مشاور فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران گفت: ما سال ۷۵ برای اجرای یک ماموریت برون‌مرزی با تعداد زیادی تجهیزات وارد خاک کردستان عراق شدیم که هدف این حضور و عملیات به تسلیم کشاندن حزب منحله کردستان بود.

سردار کاظمی جزو فرماندهان خوش‌فکر و مبتکر نیروی زمینی سپاه پاسداران بود که در مقاطع مختلف فرماندهی خود توانست با استفاده از تجارب جنگی خود در نبرد کلاسیک هشت سال دفاع مقدس موفقیت‌های بسیاری را کسب کند. او هنگامی که در سال ۱۳۷۲ فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهداء(ع) نیروی زمینی سپاه شد توانست با استفاده از تجارب دفاع مقدس و تلفیق آن با آموخته‌های خود در منطقه فعالیت قرارگاه حمزه به نحو خوبی این منطقه را مدیریت کند. 

منطقه کردستان و جبهه غرب با توجه به ویژگی‌های خاصی که دارد نیازمند اتخاذ تدابیر خاص و حساب شده است که سردار احمد کاظمی با استفاده از نیروهای کارآمد آن منطقه و تجارب آن‌ها توفیقات بسیاری به ویژه علیه ضد انقلاب و اشرار به دست بیاورد. 

با توجه به فرارسیدن سالگرد شهادت سرلشکر احمد کاظمی فرمانده شهید نیروی زمینی سپاه پاسداران با سردار محمدحسین رجبی از همرزمان وی و فرمانده سابق سپاه بیت‌المقدس کردستان و مشاور کنونی فرمانده نیروی زمینی سپاه به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

سردار محمدحسین رجبی علاوه بر این جزو نیروهای اطلاعات قرارگاه حمزه سیدالشهداء(ع) نیروی زمینی سپاه نیز بود و در عملیات‌های بسیاری با شهید کاظمی همراهی داشت.

متن حاصل از این گفت‌وگو در ادامه آمده است: 

فارس: سردار لطفا در ابتدا درباره آشنایی خود با سردار کاظمی بفرمائید.

سردار رجبی: من از بدو شروع خدمت در منطقه فعالیت قرارگاه حمزه سیدالشهداء(ع) حضور داشتم. ما سال ۱۳۷۲ در واحد اطلاعات بودیم که سردار کاظمی به عنوان فرمانده قرارگاه وارد منطقه شد. البته من از دوران دفاع مقدس نیز با سردار احمد کاظمی آشنایی داشتم.

تهدیدات موجود در منطقه شمال‌غرب ویژگی‌های خاصی به آنجا داده است

فارس: سردار احمد کاظمی یکی از فرماندهان قرارگاه حمزه سیدالشهداء(ع) بود. با توجه به رخدادها‌ی پیش از دفاع مقدس و دوران دفاع مقدس در جبهه غرب و حساسیت منطقه تحت پوشش این قرارگاه، ایده او برای فرماندهی این منطقه چه بود؟

سردار رجبی: سردار کاظمی به عنوان یک فرمانده بزرگ و طراح در جنگ منظم با عراق یک نام و نشان و بزرگی دارد اما وقتی وارد منطقه شمال غرب شد شاید در ابتدا تصورش این بود که این منطقه هم مانند منطقه جنوب و غرب چنین ویژگی‌هایی دارد و جنگیدن در آن به شیوه منظم انجام می‌شود.

ما که در آن منطقه بودیم با مشاهده تدابیر اتخاذ شده توسط سردار کاظمی احساس می‌کردیم که وی در اوایل ورود تا حدودی با واقعیت‌های منطقه شمال‌غرب منطقه بیگانه است. باید به این مورد اشاره کنم که این منطقه ویژگی‌های خاص خود را دارد و تهدیدات آنجا موجب شده تا به یک منطقه نامنظم تبدیل شود. این مناطق تفاوت‌های ماهوی با مناطق منظم دارند.

هنگامی که شما در مناطق جنگ‌های منظم از لَجمَن خود به آن سو هرچه مشاهده می کنید ساز و برگ و نیروهای دشمن است و شاهد استقرار دشمن هستید مگر آنکه در فواصل دورتر از این مناطق شاهد جمعیتی باشید. اما یکی از ویژگی‌های منطقه نامنظم مانند شمال‌غرب، حضور مردم در همه جای این منطقه است که شما می‌خواهید در آن ماموریت انجام بدهید. 

چنین منطقه‌ای هم اجرای ماموریت را با مشکل مواجه می‌کند هم نیازمند تدبیر است. اگر بخواهید ماموریت شما به خوبی پیش برود نمی‌توانید جمعیت را نادیده بگیرید. به همین دلیل، جنگ نامنظم با جنگ منظم تفاوت بسیاری دارد. بنابراین، ویژگی‌های آذربایجان غربی و کردستان همان ویژگی مناطق نامنظم هستند به ویژه مناطق کردنشین این دو استان که استکبار جهانی تهدیدات و خواب‌هایی را برای این مناطق دیده بودند.

مناطق ذیل قرارگاه حمزه سیدالشهداء(ع) مناطق مرزی است که کار را مشکل کرده و مدیریت این مرزها مشکل است چون هر دو سوی مرز جمعیت پیوسته و همگون با جمعیت این سوی مرز حضور دارند. در اصول و تاکتیک‌های نظامی معمولاً مرزی بسیار مشکل دارد که جمعیت دوطرف تقریباً با یکدیگر هم قبیله و یکسان باشند.

