نوشته‌ها

نام: حمید باکری
نام پدر: حسین
تاریخ تولد:  -/۹/۱۳۳۴
محل تولد: آذربایجان‌غربی / ارومیه
تاریخ شهادت: ۶/۱۲/۱۳۶۲
محل شهادت: جزیره مجنون
طول مدت حیات: ۲۸ سال
مزار شهید: مفقودالجسد
آخرین سمت: قائم مقام فرماندهی لشگر۳۱عاشورا

تولد و کودکی

در آذر سال ۱۳۳۴ در شهرستان ارومیه چشم به جهان گشود . در سنین کودکی مادرش را از دست داد و دوران دبستان و سیکل و اول دبیرستان را در کارخانه قند ارومیه و بقیه تحصیلاتش را در دبیرستان فردوسی ارومیه به پایان رساند. بعلت شهادت برادر بزرگش علی که بدست رژیم خونخوار شاهنشاهی انجام شده بود با مسائل سیاسی و فساد دستگاه آشنا شد . بعد از پایان دوران خدمت سربازی در شهر تبریز با برادرش مهدی فعالیت موثر خود را علیه رژیم آغاز کرد و خود سازی و تزکیه نفس شهید نیز بیشتر از این دوران به بعد بوده است.

تحصیلات

در سال ۱۳۵۵ ظاهراُ بعنوان تحصیل به خارج از کشور سفر می‌کند ، ابتداء به ترکیه و از ترکیه جهت گذراندن دوره چریکی عازم سوریه میشود و بعد به آلمان رفته و در دانشگاه اسم نویسی کرده و فقط یک هفته در کلاس درس حاضر می شود.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی

با هجرت امام«مد ظله العالی»به پاریس عازم پاریس می شود و از آنجا هم جهت آوردن اسلحه به سوریه می‌رود و با پیروزی انقلاب اسلامی به ایران مراجعت، جهت پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی در مراکز نظامی مشغول فعالیت می‌شود و با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال ۵۷ به عضویت سپاه درآمده و به عنوان فرمانده عملیات با عناصر دست‌نشانده امپریالیسم شرق و غرب که در گروهکها و احزابی که بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب شروع به فعالیت کرده بودند به مبارزه می‌پردازد .
در عملیات پاکسازی منطقه سرو و آزادسازی مهاباد ، پیرانشهر و بانه نقش مهم و اساسی داشته و در آزاد سازی سنندج با همکاری فرمانده عملیاتی منطقه با استفاده از طرحهای چریکی کمر ضد انقلاب وابسته و ملحد را در منطقه شکسته و باعث گردید که سنندج پس از مدتها آزاد گردد.

ورود به بسیج و جنگ تحمیلی

شهید با فرمان امام مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی مسئول تشکیل و سازماندهی بسیج ارومیه شد ودر این مورد نقش فعالانه و موثری ایفا نمود . همیشه از بسیجی‌ ها و از قدرت الهی آنها سخن می گفت . با شروع جنگ تحمیلی جهت مبارزه با بعثیون کافر به جبهه آبادان شتافت و دو ماه بعد مراجعت نمود .
مدتی در شهرداری بصورت افتخاری در سمت مسئول بازرسی مشغول خدمت گردید و چون کار اداری نتوانست روح بزرگ او را آرام کند مجدداً عازم جبهه آبادان شد و فرماندهی خط مقدم ایستگاه ۷ آبادان را بعهده گرفته و به سازماندهی نیروهای مردمی پرداخت . وی در زمره خاطراتش که از بسیجی ها صحبت می‌کرد می‌گفت که دو سه تا نوجوان بودند هر هر قدر اصرار کردیم که پشت جبهه کار کنند قبول نکردند و شروع کردند به گریه کردن که باید ما در خط مقدم باشیم و می‌گفت : اینها به انسان نیرو می دهند و باعث تقویت ایمان در آدمی می‌شوند.

