایران، آذین‌پور به خیل نیروهای جهادگر پیوست و در فعالیت‌های مردمی مشارکتی خودجوش داشت و در اواخر سال ۱۳۶۲ به عضویت رسمی سپاه پاسداران درآمد و با جدیت و درایت کم‌نظیر به خدمت در این نهاد مقدس مشغول شد.

وی بخش زیادی از سال‌های دفاع‌مقدس را در جبهه‌های جنگ گذراند و در تیرماه سال ۱۳۶۶، زمانی‌که در منطقه سردشت حضور داشت حادثه‌ وحشتناک بمباران شیمیایی این شهر توسط متجاوزین بعث عراق به وقوع پیوست و بیش از ۸۰۰۰ نفر از مردم این خطه‌ مظلوم مصدوم شدند. آذین‌پور با از خودگذشتگی فراوان به سرعت به کمک مصدومین و انتقال آنان به مناطق امن می‌شتابد و در این حین یکی از مجروحان تقاضای ماسک وی را می‌کند که این بزرگوار با ایثار تمام ماسک را به وی داده و خود بر اثر استنشاق گازهای سمی به مقام والای جانباز شیمیایی (۲۶ درصد) نائل می‌آید.

آذین‌پور دارای مدرک کارشناسی ارشد مدیریت دفاعی با رتبه ممتاز و معدل ۴۶/۱۹ بود و در طول خدمت صادقانه‌اش در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پست‌های مسئول واحد نیروی انسانی و فرماندهی گردان سیدالشهدا(ع) سپاه سردشت، مسئول مدیریت مردمیاری قرارگاه حمزه(ع)، جانشین معاونت نیروی سپاه دوازدهم، مسئول دفتر و مشاور فرماندهی قرارگاه حمزه (ع)، مدیر تجزیه و تحلیل و ارزشیابی بازرسی ستاد کل نیروهای مسلح و در نهایت مشاور و رئیس دفتر فرماندهی نیروی زمینی سپاه انجام وظیفه کرده است.

تدین و تقوا، ایثار، بزرگ‌ منشی و اخلاص، ادب و معرفت، نظم و انضباط، جدیت، رعایت حق‌الناس و … از فضائل و ویژگی‌های اخلاقی این شهید است که زبان‌زد هم‌رزمان، دوستان و آشنایان است.

آذین‌پور در سال ۱۳۶۷ ازدواج کرد که ثمره آن، دو فرزند است. وی در قسمتی از نامه حکیمانه‌ خود به پسرش می‌نویسد:

“پسرم رازی را با تو در میان می‌گذارم که اگر آن را در درون خود بپرورانی، جواب چراهای خود را پیدا می‌کنی. در یک کلام،علی (ع) و فاطمه (س) رمز همه‌ کارها هستند و توفیق در راه پیوستن به سلسله طیبه امامت و ولایت از الطاف خفیه الهی است. اگر یافتی و راه رفتی با آن‌ها، در دنیا با عزت و آخرت با سعادت‌خواهی بود و گرنه خدا می‌داند. پس علی (ع) را بشناس، فاطمه (س) را بشناس، فرزند آن دو را پیدا کن و در زندگی آن‌ها و ائمه اطهار (ع) دقت کن و بعد از عمر شریف آن‌ها، وجود نازنین حضرت بقیه‌الله‌الاعظم (عج) را جویا باش و از آن طریق ولایت را پیدا کن و خود را بیمه کن و آن‌گاه چه شیرین در شب ظلمانی‌ای که سراسر دنیا را تاریکی فراگرفته با مشعل فروزان ولایت به سوی تکامل راه درست را خواهی پیمود و …”

همچنین در تاریخ ۸۳/۱۱/۴ در قسمتی از نامه خود به دختر کوچکش می‌نویسد: “فرزندم بکوش تا صاحب خرد شوی،اگر بخواهی به سعادت دست پیدا کنی باید همواره خود را برای رویارویی با مشکلات راه آماده کنی و… .

ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست

عاشقی شیوه‌ رندان بلاکش باشد.

خرمشهر؛ شهری که پس از ۵۷۸ روز تصرف توسط نیرو‌های عراقی، در سوم خرداد ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات بیت المقدس که بزرگترین عملیات نیرو‌های مسلح در جنگ ایران و عراق محسوب می‌شود، آزاد شد. «بازپس‌گیری» خرمشهر از این جهت ارزش تاریخی دارد که مبدا ظهور ستارگان بوده و درخشش بسیاری از فرماندهان بزرگ دفاع مقدس از سوم خرداد و آزادسازی خرمشهر بوده است.

هر نقطه روشنی یک آغازی دارد. آغازی که تاریکی را کنار زد و به نقطه تحول تبدیل شد. دفاع مقدس نیز چنین است. اگر دفاع مقدس را یک کل در نظر بگیریم، درخواهیم یافت مساله دفاع مقدس یک مفهوم منسجم و یک فهم یکپارچه دارد که در دو واژه «ایثار» و «تعقل» قابل تفسیر است. با این حال همین مفهوم کل و یکپارچه قله‌هایی دارد که نگریستن به آن می‌تواند افق دقیقی به دفاع مقدس دهد. «بازپس‌گیری» خرمشهر به عنوان اولین قله جاویدان دفاع مقدس محل تقسیم تاریخ به پیش و پس از خود تبدیل شد. حتی کسانی که امروز و پس از سه دهه از آزادسازی خرمشهر به مساله دفاع مقدس می‌نگرند برای تاختن به آن به خرمشهر نگاه می‌کنند و مدعی هستند وضعیت پیروزی‌های ایران در این ایام فرصت تحولات سیاسی شگرفی ایجاد کرد. به عبارت دیگر خرمشهر مبدا تقسیم تاریخ ایثار و تعقل بود.

تاریخ گواه این ادعاست که پیش از خرمشهر، عملیات‌های بزرگی، چون شکستن حصر آبادان، فتح المبین و طریق القدس به عنوان سه عملیات اثرگذار دستاورد‌های شگرفی داشت. در عملیات فتح‌المبین برای اولین بار اسطوره‌ای به نام شهید ناهیدی پس از غنیمت چند ارابه توپخانه دشمن بعثی بلافاصله آن‌ها را علیه ارتش صدام به کار می‌گیرد و حماسه‌ساز می‌شود.