استفاده ضد انقلاب از مردم کردستان به عنوان سپر انسانی برای اقدامات خود

فارس: آیا مذهب نیز جزو عوامل موثر در مدیریت این مناطق است؟ 

سردار رجبی: بله. علاوه بر مرز و جمعیت، موضوع مذهب نیز یکی از شاخصه های مهم در مدیریت چنین مناطقی است. مجموع این موارد و تفاوت‌هایی که در این منطقه وجود دارد به ویژه پدیده‌های ناامنی مانند اقدامات ضد انقلاب که برای استکبار فعالیت می‌کنند و با استفاده از سپر انسانی در دل جمعیت این منطقه حضور دارند، کار را برای اداره این مناطق مشکل می‌کند. البته همه جمعیت این مناطق طرفدار تروریست‌ها نیستند. اما، چون در این منطقه حضور دارند، اکثریت مجبور هستند از آن‌ها تمکین کرده و حضور آن‌ها را بپذیرند تا اینکه حاکمیت کاری انجام دهد.

باید اشاره کنم که تعدادی از افراد حاضر در این منطقه هوادار این گروهک‌های هستند و با آن‌ها همکاری دارند. 

ویژگی‌های مذکور شاهدی بر صعب‌بودن اجرای ماموریت در چنین منطقه‌ای است که قرارگاه حمزه سیدالشهداء(ع) در آن فعالیت می‌کند. سردار کاظمی در چنین شرایطی وارد منطقه شد البته هنگامی که سردار کاظمی به فرماندهی این قرارگاه منصوب و مشغول به کار شد تا آن زمان بسیاری از اقدامات انجام شده بود. 

۵۲ ماموستای شهید در کردستان داریم/ ماجرای حضور نیروهای مهاجر و انصار در کردستان

فارس: منظور از اقدامات انجام شده بسیار در منطقه قرارگاه حمزه سیدالشهداء(ع) چه بود؟ آیا اشاره شما به دوران مقابله نیروهای مسلح با گروهک‌های ضد انقلاب و اشرار در منطقه آذربایجان غربی و کردستان است؟

سردار رجبی: شما اگر به دوران ابتدای پیروزی انقلاب و سال ۱۳۵۸ و آغاز غائله کردستان که از سنندج شروع شد، باز گردید؛ ضد انقلاب از هنگامی که هیئت حسن نیت وارد این منطقه شدند، جنگ مسلحانه را شروع کردند. پس از این بود که جهاد آغاز شد و نیروهای مهاجر از سایر استان‌ها و انصار از استان‌های کردستان و آذربایجان غربی به عنوان یاری‌دهنده نیروهای مهاجر در منطقه دست به دست هم دادند و پاکسازی‌ها را آغاز کردند.

وضعیت مناطق مورد اشاره در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی این گونه نبود که محورهای مواصلاتی در اختیار ما باشد بلکه این محورها در اختیار ضد انقلاب قرار داشت. مشابه این وضعیت را در شهرها نیز شاهد بودیم به نحوی که برخی شهرها تحت تصرف ضد انقلاب بودند و برخی دیگر مانند سنندج به‌رغم حضور ضد انقلاب در آن‌ها، اما پادگان ارتش و نیروهای انقلاب در اختیار و تصرف نیروهای انقلاب بود.

مشابه این شرایط در شهرهای مهاباد، سقز و پاوه وجود داشت و دشمن اهدافش را در این جغرافیا با یک پیوستگی اجرا می‌کرد. لذا، ما در آن زمان عملیات‌های متوالی بسیاری را برای پاکسازی شهرها و اطراف آن‌ها و آزادسازی جاده‌های مواصلاتی انجام دادیم. پس از این بود که نقاط خارج از شهرها و نقاط پرجمعیت در برخی محورها طی چندین سال و در خلال جنگ تحمیلی آزاد شدند.

نیروهای ما در خلال جنگ تحمیلی درگیری‌های بسیاری در مناطق کردنشین با اشرار و ضد انقلاب داشتیم و آن‌ها به هیچ‌کسی رحم نمی‌کردند. اگر نیروی جهاد سازندگی هم برای کار محرومیت‌زدایی و توسعه به آن مناطق می‌رفت هم با برخورد کرده و او را به شهادت می‌رساندند. مشابه این قضیه درباره کارکنان ادارات نیز صدق می‌کرد و اگر کارمند دولت هم به مناطق تحت تصرف آن‌ها می‌رفت و مانع کارشان می‌شد. بنابراین، اشرار و ضد انقلاب به صورت همه جانبه با نظام جمهوری اسلامی مقابله می‌کنند.

ما در استان کردستان حدود ۵۲ شهید روحانی داریم، ماموستاهایی که در این منطقه با اشرار و ضد انقلاب مخالفت کردند و با مشاهده مرام، رفتار و حرکات آن‌ها، متوجه شدند که ضد انقلاب قائل به هیچ مرامی نیستند و به همین دلیل، از ضد انقلاب دوری جستند. به همین دلیل، اشرار و ضد انقلاب این چهره‌ها و شخصیت‌ها را به طرز فجیعی به شهادت رساندند. این افراد مزدور استکبار در همه شئون حاضر هستند که به صورت همه‌جانبه در یک جنگ ترکیبی در مرکز توجه کشور از طریق نفوذی‌ها و بازمانده‌های نظام ستمشاهی در عرصه‌های گوناگون با نظام نوپا برخورد می‌کنند، از جمله در این مناطق قومی که آسیب پذیر هستند مزدوران خود را به کار می‌گیرند.