شرکت در عملیات های مختلف

بعد از بازگشت مرتب از مزایای جنگ که بقول امام این جنگ یک نعمت است که فرزندان این مملکت را الهی کرده و آنها را از زندگی دنیایی به معنویت کشانده است . حمید برای مدتی از سوی جهاد سازندگی مسئولیت پاکسازی مناطق آزاد شده کردنشین در منطقه سرو را عهده دار گردید که در آن شرایط کمتر کسی می‌توانست چنان مسئولیتی را بپذیرد . سپس بعنوان مسئول کمیته برنامه ریزی جهاد استان تعییین شد و چون در هر حال جنگ را مسئله اصلی می‌دانست و می‌اندیشید که در جبهه مفیدتر است حضور دائمی‌اش را در جبهه های نبرد با صدام متجاوز از عملیات فتح‌المبین شروع نمود ، در عملیات بیت‌المقدس فرمانده گردان تیپ نجف اشرف بود و با تلاشی که نمود نقش موثری در گشودن دژهای مستحکم صدامیان در ورود به خرمشهر را داشت و بالا‌خره با لشکر اسلام پیروزمندانه وارد خرمشهر شد و بعد از عملیات رمضان برای فعالیت دائمی در سپاه پاسدارن مصمم گردید .
در عملیات موفقیت‌آمیز «مسلم‌بن‌عقیل» بعنوان مسئول خط تیپ عاشورا استقامتش در ارتفاعات سومار یادآور صبوری و شجاعت یاران امام حسین (علیه السلام ) بود که چندین بار خودش در جنگ تن به تن و پرتاب نارنجک دستی به صدامیان شرکت نمود و از ناحیه دست مجروح شد و بر حسب شایستگی که کسب نمود از طرف فرماندهی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان فرمانده تیپ حضرت ابو‌الفضل (علیه السلام ) منصوب گردید .
بعد از عملیات والفجر مقدماتی بعنوان معاون لشکر ۳۱ عاشورا راه مولایش حسین بن علی (علیه السلام) را ادامه داد استقامت و تدابیرش در مقابل صدامیان همیشه برای یارانش الگو بود شرکت در عملیاتهای والفجر ۱ و۲ و۴ از افتخاراتش بود که همیشه دوش بدوش برادران رزمنده بسیجی‌اش در خطوط اول حمله شرکت داشت و با خونسردی زیادی که داشت همیشه فرماندهان زیر دستش را به استقامت و تحمل شداید صحنه های نبرد ترغیب مینمود و به آنها یاد می‌داد که چگونه با دست خالی از امکانات مادی در مقابل دشمن که سراپا پوشیده از زره و پیشرفته ترین امکانات جنگی عصر حاضر می‌باشد فقط بااتکاء به ایمان و روش حسینی باید جنگید.

عروج

در والفجر یک از ناحیه پا و پشت زخمی و بستری گشت که پایش را از ناحیه زانو عمل جراحی کردند . اطرافیانش متوجه بودند که از درد پا در رنج است ولی هیچوقت این را به زبان نیاورد و بالا‌خره در عملیات فاتحانه خیبر با اولین گروه پیشتاز که قبل از شروع عملیات بایستی مخفیانه در عمق دشمن پیاده می‌شدند و مراکز حساس نظامی را به تصرف در می‌آوردند و کنترل منطقه را در دست می‌داشتند عازم گردید و در ساعت ۱۱ شب چهارشنبه ۳ اسفند ۶۲ شروع عملیات خیبر بود که با بی سیم خبر تصرف پل مجنون (که به افتخارش پل حمید نامیده شد)در عمق ۶۰ کیلومتری عراق را اطلاع داد . پلی که با تصرف کردن آن دشمن متجاوز قادر نشد نیروههای موجود در جزایر را فراری دهد و یا نیروی کمکی برای آنها بفرستد در نتیجه تمام نیروههایش در جزایر کشته یا اسیر شدند و این عمل قهرمانانه فرمانده و بسیجی‌های شجاعش ضمانتی در موفقیت این قسمت از عملیات بود و عاقبت با دو روز جنگ شجاعانه در مقابل انبوه نیروههای زرهی دشمن فقط با نارنجک و آرپی جی و کلاش ولی با قلبی پر از ایمان و عشق به شهادت خودش و یارانش در حفظ آن پل مهم جنگیدند و در همانجا به لقاء‌الله پیوسته و به آرزوی دیرینه‌اش دیدار سرور شهیدان امام حسین (علیه السلام ) نایل آمد .
به جاست یاد شود از یار باوفایش شهید مرتضی یاغچیان معاون دیگر لشکر عاشورا مه ادامه دهنده راه حمید بود و بعد از شهادت حمید سنگر او را پر کرد و عاقبت او هم بعد از دو روز مقاومت در سنگر حمید بشهادت رسید .
روحش شاد و یادش گرامی باد. او هم از رزمندگان امام حسین (علیه السلام ) بارها در عملیات زخمی شده و رشادت ها نشان داده بود و شاید بخاطد علاقه زیادی که این دو برادر بهم داشتند و پشتیبان هم در صحنه های نبرد بودند در یک سنگر بشهادت رسیدند و یاد آور شجاعت و شهامت و استقاما حسین گونه در صحنه های نبرد حق علیه باطل شدند.
شهید حمید باکری در این چند سال اخیر لحظه‌ای ‎آرامش نداشت دائماً در تلاش بود و چنانچه در وصیتنامه‌اش هم قید کرده معتقد به کسب روزی از راه ساده نبود ، از نمونه‌ بارز یک انسان متقی بور و صفاتیکه در اول سوره مبارکه بقره و نیز حضرت علی (علیه السلام ) در خطبه همام در مورد متقین فرموده‌اند در او عینیت می‌یافت.

