نوشته‌ها

به بهانه ایام نهمین سالگرد شهادت سردار شهید حاج احمد کاظمی برآن شدیم تا برگی نو و روایتی متفاوت از چهار تصویری که  از این شهید در ذهن فرمانده کل سپاه نقش بسته است مرور کنیم .

\"Shahidkazemi.ir-(114)\"

تصویر اول: مرحله دوم عملیات بیت المقدس است. دشمن با تمام قوا و نیرو سایه‌ی کینه انداخته است روی سر بچه ها. خط یک لحظه آرام نمی گیرد و از شدت آتش سنگین دشمن زمین به لرزش افتاده و تمامی فضا پر است از خاک و دود و بوی مشمئزکننده باروت و خون همه جا را گرفته است. نیروها چاره ای ندارند جز اینکه فشار دشمن را تحمل کنند و دم بر نیارند. قرارگاه، مقاوم ترین نیروها را برای حفظ خط انتخاب کرده است و البته احمد و تیپ ۸ نجف اشرف هم از صبورترین نیروها.

احمد با سرباندپیچی شده در خط حضور دارد و از نیروها بازدید می کند. عمق خستگی در چشم هایش هویداست. از صبح که مجروح شد هر چه اصرار کردیم به عقب برگردد حاضر نشد. اول که ترکش به صورتش اصابت کرد بیهوش شد اما یکدفعه به هوش آمد و گفت مرا به جلو برگردانید. ترکشی که میمان احمد شده خیلی عمیق است اما هیچ کس حریف احمد نیست. وقتی تصمیم به کاری می گیرد هیچ کس نمی تواند جلودارش شود بالاخره با یک نفربر که از عملیات قبلی غنیمت گرفته بود به جلو بر می گردد، به کنار نیروهایش.

تصویر دوم: در همه جا و در کلاسیک ترین ارتش های جهان، در هنگامه جنگ، فرماندهان باید چندین کیلومتر عقبتر از خط مقدم به هدایت نیروها بپردازند. اما احمد هیچ وقت خود را اسیر این اصول نکرد. هیچ وقت نخواست و نتوانست که در بحبوحه ی عملیات، دور از فرزندش باشد، چرا که با بچه ها انس و الفت خاصی داشت. نمی دانم در عملیات رمضان بوده ای یا نه؟اصلاً چیزی از آن شنیده ای؟ وضعیت خیلی نابی برای تیپ و لشکرهای عمل کننده بوجود آمده بود. لحظات به سختی می گذشت. ارتباط یگانها با یکدیگر قطع شده بود. صحنه روز عاشورا تداعی می شد. احمد در آن بحبوحه‌ی گلوله باران دشمن با یک جیپ به خط می‌رود و پانصد متر پشت خاکریز اول به زیر ماشین می رود تا بتواند در آن شرایط سخت آب و هوایی با نیروهایش صحبت کند. با اینکه در عملیات رمضان به اهداف اصلی نرسیدیم؛ اما تیپ ۸ نجف اشرف جزء نیروهایی بود که توانست از مواضع دشمن عبور کند و فاتح میدان گردد.

تصویر سوم: روز پنجم عملیات کربلای ۵ است و همگی فرماندهان درگیر عملیات هستند. در منطقه پنج ضلعی روی رودخانه پل نو است؛ و زیر پل، سنگر فرماندهی لشکر ۸ نجف.آتش دشمن آنقدر سنگین است که جای سالمی روی زمین پیدا نمی‌شود. دشمن به معنای واقعی زمین را با خمپاره شخم می زند. به همراه احمد به خط رفتیم و قرار بود در سنگر او جلسه ای انجام گیرد. شب قبل از آن نیروهای حاجی یک خاکریز مهمی آنجا زده بودند و ما برای دیدن آن به خط رفتیم. آن جا بود که یک خمپاره کنار ما به زمین خورد. خیلی ها شهید شدند و زخمی.اما الحمدالله احمد آسیبی ندید. این قضیه برای من بیشتر شبیه به معجزه بود. آنجا بود که فهمیدم احمد باید زنده بماند و گرنه چه جور می شود کسی از آغاز جنگ در جبهه حضور داشته باشد و همیشه در خط مقدم، اما آُسیب جدی نبیند. اینها همه نشانه است.

