وما رميت اذ رميت و لكنالله رمي
سردار سرتیپ پاسدار یعقوب زهدی
در پي پيروزي در عمليات طريقالقدس و آزادسازي بستان، امام خميني(ره) در 8 آذر 1360طي پيامي اين عمليات را فتحالفتوح ناميدند و فرمودند:
«آنچه براي اينجانب غرورانگيز و افتخار آفرين است، روحيه بزرگ و قلوب سرشار از ايمان و اخلاص و روح شهادتطلبي عزيزاني كه سربازان حقيقي ولي الله اعظم ارواحنا فداه هستند ميباشد و اين است فتحالفتوح. من به ملت بزرگ ايران و به فرماندهان شجاع قبل از آنكه پيروزي شرافتمندانه و بزرگ خوزستان را تبريك بگويم، وجود چنين رزمندگاني را كه دردو جبهه معنوي و ظاهر و باطن از امتحان سرافراز بيرون آمدهاند تبريك ميگويم.
فرمانده ادوات
شهيد حسن طهرانی مقدم يكي از همان رزمندگان مورد خطاب حضرت امام خميني(ره) بود كه در اين عمليات مسئوليت واحد ادوات تيپ كربلا را برعهده داشت كه شامل انواع خمپارهانداز، سلاحهي ضد زره و تيربار بود. در حالي كه حدود بيست سال سن داشت، به خاطر جثه لاغر و نحيف و چهره استخوانياش بيش از هجده سال نشان نميداد ولي هوش سرشار و نبوغ بالايي كه خداوند به او عطا كرده بود، باعث شدهبود كه بيش از ده سال جلوتر از سن خودش حركت كند و توانايي و تخصص و ظرفيت و لازم براي چنين وظيفه مهمي را در عرضه نبرد كسب كند.
مسئول هماهنگي آتش توپخانه
درخشش حسن در طرحريزي و به كارگيري ادوات و عملكرد موثر وي موجب شد كه توجه فرماندهاني چون برادر رحيم صفوي، برادر رشيد و شهيد باقري كه به آتش پشتيباني اهميت ميدادند، به او جلب شود و در عمليات بعدي يعني فتح المبين، فرمانده (اسبق) كل سپاه، برادر محسن رضايي حكمي را براي هماهنگي پشتيباني آتش بين ارتش و سپاه كه عمليات مشترك انجام ميدادند، صادر كنند و حسن با حضور در قرارگاه مركزي كربلا و استقرار برادران همكار خود در قرارگاه فرعي چهارگانه فتح، نصر، فجر و قدس توانست اين ماموريت مهم را به نحو احسن به انجام برساند و پشتيباني آتش مناسب و موثري را براي يگانهاي سپاه كه متشكل از نيروهاي پاسدار و بسيجي بود و در اين عمليات استعداد آنان به صد گردان ميرسيد فراهم گردد. عمليات بعدي بيتالمقدس بود كه با همان ساختار قرارگاه كربلا و چهارقرارگاه فرعي به طور مشترك توسط ارتش و سپاه انجام شد و شهيد مقدم نيز با همان تركيب برادران همكارش، به ماموريت هماهنگي پشتبياني آتش ادامه دادند.
در عملياتهاي ظفرمند و موفقيتآميز فتح المبين و بيتالمقدس علاوه بر آزادسازي قريب به هشت هزار كيلومتر مربع از مناطق اشغالي ميهن اسلامي از جمله سزمينهاي غرب دزفول و جنوب غربي اهواز كه خرمشهر در صدر آن فتوحات قرار داشت، در سايه نصرت وعنايت الهي ، غنايم بسياري نيز نصيب رزمندگان اسلام گرديد، كه از جمله آنها قريب به دويست قبضه توپ از انواع مختلف كه اكثرا نو و آماده به كار بودند و چندين زاغه بزرگ مهمات بود.