ردپای نور
مسوولیت شهید تاریخ عملیات نام عملیات
– ۰۲/۰۱/۱۳۶۲ فتح المبین ۱
فرمانده یکی از گردانهای تیپ نجف اشرف ۱۰/۰۲/۱۳۶۱ بیت المقدس ۲
– ۲۳/۰۴/۱۳۶۱ رمضان ۳
– ۰۹/۰۷/۱۳۶۱ مسلم بن عقیل ۴
– ۱۷/۱۱/۱۳۶۱ والفجر مقدماتی ۵
– ۲۱/۰۱/۱۳۶۲ والفجر۱ ۶
– ۲۹/۰۴/۱۳۶۲ والفجر۲ ۷
– ۲۷/۰۷/۱۳۶۲ والفجر۴ ۸
قائم مقام فرماندهی لشگر۳۱عاشورا ۰۳/۱۲/۱۳۶۲ خیبر ۹

به گزارش سایت شهید کاظمی متن کامل وصیتنامه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی منتشر شد:

بسم الله الرحمن الرحیم

شهادت می‌دهم به اصول دین

اشهد أن  لا اله الا الله و اشهد أنّ محمداً  رسول الله و اشهد أنّ امیرالمؤمنین علی‌بن ابی‌طالب و اولاده المعصومین اثنی‌عشر ائمّتنا و معصومیننا حجج الله.

شهادت می‌دهم که قیامت حق است، قرآن حق است، بهشت و جهنّم حق است، سؤال و جواب حق است، معاد، عدل، امامت، نبوت حق است.

خدایا! تو را سپاس می‌گویم به‌خاطر نعمتهایت.

خداوندا! تو را سپاس که مرا صلب به صلب، قرن به قرن، از صلبی به صلبی منتقل کردی و در زمانی اجازه ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجسته‌ترین اولیائت را که قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت خمینی کبیر را درک کنم و سرباز رکاب او شوم. اگر توفیق صحابه رسول اعظمت محمد مصطفی را نداشتم و اگر بی‌بهره بودم از دوره مظلومیت علی‌بن ابی‌طالب و فرزندان معصوم و مظلومش، مرا در همان راهی قرار دادی که آنها در همان مسیر، جان خود را که جان جهان و خلقت بود، تقدیم کردند.

خداوندا ! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنه‌ای عزیز ــ که جانم فدای جان او باد ــ قرار دادی.

پروردگارا ! تو را سپاس که مرا با بهترین بندگانت در هم آمیختی و درک بوسه بر گونه‌های بهشتی آنان و استشمام بوی عطر الهی آنان را ــ یعنی مجاهدین و شهدای این راه ــ به من ارزانی داشتی.

خداوندا! ای قادر عزیز و ای رحمان رزّاق، پیشانی شکر شرم بر آستانت می‌سایم که مرا در مسیر فاطمه اطهر و فرزندانش در مذهب تشیّع، عطر حقیقی اسلام، قرار دادی و مرا از اشک بر فرزندان علی‌بن ابی‌طالب و فاطمه اطهر بهره‌مند نمودی؛ چه نعمت عظمایی که بالاترین و ارزشمندترین نعمتهایت است؛ نعمتی که در آن نور است، معنویت، بیقراری که در درون خود بالاترین قرارها را دارد، غمی که آرامش و معنویت داد.

خداوندا، تو را سپاس که مرا از پدر و مادر فقیر، اما متدیّن و عاشق اهل‌بیت و پیوسته در مسیر پا کی بهره‌مند نمودی. از تو عاجزانه می‌خواهم آنها را در بهشتت و با اولیائت قرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهره‌مند فرما.

خدایا! به عفو تو امید دارم

ای خدای عزیز و ای خالق حکیم بی‌همتا ! دستم خالی است و کوله‌پشتی سفرم خالی، من بدون برگ و توشه‌ای به‌امید ضیافت عفو و کرم تو می‌آیم. من توشه‌ای برنگرفته‌ام؛ چون فقیر [را] در نزد کریم چه حاجتی است به توشه و برگ؟!

سارُق، چارُقم پر است از امید به تو و فضل و کرم تو؛ همراه خود دو چشم بسته آورده‌ام که ثروت آن در کنار همه ناپاکی‌ها، یک ذخیره ارزشمند دارد و آن گوهر اشک بر حسین فاطمه است؛ گوهر اشک بر اهل‌بیت است؛ گوهر اشک دفاع از مظلوم، یتیم، دفاع از محصورِ مظلوم در چنگ ظالم.

خداوندا! در دستان من چیزی نیست؛ نه برای عرضه [چیزی دارند] و نه قدرت دفاع دارند، اما در دستانم چیزی را ذخیره کرده‌ام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به‌سمت تو است. وقتی آنها را به‌سمتت بلند کردم، وقتی آنها را برایت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ اینها ثروتِ دست من است که امید دارم قبول کرده باشی. خداوندا! پاهایم سست است، رمق ندارد. جرأت عبور  از پلی که از جهنّم عبور می‌کند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم می‌لرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازک­تر است و از شمشیر بُرنده‌تر؛ اما یک امیدی به من نوید می‌دهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم. من با این پاها در حَرَمت پا گذارده‌ام دورِ خانه‌ات چرخیده‌ام و در حرم اولیائت در بین‌الحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدن‌ها و خزیدن‌ها و به حُرمت آن حریم‌ها، آنها را ببخشی.