فتح توپخانه صدام توسط محسن وزوایی، پیروزی‌های درخشان احمد متوسلیان و قاسم سلیمانی، تغییر شگرفی در معادلات جنگی گذاشت؛ اما هیچ کدام به جایگاه خرمشهر نزدیک هم نمی‌شوند. عملیات خرمشهر از این جهت ارزش تاریخی دارد که مبدا ظهور ستارگان است. ستارگانی که در عملیات فتح‌المبین و طریق‌القدس با رشادت‌های فراوان سلسله مراتب فرماندهی را از یک نیروی تکاور تا فرمانده یک تیپ عملیاتی ظرف چند ماه طی کردند و در قامت شجاع‌ترین ژنرال‌های جنگی در برابر کارکشته‌ترین ژنرال‌های صدام قرار گرفتند و معادلات نظامی بلوک غرب را تغییر دادند. در این عملیات برای اولین بار یگان‌های عمل کننده سپاه در قالب واحد‌های رزمی مستقل طرح عملیات مجزای خود را طراحی کردند و تحویل قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیا دادند. از سوی دیگر با آغاز نبرد و استقرار افرادی، چون احمد کاظمی، قاسم سلیمانی، احمد متوسلیان، حسن درویشی، حسین خرازی دهکردی، علی هاشمی، عبدالرضا موسوی، محمدنبی رودکی، حسن طهرانی مقدم، محمدتقی خادم‌الشریعه، علی فضلی، حسن شفیع‌زاده، مرتضی قربانی، احمد غلامپور، فتح ا… جعفری، عزیز جعفری، حسن باقری، سرهنگ مسعود منفرد نیاکی، یعقوب علیاری، امین شریعتی و همت در محور‌های عملیاتی شاهد ظهور تحول‌آفرین مردانی بودیم که تمام برآورد‌های نظامی و جنگی جهان را تغییر دادند. صدای معروف بی‌سیم احمد کاظمی هنوز در فتح خرمشهر طنین‌انداز است. بیش از ۱۹ هزار اسیر و ۱۶ هزار کشته بخشی از تلفات ارتش صدام در این عملیات فاتحانه بود. خرمشهر از هر لحاظ یک شگفتی بود. کمتر از یک سال از رفتن بنی‌صدر و جریان منافقین و بمبگذاری‌های داخل شهر می‌گذشت که خبر فتح خرمشهر منتشر شد. پیروزی‌های سلسله‌وار ارتش و سپاه شور و هیجانی عجیب به وجود آورد. خرمشهر مبدا تحولات عظیم بود. نقطه‌ای که در آن می‌توان مردانی را پیدا کرد که یکباره اسمشان بر سر زبان‌ها افتاد و به فاتحان همیشه پیروز جبهه مقاومت تبدیل شدند.

حاج قاسم؛ از مقابله تا فرماندهی لشکر ۵ عراق

این نام برای ما آشناست. فرمانده فاتح حلب و موصل، تکریت و بیجی، طلاییه و شلمچه، خرمشهر تا قنیطره؛ پاسداری که از واحد آموزش سپاه کرمان برای مقابله با ارتش صدام به خوزستان اعزام شد و با رشادت فراوان و پس از شهادت فرمانده نیرو‌های اعزامی به عنوان مسوول نیرو‌های کرمانی جبهه در خوزستان ماند تا فاتح همیشه پیروز جبهه مقاومت شود. اوج درخشش قاسم سلیمانی در فتح‌المبین بود.

با این حال قدرت تیپ ۴۱ ثارا… که بعد‌ها به لشکر ثارا… تبدیل شد در عملیات خرمشهر مشخص شد. قاسم سلیمانی با فرماندهی و ایستادگی مثال‌زدنی‌اش در خرمشهر، نه‌تن‌ها نشان داد انتخاب مناسبی برای فرماندهی یگان کرمان بود بلکه ورود دقیق و به دست آوردن مناطق طراحی‌شده از او یک اسطوره نظامی ساخت. اسطوره‌ای که به تعبیر فرماندهان جنگ، قاسم سلیمانی در خرمشهر حاج قاسم شد.

در آن عملیات سردار احمد غلامپور از فرماندهان ارشد سپاه نقل می‌کند: «سال‌ها بعد و پس از جنگ، در جلسه‌ای حاج قاسم را دیدم، او به من رو کرد و گفت: یادت هست در عملیات بیت‌المقدس، لشکر ۵ ارتش بعثی چطور در مقابل تیپ ما ایستاده بود و می‌جنگید؟ چند روز قبل در عراق، فرمانده همان لشکر ۵، دو زانو مقابل ما نشست و منتظر کسب تکلیف بود. خدایا بزرگیت را شکر».

اسماعیل قاآنی؛ فرمانده اسماعیل

اسماعیل قاآنی، پاسدار کادر آموزشی سپاه خراسان که در کنار دو فرمانده این خطه در یک کلاس و دوره آموزشی حاضر شدند. حضور اسماعیل قاآنی و شهیدان چراغی و خادم‌الشریعه موجب شد تا این سه چهره اولین یگان عملیاتی را در خراسان تاسیس کنند و نام تیپ ۲۱ امام رضا را بر آن قرار دهند.

تاسیس یگان عملیاتی تیپ ۲۱ امام رضا در حالی است که فرمانده آن یعنی شهید محمدتقی خادم‌الشریعه تنها ۴ روز مانده به فتح خرمشهر در مسیر آزادی این شهر به شهادت رسید.

پس از شهادت خادم الشریعه، فرماندهی بر دوش حاج اسماعیل واگذار شد. بیراه نیست بگوییم درخشش اسماعیل قاآنی در عملیات آزادسازی خرمشهر او را به یک چهره جذاب اطلاعاتی و عملیاتی تبدیل نمود. تسلط او بر اصول آموزشی و اطلاعاتی زیرساخت اولیه فتوحات بعدی این فرمانده محور مقاومت شد. فرمانده اسماعیل در پیروزی‌های بعدی تیپ ۲۱ امام رضا نقش اساسی داشت و از اولین فرماندهان سپاه بود که در جلوترین محور عملیاتی قرار داشت.
خاطرات زیادی از حضور میدانی سردار اسماعیل قاآنی وجود دارد. وی یک سوال معروف از نیرو‌های اطلاعاتی تحت امرش کرد: «آیا وقتی رفتی دستت به خاکریز دشمن خورده و برگشتی یا نه؟» همین نگاه موجب شد تا اسماعیل قاآنی یکی از دقیق‌ترین واحد‌های اطلاعات رزمی را در تیپ ۲۱ امام رضا (ع) سامان دهد.