باید گفت که طی مراحل مختلف بسیاری از فعالیت‌ها انجام شده و کنترل شهرها در دست خودمان بود. به همین دلیل، توسعه و اقدامات توسعه تاحدودی برقرار بود و در هیچ شهر، خارج از شهر، روستاها و آبادی‌ها ضد انقلاب نداشتیم. اما، اشرار و ضد انقلاب در آن منطقه از مرز به راحتی تردد می‌کنند چراکه مرز ما در منطقه کردستان و آذربایجان غربی علی‌رغم پیچیدگی شکل جغرافیایی زمین یک مرز قابل عبور است ولی موانع خاصی در آن برای تردد اشرار و ضد انقلاب وجود ندارد. بنابراین، ضد انقلاب و اشرار در مناطقی که حضور داشتند، آزار و اذیت، فعالیت‌های حزبی و درگیری ایجاد می‌کردند؛ سردار کاظمی وارد منطقه شد. 

سردار کاظمی با تدبیر، صلابت، اقتدار و شجاعت وارد شمال‌غرب شد/ هوشیاری و هوشمندی در فرماندهی ویژگی حاج احمد

فارس: کدام ویژگی سردار احمد کاظمی موجب انتخاب وی به عنوان فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهداء(ع) شد؟

سردار رجبی: سردار کاظمی با ابهت، اقتدار، تجربه جنگ منظم و پشتیبانی خوب ستادکل سپاه پاسداران و نیروی زمینی سپاه وارد قرارگاه حمزه شد که دارابودن ویژگی‌های خود شهید کاظمی به همراه حمایت‌های مجموعه سپاه و نیروی زمینی سپاه یک نقطه قوت برای او محسوب می‌شد.

باید گفت سردار کاظمی به عنوان یک فرمانده با تدبیر، صلابت، اقتدار و شجاعت وارد منطقه شد و با قدرت مدیریت بالای خود می‌تواند همه نیروهای حاضر و برخی از نیروهای اعزامی به آن منطقه را اداره کند. البته همان‌طور که پیش‌تر نیز اشاره کردم وی با جغرافیای طبیعی و انسانی تا حدودی ناآشنا بود. 

نکته مهمی که در اینجا به چشم می‌خورد این است که کار برای اینکه سردار کاظمی بخواهد با شرایط منطقه آشنا شود متوقف نمی‌شود بلکه او باید ضمن کار و اجرای ماموریت این آشنایی را به دست بیاورد. به اعتقاد بنده یکی از برجستگی‌ها و خصوصیات بارز سردار کاظمی هوشیاری و هوشمندی وی بود.

حاج احمد کاظمی هیچ‌گاه اجازه رهاشدگی، ضعف و سستی کار را نداد بلکه توانست هنگام پیشبرد کارها با ویژگی‌ها و خصوصیات منطقه تحت فرماندهی خود در قرارگاه حمزه سیدالشهداء(ع) آشنایی بیشتری پیدا کرد. روند این آشنایی به گونه‌ای بود که هر میزان پیش می‌رفتیم آشنایی وی با منطقه بیش‌تر می‌شد و همزمان با این روند شاهد افزایش توفیقات خود نیز بودیم. 

ما که نیروهای قرارگاه حمزه بودیم وقتی نظرات شهید کاظمی و دوستان وی را مشاهده می‌کردیم شاهد بودیم که این نگاه نسبت به روزهای اول تا چه میزان واقعی‌تر شده و منطبق بر واقعیت‌های منطقه ماموریت است. اهمیت این روند به گونه‌ای است این واقع‌بینی را در انجام ماموریت با موفقیت روبرو می‌کند و باعث موفقیت دوچندان ما در مأموریت‌های محوله می‌شود.

قاطعیت و دوراندیشی در اجرای ماموریت‌ها؛ دو ویژگی خاص شهید کاظمی

فارس: شما چندین سال با سردار کاظمی همرزم بودید و شاهد فرماندهی منطقه ماموریتی قرارگاه حمزه سیدالشهداء(ع) در استان‌های آذربایجان غربی و کردستان بودید، کدام ویژگی‌های او برای شما بیشتر ظهور و بروز داشت؟

سردار رجبی: شهید کاظمی ویژگی‌ها و خصایص بسیاری داشت اما اینجا به دو ویژگی وی اشاره می‌کنم. نخستین ویژگی شهید کاظمی، قاطعیت در انجام ماموریت ها و کارها بود. او وقتی به مرحله‌ای می‌رسید که از همه مشورت می‌گرفت و از طریق آن به تصمیم می‌رسید آن را قاطعانه اجرا می‌کرد.

آنچه در این میان اهمیت دارد این است که سردار کاظمی برای اجرای یک ماموریت مدت تعیین می‌کرد و ویژگی خوبی هم که داشت این بود که چگونگی اجرای آن را پیگیری و اندازه‌گیری می‌کرد که چه میزان پیشرفت داشته است؛ ویژگی که معمولاً امروزه در بسیاری از نقاط وجود ندارد و با وجود صدور دستورات مختلف اجرای آن‌هادستورات صادر می‌شود اما آن را پیگیری نمی‌کنند. 

دومین ویژگی سردار کاظمی این است که او بسیار دوراندیش بود و همه امورات را طبقه‌بندی می‌کرد. او نسبت به آینده این دوراندیشی را داشت که اگر کاری را  اکنون انجام بدهیم چه نتیجه‌ای دارد و اگر این کار در مدت دورتری انجام شود چه نتایج خوبی خواهد داشت که حکایت از دور اندیشی، صبر و آستانه تحمل بسیار بالای او بود.

ماجرای تسلیم‌نامه حزب منحله کردستان خطاب به شهید احمد کاظمی

فارس: شما به ویژگی صبر و آستانه تحمل شهید کاظمی اشاره کردید، آیا می‌توانید مصداق عینی صبر سردار کاظمی را بیان کنید؟

سردار رجبی: ما در سال ۱۳۷۵ برای اجرای یک ماموریت برون‌مرزی با تعداد بسیاری از تجهیزات، تسلیحات، خودرو، امکانات و جنگ‌افزار وارد خاک کردستان عراق شدیم. اجرای این کار مستلزم برنامه‌ریزی، هماهنگی و کارهای بسیاری بود تا یک ستون بسیار بزرگ تجهیزات از سوی مریوان، پنجوین، سیدصادق، اربط و سلیمانیه وارد این منطقه شوند. هدف این حضور و عملیات به تسلیم کشاندن حزب منحله کردستان بود. 