خداوندا! سر من، عقل من، لب من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید به‌سر می‌برند؛ یا ارحم الراحمین! مرا بپذیر؛ پاکیزه بپذیر؛ آن‌چنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمی‌خواهم، بهشت من جوار توست، یا الله!

خدایا! از کاروان دوستانم جامانده‌ام

خداوند، ای عزیز! من سال‌ها است از کاروانی به‌جا مانده‌ام و پیوسته کسانی را به‌سوی آن روانه می‌کنم، اما خود جا مانده‌ام، اما تو خود می‌دانی هرگز نتوانستم آنها را از یاد ببرم. پیوسته یاد آنها، نام آنها، نه در ذهنم بلکه در قلبم و در چشمم، با اشک و آه یاد شدند.

عزیز من! جسم من در حال علیل شدن است. چگونه ممکن [است] کسی که چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟ خالق من، محبوب من، عشق من که پیوسته از تو خواستم سراسر وجودم را مملو از عشق به خودت کنی؛ مرا در فراق خود بسوزان و بمیران.

عزیزم! من از بی‌جاقراری و رسوای ماندگی، سر به بیابان‌ها گذارده‌ام؛ من به‌امیدی از این شهر به آن شهر و از این صحرا به آن صحرا در زمستان و تابستان می‌روم. کریم، حبیب، به کَرَمت دل بسته‌ام،  تو خود می‌دانی دوستت دارم. خوب می‌دانی جز تو را نمی‌خواهم. مرا به خودت متصل کن.

خدایا وحشت همه وجودم را فرا گرفته است. من قادر به مهار نفس خود نیستم، رسوایم نکن. مرا به‌حرمت کسانی که حرمتشان را بر خودت واجب کرده‌ای، قبل از شکستن حریمی که حرم آنها را خدشه‌دار می‌کند، مرا به قافله‌ای که به‌سویت آمدند، متصل کن.

معبود من، عشق من و معشوق من، دوستت دارم. بارها تو را دیدم و حس کردم، نمی‌توانم از تو جدا بمانم. بس است، بس. مرا بپذیر، اما آن‌چنان که شایسته تو باشم.

خطاب به برادران و خواهران مجاهدم…

خواهران و برادران مجاهدم در این عالم، ای کسانی که سرهای خود را برای خداوند عاریه داده‌اید و جان‌ها را بر کف دست گرفته و در بازار عشق‌بازی به سوق فروش آمده‌اید، عنایت کنید: جمهوری اسلامی، مرکز اسلام و تشیّع است.

امروز قرارگاه حسین‌بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند. ا گر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی(ص).

برادران و خواهرانم! جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل به و منصوب شرعی و فقهی معصوم. خوب می‌دانید منزّه‌ترین عالِم دین که جهان را تکان داد اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجات‌بخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که به‌عنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما به‌عنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] به‌دور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید. خیمه، خیمه رسول‌الله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است، دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت الله الحرام و مدینه حرم رسول الله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمی‌ماند؛ قرآن آسیب می‌بیند.

خطاب به برادران و خواهران ایرانی…

برادران و خواهران عزیز ایرانی من، مردم پرافتخار و سربلند که جان من و امثال من، هزاران بار فدای شما باد، کما اینکه شما صدها هزار جان را فدای اسلام و ایران کردید؛ از اصول مراقبت کنید، اصول یعنی ولیّ فقیه، خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ خامنه‌ای عزیز را جان خود بدانید، حرمت او را مقدسات بدانید.

برادران و خواهران، پدران و مادران، عزیزان من!

جمهوری اسلامی، امروز سربلندترین دوره خود را طی می‌کند. بدانید مهم نیست که دشمن چه نگاهی به شما دارد، دشمن به پیامبر شما چه نگاهی داشت و [دشمنان‌] چگونه با پیامبر خدا و اولادش عمل کردند، چه اتهاماتی به او زدند، چگونه با فرزندان مطهر او عمل کردند؟ مذمت دشمنان و شماتت آنها و فشار آنها، شما را دچار تفرقه نکند.

بدانید که می‌دانید مهمترین هنر خمینی عزیز این بود که اول اسلام را به پشتوانه ایران آورد و سپس ایران را در خدمت اسلام قرار داد. اگر اسلام نبود و اگر روح اسلامی بر این ملت حاکم نبود، صدام چون گرگ درنده‌ای این کشور را می‌درید؛ آمریکا چون سگ هاری همین عمل را می‌کرد، اما هنر امام این بود که اسلام را پشتوانه آورد؛ عاشورا و محرّم، صفر و فاطمیه را به پشتوانه این ملت آورد، انقلاب‌هایی در انقلاب  ایجاد کرد، به این دلیل در هر دوره هزاران فداکار جان خود را سپر شما و ملت ایران و خاک ایران و اسلام نموده‌اند و بزرگترین قدرت‌های مادی را ذلیل خود نموده‌اند. عزیزانم، در اصول اختلاف نکنید.