احمد کاظمی؛ فرماندهی به مثابه یک لشکر

احمد کاظمی مصداق تمام این ضرب‌المثل است: «سیاهی‌لشکر نیاید به کار، یکی مرد جنگی به از صد هزار» یک تنه یک لشکر بود. شهروند نجف آبادی که به تنهایی برای یک شهر یک لشکر تاسیس نمود و فرمانده رشادت مردان این شهر شد.

احمد کاظمی اولین کسی است که طبق اسناد وارد خرمشهر شد و پشت بی‌سیم آن جملات معروف را به کار گرفت.‌ای کاش متن قادر به بیان صدای مخلصانه احمد کاظمی بود. کاظمی متولد ۱۳۳۸ و از انقلابیون نجف‌آباد پیش از پیروزی نهضت امام خمینی بود.

کاظمی قبل از فرماندهی تیپ سرافراز نجف، دو سال فرمانده جبهه فیاضیه آبادان بود. از درخشانی کارنامه احمد کاظمی رشادت و فرمانده‌ای بی‌نظیر در این ستاره تاریخ معاصر است. او به همراه ۵۰۰ تن به آبادان رفت و اولین هسته عملیاتی سپاه نجف‌آباد را در آبادان تاسیس نمود. بعد‌ها این هسته رزمندگان با رشادت‌های فراوان و غنیمت صد‌ها ارابه توپ، تانک و نفربر ارتش صدام یکی از قوی‌ترین لشکر‌های زرهی ایران را تشکیل دادند. مهم‌ترین ویژگی احمد کاظمی در کنار اخلاص و رشادت فراوان، نظم و اجرای اصول منظم بود به طوری که لشکر نجف‌آباد، منظم‌ترین لشکر عمل‌کننده در طول دفاع مقدس لقب گرفت.

احمد متوسلیان؛ جبروت یدا…

حاج احمد، این تنها خطابه‌ای بود که می‌توانست وصف دقیقی از یک جوان ۲۹ ساله در فتح خرمشهر باشد. تصویر معروف حاج احمد با آن پای مجروح هنوز یکی از بهترین تصاویر به جا مانده از آرشیو دفاع مقدس است.
احمد متوسلیان متولد ۱۳۳۲ و از فعالان انقلابی نهضت امام خمینی قبل از پیروزی بود. او پس از پیروزی و با فراخوان امام به کردستان رفت و با دلاورمردانی، چون همت و بروجردی آشنا شد. با ورود صدام به خوزستان با فراخوان فرماندهی سپاه به جنوب رفت و اولین فرمانده نیرو‌های اعزامی تهران شد.

جبروت و شوکت احمد متوسلیان آن چنان بی‌رقیب بود که یک‌تنه تمام سپاه منطقه تهران در برابر او تعظیم می‌نمود. ایستادگی و کاریزمای احمد متوسلیان در نبرد فتح المبین عملا تیپ محمد رسول‌ا… را تاسیس کرد و با ورود این تیپ به عملیات بیت‌المقدس پیروزی‌های پیاپی، حاج احمد گزینه فرماندهی سپاه اعزامی برای نبرد با ارتش صهیونیستی شد. قدرت فرماندهی و تسلط بر قلوب آنچنان شخصیتی از احمد متوسلیان ساخته بود که وی پس از یک نبرد نفسگیر در جنوب ایران عازم دمشق شد تا یدا… وعده داده‌شده خدا در نبرد با رژیم صهیونیستی باشد.

حسین خرازی؛ خط شیر

حسین خرازی را باید جسورترین فرمانده دفاع مقدس دانست. حضور او در غائله گنبد و ترکمن صحرا نشان از جسارت عجیب یک پاسدار بود. در حالی حسین خرازی به گنبد عازم شد که از باب بعد مسافت و مشکلات موجود در دفاع شهری اصفهان، محل خدمت خرازی فاصله فراوانی با ماجرای گنبد داشت.

تجربه خرازی در غائله گنبد و ماجرا‌های دفاع شهری اصفهان، وی را واداشت تا با حضور در کردستان اولین گردان ضربت واکنش سریع را در این منطقه برای مقابله با گروه‌های ضدانقلاب تاسیس نماید. خرازی در عملیات فتح‌المبین در قامت یکی از سه فرمانده ارشد میدانی سپاه آنچنان درخشید که فرمانده دلاورمردان اصفهانی شد.

شهری که ده‌ها فرمانده بزرگ در ستاد فرماندهی سپاه داشت، اما جسارت حسین خرازی موجب شد تا وی از سوی فرمانده وقت سپاه به عنوان فرمانده یگان عملیاتی نیرو‌های اصفهانی منصوب شود.

خرازی متولد ۱۳۳۶ است و در زمان فتح خرمشهر تنها ۲۵ سال داشت. خرازی پیش از فرماندهی تیپ امام حسین، فرمانده یکی از مهم‌ترین خطوط دفاعی رزمندگان در برابر ارتش صدام بود. خط پدافندی دارخوین با موقعیت استراتژیک در طول ۹ ماه فرماندهی حسین خرازی به جایگاهی رسید که به «خط‌شیر» معروف شد و ارتش صدام می‌دانست توان عبور از این محور برای یگان‌های عمل‌کننده بعثی وجود ندارد.

حسن باقری؛ اسطوره‌ای تکرار نشدنی

حسن باقری، روزنامه‌نگاری که برای عکاسی و انعکاس اخبار جنگ به خوزستان رفت و با ماندن در خوزستان به یکی از اسطوره‌ترین افراد نبوغ جنگی تبدیل شد. غلامحسین افشردی معروف به حسن باقری، پایه‌گذار و موسس واحد‌های اطلاعات – عملیات در نبرد خرمشهر یکی از طراحان اصلی و فرمانده قرارگاه نصر بود. اشراف بالای حسن باقری به میدان موجب شد تا بسیاری از فرماندهان دفاع مقدس از او با عنوان «طراح اصلی عملیات فتح خرمشهر» یاد کنند.
سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی از نقش بی‌بدیل حسن باقری در عملیات بیت‌المقدس این چنین یاد می‌کند: وی خرمشهر، شب عملیات خرمشهر، من یکی‌یکی نگاه کردم، وقتی ما در مرحله دوم گیر کردیم، خب بیست و خرده‌ای روز طول کشید عملیا ت خرمشهر تا فتحش.

