نوشته‌ها

حاج احمد کاظمی لشکرش را از نزدیک‌ترین نقطه به دشمن هدایت می‌کرد

در تمام دنیا جایگاه فرمانده و ستاد وی مشخص است و شاید فرمانده یک لشکر اصلاً پا به خط مقدم نگذارد مگر برای سرکشی اما فرماندهان ما در دفاع مقدس خرق عادت کردند.

برای نمونه باید به این خاطره اشاره کنم که«در منطقه عملیاتی کربلای ۵ در منطقه دوئیجی آنقدر به عراقی‌ها نزدیک شدیم که گفتند اگر کسی بتواند عربی صحبت کند ممکن است بتوانیم از آن‌ها تسلیمی بگیریم.

در آن زمان هر چه گشتیم بلندگویی پیدا نشد که با خود ببریم، وقتی رفتیم دیدیم فاصله خیلی نزدیک است به اندازه‌ای که جنگِ نارنجک دستی بود.

دیدم صدا به راحتی به عراقی‌ها می‌رسد، رفتم و شروع به صحبت و نصیحت به زبان عربی کردم حالا یا کسی عربی بنده را نمی‌فهمید یا نخواستند تسلیم شوند، خلاصه کسی نیامد.

چیزی که توجهم را جلب کرد این بود که در آن فاصله نزدیک با دشمن احساس کردم از پشت سرم صدای خش خش می‌آید برگشتم، دیدم یک پل شکسته آنجاست و شهید حاج احمد کاظمی که فرمانده لشکر نجف اشرف بود از زیر این پل شکسته، در کنار بی‌سیم چی‌اش مشغول هدایت یگان خودش است.

جایی که هر لحظه ممکن بود نارنجک دستی دشمن به آن‌جا اصابت کند.

به گزارش جهان، صادق خرازی در گفتگو با سالنامه روزنامه اعتماد با بیان اینکه تشریفات در زمان جنگ هم در اوج بود، گفت: یادم می‌آید اولین باری که میگو خوردم با اینکه من از خانواده متمولی بودم میگوهایی بود که روی دریای عمان در هنگام مانور با آقای هاشمی و روحانی خوردیم. عکس‌هایش هم هست. در حالی که من می‌دیدم که بچه‌های جنگ و فرماندهان سپاهی جنگ در‌‌ همان جلسات و ضیافت‌ها حضور داشتند اما نان و ماست می‌خوردند و امساک می‌کردند که خیلی درس‌آموز بود.

وی افزود: خاطره‌ای از شهید کاظمی برایتان می‌گویم. جلسه‌ای بود که احمد کاظمی، باقر قالیباف، قاسم سلیمانی و همه رفقا بودند. من دیدم که شهید کاظمی گفت گرسنه‌ام چرا غذا نمی‌دهند، جلسه هم خیلی مهم بود، وقتی برای غذا رفتیم یک سفره رنگین انداخته بودند و مشخص بود ارتش سنگ تمام گذاشته است. این موضوع مربوط به اوج جنگ یعنی بین سال‌های ۶۵-۶۴ است. من دیدم احمد کاظمی که از فرماندهان نیروی زمینی سپاه بود نشست و ظرفی کشید جلو، چند تکه نان و پنیر و سبزی گذاشت جلویش و خورد بعد هم چیز دیگری نخورد. گفتم این همه غذا هست چرا نمی‌خوری، احمد آقا گفت نه ما به این سفره‌ها عادت می‌کنیم بهتر است از خودمان مراقبت کنیم و از این تشریفات خالی باشیم. آن زمان بچه‌ها خودشان را حفظ می‌کردند. این طرف‌تر آمدم. آقا رحیم را دیدم که ظرفش تمیز تمیز است و هیچ چیز استفاده نکرده، گفت دل درد داشتم نان خوردم و سیر شدم. بعدا از آقا رحیم پرسیدم چرا چیزی نخوردی گفت یاد بچه‌های خودمان در جنگ که می‌افتم شرفم اجازه نمی‌دهد.