شهدا، محور عزّت و کرامت همه ما هستند؛ نه برای امروز، بلکه همیشه اینها به دریای واسعه خداوند سبحان اتصال یافته‌اند. آنها را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همان‌گونه که هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید. به فرزندان شهدا که یتیمان همه شما هستند، به‌چشم ادب و احترام بنگرید. به همسران و پدران و مادران آنان احترام کنید، همان‌گونه که از فرزندان خود با اغماض می‌گذرید، آنها را در نبود پدران، مادران، همسران و فرزندان خود توجه خاص کنید.

نیروهای مسلّح خود را که امروز ولی فقیه فرمانده آنان است، برای دفاع از خودتان، مذهبتان، اسلام و کشور احترام کنید و نیروهای مسلح می‌بایست همانند دفاع از خانه خود، از ملت و نوامیس و ارضِ آن حفاظت و حمایت و ادب و احترام کنند و نسبت به ملت همان‌گونه که امیرالمؤمنین مولای متقیان فرمود، نیروهای مسلح می‌بایست منشأ عزت ملت باشد و قلعه و پناهگاه مستضعفین و مردم باشد و زینت کشورش باشد.

خطاب به مردم عزیز کرمان…

نکته‌ای هم خطاب به مردم عزیز کرمان دارم؛ مردمی که دوست‌داشتنی‌اند و در طول 8 سال دفاع مقدس بالاترین فداکاری‌ها را انجام دادند و سرداران و مجاهدین بسیار والامقامی را تقدیم اسلام نمودند. من همیشه شرمنده آنها هستم. هشت سال به‌خاطر اسلام به من اعتماد کردند؛ فرزندان خود را در قتلگاه‌ها و جنگ‌های شدیدی چون کربلای5، والفجر8، طریق‌القدس، فتح‌المبین، بیت‌المقدس و… روانه کردند و لشکری بزرگ و ارزشمند را به نام و به عشق امام مظلوم حسین‌بن علی به نام ثارالله، بنیانگذاری کردند. این لشکر همچون شمشیری برنده، بارها قلب ملت‌مان و مسلمان‌ها را شاد نمود و غم را از چهره آنها زدود. عزیزان! من بنا به تقدیر الهی امروز از میان شما رفته‌ام. من شما را از پدر و مادرم و فرزندان و خواهران و برادران خود بیشتر دوست دارم، چون با شما بیشتر از آنها بودم؛ ضمن اینکه من پاره‌تن آنها بودم و آنها پاره وجود من، اما آنها هم قبول کردند من وجودم را نذر وجود شما و ملت ایران کنم.

دوست دارم کرمان همیشه و تا آخر با ولایت بماند. این ولایت، ولایت علی‌بن ابی‌طالب است و خیمه او خیمه حسین فاطمه است، دور آن بگردید. با همه شما هستم. می‌دانید در زندگی به انسانیت و عاطفه‌ها و فطرت‌ها بیشتر از رنگ‌های سیاسی توجه کردم. خطاب من به همه شما است که مرا از خود می‌دانید، برادر خود و فرزند خود می‌دانید.

وصیت می‌کنم اسلام را در این برهه که تداعی‌یافته در انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است، تنها نگذارید. دفاع از اسلام نیازمند هوشمندی و توجه خاص است. در مسائل سیاسی آنجا که بحث اسلام، جمهوری اسلامی، مقدسات و ولایت فقیه مطرح می‌شود، اینها رنگ خدا هستند؛ رنگ خدا را بر هر رنگی ترجیح دهید.

خطاب به خانواده شهدا…

فرزندانم، دختران و پسرانم، فرزندان شهدا، پدران و مادران باقی‌مانده از شهدا، ای چراغ‌های فروزان کشور ما، خواهران و برادران و همسران وفادار و متدینه شهدا! در این عالم، صوتی که روزانه من می‌شنیدم و مأنوس با آن بودم و همچون صوت قرآن به من آرامش می‌داد و بزرگترین پشتوانه معنوی خود می‌دانستم، صدای فرزندان شهدا بود که بعضاً روزانه با آن مأنوس بودم؛ صدای پدر و مادر شهدا بود که وجود مادر و پدرم را در وجودشان احساس می‌کردم.

عزیزانم! تا پیشکسوتان این ملتید، قدر خودتان را بدانید. شهیدتان را در خودتان جلوه‌گر کنید، به‌طوری که هر کس شما را می‌بیند، پدر شهید یا فرزند شهید را، بعینه خوِد شهید را احساس کند، با همان معنویت، صلابت و خصوصیت.