مرحله دومی که طراحی شد همه بریده بودند. یک جلسه‌ای گرفته بودیم در قرارگاه فتح. نظر همه فرماندهان این بود که ما عملیات را باید متوقف بکنیم و بازسازی بکنیم. حسن (باقری) بلند شد. رو کرد به فرماندهان با آن زبان بُرانش گفت «کجا برویم؟ ما به این مردم ۲۰ روزه داریم قول می‌دهیم خرمشهر محاصره هست، ما روی داریم برگردیم؟
با این صحبت‌های حسن، همه سرشان را زیر انداختند. بعد گفت:ما تا خرمشهر را آزاد نکنیم نمی‌رویم از اینجا. همه آن تصمیم عوض شد.

همه حرف‌هایی که جمع‌بندی نظرات تمام فرماندهان درگیر بود عوض شد. فردای بعدش خرمشهر آزاد شد؛ و من مطمئنم اگر حسن نبود در آن صحنه ما در آن مقطع قطعاً خرمشهر را آزاد نمی‌کردیم.»

حسن طهرانی مقدم پدر موشکی

تاسیس ایده توپخانه به قبل از عملیات فتح‌المبین برمی‌گردد. زمانی که طهرانی‌مقدم فرمانده چند قبضه خمپاره بود و آن‌ها را هماهنگ علیه ارتش بعثی به کار گرفت. پیروزی رزمندگان در فتح‌المبین موجب شد تا حسن طهرانی‌مقدم با غنیمت‌های به دست آمده اولیه واحد توپخانه سپاه را تشکیل دهد. هماهنگی آتش و تطبیق قدرت توپخانه در قرارگاه‌ها به رمز پیروزی رزمندگان در خرمشهر تبدیل شد. حسن طهرانی مقدم فرماندهان را مجاب کرد تا یگان‌های سپاه را در قالب یگان‌های منسجمِ رزمی طراحی کنند. پیشتر واحد‌های فرماندهی معتقد بودند سپاه می‌بایست سبک باشد و توپخانه سپاه را سنگین می‌کند. مقدم با ایده توپخانه در سپاه، اولین یگان موشکی را کمتر از یک سال از فتح خرمشهر تاسیس کرد و حالا مشت کشور برای دفاع از مظلومان پر است. پرکردن مشت همان شعاری بود که حسن مقدم با تاسیس توپخانه و اجرای آتش در خرمشهر عملی ساخت.

علی فضلی؛ مخلص بی‌ادعا

فضلی یکی از جوان‌ترین فرماندهان دفاع مقدس است. او با فرماندهی تیپ ۲۳ المهدی وارد نبرد خرمشهر شد و بعد‌ها به فرماندهی تیپ سیدالشهدا منصوب شد. علی فضلی با قلبی عاطفی و سلحشوری ویژه میان فرماندهان دفاع مقدس مشهور است. فضلی یکی از رکورددارترین فرماندهان حاضر در دفاع مقدس است.

او در هشت سال دفاع مقدس تنها ۵۰ روز به عقب آمد و به خانواده سر زد. مجروحیت پانزده‌باره سردار سرتیپ پاسدار علی فضلی، عملا او را به یکی از شهدای زنده عصر تبدیل ساخته است. چهره ماندگار نیرو‌های مسلح در عملیات فتح خرمشهر یکی از ماندگارترین نبرد‌های تاریخ دفاع مقدس را ثبت کرد. حضرت آیت‌ا… خامنه‌ای در وصف این سردار مخلص می‌فرمایند: «همین سردار «علی فضلی»؛ همین سردار «ناصح»؛ همین جوانان مؤمن و همین نورانی‌هایی که نورانیت آن‌ها می‌تواند دل‌هایی را روشن کند. این‌ها مایه شرفند؛ این‌ها مایه عزّتند. برای یک کشور، داشتن این‌ها افتخار است؛ بردن نامشان افتخار است؛ تکرار یادشان افتخار است؛ ادامه راهشان افتخار‌است.»

عبدالرضا موسوی، فرمانده شهر

عبدالرضا موسوی را با اشتیاق‌ترین فرمانده برای فتح خرمشهر می‌دانند. نخبه خرمشهری که با رتبه برتر در دانشگاه علوم‌پزشکی قبول شد، اما اشغال شهر مانع از آرامش او شده بود. وی در ۲۶ سالگی فرمانده تیپ۲۲ بدر سپاه خرمشهر بود؛ تیپی که عملا یک لشکر با استعداد شش گردان از نیرو‌های بومی خوزستان به‌ویژه خرمشهر تشکیل شده بود. وی پس از شهادت شهید جهان‌آرا، فرمانده نیرو‌های مدافع خرمشهر شد و از اولین فاتحان است که وارد خرمشهر شد. جنگیدن جانانه نیرو‌های ۲۲ بدر سپاه خرمشهر آنچنان زبانزد بود که عملا یک شهر در استعداد یک لشکر برای آزادی خاکشان جنگیدند. فرماندهی نیرو‌های خرمشهری و ورود موسوی به خرمشهر داغی سنگین را با خود همراه می‌کرد؛ نبود محمد جهان‌آرا. خلأ جهان‌آرا حقیقتا با فرمانده‌ای اسطوره‌ای عبدالرضا موسوی ترمیم یافت و خرمشهر بار دیگر آزاد شد.

منبع:

خبرگزاری میزان و روزنامه جام جم

شهید حاج قاسم سلیمانی درباره عملیات بیت المقدس و حضور حاج احمد کاظمی در آن می‌گوید: «در عملیات بیت‌المقدس و آزادی خرمشهر لشکر شهید کاظمی در مرحله نخست عملیات و در مرحله آخر آن، توانست نقش فوق‌العاده‌ای ایفا کند، به گونه‌ای که در روز‌های پایانی عملیات «بیت‌المقدس» که نیرو‌های ایرانی، توان کافی برای آزادی خرمشهر نداشتند و تقاضای چند هفته بازسازی را از فرماندهی کردند، در شب نوزدهم یا هجدهم وقتی همه خسته شده بودند، همه وسواس داشتند که عملیات برای دو هفته به تاخیر بیفتد، آنجا حسن باقری صحبت کرد، گفت ما به مردم قول داده‌ایم.گفتیم خرمشهر در محاصره است چطور می‌توانیم برگردیم. همه خسته بودند، چون ما چهل روز بعد از عملیات فتح المبین، عملیات بیت‌المقدس را شروع کرده بودیم.