تعدادی نیرو هم از سایر جبهه‌ها و معابر از جمله سردشت وارد این منطقه شدند البته چند روز قبل از عملیات فعالیت‌های شناسایی، اطلاعاتی، استقرار سلاح‌های سنگین و توپخانه در منطقه انجام شده بود. ما همه کارها و امور مربوط به استقرار را قبل‌تر انجام داده بودیم چراکه این کار در موارد بسیار زیادی نیاز به همکاری و هماهنگی داشت.

فارغ از چگونگی انجام مراحل مختلف عملیات مذکور، نتیجه این عملیات موفق این بود که پس از پایان آن یک اتفاق تاریخی رخ داد؛ حزب منحله کردستان کتباً نوشتند که پس از این موقع حضور مسلحانه در ایران نخواهند داشت و وارد ایران نخواهیم شد یعنی اسلحه به دست نمی‌گیریم، شرارت انجام نمی‌دهیم و مانع توسعه نخواهیم شد. این کار در نوع خود یک موفقیت بزرگ به حساب می‌آید؛ البته نه اینکه عملیات انجام نشده و تسلیم شده باشند بلکه عملیات با قدرت انجام شد و هنگامی‌ که با دست قدرت نیروی زمینی سپاه مواجه شدند، تسلیم شده و این مکتوبه تاریخی را نوشتند و به ما دادند.

نکته‌ای که می‌خواهم به آن اشاره کنم اینجا است که به اشاره‌های شهید کاظمی اشاره دارد. ما پس از این عملیات وقتی قرار بود به مقر خود بازگردیم چون مسیر منطقه که در آن حضور داشتیم از سوی منطقه کوی‌سنجق و هیبت‌سلطان بود باید مسیر بسیاری را طی می‌کردیم تا به مریوان می رسیدیم. به همین دلیل، تدبیر اینگونه شد که از همان مسیر میانی از طریق سردشت و پیرانشهر وارد کشور شویم.

ستون ما ستون بسیار بزرگی بود و دارای امکانات بسیار، مهمات و جنگ‌افزارهای زیادی بودیم. چراکه ما بخش کمی از مهمات خود را در آن عملیات موفق مصرف کرده و مابقی را با خود به مقرمان بازگردانیم. ما آمدیم در نقطه‌ای که منطقه تحت تسلط بارزانی‌ها بود و ما از منطقه تحت تسلط طالبانی‌ها به منطقه بارزانی‌ها وارد شده بودیم. پس از ورود به منطقه بارزانی‌ها شاهد بودیم که آن‌ها در این منطقه دو، سه پیرمرد مسلح را قرار داده بودند و آن‌ها جاده را گرفته بودند و مانع از تردد ستون ما شدند. این افراد به سایر دوستان خود خبر دادند که ما در این منطقه هستیم و به مرور بر تعداد آن‌ها در این منطقه زیاد شد و قضیه بسیار حساس شد.

نیروهای مسلح آن‌ها هم آمده بودند؛ به آن‌ها برخورده بود و ناراحت بودند، هم از این که کاری که جمهوری اسلامی به ویژه سپاه انجام داده بود و با اقتدار و با امتیاز برمی‌گشت، هم اینکه نیروهای ما در منطقه عملیات به آن‌ها اعتنایی نکرده و آن‌ها را حساب نکرده بودند. البته ممکن است عقده‌های دیگری هم داشتند که ناراحتی آن‌ها را افزایش داده بود. البته آن‌ها علایق دیگری هم دارند که به این موارد نمی‌پردازیم و خوشایند ما نیست.

ما در این مقطع کنار سردار کاظمی بودیم و فکر می‌کردیم که چه اتفاقی رخ می‌دهد و در خلال مباحث و گفت‌وگوها فکر می‌کردیم که چه اتفاقی رخ می‌دهد، چون در آنجا جمعی از آدم‌های بی‌منطق و مسلح در مقابل ما حضور داشتند که ممکن بود با یک تیراندازی کوچک یک اتفاق بزرگ را برای ما پیش بیاورند و به ستون و مهمات ما آسیب‌ وارد کنند. البته چند نفر از دوستان هم که در آنجا حضور داشتند مانند شهید شاهمرادی که فرمانده ما بود و مسئولیت اطلاعات منطقه را برعهده داشت به اتفاق ۲ – ۳ نفر دیگر برای هماهنگی با مسئولان بارزانی نزد آن‌ها رفته بودند. 

نهایتاً؛ سردار کاظمی با حضور بر روی یکی از خودروهای ستون ما خطاب به بارزانی‌ها گفت:«عیبی ندارد، ما این بی‌حرمتی شما را از یاد نمی‌بریم و بی‌پاسخ هم نخواهیم گذاشت. ما از مسیر طبیعی خود به مقرمان باز می‌گردیم اما یادتان باشد که من در جواب این حرکت شما اقدام متقابل را انجام خواهم داد.». او بسیار با قاطعیت، شجاعت و جسارت خطابه کوتاه و رجز بسیار مقتدرانه ای را برای آن‌ها خواند و بعدها به قول خود عمل کرد.