تصویر چهارم: جنگ تمام شده و همه در اوضاع نابسمان بعد از جنگ به دنبال سازندگی اند و توسعه و آرامش. اما کردستان هنوز منطقه‌ی ناامن کشور بود.ما هر سال به صورت متوسط در این منطقه دویست نفر شهید می دادیم. قضیه کردستان برای همه از جمله فرمانده‌ی کل قوا غیرقابل تحمل شده بود. در آن سالها بنده فرمانده نیروی زمینی سپاه بودم، از یالا مرا خواستند و گفتند: باید برای کردستان یک فکر جدی کرد و آن زمان بود که بنده، احمد را پیشنهاد دادم. آقا به من گفتند پس تکلیف لشکرشان چه می شود؟ من از قبل می دانستم که آقا با اینکه کسی بیش از یک مسئولیت داشته باشد مخالف است، اما احمد استثناء بود. وقتی موضوع با احمد در میان گذاشته شد، خیلی استقبال کرد. رفت ارومیه و شد فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهداء(ع). آخر هفته ها هم می آمد اصفهان و به لشکر سر می زد. درباره‌ی اینکه احمد چه کارهایی در کردستان کرد؛ دیگران زیاد صحبت کرده اند. من نمی خواهم راجع به آن شجاعت ها و دلیری ها حرفی بزنم. تصویری که همیشه در ذهنم حک شده و پاک نمی شود، لبخند احمد است وقتی حکم ماموریت به ارویه را گرفت.

منبع : کتاب فاتح خرمشهر (یادواره شهید حاج احمد کاظمی و یارانش)

در پی برگزاری مراسم دانش آموختگی دانشجویان دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین علیه السلام که به مناسبت سالروز آزاد سازی خرمشهر در 31 اردیبهشت ماه برگزار شد ، جمعی از خانواده های شهدا که در این مراسم حضور داشتند مورد تفقد امام خامنه ای قرار گرفتند .

\"?????

 

\"?????

\"?????

\"?????

فرزندان شهدای عرفه ، خانواده های معظم شهیدان موحد دانش ، شاطری ،صفری تبار ، محرابی پناه ، احمدی پناه ، امید پور ، مادر شهید خرازی ، خانواده شهید طهرانی مقدم ، شهید خلیلی ، احمدی روشن و … نیز در این مراسم حضور داشتند .

مهمترین ویژگی شهید کاظمی این است که برای سایر فرماندهان معلم و مربی بود. خیلی از فرماندهان نگاه می کردند که او یگان را چگونه اداره می کند . در جنگ چه فنونی را به کار می برد . چه تاکتیک هایی به خرج می دهد . احمد یک فرمانده تیزهوش که ابتکار و خلاقیت دارد ، همیشه مورد توجه فرماندهان قرار داشت . همه ا زاو کار یاد می گرفتند .

بعد از شکست حصر آبادان برجستگی و توانمندی شهید کاظمی برای همه روشن شده بود ، ماموریت های مهمی به او واگذار می شد به نحو احسن انجام می داد . مراحل کمال را در دوره حیات طی کرد و به شهادت رسید . به لحاظ ایمانی و اخلاقی و معرفتی ، به لحاظ پشت سر گذاشتن آزمایشات متعدد خیلی مراحل زیادی را طی کرد تا به مرحله شهادت رسید .