شهید کاظمی شهید خرازی

وی ادامه داد: «شهید کاظمی توانست با کمک شهیدخرازی آخرین مرحله عملیات آزادسازی خرمشهر را انجام دهد. حاج احمد و حاج حسین نیرو‌های عراقی را در خرمشهر محاصره و شهر را آزاد کردند، این دو فرمانده با لشکر‌های ۸ نجف و ۱۴ امام حسین متشکل از ۵ گردان با استعداد ۳ هزار نفر خرمشهر را محاصره کردند. جالب اینجاست که تکنیک رزمی این دو فرمانده ایرانی و همراهی نیروی هوایی ارتش باعث شد تا با انهدام پلی که در اطراف خرمشهر برای انتقال بعثی‌ها به این شهر ساخته شده بود، نابود شده تا ۲۰ هزار نفر نیروی بعثی در این شهر به اسارت رزمندگان ایرانی درآیند. در واقع شهید کاظمی یکی از موثرترین افراد در آزادسازی خرمشهر بود.»

دقیق یادم نیست چند روز از شروع عملیات بیت المقدس گذشته بود، ولی خاطرم هست خبر شهادتش به نجف‌آباد رسید. چند ساعت بعد، فهمیدم شهید نشده، شدید مجروح شده بود.

حاجی را بی‌هوش و خونین رسانده بودند بیمارستان. آنهایی که همراهش بودند، دیده بودند که او را با سر پانسمان شده، از اتاق عمل آوردنش بیرون. می‌گفتند: خیلی نگذشته بود که دیدیم حاجی به هوش اومد! مات و مبهوت شدیم. همین که روی تخت نشست، سرنگ سرم رو از دستش درآورد. با اصرار و با امضای خودش، سر حال و سرزنده از بیمارستان مرخص شد.

نیروها را جمع کرده بود. به‌شان گفته بود: من تا حالا شکی نداشتم که توی این جنگ‌، ما بر حق هستیم، ولی امروز روی تخت بیمارستان، این موضوع رو با تمام وجودم درک کردم.

همیشه دوست داشتم بدانم آن روز، روی تخت بیمارستان چه دیده است. با این که برادر بزرگ‌ترش بودم، ولی هیچ وقت چیزی به‌ام نگفت. بعد از شهادتش، از بعضی از دوستان دوران جنگ شنیدم که؛ احمد آن روز، در عالم مکاشفه مشرف شده بود محضر حضرت صدیقه (سلام ا… علیها). در واقع حضرت بودند که او را شفا داده بودند، بعد هم به‌اش فرموده بودند: برگرد جبهه و کارت را ادامه بده.

به نقل از برادر شهید

منبع: موسسه شهید کاظمی

عملیات بیت المقدس ۱۰ اردیبهشت ماه سال ۶۱ با رمز یا علی بن ابیطالب آغاز شد. آزاد سازی خرمشهر یکی از اهداف این عملیات گسترده بود. رزمندگان و ساکنان قدیمی خرمشهر خاطرات زیادی را از روز های آزادسازی و حماسه ایثارگران دفاع مقدس دارند. عباس حربی از رزمندگان دوران دفاع مقدس و از ساکنان قدیمی شهر در آستانه سالروز عملیات بیت المقدس در گفتگو با خبرگزاری دفاع مقدس مطالب زیر را عنوان نمود.

وی با معرفی مناطق آزاد شده عملیات بیت المقدس گفت: علاوه بر خرمشهر، پادگان حمید، جاده خرمشهراهواز، روستاهای غرب کارون، دشت هویزه ازجمله مناطق آزاد شده به دست رزمندگان اسلام بودند.وی با معرفی برخی از فرماندهان عملیات بیت المقدس اظهار داشت: شهید خرازی و احمد کاظمی از جمله فرماندهان این عملیات بودند که رشادت های زیادی را خلق کردند و با عملیات های استشهادی نیروهایشان خرمشهر را آزاد کردند و شهید کاظمی اولین فرمانده ای بود که با یگان های خود از محور شلمچه به خرمشهر وارد شد. حربی اظهار داشت: شهید جهان آرا از جمله فرماندهان دفاع مقدس بودند که بعد از آزادسازی شرق کارون در ۷ مهر سال ۶۰ به همراه چند فرمانده دیگر شهیدان نامجو و فلاحی در مسیر خوزستان به تهران دچار سانحه هوایی شدند و به شهادت رسیدند. رزمنده دوران دفاع مقدس با اشاره به آزاد سازی خرمشهر گفت: در روز آزاد سازی خرمشهر واقعا جای شهید جهان آرا خالی بود برای همین در مسجد جامع خرمشهرشعر معروف ممدی نبودی توسط مداح کویتی پور قرائت شد. وی در پایان گفت: امیدوارم جوانان امروز جامعه ما راه شهدا را ادامه دهند و با همت والای خود ایران اسلامی را آباد کنند.