خواهش می‌کنم مرا حلال کنید و عفو نمایید. من نتوانستم حق لازم را پیرامون خیلی از شماها و حتی فرزندان شهیدتان ادا کنم، هم استغفار می‌کنم و هم طلب عفو دارم.

دوست دارم جنازه‌ام را فرزندان شهدا بر دوش گیرند، شاید به‌برکت اصابت دستان پاک آنها بر جسدم، خداوند مرا مورد عنایت قرار دهد.

خطاب به سیاسیون کشور…

نکته‌ای کوتاه خطاب به سیاسیون کشور دارم: چه آنهایی [که] اصلاح‌طلب خود را می‌نامند و چه آنهایی که اصولگرا. آنچه پیوسته در رنج بودم این‌که عموماً ما در دو مقطع، خدا و قرآن و ارزش‌ها را فراموش می‌کنیم، بلکه فدا می‌کنیم. عزیزان، هر رقابتی با هم می‌کنید و هر جدلی  با هم دارید، اما اگر عمل شما و کلام شما یا مناظره‌هایتان به‌نحوی تضعیف‌کننده دین و انقلاب بود، بدانید شما مغضوب نبی مکرم اسلام و شهدای این راه هستید؛ مرزها را تفکیک کنید. اگر می‌خواهید با هم باشید، شرط با هم بودن، توافق و بیان صریح حول اصول است. اصول، مطوّل و مفصّل نیست. اصول عبارت از چند اصل مهم است:

اول آنها، اعتقاد عملی به ولایت فقیه است؛ یعنی این که نصیحت او را بشنوید، با جان و دل به توصیه و تذکرات او به‌عنوان طبیب حقیقی شرعی و علمی، عمل کنید. کسی که در جمهوری اسلامی می‌خواهد مسئولیتی را احراز کند، شرط اساسی آن [این است که] اعتقاد حقیقی و عمل به ولایت فقیه داشته باشد. من نه می‌گویم ولایت تنوری و نه می‌گویم ولایت قانونی؛ هیچ یک از این دو، مشکل وحدت را حل نمی‌کند؛ ولایت قانونی، خاصّ عامه مردم اعم از مسلم و غیرمسلمان است، اما ولایت عملی مخصوص مسئولین است که می‌خواهند بار مهم کشور را بر دوش بگیرند، آن هم کشور اسلامی با این همه شهید!

اعتقاد حقیقی به جمهوری اسلامی و آنچه مبنای آن بوده است؛ از اخلاق و ارزش‌ها تا مسئولیت‌ها؛ چه مسئولیت در قبال ملت و چه در قبال اسلام.
به‌کارگیری افراد پاکدست و معتقد و خدمتگزاری به ملّت، نه افرادی که حتی اگر به میز یک دهستان هم برسند خاطره‌ خان‌های سابق را تداعی می‌کنند.

مقابله با فساد و دوری از فساد و تجمّلات را شیوه خود قرار دهند.

در دوره حکومت و حاکمیت خود در هر مسئولیتی، احترام به مردم و خدمت به آنان را عبادت بدانند و خود خدمتگزار واقعی، توسعه‌گر ارزش‌ها باشند، نه با توجیهات واهی، ارزشها را بایکوت کنند.

مسئولین همانند پدران جامعه می‌بایست به مسئولیت خود پیرامون تربیت و حراست از جامعه توجه کنند، نه با بی‌مبالاتی و به‌خاطر احساسات و جلب برخی از آرای احساسی زودگذر، از اخلاقیاتی حمایت کنند که طلاق و فساد را در جامعه توسعه دهد و خانواده‌ها را از هم بپاشاند. حکومت‌ها عامل اصلی در استحکام خانواده و از طرف دیگر عامل مهم از هم پاشیدن خانواده هستند. اگر به اصول عمل شد، آن وقت همه در مسیر رهبر و انقلاب و جمهوری اسلامی هستند و یک رقابت صحیح بر پایه همین اصول برای انتخاب اصلح صورت می‌گیرد.

خطاب به برادران سپاهی و ارتشی…

کلامی کوتاه خطاب به برادران سپاهی عزیز و فداکار و ارتشی‌های سپاهی دارم: ملاک مسئولیت‌ها را برای انتخاب فرماندهان، شجاعت و قدرت اداره بحران قرار دهید. طبیعی است به ولایت اشاره نمی‌کنم، چون ولایت در نیروهای مسلح جزء نیست، بلکه اساس بقای نیروهای مسلح است، این شرط خلل‌ناپذیر می‌باشد.

نکته دیگر، شناخت بموقع از دشمن و اهداف و سیاست‌های او و اخذ تصمیم بموقع و عمل بموقع؛ هر یک از اینها اگر در غیر وقت خود صورت گیرد، بر پیروزی شما اثر جدّی دارد.