منبع: سردار سرتیپ سید محمد حجازی – ماهنامه شاهد یاران – دیماه 90 – ص 28

آمریکا قدرت درک دامنه تهاجمی ایران را ندارد/گزینه نظامی شما فقط مناسب روی میز است

فرمانده کل سپاه در واکنش به تهدیدات اخیر وزیر خارجه آمریکا، خطاب به جان کری گفت:اگر شما فهم مسائل نظامی یا امنیتی را ندارید از کارشناسان مجرب خود بپرسید که آیا واقعا آمریکا توان تحمل تبعات خانمان برانداز عمل کردن به گزینه نظامی علیه ایران را دارد؟

به گزارش خبرگزاری فارس، صبح امروز فرمانده کل سپاه به هنگام بازدید از توانمندی های دانشگاه امام حسین (ع) در واکنش به تهدیدات اخیر جان کری مبنی براحتمال استفاده از گزینه های نظامی گفت:آقای کری! این را بدانید نبرد مستقیم با آمریکا قوی ترین رؤیای مردان مؤمن و انقلابی در سراسر جهان است. تهدیدات شما برای اسلام انقلابی بهترین فرصت است. پیشوایان اسلام، سالهاست ما را برای یک نبرد بزرگ و سرنوشت ساز آماده کرده اند بعید می دانم مردان عاقل شما، اجازه دهند آمریکا که در یک سوی این نبرد سرنوشت ساز قرار می دهند، گزینۀ مضحک نظامی را از روی میز به صحنه عمل بکشاند.

وی تصریح کرد: آقای کری! ما می دانیم شما  بدهکارترین کشور جهان هستید و همه می دانند ناتوانی شما در حل مسائل و مشکلات اقتصادیتان، دولت آمریکا را چند هفته به تعطیلی کشاند.

سرلشکر جعفری افزود:خورشید تمدن امپریالیستی شما به مغرب خود نزدیک شده است بیش از این، با تکرار راهبردهای شکست خورده مانند استفاده از قدرت نظامی، فروپاشی تمدن خود را شتاب ندهید.

فرمانده کل سپاه تاکید کرد:آقای کری! آمریکا و قدرتهای نظامی او، در مقابل چشم مردم مجاهد و با ایمان ما بسیار کوچک و حقیر هستند. اگر شما تخصص و فهم مسائل نظامی یا امنیتی را ندارید از کارشناسان مجرب خود بپرسید که آیا واقعا آمریکا توان و طاقت تحمل تبعات خانمان برانداز عمل کردن این گزینه علیه ایران را دارد؟

وی ادامه داد:  بر اساس اطلاعاتی که به ما می رسد، هم کارشناسان سیاسی و هم صاحب نظران امنیتی آمریکا ، گزینۀ نظامی را برای ایران ، تنها مناسب روی میز ماندن می دانند ولی استفاده از آنرا در عمل ، به صلاح امنیت ملی آمریکا نمی دانند و در این رابطه به مسئولین آمریکا بارها هشدار داده اند.

وی خطاب به وزیر امورخارجه آمریکا هشدار داد:بدانید ایران و ایرانی از تهدید خارجی، نمی ترسد و بر عکس ، عامل انسجام جامعۀ مومن و غیرت مند ایران و متحدین انقلابیش در سراسر جهان است و حوادث تاریخی پس از انقلاب نیز گونه این ادعا است . بنابراین به شما توصیه می کنم، اعتبار کلامتان را متناسب با توانمندی های خود و طرف مقابلتان خرج کنید، و بیش از این خود را مضحکۀ جامعۀ غیور و انقلابی ایران اسلامی قرار ندهید.

فرمانده کل سپاه در پایان خطاب به جان کری افزود: آیا می دانید چند هزار مسلمان انقلابی که دل در گروۀ انقلاب اسلامی دارند و به حقانیت آن ایمان آورده اند در سراسر جهان در انتظارند تا شما این گزینه را از روی میز به صحنۀ عمل بیاورید. اگر نمی دانید ، کمی بیاندیشید و یا تحقیق کنید، یا لااقل تا زمانی که قرار است منتظر حکم عاقلانه خود بنیشیند، از بکارگیری این عبارت مضحک و بی پشوانۀ خرد و اندیشه ورزی ، پرهیز نمائید.

به گزارش خبرنگار فارس، کتاب «بلبا» روایت فرماندهان لشکر ویژه کربلا «احمدعلی ابکایی» دربردارنده 9 بخش نظیر «از شاهی تا قائم‌شهر»، «فتنه‌های داخلی»، «آغاز نبرد نابرابر»، «بسته شدن طومار منافقین، مقدمه‌ای برای تقویت جبهه‌ها»، «جنگل‌های شمال، مدفن منافقین وطن‌فروش»، «رزم‌آوران جنگل در جبهه»، «هور و اروند، جولان‌گاه گردان امام محمدباقر (ع)» و «شلمچه، میزبان عرشی امیر گردان، بلباسی» است.

