سایت شهید کاظمی به مناسبت  2 مرداد و ۵۹ امین سالروز ولادت سردار شهید حاج احمد کاظمی جدیدترین پیشواز و آوای انتظار با صدای شهید کاظمی برای اپراتورهای ایرانسل و همراه اول را برای استفاده کلیه مشترکین و کاربران تولید و ارائه نموده است .

این قطعه از پیشواز شهید کاظمی که با عنوان شکست آمریکا تولید شده است برگفته از سخنان با صلابت و دلنشین شهید کاظمی است که در آذرماه 1384 در جمع شورای فرماندهی نیروی زمینی سپاه عنوان گردیده است.

متن پیشواز شکست آمریکا:

ما اگر اراده کردیم آماده شدیم وارد صحنه که شدیم … اگر آمریکایی ها پاشون رو به این سرزمین ما گذاشتن ، اولین تلفات رو آمریکایی ها دادن دیدند با  موضوع محکمی  مواجه هستند بدانید که این منطقه ما آرام خواهد شد ، مسلمان ها از دست آمریکایی ها نجات خواهند پیدا کرد و ممکن است خدای متعال این برنامه را درست کرده برای ما … که ما این شکست رو به آمریکایی ها بدهیم ، خودمان را آماده بکنیم …

یقینا طنین انداز شدن صدای شهدا با استفاده از تکنولوژی های روز جامعه می تواند در گسترش و نشر فرهنگ ایثار و شهادت تاثیری عمیق داشته باشد ، پیش از این تعداد 18 فایل صوتی از مجموعه بیانات شهید کاظمی به منظور پیشواز و آوای انتظار برای استفاده مشترکین شبکه های تلفن همراه فعالسازی و مورد استقبال بی نظیر کاربران قرار گرفته بود.

 کلیه مشترکین اپراتورهای همراه اول و ایرانسل می توانند از طریق راهنماهای فعال سازی پیشواز ایرانسل و آوای انتظار همراه اول مخاطبین خود را از صحبت های ارزشمند این شهید بهره مند سازند .

عنوان پخش آنلاین همراه اول

ارسال به 8989

ایرانسل

ارسال به 7575

رزمنده  لینک 21693 44120076

به گزارش سایت شهید کاظمی مادر سردار شهید مسعود آخوندی صبح امروز شنبه 23 تیرماه 97 به فرزند شهیدش پیوست.

مراسم تشییع مادر این شهید یکشنبه 24/4/97 ساعت 09:30 از حسینیه بنی فاطمه واقع در خیابان ابن سینا اصفهان آغاز می گردد.

همچنین مراسم بزرگداشتی روز دوشنبه 25/4/97 از ساعت 09:30 تا 11:30 در حسینیه بنی فاطمه برگزار می گردد.

تارنمای اختصاصی شهید حاج احمد کاظمی مصیبت وارده را به خانواده بزرگوار شهید مسعود آخوندی تسلیت می گوید.

در گلستان شهدای اصفهان در قطعه شهدای كربلای پنج مزار شهیدیست كه مادرش هر روز آن را با اشك دیده شست و شو می داد . هوا سرد یا گرم، بارانی  یا آفتابی برایش فرقی نمی کرد .

 از بعد شهادت پسرش پایش را از اصفهان بیرون نگذاشته بود ، روز ها با لباس مشكی اش به دیدن تك پسرش می رفت.

تک پسری به نام مسعود دانشجوی رشته مکانیک دانشگاه صنعتی اصفهان

سنگ مزار مسعود را همیشه با پارافین تمیز می کرد، رنگ و روی این سنگ با دیگر سنگ های این قطعه شاهد این ماجرا است همیشه علاوه بر سنگ مزار مسعود چند مزار اطراف را هم تمیز می کرد و می گفت : “اینا همسایه های مسعود من هستن …”

انتشارات شهید کاظمی در سال 1391 با رونمایی از کتاب تک پسر به نویسندگی سرکار خانم نسیبه استکی مخاطبان بسیاری را پای صحبت ها و خاطرات این مادر شهید آورد.

و امروز مادر این شهید بعد از 32 سال به فرزند شهیدش پیوست.

مسعود فرمانده گردان نبود ، ولی تدبیر و تیزهوشی اش به اندازه ی یک فرمانده ی لشگر بود. خودش دوست داشت کارهایش را در گمنامی انجام بدهد. مثل آچار فرانسه بود. همه کار می کرد ولی اسم و نامش در هیچ جایی بنود. 