می‌خواستم فاتح خرمشهر بنامم، دیدم کم است، می‌خواستم بنیانگذار صنعت موشکی بنامم، حق مطلب ادا نمی‌شد، گفتم بگویم ژنرالی که سه مدال از فرمانده اش ”فرمانده کل قوا“ گرفته است، بازهم تمام احمد نبود، نوشتم کسی که کردستان را از نیرو‌های ضدانقلاب پاکسازی کرد و امنیت را به ارمغان آورده، برایش کوچک بود، بهتر دیدم او را به زبان همسنگر شهیدش سردار سلیمانی احمد بنامم:
” احمد ما و من، احمد همه ایران و همه اسلام و تشیع“
سردار احمد کاظمی در یک کلام سال ۱۳۳۷ در نجف آباد اصفهان دیده به جهان گشود و پس از حدود نیم قرن زندگی پرثمر در ۱۹ دیماه سال ۱۳۸۴ و همزمان با روز عرفه در اثر سانحه هوایی به شهادت رسید. نیم قرنی که به اندازه تلاش چند نفر در چند قرن به مردم ایران بلکه مردم مظلوم و ستمدیده جهان خدمت کرد.
دوران جوانی ایشان هم‌زمان با اوج مبارزات ملت ایران علیه رژیم پهلوی بود.. مدتی ساواک او را به زندان انداخت. پس از پیروزی انقلاب، برای فراگیری آموزش‌های چریکی و مقابله با اشغالگران قدس به لبنان رفت و پس از بازگشت در سال ۱۳۵۸ به عضویت سپاه پاسداران در آمد. سال ۱۳۵۹ در بیست و سومین بهار زندگی خود، حدود هفت ماه با جدیت در عملیات‌های پاکسازی کرمانشاه و کردستان از دشمنان داخلی شرکت کرد و در یکی از این عملیات‌ها در دیواندره از ناحیه پا مجروح شد.
شهید احمد کاظمی نقش سرنوشت سازی در دوران دفاع مقدس داشت. او فاتح خرمشهر بود، یکی از بهترین طراحان عملیات و ناجی عملیات‌های جنگ بود. نقش سازنده اش در فرماندهی کربلای ۴، کربلای ۵، فتح المبین، بیت المقدس، بدر، والفجر ۴، رمضان و شکست حصر آبادان فراموش نشدنی است. او یکی از فرماندهان محبوب رزمندگان در جنگ بود که حاج قاسم او را ناجی عملیات‌های دفاع مقدس معرفی می‌کند، زیرا حضور غافلگیرانه او در بزنگاه‌های عملیات گاهی سرنوشت آن مقطع را تغییر می‌داد.
دو سال فرماندهی جبهه فیاضیه آبادان،
شش سال فرماندهی لشکر ۸ نجف،
یکسال فرماندهی لشکر ۱۴ امام حسین (ع)،
هفت سال فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) و قرارگاه رمضان
و پنج سال فرماندهی نیروی هوایی سپاه را به عهده داشت
از فرماندهان شجاع، پر انرژی، مدیر و خلاق بود و به همین علت حکم مسوولیت‌های زیادی را از دست مبارک مقام معظم رهبری دریافت کرد. ‬مقام معظم رهبری ۳ مدال فتح بر سینه او نصب کردند.
رهبر انقلاب اسلامی در مورد لشکر ۸ نجف و نقش شهید احمد کاظمی در تشکیل این لشکر می‌فرماید:

این لشکر هشت نجف که آقایان اسم آوردند، یکی از لشکر‌های قَدَر در میدان‌های دفاع هشت ساله بود و خود مرحوم شهید کاظمی (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) واقعا یکی از آن فرماندهان برجسته بود.
بنده در همان دوران جنگ رفتم خوزستان به مرکز لشکر نجف، [از]آن‌جا بازدید کردم؛ چیز‌هایی در آن‌جا دیدم که در کمتر لشکری آدم می‌توانست آن‌ها را مشاهده کند: آمادگی‌ها از یک‌سو، روحیه
خیلی بالا از یک‌سو و نظم و ترتیب؛ نظم و ترتیبی که من در آن لشکر دیدم، در کمتر جایی انسان آن را مشاهده می‌کرد.

وی در شکل‌گیری نیروی زمینی سپاه به عنوان معاون عملیاتی نیروی زمینی سپاه خدمات شایانی داشت. سردار کاظمی همچنین در سال ‪ ۱۳۷۲‬ با حضور در منطقه شمال غرب کشور به عنوان فرمانده منطقه شمال غرب حکم فرماندهی را از دست مقام معظم رهبری دریافت کرد. مقام معظم رهبری در همان دوران مسوولیت سردار کاظمی در استان اذربایجان غربی و کردستان حضور پیدا کردند و از برقراری امنیت منطقه از سوی سردار کاظمی تقدیر به عمل آورد. در سال ‪ ۱۳۷۹‬حکم فرماندهی نیروی هوایی سپاه را از رهبر معظم انقلاب دریافت کرد و نیروی هوایی را از نظر سازمان، ساختار و سازماندهی و سازمان موشکی ارتقا داده تا جایی که دشمنان جمهوری اسلامی ایران از توانمندی موشکی کشور حیرت زده بودند. ‬‬‬‬
وی پس از ‪ ۵‬سال خدمت ارزنده در نیروی هوایی سپاه، در سال ‪ ۱۳۸۴‬حکم فرماندهی نیروی زمینی سپاه را از مقام معظم کل قوا دریافت کرد. سردار شهید کاظمی محور عمده فعالیت‌های نیروی زمینی را تقویت و ارتقای یگان‌های صفی نیروی زمینی سپاه اعلام کرد و در این زمینه، خدمات ارزنده‌ای را ارایه داد.
از رهبر انقلاب اسلامی درخواست دعای شهادت کرده بود و احمد ما بی قرار ملحق شدن به همسنگرانش شهیدش باکری، خرازی و همت بود، دیری نپایید که دعای رهبر انقلاب مستجاب شد و احمد ما در ۱۹ دی آسمانی شد.

شهید کاظمی می‌گوید:‌
اول خودتان را آماده کنید. خودتان را آماده بکنید یعنی چی؟ یعنی یک شهید همت باشید. یعنی یک شهید خرازی باشید. دلتان را گرفتار این پیچ و خم دنیا نکنید. این پیچ و خم دنیا انسان را به باتلاق
می‌برد و گرفتار می‌کند. از آن هم نمی‌شود نجات پیدا کرد. دلتان را شاد کنید به رحمت الهی. دلتان را باز کنید و امیدوار کنید به رحمت خدا…
اوایل دهه هشتاد در سفر به روسیه با شهید طهرانی مقدم مورد بی توجهی روس‌ها قرار می‌گیرند و شهید کاظمی به شهید مقدم می‌گوید ما باید (موشکی) را بسازیم، در نیروی هوایی سپاه
هم باید بسازیم و ساختند و اردیبهشت ۸۴ هم تست کردند. شهید حسن طهرانی مقدم پدر موشکی می‌گوید شهید احمد کاظمی بنیانگذار موشکی سپاه بود، ولی با شهادت وی کار به پایان نرسید و بعد از شهادتش انتظار شهید کاظمی به سر آمد و ما هیچ مرزی برای بُرد موشک نداریم…

شهید طهرانی مقدم درباره اش می‌گوید:
شهید احمد هم استراتژیکی بود هم تاکتیکی، امکان ندارد شما کسی را پیدا کنید تا جامع هر دو باشد، هم تئوریسین بودو نظریه پرداز و هم کاربردی چیزی که در مدیرانمان سراغ نداریم.