خاطره جالب از حاج قاسم

خرازی در ادامه گفت: قاسم مجروح شده بود. برای درمان او را به مشهد فرستاده بودند. چون شکمش ترکش خورده بود از زیر قفسه سینه‌اش تا روی مثانه‌اش را باز کرده بودند و وضع بدی داشت. ۴۶-۴۵ روز کسی نمی‌دانست قاسم سلیمانی زنده است یا شهید شده. در آن زمان هم فرمانده گردان بود که مجروح شد. بالاخره شهید موحدی کرمانی پسر همین آقای موحدی کرمانی قاسم را در مشهد پیدا کرد و گفت طبقه سوم یک بیمارستان در مشهد است. پزشک حاج قاسم از منافقین بود و می‌خواست حاج قاسم را بکشد، به همین دلیل شکم قاسم را باز گذاشته بود که منجر به عفونت شده بود. یک پرستار باشرف کرمانی به خاطر حس کرمانی و ناسیونالیستی‌اش قاسم را شب دزدیده بود، جایش را با دو مریض دیگر در یک طبقه دیگر عوض کرد و به دکتر گفته بود قاسم را از اینجا بردند. قاسم باز یک دوره دیگر از ناحیه دست مجروح شد تا می‌گفتند برو دکتر می‌ترسید، تا می‌گفتند برو بیمارستان در می‌رفت. فضای ما در جنگ این بود. من از هویت ملی و اعتماد به نفسی صحبت می‌کنم که جنگ با خودش آورد و این ملت را آبدیده کرد.

متن کامل پیام دکتر حسن روحانی رئیس جمهور اسلامی ایران به اجلاسیه ملی شهدا در نجف آبادکه آن را زرگر پور استاندار اصفهان برای حاضرین قرائت کرد به شرح زیر می باشد:

من المومنین رجال صدقوا ما عاهدواله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظرو ما بدلو تبدیلا

شهیدان غبار قرنها غفلت و فراموشی را از دلها زدودند و آیات روح بخش قرآن را بر گوش همگان نجوا کردند. آنان با خون پاکشان دلها را شستشو دادند تا قابل فیض دیدار حق شوند. تکبیرشان جان ها را هشیار کرد و مشعل جانشان صراط مستقیم حقیقت را به جهانیان آشکار ساخت.این عاشقان با صبر و ایثار و اخلاص بهترین انسان ها را در مکتب سعادت بخش اسلام عزیز پرورش داده و کوتاه ترین راه رسیدن به معشوق را فراروی بشریت قرار دادند.

نجف آباد یکی از پرافتخارترین خاستگاههای پاک باختگان در عصر ماست. مردم متدین و انقلابی این دیار با درس گرفتن از عالمان مجاهد و زاهدان عامل در دفاع از ارزش های مکتب الهی اسلام الگو و سرمشقی ماندگار برای جامعه به یادگار گذاشتند و همچنان صبورانه و آگاهانه مدافع نظام و ارزش های گران سنگ اسلام بوده و هستند.

این افتخار بزرگی است که به مناسبت کنگره ملی سرداران و ۲۵۰۰ شهید شهرستان نجف آباد،ارادت و عشق قلبی خود را به شما مردم صدیق،انقلابی و مومن و شجاع و رزمنده و ولایت مدار تقدیم نمایم. مردم شریف شهرستان نجف آباد در ایام دفاع مقدس با تقدیم این ستاره های درخشان دشمن را مایوس کردند. مردمی که با صبر و بردباری و قناعت،اما مقاوم و عاشق و پیرو اسلام و ولایت در لحظه لحظه ی دفاع مقدس پایداری کردند تا تکلیف مداری خود را به اثبات رسانند.

اینجانب ضمن تکریم مردم عزیز نجف آباد که در همه صحنه های انقلاب پیشتاز بوده اند و با تقدیم شهدا گرانقدری چون حجت الاسلام و المسلمین محمد منتظری،سردار بزرگ شهید حاج احمد کاظمی و ۲۵۰۰ شهید رسالت اسلامی و انقلابی خود را به زیباترین وجه ادا کرده اند، از همه دست اندرکاران برگزاری اجلاسیه سرداران و ۲۵۰۰ شهید این شهرستان قدردانی می نمایم و اطمینان دارم سنت حسنه پاسداشت یاد و خاطره شهیدان و ایثارگران خدمتی ارزشمند به مردم و انقلاب اسلامی و سبب ماندگاری و نهادینه شدن ارزشهای اسلامی خواهد بود.