خطاب به علما و مراجع معظم…

سخنی کوتاه از یک سرباز 40ساله در میدان، به علمای عظیم‌الشأن و مراجع گران‌قدر که موجب روشنایی جامعه و سبب زدودن تاریکی مراجع عظام تقلید؛ سربازتان از یک برج دیده‌بانی دید که اگر این نظام آسیب ببیند، دین و آنچه از ارزش‌های آن [که] شما در حوزه‌ها استخوان خُرد کرده‌اید و زحمت کشیده‌اید، از بین می‌رود.

این دوره‌ها با همه دوره‌ها متفاوت است، این بار اگر مسلّط شدند، از اسلام چیزی باقی‌نمی‌ماند. راه صحیح، حمایت بدون هرگونه ملاحظه از انقلاب، جمهوری اسلامی و ولی فقیه است.

نباید در حوادث، دیگران شما را که امید اسلام هستید به ملاحظه بیندازند. همه شما امام را دوست داشتید و معتقد به راه او بودید. راه امام مبارزه با آمریکا و حمایت از جمهوری اسلامی و مسلمانان تحت ستم استکبار، تحت پرچم ولی فقیه است.

من با عقل ناقص خود می‌دیدم برخی خنّاسان سعی داشتند و دارند که مراجع و علمای مؤثر در جامعه را با سخنان خود و حالت حق‌به‌جانبی به سکوت و ملاحظه بکشانند. حق واضح است؛ جمهوری اسلامی و ارزش‌ها و ولایت فقیه میراث امام خمینی (رحمة الله علیه) هستند و می‌بایست مورد حمایت جدی قرار گیرند. من حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای را خیلی مظلوم و تنها می‌بینم. او نیازمند همراهی و کمک شماست و شما حضرات با بیانتان و دیدارهای‌تان و حمایت‌های‌تان با ایشان می‌بایست جامعه را جهت دهید. اگر این انقلاب آسیب دید، حتی زمان شاه ملعون هم نخواهد بود، بلکه سعی استکبار بر الحادگری محض و انحراف عمیق غیر قابل برگشت خواهد بود.

دست مبارکتان را می‌بوسم و عذرخواهی می‌کنم از این بیان، اما دوست داشتم در شرف‌یابی‌های حضوری به محضرتان عرض کنم که توفیق حاصل نشد.

 سربازتان و دست‌بوستان

از همه طلب عفو دارم

از همسایگانم و دوستانم و همکارانم طلب بخشش و عفو دارم. از رزمندگان لشکر ثارالله و نیروی باعظمت قدس که خار چشم دشمن و سدّ راه او است، طلب بخشش و عفو دارم؛ خصوصاً از کسانی که برادرانه به من کمک کردند.

 نمی‌توانم از حسین پورجعفری نام نبرم که خیرخواهانه و برادرانه مرا مثل فرزندی کمک می‌کرد و مثل برادرانم دوستش داشتم. از خانواده ایشان و همه برادران رزمنده و مجاهدم که به زحمت انداختمشان عذرخواهی می‌کنم. البته همه برادران نیروی قدس به من محبّت برادرانه داشته و کمک کردند و دوست عزیزم سردارقاآنی که با صبر و متانت مرا تحمل کردند.

برای دریافت فایل پی دی اف حاوی وصیت‌نامه سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی به همراه تصاویر منتشرنشده اینجا را کلیک کنید.

لینک خرید از انتشارات شهید کاظمی

🌴سرلشکر محسن رضایی درباره مبارزات شهیداحمد کاظمی پیش از انقلاب می‌گوید:
🌷«در سال‌های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ در تظاهرات و راهپیمایی و پخش اعلامیه و شعارنویسی فعال بود. در آخرین محرم قبل از پیروزی انقلاب، مأمورین ساواک او را در میان دسته عزاداری شناسایی و بازداشت می‌کنند. چند ماهی در زندان ساواک بود که به شدت او را شکنجه کرده بودند، پاسبانی با چکمه به دهان احمد کوبیده بود که تا یک ماه پس از آزادی خونریزی بینی داشت. پس از پیروزی انقلاب، مسئولین قضایی نجف‌آباد از ایشان می‌خواهند که شکنجه‌گرانش را معرفی کند تا آنها را محاکمه کنند، او زیر بار نمی‌رود و می‌گوید انقلاب، آنها را تنبیه کرده است. جالب است که یکی از همین افراد، چند سال قبل از شهادت احمد، برای انتقال فرزندش از دانشگاه آزاد یک شهر به شهر دیگر از احمد کاظمی طلب کمک کرده بود و او هم به دانشگاه آزاد توصیه کرده بود که مشکل ایشان را حل کنید.»