سردار شکارچی سخنگوی ارشد نیرو‌های مسلح می‌گوید:
شهید کاظمی فردی شاخص و مؤثر در دروان دفاع مقدس بود. فتح خرمشهر با صدای گرم او از بیسیم‌ها شنیده شد. زمانی که فرماندهان ارشد بعث عراق صدای او را می‌شنیدند، از مقابله با
رزمنده‌ها ناامید می‌شدند و وحشت تمام وجود آن‌ها را فرامی‌گرفت. احمد کاظمی فتح‌آفرین و فجرآفرین بود. او دوران مبارزات خود را پیش از انقلاب آغاز کرده بود؛ و نامه سردار سلیمانی برای احمد کاظمی

بسمه تعالی
دوستی در حماء از من خواست که در مورد لشکر نجف که امروز در نبرد سوریه مشغول فداکاری است چیزی بنویسم. خواستم خواسته این برادر مجاهد را با کلامی ناقص و غیرکافی در حق این لشکر فداکار اداء کرده باشم.
وقتی نام لشکر نجف را می‌شنوم قامتی بسیار زیبا و رعنای عرشی که بوی بهشت از آن همیشه استشمام می‌شد، که قامت مردانه اش همچون کوهی پناهگاه سختی‌ها و دشواری‌ها بود، مردی که نجف آباد با همه بزرگانش مفتخر به نام و یاد اوست.
احمد عزیز، احمدی که وقتی در جلسه‌ای بود اطمینان در آن حاکم و غیابش نقصی بزرگ در قرار داشت. مردی که مشارکتش در نبردی موجب استحکام عمل و تضمین پیروزی بود، مجاهد بزرگی که فاتح خرمشهر بود. مردی که رقابیه را درنوردید. مردی که بار‌ها با حکمت و شجاعتش دشمن را به تحقیر انداخت.
ردپای او در بیست هزار کیلومتر مناطق اشغالی توسط دشمن بعثی مشهور است. نور بجامانده، تابش مستمری که امروز میلیون‌ها نفر راهی آن می‌شوند و این دلیل آنرا قافله راهیان نور نامیده اند.
احمدی که شادی و خنده اش، غم و غصه اش، اندوه و فرحش زیبا و دوست داشتنی بود. مجاهدی که ایران در نقص عدم وجود و حضورش در غم است.
احمد ما و من، احمد همه ایران و همه اسلام و تشیع. آری نجف را چنین موسسی بود که پیوسته در هر بیانی خدارا، خدارا، خدارا متذکر می‌شد. برادران در نجف، نجفی باشید. آنچنان که موسس و پایه گذار این بنای ارزشمند بود و در درون آن هزاران هزار جوان متدین و مجاهد را پرورش داد. لشکری که دشمن را به وحشت می‌انداخت و لرزه بر اندامش حاکم می‌کرد. لشکری که همه بن بست‌های جنگ با وجود فرمانده لایقش پیوسته برطرف می‌شد. لشکری که دیگر سازمان‌های رزم آرزوی همراهی او را داشتند.
نجفی که حوزه علمیه متحرکی بود و هزاران مدافع دین را در خود جای داده بود.
یاد آن نجف و یاد فرمانده بزرگوار شهیدش بخیر و امیدوارم این یادگار برادر شهیدم حاج احمد، احمد آشنای همه مجاهدان، پیوسته روح احمدی بر آن حاکم باشد.

سوریه، شهر حماء
مورخه ۱۳۹۶/۱/۶
شاگرد و هم رزم احمد-قاسم

عملیات بیت‌ المقدس یکی از بزرگ‌ترین و استراتژیک‌ترین عملیات‌های هشت سال دفاع مقدس است که طی چهار مرحله مختلف نهایتاٌ منجر به آزادسازی خرمشهر شد. این عملیات از دهم اردیبهشت ماه سال ۶۱ آغاز شد و یک ماه به طول انجامید. شهید احمد کاظمی یکی از فرماندهان یگان‌هایی بود که آزادسازی خرمشهر را رقم زدند. سلحشوری این فرماندهان نهایتاٌ باعث فتح خرمشهر شد.

روایت ترفندهای خاص نظامی شهید کاظمی به عنوان فرمانده در مرحله دوم و سوم عملیات بیت المقدس که راه رسیدن به خرمشهر را آسان‌تر کرد و دشمن را فراری داد، خواندنی است. محمدرضا بایرامی این روایت را در سخنانی با یکی از همرزمان شهید که فرماندهی گردانی تحت امر شهید کاظمی را بر عهده داشت در «پرواز؛ همیشه» روایت کرده است. این روایت حماسی در ادامه می آید:

من نمی‌دانم حاج احمد کاظمی چقدر روی نقشه‌هایش فکر می‌کرد و آیا آنها را از قبل طراحی می‌کرد یا نه اما نکته جالب این بود که نقشه‌‌هایش همیشه نتیجه خوبی به بار می‌آورد. همه می‌دانند که موقع عملیات یک اصل مهم اختفاست اما حاج احمد گاهی این اصل را هم زیر پا می‌گذاشت و تعمد داشت که نیروهایش را به رخ دشمنان بکشد.

در عملیات بیت المقدس من فرمانده گردان بودم. مرحله دوم عملیات بود. شب روی جاده اهواز-خرمشهر در حال حرکت بودیم که فرمانی از سوی حاج احمد رسید: «به نیروهای زرهی بگویید چراغ‌های همه تانک‌هایشان را روشن کنند.» فکر کردم اشتباه شنیده‌ام. ما سعی می‌کردیم از تاریکی شب استفاده کنیم و دیده نشویم و حاجی دستور می‌داد که چراغ‌ها را روشن کنیم برای اطمینان پرسیدم: «متوجه نشدم حاجی، چه کار کنیم؟» تکرار کرد: «چراغ‌های همه تانک‌ها را روشن کنید. پروژکتور و هر چیزی را که دارند.» گفتم: «برای چه؟ این جوری موضع ما لو می‌رود.» گفت: «شما به دستور عمل کنید و نگرانی نداشته باشید.»