یکی از ویژگی‌های دیگر سردار کاظمی آستانه تحمل بالای او بود. به طور مثال درباره این عملیات، او التماس نکرد و هیچ کار اضافی که موجب خسارت برای ما می‌شد، انجام نداد. البته سردار کاظمی بسیار دوراندیش بود و فکر می‌کرد اگر اتفاق بسیار حساسی در اینجا انجام شود چه اتفاقی ممکن است برای ما رخ بدهد. اهمیت اتخاذ تدابیر صحیح از سوی سردار کاظمی به حدی اهمیت دارد که اگر نبود این تدابیر، ممکن بود که عملیات موفق علیه حزب منحله کردستان به یک عملیات ناموفق تبدیل شود. 

تسلط او نسبت به منطقه قرارگاه حمزه سیدالشهداء(ع) در استان‌های آذربایجان غربی و کردستان در سال‌های پایانی مأموریتش به نحوی بود که بسیار جامع و کامل به همه جوانب موضوع در منطقه نامنظم نگاه می‌کرد. نگاه شهید کاظمی به این گونه بود که فقط جنبه نظامی کار برایش ملاک نبود و به موضوعات دیگری مانند مردم‌یاری، امورات فرهنگی و مطالبه از بخش‌های دیگر دولتی که از رسالت های سپاه و پاسداری ما است، ورود کرده بود. 

سردار کاظمی در یک نگاه جامع الاطراف شده بود و فرماندهی را در منطقه به نحوی به پایان رساند که یک مرحله قابل قبول و پیروزمندانه را به مراحل قبل اضافه کرد.

سردار کاظمی می‌گفت باید بیشترین استفاده از نیروهای مردمی و بومی آن منطقه انجام شود

فارس: نگاه سردار کاظمی به مردم کردستان چگونه بود؟ حاج احمد چگونه میان مردم و ضد انقلاب مرزبندی می‌کردند؟

سردار رجبی: ما در سال‌هایی که با ضد انقلاب درگیر بودیم حضرت امام(ره) یک فرمان را صادر کردند که کوتاه ولی بسیار راهبردی بود. ایشان فرمودند: «صف مردم را از ضد انقلاب جدا کنید.» این نکته‌ای بود که همه مخصوصاً شهید کاظمی به آن توجه داشتند.

مصداق عینی و بارز عمل به این نکته از سوی سردار کاظمی را مشاهده کردیم. حاج احمد بلافاصله پس از ورود به منطقه تاکید کرد که بیشترین استفاده از نیروهای مردمی و بومی آن منطقه انجام شود. این راهبرد در ادامه راهبرد استفاده از نیروهای بومی منطقه بود که در سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی تحت عنوان پیشمرگان کرد مسلمان فعالیت داشتند و در سال‌های بعدی در قالب پاسدار رسمی بسیج بومی انجام شد. اکنون هم این موضوع در اوج است و به شکل فوق العاده انجام می‌شود.

سردار کاظمی در آن زمان به این راهبرد اعتقاد داشت و بر مبنای اعتقاد خود می‌گفت نیروهای بومی را جذب کنید. او هنگامی که از منطقه بازدید و سرکشی می‌کرد اعتقاد داشت در میان نیروهای بومی افرادی هستند که بسیار قابل هستند و جسارت فرماندهی را دارندو به همین دلیل، توصیه می‌کرد که از آن‌ها در مناصب فرماندهی استفاده شود. ما فرماندهان بسیاری در گردان‌های بومی داشتیم که در زمان شهید کاظمی هم فعالیت داشتند و ایشان هم فعالیت آن‌ها را تایید می‌کردند.

سردار کاظمی هم به مردم و نیازهای مردم و هم به خدماتی که باید به مردم داده شود، توجه داشتند و تاکید می‌

فارس: لحظه‌ای که شما خبر شهادت سردار کاظمی و یارانش را شنیدید چه حالتی پیدا کردید؟ آیا این خبر برای شما باور کردنی بود؟

سردار رجبی: اصلاً باور نمی‌کردیم که این اتفاق رخ داده باشد چون من هم قرار بود با سردار کاظمی و سایر همرزمانم به ارومیه سفر کنیم که به دلایلی قسمت نشد. هنگامی که از ارومیه به من خبر دادند که هواپیمای حاج احمد در منطقه جاده امامزاده مابین تبریز و ارومیه سقوط کرده است عصر همان روز سریعاً به تبریز رفتم و از آنجام وارد منطقه شدم.

در پایان یاد شهید حاج احمد کاظمی و سایر همرزمانم را گرامی‌ می‌دارم و برای آنان طلب علو درجات دارم.

من، حاج قاسم و حاج احمد خیلی به هم نزدیک بودیم. وقتی حادثه‌ی شهادت شهید کاظمی اتفاق افتاد، آن روز شهید سلیمانی کرمانشاه بود و بنا بود هواپیمایی که شهید کاظمی را به ارومیه برد بعد از ارومیه برگردد و آقای سلیمانی را از کرمانشاه به تهران ببرد. آن روز صبح من در شهرداری با وزیر خارجه‌ی ونزوئلا جلسه داشتم. وسط صحبت بود که یک مرتبه یکی از دوستان همراه یک یادداشت به من داد که آقای سلیمانی پشت خط است و می‌گوید حتماً کارت دارم. من گفتم ما وسط صحبتیم و شما به ایشان بگو جلسه تمام شد، یک ربع دیگر حتماً تماس می‌گیرم. یکی دو دقیقه نگذشت که دو مرتبه دوست ما آمد و به من گفت آقای سلیمانی گفته که هر کجا هستی پای تلفن بیا. خلاصه من رفتم پای تلفن که یک مرتبه بلندبلند شروع به گریه‌کردن کرد. هرچه گفتم حاج قاسم آخر چه اتفاقی افتاده، چرا داری گریه می‌کنی، بگو ببینیم، ولی مرتب گریه می‌کرد. در آخر گفت که حاج احمد به شهادت رسیده و این اتفاق در ارومیه افتاده است، من الان در کرمانشاه هستم و شما هر کاری داری رها کن برو منزل که خانواده‌ی ایشان از جای دیگر مطلع نشوند و من هم دارم می‌آیم.