«احمد علی بکایی» از عناصر مؤثر و از جمله فرماندهانی است که بیشترین حضور را در گردان امام محمدباقر (ع) داشته و حتی تا سال‌های پس از جنگ نیز بنا به تعلقات معنوی، معرفتی و همچنین به اعتبار پیمانی که با اسلاف شهید این گردان بسته، حضور خود را در آن تداوم بخشیده است.

در بخشی از این کتاب درباره «جنگل‌های شمال، مدفن منافقین وطن فروش»، آمده است:

ساعت یک شب بود. از غروب برای حرکت به ما آماده باش داده بودند. کامیون‌ها و آیفاها و کمپرسی‌ها منتظرمان بودند.

با سنگینی تجهیزات‌مان به راه افتادیم، تمام گردان‌ها تقسیم شده بودند. ما جزو تیپ نجف اشرف بودیم. فرمانده‌مان آقای کاظمی بود. در این دو سه روزی که در در دهکده انبیا بودیم، تیپ نجف یک فرمانده اصفهانی برای ما فرستاد. جانشین گردان آقای رحیمی بود و معاون گردان، یوسف سجودی.

فرمانده‌مان قربانی بود، نه مرتضی قربانی معروف. در طی این چند روز یکی، دوبار او را می‌دیدیم. زخمی بود و با آن جراحت ناراحت کننده، فرماندهی را هم به عهده داشت، چون آقای کاظمی ایشان را می‌شناخت از ایشان در جاهای مختلف استفاده می‌کرد، در کل، نیروی ثابت تلقی نمی‌شد.

خودمان هنوز سردار احمد کاظمی را ندیده بودیم، فقط می‌دانستم فرمانده ما ایشان است، غروب آخرین روز سال شصت راه افتادیم، به جایی رسیدیم که نه دشت بود نه کوهستان، تپه ماهورهای کوچک و سرسبزی داشت. شیارهای خوبی هم برای پناه گرفتن داشت.

گفتند: «شما باید همین جا استراحت کنید»، اینجا مناسب‌ترین نقطه به خط برای استقرار نیروها بود. بعد از چند ساعت یک لودر آمد و جلومان را خاکریز زد. به بچه‌ها دستور دادند گروهان به گروهان در این منطقه پخش شوند و هر کدام برای خودشان سنگری درست کنند.

لحظه تحویل سال:

نشسته بودیم و رادیو هم خرخر می‌کرد، داشتیم سنگر می‌کندیم تا داخل آن استراحت کنیم.

گردان ما در دو طرف جاده مستقر شدند. بچه‌ها به سمت جلو یعنی خط مقدم دشمن شروع به کندن سنگر انفرادی کردند، ما درست هنگام تحویل سال با پنجه‌های خود و کلاه آهنی و سرنیزه مشغول کندن سنگر بودیم.

خود من آنقدر با پنجه کندم که دیگر دست‌ام بی‌حس شد، با پتو و پوتین، با صورت شنی و خاک‌آلود در همان چاله به خواب رفتم. بعضی از برادران همین طور مشغول کندن سنگر بودند. تقریباً ساعت چهار صبح بود که بولدوزرها وارد عمل شدند و خاک‌ریزهای بزرگی درست کردند.

من حدود ساعت پنج صبح از خواب بیدار شدم، چون آب نبود با تیمم نماز خواندم. بچه‌ها وقتی از خواب بیدار شدند شوخی‌وار سال نو را به یکدیگر تبریک گفتند، در آن منطقه تا چشم کار می‌کرد، بیابان بود.

انتشارات «فاتحان» کتاب «بلبا» نوشته «حسین شیردل» را در 347 صفحه و با قیمت 10000 تومان منتشر و روانه بازار نشر کرده است.