موسس و فرمانده توپخانه سپاه
شهيد مقدم و شهيد شفيع زاده كه ايده تشكيل توپخانه سپاه را در سر ميپروراندند توپهايي غنيمتي را نعمت و هديه الهي به رزمندگان مخلص و خداجو تلقي كردند و شكرانه اين نعمت الهي را در سازماندهي سريع و به كارگيري عليه دشمن بعثي ميدانستند. لذا فرصت را مغتنم شمرده و پيشنهاد تشكيل توخانه براي سپاه را با فرماندهي كل مطرح كردند. برادران ارتشي كه توپخانه را رستهاي فوقالعاده تخصصي كه مهارت در آن را مستلزم آموزشهاي بلند مدت در مراكز آموزشي ميدانستند، آن را از عهده سپاه خارج ميدانستند و از سوي ديگر برخي فرماندهان سپاه نيز اعتقاد داشتند كه يگانهاي رزمي سپاه بايستي سبك و چالاك باشند و نبايد به تجهيزات سنگين روي بياورند. حسن با نبوغ فكرياي كه داشت و همواره افقهاي آينده را برآورد ميكرد، استدلال ميكرد كه نبردهاي گستردهتر و سختتري پيش رو داريم و توپخانه ارتش كفايت پشتيباني آتش يگانهاي خود را نميكند و نميتوان براي يگانهاي سپاه كه در حال توسعه نيز بودند به توپخانه ارتش متكي بود. لذا سپاه بايستي توپخانهاي قوي راهانداز كند برادر محسن رضايي با اعتماد به حاج حسن طهرانی مقدم حكم فرماندهي مركز توپخانه را براي ايشان صادر كردند
شهيد مقدم، شهيد شفيعزاده را به عنوان قائم مقام خود تعيين وشروع به بسيج كادر كرد. بخشي از برادران كه تجربه كار در ادوات، خمپاره و ديدهباني داشتند و بخش ديگري از برادران كه خدمت سربازي را در توپخانه ارتش سپري كردهبودند، هسته اوليه توپخانه سپاه در تيپها را تشكيل دادند و همزمان گردانهاي مستقل توپخانه نيز سازماندهي شدند. در عملياتهاي رمضان كه حدود دو ماه بعد از عمليات بيتالمقدس انجام گرفت، بخش اعظم توپهاي غنيمتي در قالب آتشبارها و گردانهاي توپخانه در كنار توپخانه ارتش عليه دشمن بعثي به كار گرفته شد.
باور اين امر براي برادران ارتشي مشكل بود. لذا شهيد صياد شيرازي به اتفاق مشاوره توپخانه ارتش و شهيد مقدم قبل از شروع عمليات از يگانهاي توپخانه سپاه بازديد كردند كه نتيجه آن تاييد و تحسين و ابزار شگفتي از كار بزرگي بود كه انجام شدهبود. طولي نكشيد كه در پاييز 1361 حسن اولين گروه توپخانه را تشكيل داد و چون مقارن با ماه محرم بود، نامآن را گروه 61 محرم گذاشت و شهيد حسن غازي را به فرماندهي آن گروه گمارد. او از مرزهاي دريايي جنوب هم غافل نبوده و گروه 56 يونس را هم براي پدافند ساحلي تاسيس كرد و كليه توپهاي تير مستقيم با برد بلند را در آن يگان سازماندهي كرد.
نهال نوپاي توپخانه به سرعت بارور شد و به ثمر نشست وعمليات به عمليات گسترش پيدا كرد. تركيب دو حسن (طهرانی مقدم و شفيع زاده) مديريت قوي، جامع و كاملي را در راس توپخانه سپاه شكل دادهبود. طهرانی مقدم بلند پرواز و ايدهپرداز بود و شفيعزاده مديري توانا كه سازماندهي، كادرسازي و آموزش و هماهنگي يگانها را برعهده داشت.
ساخت كاتيوشا
موشكانداز كاتيوشا سلاحي است داراي تحرك و سرعت در تيراندازي كه درعرض چند ثانيه منطقه وسيعي را با شليك 40 موشك زير آتش انبوه قرار ميدهد. تنها سلاح موشكي كه ارتش در اختيار داشت، همين كاتيوشا بود كه حداكثر برد آن 20 كيلومتر بود. مقدم در همان سال اول تشكيل توپخانه در سپاه به فكر تهيه اين سلاح افتاد و با در اختيار گرفتن يك سوله در حومه تهران و فراهم كردن امكانات محدودي از ماشينافزا وابزار مكانيكي، تيمي را براي ساخت يك نمونه كاتيوشا مامور كرد تابباوراند كه قادر به ساخت آن هستيم. حتي اعتبار آن را از محل كمكهاي مردمي تامين كرد و طولي نكشيد كه اولين قبضه كاتيوشا ساخته شد و با تحويل آن به صنايع دفاعي، سپاه زمينه توليد انبوه آن را فراهم ساخت.
مقابله به مثل
رژيم جنايتكار عراق كه از ابتداي جنگ برخي شهرها مثل دزفول را زير موشكباران قرار دادهبود، با تداوم پيروزهاي رزمندگان اسلام و فقدان توان مقابله در جبههها روي به موشكباران و بمباران شهرها آورد تا از اين طريق مردم را به ستوه آورده و براي توقف جنگ به حكومت ايران فشار بياورند. ملت مسلمان و مقاوم ايران نيز با تحمل خسارات جاني و مالي، در خيابانها فرياد ميزدند «موشك جواب موشك» مقدم با شنيدن نداي هل من ناصر مردم در اين فكر فرورفت كه چه كسي بايد جواب دشمن را بدهد. او با ديد بلند و آينده نگر خود دريافته بود كه اگر به موشك و تجهيزات بازدارنده دست پيدا نكنيم، ددمنشيهاي صدام ادامه خواهد يافت و شدت خواهد گرفت. او رسالت آينده خود را دريافته بود و ديگر موفقيتهاي توپخانه برايش جذاب و راضي كننده نبود.