می‌خواهم وفاداری ایشان نسبت به همه مخصوصاً به شهید کاظمی را بگویم. این‌قدر شهادت شهید کاظمی روی ایشان اثر گذاشت که حاج قاسم به من گفت که بیا برویم بیت و عبایی که حضرت آقا با آن نماز شب می‌خواندند را از ایشان بگیریم. عبا و انگشتر را از آقا گرفتیم و به اصفهان بردیم و هر دو شهید کاظمی را دفن کردیم و بعد از دو سه روز هم برگشتیم. بعداً یکی از نزدیکان آقا برای من و حاج قاسم تعریف کرد و گفت که آقا فرمودند به این‌ها می‌گویند رفیق.

 از چپ: شهیدان احمد کاظمی، مهدی باکری، حسن شفیع زاده، حسن طهرانی مقدم

سردار کاظمی مثل بقیه نبود فکر نمی‌کرد این چپی است، این راستی. از پتانسیل همه استفاده می‌کرد، توانمندی همه را وارد کار می‌کرد، در برخورد با آدم‌ها سعه صدر داشت؛ درست مثل آنچه یک شیعه باید باشد. مدیر شیعه که دیگر جای خود دارد. پس مدیر باید بتواند پتانسیل نیروهایش را ببیند، با نگاه کریمانه نگاهشان کند و از آنها بهترین استفاده را بکند.

حاج حسن  طهرانی مقدم  سعی اش را کرد که نشان مان دهد حاج احمد کاظمی یک مدیر بود.

او شروع کرد برای مان از صفات حاج احمد در کار گفت و خواست که صاحب نظرها بیایند و تحقیق کنند شاید یک کتاب ناطق، قدری این نظام خسته مدیریتی کشور را تکان بدهد، حتی بعد از شهادتش.
او برای مان توضیح داد که حاجی یک نقطه نبوده، بلکه یک جریان بوده، یعنی در غیابش توانسته کارهایش را به ثمر برساند.

سردار مقدم برای مان یک داستان تعریف کرد و گفت:

در یکی از عملیات ها که علیه منافقین بود، قرار شد منطقه ای را با موشک هدف قرار بدهیم. می گفت، من موشک ها را آماده کرده بودم، سوخت زده با سیستم برنامه ریزی شده. موشک ها هم از آن موشک های مدرن نقطه زنی بود. ایشان از عمق عراق تماس گرفت که مقدم آماده ای؟ گفتم: بله. گفت: موشک ها چقدر می ارزد؟ گفتم مگر می خواهی بخری؟! گفت بگو چقدر می ارزد؟ گفتم مثلاً شش هزار دلار. گفت: «مقدم نزن اینها اینقدر نمی ارزند.»
آقای مقدم می گفت، خیلی بعید است شما فرمانده ای وسط عملیات گیر بیاوری که این قدر با حساب و مدبرانه عمل کند. هر کسی دوست دارد اگر کارش تمام است تیر خلاص را بزند و بیاید با این موفقیت عکس بگیرد، ولی سردار کاظمی در کوران عملیات، بیت المال و رضای خدا را در نظر داشت. می دانید چرا؟ چون مولایش امیرالمومنین(ع) بود که وقتی می خواست کار دشمن را تمام کند، کمی صبر کرد نکند هوای نفس، حتی کمی غالب باشد و بعد برای رضای خدا قربه الی الله دشمن را نابود کرد.

گفت که حتی بعد از شهادتش درست مثل وقتی که بود، هر روز کار را با ابلاغ او شروع می کند. اگر اشتباه کند حاجی به او گوشزد می کند، انگار که همیشه هست و ما فهمیدیم که مدیر باید یک جریان باشد، نه یک نقطه.
مسائل در مرام او باید ریشه ای حل می شدند. ولو این که هر درد را موقتاً باید با مسکن آرام کرد، ولی درد نیازمند یک درمان واقعی است، یعنی در مدیریت بحران که جنگ یکی از بزرگ ترین بحران ها است، باید علاوه بر مقطعی و ضربتی عمل کردن، ترتیباتی به طور موازی چیده شود تا همراه با رشد آرامش، پایه محکم آن تدابیر بتواند اصل مرض را درمان کند. این ترتیبات نیاز به مطالعه، شناخت محیط و دانستن راهکارهای مشابه دارد و شاید در مواقع بحران خیلی ها اینقدرها طاقت درازمدت فکر کردن را نداشته باشند و این، یعنی عین تدبیر. پس مدیر باید مدبر هم باشد.
یکی از آفت های مدیریتی، سکون مدیران است. مدیر وقتی بخواهد مجموعه را آن طور که هست حفظ کند، دیگر جایی برای ایده های نو، پیشرفت و تحول باقی نمی ماند.
آقای «طهرانی مقدم» به ما گفت که سردار کاظمی در هر مجموعه ای که وارد می شد، به تحول فکر می کرد. تعریف می کرد که سردار کاظمی به من گفته بود: «می روم شده، پادگان ولیعصر(عج) را می فروشم، پول برایت می آورم فقط تو برو سلاحی که جنگ ما با دشمن را نامتقارن می کند، بساز.»
می گفت: نتیجه آن طرز تفکر هم این شد که امروز نیروی هوایی سپاه، اولین هلی کوپتر تک سرنشین را کاملاً موفق ساخته، آن هم از طراحی تا تولید. در بخش هواپیمای بدون سرنشین سه مدل هواپیما ساخته است که هرکدامش در محیط رزم خود نوآوری جدیدی است. در بخش پدافند موشکی زمین به هوا، ساماندهی پدافند موشکی، سیستم های هوشمندی طراحی و ساخته شده است و همه اینها ثمره مدیریت شهید کاظمی است؛ ثمره روح آزادیخواه و تسلیم نشدنی اش.
این گونه فکر کردن خلاقیت می خواهد و البته جرئت، آن هم جرئتی که از یک اعتقاد مقدس سرچشمه بگیرد و در وجودت یقینی شده باشد. تنها ققنوس می تواند در دامنه آتشفشان مسکن کند. پس مدیر باید آزاده باشد و به یک زندگی عادی تن درندهد.