بعد از شهادتش ، حاج صادقی فرمانده ی گردان در موردش گفت: ‹‹مسعود فرمانده ی گردان گمنام بود. من او را خیلی دیر شناختم. لیاقت او بیشتر از این حرف ها بود.››

برای همین هم روی مزارش نوشته اند فرمانده گردان یازهرا(س).

منبع : کتاب تک پسر ، خاطرات شهید مسعود آخوندی

سردار سلیمانی از شهید کاظمی می گوید:

احمد پنج مشخصه مهم داشت که اینها در دوره جنگ در لشکر نجف دیده می‌شد که ما وقتی به لشکر نجف نگاه می‌کنیم هیچ چیز در ذهن ما غیر از احمد نمی‌آید شما وقتی مثلا می‌گویید فلان لشکر، یک عقبه‌ای هم در ذهنتان می‌آید ولی به لشکر نجف که نگاه می‌کنید غیر از احمد هیچ چیز در ذهنتان نمی‌آید. این خیلی هنر بود که یک فرد بیاید از درون یک شهرستان یک لشکر درست کند که آن لشکر با لشکرهایی که عقبه‌های طولانی داشتند با امکانات وسیع خصوصا در کادر، نه تنها برابری می‌کند بلکه شاه کلید جنگ بشود. اینجا در واقع این را می‌رساند که نقش احمد محوری بوده، لذا همه چیز در او خلاصه شده بود یعنی همه ابتکارات و موضوعات گوناگون، نه اینکه احمد پایش روی شانه دیگری بود و از شانه دیگران داشت حرف آنها را می‌زد و ابتکارات و طرح آنها را می‌گفت، نه، بلکه هر چیز بود از او دمیده می‌شد.

کسی نمى تواند بگوید من مى خواستم فلان کار را بکنم و نگذاشتند.

اصلاً از این خبرها نبود.

هر کس شایسته بود، خود به خود بالا مى آمد.

مگر احمد کاظمی در ماه های ابتدایى جنگ، حکم و ابلاغ و از این حرف ها داشت؟

خیر، آدم لایق و شایسته اى بود…

در دژ شمالی خرمشهر با لشگر۱۰ زرهی عراق درگیری سختی داشتند وکارشان به اسیر دادن واسیر گرفتن هم کشیده شده و احمد متوسلیان با بدنی مجروح عملیات را هدایت می‌کرد، احمد کاظمی با احمد متوسلیان این‌گونه تماس می‌گرفت…

*درعملیات بیت‌المقدس، دو « احمد» داشتیم که فرمانده بودند و صدای آنها از شبکه‌‌های بی‌سیم مرتب شنیده می‌شد.«احمد متوسلیان» فرمانده لشگر محمد رسول‌الله و«احمد کاظمی» فرمانده لشکر نجف اشرف. در تماس‌های بسیار مهم، مخصوصا در لحظات شکستن خطوط دشمن، فرمانده‌هان ورزمندگان از لهجه‌های آنها متوجه می شدند که این «احمد» کدام «احمد» است. اما جالب‌تر زمانی بود که دو «احمد» با هم کار داشتند. در مرحله‌ی دوم عملیات که بچه‌های لشگرمحمد رسول الله در دژ شمالی خرمشهر با لشگر۱۰ زرهی عراق درگیری سختی داشتند وکارشان به اسیر دادن واسیر گرفتن هم کشیده شده و احمد متوسلیان با بدنی مجروح عملیات را هدایت می‌کرد، احمد کاظمی با احمد متوسلیان این‌گونه تماس می‌گرفت: احمَد احمَد ،احمَد احمِد، احمَد احمِد.

او سه احمد اول را که یعنی متوسلیان، با لهجه‌ی تهرانی می‌گفت اما اسم خودش را با لهجه‌ی نجف آبادی، مخصوصا مقداری هم غلیظ‌‌‌تر بیان می‌کرد، به این ترتیب احمد خوب و دوست داشتنی پایه‌ی خنده را برای فرماندهان زیادی که صدای او را از بی‌سیم می‌شنیدند فراهم می‌کرد. یادشان بخیر:

احمَد احمَد ، احمَد احمِد، احمَد احمِد

*روایت از محسن رضایی ، کتاب احمد –سید علی بنی لوحی  ص ۸۵