اولين آزمايش موشكي را كه به شكل ابتدايي ساخته شدهبود در علميات خيبر تست كرد كه تا پاي شهادت نيز پيش رفت ولي حكمت خداوند، زنده ماندن و انجام ماموريت سرنوشتساز براي جمهوري اسلامي ايران را برايش رقم زده بود.
پايهگذاري قدرت موشكي
بعد از عمليات خيبر به شفيعزاده گفت با وجود تو و بچههاي توپخانه ديگر نيازي به حضور من نيست ومن بايستي بروم دنبال موشك تا دست امام در برابر توحش صدام خالي نباشد. او با انتخاب تعدادي از برادران توپخانه به سراغ رسالت جديد خود رفت و يك سالي طول نكشيد كه اولين موشك ايران در تاسيسات نفتي كركوك فرود آمد (اسفند 1363). صدام كه كاملا غافلگير شده بود اعلام كرد كه انفجار ناشي از خرابكاري بوده وايران موشكي در اختيار ندارد. موشك بعدي در بانك رافدين بغداد فرود آمد تا جايي براي انكار باقي نمايند. با ادامه شرارتهاي صدام، سه موشك ديگر در همان ماه به بغداد پرتاب شد.
دستيابي ايران به توان موشكي كه ابتدا با خريد ودر ادامه با ساخت صورت گرفت و حاصل تلاش بيوقفه و شبانهروزي حسن و يارانش بود موجب كنترل دامنه حملات صدام به شهرها و مناطق مسكوني شد.
صنعت موشكي كه امروزه ايران را درتراز بالايي از بازدارندگي قرار داده و از نظر علمي و تكنولوژيكي، توانمندي و ظرفيت بالايي را براي كشور ايجاد كرده، ميراث گرانقدري است كه شهيد مقدم در تاسيس و توسعه آن نقش بيبديلي داشته.
قدرت واقعي
او با اينكه در راس سازمانهاي به كارگيرنده سلاحهاي قدرتمندي چون توپ و موشك قرار گرفته بود لكن قدرت واقعي را ايمان و توكل به خداوند قادر و متعال ميدانست؛ به همين دليل به هنگام تاسيس مركز توپخانه سپاه آيه شريفه: «و ما رميت اذ رميت و لكنالله رمي» را در صدر تابلوي آن قرار داد و روي هر موشكي كه پرتاب ميكرد همين آيه را حك كرده بود و در كليه عملياتهاي موشكي در هنگام آمادگي به طور دسته جمعي دعاي توسل ميخواندند.
بالاترين مقام
درجه وپست و مقام و موقعيت در نظر او ارزشي نداشت. در سال 1370 كه به دريافت درجه سرتيپي از دست فرمانده معظم كل قوا نائل شدم، در همان مراسم پيش طهرانی مقدم كه آن موقع در جه سرتيپ دومي داشت رفتم و گفتم تو فرمانده من بودي و اين درجه مال تو بود كه به اعطا شد. او با خنده گفت «همين كه اين درجه روي شانههاي توست انگارروي دوش من است. عنان و درجه به ماها هويت نميدهد بلكه اين ما هستيم به آن ارزش ميدهيم». بارها از ويشنيدهبودم و درعمل نيز اثبات كرده بود كه بالاترين پاداش خود را لبخند رضايت رهبري ميدانست.
معنويت و پارسايي
توسل به ائمه (ع) و حضرت زهرا(س) تضرع و استغاثه در دعا و راز و نياز شبانه، او را از وابستگيهاي زميني رهانيده و آسماني كرده بود. اين مراتب معنوي كه به آن دست يافته بود و بحق باصفت «پارساي بي ادعا» از سوي رهبر و مقتدايش توصيف گرديد، از ظاهرش پيدا نبود و ماها كه با او همسنگر بوديم از آن اگاهي داشتيم. آيات و ادعيه زيادي راحفظ بود و مرتب زير لب زمزمه مي كرد؛ به خصوص به هنگام انجام ماموريت ودر خطوط مقدم نبرد.
در محضر معشوق و در جمع ياران
مدتها بود كه همرزمان شهيدش همچون حسن شفيعزاده، حسن قاضي، حبيبالله كريمي، مصطفي تقي جراح،عليرضا ناهيدي، غلامرضا يزداني، مهدي پيرانيان و خيل عظيمي از شهداي توپخانه و موشكي سپاه جاي او را در صدر محفل خود آماده كرده و چشم به راهش بودند و حال در بزم الهي و نوراني خود، چون نگيني شهيد مقدم را در ميان حلقه خود قرار دادهاند. روحشان شاد و راهشان پر رهروباد.