همه این خصوصیات را که گفتیم، شاید کم و بیش با شرح و تفسیر بشود توی کتاب های مدیریتی پیدا کرد. هر چند که بررسی رفتارهای مدیرانی چون شهید کاظمی این صفات را به صورت بومی برای ما ترسیم می کند و فکر می کنم بعضی از این دکتر ین ها با ظرافت های خاص، عملیاتی کردن شان را باید در نوع ایدئولوژی و رفتارهای چنین مدیران موفقی پیدا کرد، اما هیچ کجا نمی نویسند؛

 مدیر باید برای رضای خدا کار کند، نمی نویسند مدیر باید گروه را طوری رهبری کند که سر خط، خدا باشد و آخرش هم خدا، طوری رهبری کند که همه یادشان باشد که بنده خدا هستند، اما فکر می کنم شاه کلید موفقیت مدیریت شهید کاظمی درست همین نقطه باشد، رنگ خدایی اش. که سردار مقدم هم با آن همه صفات ریز و درشت که گفت مبهوت همین یکی مانده بود.
اما نکته آخر این که شیفتگی حاج حسن به شهادت و دیدار با همرزمان شهیدش شاید بیت الغزل صحبت های همرزمان دیروز او باشد، اما شنیدن این شیفتگی از زبان خود سردار، قطعاً حلاوت دیگری دارد. تک جمله ای که به نظر می رسد در هیاهوی وداع با او نشنیده باقی ماند. روزی که سردار مقدم در مراسم تودیع همرزم شهیدش حاج احمد کاظمی از فرماندهی نیروی هوایی سپاه، پشت تریبون گفت:«حاج احمد! ما شما را رها نخواهیم کرد و حتی تا بهشت هم دنبال تان خواهیم آمد.»

شهید کاظمی به روایت حاج قاسم سلیمانی | 5
خصوصیت دیگر، انضباط احمد بود، این انضباط را در کلان که مقررات بود، شماه نگاه کنید به زمانی که احمد در نیروی هوایی بود می‌بینید برای همه چیز انضباط را تعریف کرده است. هر جا که می‌روی آرایش دارد. شما در نیروی هوایی یک جای مخروبه پیدا نمی‌کنید. در پادگانی که حضور می‌یافت به آن انضباط می‌داد ولو اینکه یک ساختمان قدیمی و تخریبی بود اما به آن ساختار و سازمان می‌داد و این کار را می‌کرد.

میدان صبحگاهش بهترین میدان صبحگاه است، مقبره‌ای که برای شهدا درست کرده، زیباترین مقبره است. هر کاری که انجام می‌دهد و به هر پایگاه‌اش که می‌روید همین طور است. پایگاه نیروی هوایی ما چند سال از آن می‌گذرد؟ 50 سال می‌گذرد، بروید نگاه کنید، این هم از پایگاه درست کردن احمد، بهترین پایگاه با همین امکاناتی که داشته است. در زمان جنگ، خط احمد کاظمی تمیزترین خط بود خاکریز آن بیشترین ارتفاع را داشت، غذای آن بهترین غذا بود، انضباط در همه جا به چشم می‌خورد، در آرایش سنگرها، در چیدن سلاح‌ها، و… شما در خاطرات آقا نگاه می‌کنید، می‌گویند وقتی که از لشکر نجف بازدید کردم، اولین لشکری که برای تانک‌ها چک لیست نوشته بود احمد کاظمی بود. برای همه کس و همه چیز برنامه داشت و یک انضباط خاصی در تمام کارهایش حاکم بود، نه اینکه انضباط خشک داشت، نه. همه چیز دقیق سرجای خودش بود و هزینه‌ای که انجام می‌داد هزینه درستی بود.

شهید کاظمی به روایت حاج قاسم سلیمانی| 4
در کربلای 5 آمد پیش من و مرتضی قربانی با حسین خرازی و زاهدی، آمد غرب کانال ماهی‌گیری در روز اول یک نگاه به جبهه کرد، ظاهرا در روز اول به هم ریخته بود، من احساس کردم که اصلا فکر می‌کند یک تکیه‌گاهی که بخواهد این کار را انجام بدهد، ندارد. هرچه من و مرتضی آنجا اصرار کردیم، چون ما در صحنه درگیری جنگ بودیم، به ما نگفت نه، اما معلوم بود که جواب نه است، آمد این گوشه‌ای از شمشیری پنج ضلعی را گرفت و منطقه مقابل آن و جاده شلمچه را ساقط کرد.

به این دلایل است که می‌گوییم احمد در طراحی و در فرماندهی زیرکی و تدبیر فوق‌العاده‌ای داشت. مثلا در عملیات رمضان، شما نگاه کنید احمد رو به کجا حمله می‌کند، همین‌طور مستقیم حرکت می‌کند به سمت نوک شمالی کانال ماهی‌گیری. این حرکت، یعنی هرچه تا شلمچه هست بی‌خاصیت می‌شود. لذا تا شلمچه هرچه بود بی‌خاصیت شد، لشکر 6 از بالا آمد کمر این را شکست، احمد زیر مثلثی‌ها عمل کرد. در آبادان نیز جایی را انتخاب کرد که بتواند بقیه جاها را بی‌خاصیت کند.