دفاع مقدس , شهدای دفاع مقدس ,

یادم آمد که در عملیات تنگه رقابیه نیروهایی که قرار بود روی تنگه عملیات کنند آن را پیدا نمی‌کردند. چند بار از مقابل تنگه گذشته بودند بی آنکه بدانند کجا هستند و آخر سر روز از راه رسیده و هوا روشن شده بود و تازه آن وقت بود که متوجه شده بودند تنگه مقابل‌شان است. اما حاجی دستور داده بود حمله را شروع کنند. و شاید این اولین حمله ما بود که در روز شروع می‌شد و هیچ‌کس تصور نمی‌کرد که آن‌طور نتیجه مطلوب بدهد. حاجی قاعده بازی را به هم زده بود و حالا هم می‌خواست همین کار را بکند.

به تانک‌ها دستور دادم که چراغ‌هایشان را روشن کنند و با تمام سرعت رو به جلو بروند این کار تأثیر شگفت‌انگیزی ایجاد کرد. از یک طرف دشمن به وحشت افتاد و از طرف دیگر نیروهای پیاده چنان نیرویی گرفتند که نمی‌شد جلوی ایشان را گرفت و این طوری بود که رسیدیم پشت اولین دژ. دژ بعدی یک و نیم تا دو کیلومتر با ما فاصله داشت و دشمن پشت آن پناه گرفته بود. چیزی از شب نمانده بود و به زودی هوا روشن می‌شد. به‌ طور طبیعی باید پشت دژ پناه می‌گرفتیم و روز را در آنجا استراحت می‌کردیم تا شب بعد عملیات را ادامه بدهیم اما حاجی می‌دانست که هجوم تانک‌های چراغ روشن و رسیدن به دژ اول، روحیه دشمن را خراب کرده است و نباید به او فرصت ترمیم داد. بنابراین به شهید صالحی که فرمانده یکی دیگر از گردان‌ها بود، دستور داد پیشروی کرده و دژ دوم را تسخیر کند.

حاجی گفت: «قبل از اینکه بتوانند دست و پایشان را جمع کنند، باید دژ را تسخیر کنیم والا چنان آتشی روی ما می‌ریزند که نمی‌توانیم مقاومت کنیم. الان سازمانشان از هم پاشیده است. نباید فرصت سازماندهی بهشان داد.» نیروهای شهید صالحی به شدت خسته بودند اما اعتراضی نکردند و تکبیرگویان راه افتادند. حاج احمد درخواست کمک کرد اما قبل از رسیدن کمک، دژ می‌بایست تسخیر می‌شد. ما هم پیش‌روی را شروع کردیم.

در این بین آرپی جی زنی را دیدم که خیلی جلب توجه می‌کرد. او مرتب جای خود را عوض می‌کرد. هر تانکی که می‌زد، باعث می‌شد که روحیه افراد به سرعت بالا برود. در اطرافش عده‌ای را می‌شد دید که رفت و آمد می‌کنند. جلوتر که رفتم دیدم خود حاجی است. داد زدم: «شما چرا؟» گفت‌: «اگر از اینجا عقب‌نشینی کنیم، همه چیز از دست می‌رود. تا رسیدن نیروهای دیگر باید دشمن را کلافه کنیم که متوجه نشود ما چقدر خسته و کم تعداد هستیم.» بچه‌های زیادی شهید و مجروح شده بودند و ما واقعاً در تنگنا بودیم. سرانجام نیروهای دیگر هم از راه رسیدند و ما توانستیم موضع خود را تثبیت کنیم.

بعد مرحله سوم عملیات بیت المقدس شروع شد. در پنج کیلومتری خرمشهر بودیم. اینجا هم حاج احمد ترفند زیبایی را به کار گرفت. ترفندی که باعث شد نتیجه بسیار خوبی بگیریم. یادم هست که دقیقاٌ ساعت ۹ شب بود که ناگهان حاج احمد دستور داد هر پنج گردان هرچه منور دارند شلیک کنند روی خرمشهر. نمی‌دانستیم منظور حاجی از این کار چیست. قبضه‌ها را آماده کردیم و هر چه منور داشتیم شلیک کردیم به طرف شهر. شهر کاملاً روشن شد. آتش بازی عجیبی بود. از دور نیروهای دشمن را می‌دیدیم که چطور وحشت می‌کردند و این طرف و آن طرف می‌رفتند. لابد فکر می‌کردند عملیاتی که این همه منور در آن شلیک می‌شود، خیلی بزرگ خواهد بود. معلوم بود که به وحشت افتاده‌اند.

بار دیگر ترفند حاج احمد کاملاً نتیجه داد و حداقل ۵۰ درصد از نیروهای آنها روحیه‌شان تخریب شد. طوری که قبل از حمله نهایی دسته دسته شروع کردند به تسلیم شدن و حمله اصلی که آغاز شد، ما با مقاومت کمتری روبرو شدیم. خود حاجی اولین نفری بود که سوار بر یک نفربر وارد شهر شد و بعد نیروهایش خرمشهر را تصرف کردند. حاجی دوری در خیابان‌های اصلی شهر زد. توی فکر بود و نمی‌دانستیم که به چه فکر می‌کند؟ آسمان را نگاه می‌کرد و سمت غرب را. بعد رفت سمت مسجد جامع؛ جایی که صدای تکبیر همه‌جا را برداشته بود. کمی ایستاد و به گلدسته‌ها نگاه کرد. اشک در چشمانش حلقه زده بود.

به نفربر گفت دور بزند و مرا صدا کرد و گفت: «سریع نیروهایت را از شهر ببر بیرون.» تعجب کرده بودم با این همه زحمت شهر را تسخیر کرده بودیم و حالا او دستور می‌داد که تخلیه‌اش کنیم. گفتم: «برای چه حاجی؟» در حالی که راه می افتاد گفت: «وقت چون و چرا نیست. الان به سایر گردان‌ها هم می‌گویم که شهر را تخلیه کنند.» گیج شده بودم اما می‌دانستم کارش بی‌حکمت نیست. شروع کردیم به خالی کردن شهر. خود حاجی آخرین نفری بود که بیرون رفت و در همین موقع بمباران بسیار سنگین دشمن شروع شد. جنگنده‌ها می‌آمدند و هر بمبی که داشتند می‌ریختند روی شهر. غافل از آنکه آن موقع ما بیرون شهر بودیم. اگر توی شهر بودیم تلفاتمان بسیار سنگین می‌شد. به خصوص که از پدافند هوایی مناسبی هم برخوردار نبودیم. حاجی دست عراقی‌ها را خوانده بود. آنقدر صبر کردیم تا بمباران تمام شود، بعد دوباره برگشتیم به شهر و باز حاجی اولین نفر بود.