یکی از مشخصه‌های بارز احمد زیرکی بود حالا به معنای درست آن تدبیر بود. منتظر نبود که در قرارگاه بگویند خط حد لشکرت چه می‌شود. همیشه وقتی درباره منطقه عملیاتی بحث می‌شد او به خیلی از زوایای پشت این هم نگاه می‌کرد لذا موافقت‌هایش معنا داشت و مخالفت‌هایش هم معنا داشت. دوم اینکه وقتی می‌خواست خط حدی انتخاب بکند مخالفت یا موافقت او در کل عملیات برای نحوه عمل لشکر 8 نجف تاثیر داشت. مثلا شما به همه خط حدهایی که لشکر نجف گرفته نگاه کنید، احمد خط حدی را برایش اصرار می‌کرد که پیروزی و شکستش کمتر به گردن کسی بیفتد.

شهید کاظمی به روایت شهید حاج قاسم سلیمانی| 3
احمد چند مشخصه اصلی داشت که همه اینها را از امام گرفت و این درست است که همه اینها از مکتب اسلام است اما امام به عنوان یک الگوی مجسم بود و ما وقتی در جنگ نگاه می‌کردیم، احمد هم در این چیزهایی که من ذکر می‌کنم از همه برجسته‌تر بود. احمد پنج مشخصه مهم داشت که اینها در دوره جنگ در لشکر نجف دیده می‌شد که ما وقتی به لشکر نجف نگاه می‌کنیم هیچ چیز در ذهن ما غیر از احمد نمی‌آید. شما وقتی مثلا می‌گویید فلان لشکر، یک عقبه‌ای هم در ذهنتان می‌آید ولی به لشکر نجف که نگاه می‌کنید غیر از احمد هیچ چیز در ذهنتان نمی‌آید. این خیلی هنر بود که یک فرد بیاید از درون یک شهرستان یک لشکر درست کند که آن لشکر با لشکرهایی که عقبه طولانی داشتند با امکانات وسیع خصوصا در کادر، نه تنها برابری می‌کند بلکه شاه‌کلید جنگ بشود. اینجا در واقع این را می‌رساند که نقش احمد محوری بوده، لذا همه چیز در او خلاصه شده بود یعنی همه ابتکارات و موضوعات گوناگون، نه اینکه احمد پایش روی شانه دیگری بود و از شانه دیگران داشت حرف آن‌ها را می‌زد و ابتکارات و طرح آن‌ها را می‌گفت، نه، بلکه هرچیز بود از او دمیده می‌شد. البته حسین هم همین بود ولی حالا بحث احمد است.

شهید کاظمی به روایت شهید حاج قاسم سلیمانی | 2
در این مطلبی که آقا رشید فرمودند من دو نکته در مقدمه بگویم بعد می‌پردازم به مشخصات احمد. همین‌طور که در دین اسلام یک خلاصه‌هایی وجود دارد، یعنی وقتی ما می‌خواهیم بگوییم که دین در امیرالمومنین خلاصه شده است یا امیرالمومنین دین مطلق است معنایش این نیست که دیگران از دین بهره‌ای نبردند. دیگران هم در رکاب پیغمبر بودند و دیگران نیز هرکدام یک بخشی از خلاصه‌های دین در آن‌ها بود، یکی در تقوا بود یکی در شجاعت بود ولی اینکه همه، همه موجودی دین را بگیرند، کمتر بود. امام هم در تربیتی که در جامعه ما انجام داد مثل آن سلول‌های بنیادی بود که تحول ایجاد کرد و این تحول هم در جاهایی که تاثیر گذاشت به عنوان آدم‌هایی که به نحوی خلاصه امام بودند، ظاهر شد. البته کسانی که به معنای واقعی در ابعاد مختلف رفتار امام، معنویت امام، شخصیت امام، خلاصه امام باشند کمتر پیدا می‌شود. در جنگ هم امام تاثیراتی گذاشت و یک خلاصه‌هایی به وجود آورد. احمد یکی از آن‌ خلاصه‌ها بود که این هم به این دلیل نبود که احمد با امام مراوده داشت بلکه به دلیل عشق وافر به امام بود. حالا من می‌گویم خصوصیاتش را که تاثیر احمد در زیرمجموعه در جنگ چگونه بود که باعث می‌شود بگوییم که بخشی از شخصیت وجودی امام در فردی مثل احمد کاظمی متبلور بود.

شهید کاظمی به روایت شهید حاج قاسم سلیمانی:

اما اینکه این چنین اتفاقی می‌افتاد ما اصلا تصور نمی‌کردیم. هرچند احمد به آرزویش رسید اما واقعا حیف شد و حیف شدن را هم نه در شهادت احمد بلکه در این می‌دانیم که احمد خیلی خوب می‌توانست آن چهره‌ای را نمایان کند که یک بخش کوچکش بر نزدیک‌ترین آدم‌ها به احمد نمایان شد، نه بر جامعه، که جامعه خیلی چیزها را نمی‌داند و مخفی ماند. او می‌توانست یک جنگ بزرگ را فرماندهی کند، مدیریت کند و شهید بشود. البته تقدیر الهی و به نظر من اصرار خودش باعث شد که زودتر از آن چیزی که ما تصور می‌کردیم، احمد را گرفت. شاید هم مصلحت احمد همین بود، شاید مصلحت الهی همین بود و همین درست بود. این را ما نمی‌دانیم ولی آنچه که می‌دانیم این است که احمد می‌توانست خیلی کارهای بزرگی بکند.