رهبر انقلاب اسلامی در خطبه‌های نماز جمعه‌ی ۲۷ دی ماه ۱۳۹۸ با اشاره به پاسخ موشکی سپاه پاسداران به آمریکایی‌ها در پی ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، فرمودند: «این ضربه‌ی به آمریکا بود. البتّه ضربه‌ی نظامی بود، ضربه‌ی مؤثّر نظامی بود امّا مهم‌تر و بالاتر از ضربه‌ی نظامی، ضربه‌ی حیثیّتی بود، ضربه‌ به هیبت ابرقدرتیِ آمریکا بود.»
پایگاه اطلاه‌رسانی KHAMENEI.IR ابعاد و زوایای این فراز از سخنان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را در یادداشتی به قلم آقای دکتر محمد عبداللهی پژوهشگر و تحلیل‌گر سیاسی مورد واکاوی و تحلیل قرار داده است.

*

 رهبر انقلاب اسلامی در خطبه‌های نماز جمعه ۲۷ دی یک کلان روایت بسیار جامع از وقایعی که طی مدت دو هفته‌ی اخیر بر کشور گذشته بود را بیان کردند تا اذهان را از جزئی‌ نگری به کل‌ نگری و از تاکتیک به راهبرد متمرکز کنند.
برای آن که بتوانیم به مختصات اثربخشی آنچه که رهبر انقلاب در خطبه‌های نماز جمعه تهران بیان کردند پی ببریم لازم است با نگاهی واقع‌بینانه شرایط ایران، منطقه و جهان را در دوهفته‌ی گذشته بازخوانی کنیم.

 ۱. دنیای امروز هژمونی مسلط آمریکا را در مقام ابرقدرتی بلامنازع آنچنان پذیرفته است که اندک مخالفتی با سیاست رسمی آمریکا از سوی دولت‌های جهان را حتی در قاب خیال تحلیل‌گران سپهر سیاست نمی‌نشاند. کشوری که بزرگ‌ترین نیروی نظامی جهان را از نظر تعداد نیرو، امکانات و بودجه داراست. بودجه نظامی آمریکا با مبلغ ۷۳۰ میلیارد دلار نه تنها در صدر بودجه‌های نظامی دنیاست؛ بلکه ۴۳ درصد کل هزینه‌های نظامی جهان محسوب می‌شود. با این پیش فرض، کشوری به خود اجازه بدهد که ورای صدور بیانیه یا نطق آتشین اعتراضی، در عرصه‌ی عمل پا به میدان تنازع بگذارد و ۱۳ موشک را به قلب مهم‌ترین پایگاه آمریکا در منطقه فرود آورد بیشتر به افسانه می‌ماند تا واقعیت. اهمیت این موضوع را هم با جستجویی ساده در میزان بهت رسانه‌های غربی و عربی در دوهفته‌ی اخیر می‌توان مشاهده کرد. اما اینکه سیاست بایکوت بر پوشش اخبار میدانی از عین‌الاسد در دستور کار آمریکایی‌ها قرار گرفته نیز شاهد دیگری بر این ماجرا و هراس آمریکایی‌ها از این رسوایی است. اگرچه برخی رسانه‌ها مجبور به اعتراف به شکست سهمگین آمریکا در عین‌الاسد شدند. چنانچه پایگاه میدل‌ایست آی در همان ساعات اولیه نوشت: “پایگاه نظامی عین‌الاسد عراق به صورت کامل نابود شده است.”
 ۲. ایالات متحده‌ی آمریکا با ۷ تریلیون دلار هزینه‌ی نظامی در منطقه طی چند سال اخیر یقینا قدرت نظامی لازم برای پاسخ به حمله‌ی موشکی سپاه را داشت اما اینکه این پاسخ با تأخیری چند ساعته و محدود به یک نطق پرحاشیه و از سر وادادگی از سوی رییس‌جمهور آمریکا به نمایش گذاشته می‌شود، یعنی آمریکایی‌ها نه توان و نه امکان ورود به یک جنگ بی‌انتها با جمهوری اسلامی ایران را ندارند. برای تحلیل ابعاد این مسأله باید به تاریخ تجاوزات آمریکا نگاهی بیندازیم. کشوری که در طول ۲۵۰ سال، آغازگر بیش از ۲۰۰ جنگ بوده و به یک معنا تقریبا هر سال را با تجاوز به خاک کشوری پشت سر گذاشته، چگونه است که در برابر حمله‌ی سهمگین ایران به حریم نظامیش ترجیح را نه در پاسخ متقابل که در سخنرانی رییس‌جمهورش و دادن وعده‌ی تحریم اقتصادی بیشتر می‌بیند؟ آیا اینها جز به معنی فروریختن هیبت و هژمونی آمریکا نیست؟
 ۳. آمریکا سال‌هاست که به‌دنبال پیاده‌سازی طرح خاورمیانه‌ی بزرگ و تغییر زیرساخت سیاسی منطقه‌ی غرب‌آسیا است. این طرح بیش از هر چیز تأمین امنیت رژیم‌صهیونیستی را دنبال می‌کند. در این چند سال محور مقاومت با سکانداری و فرماندهی سردارِ شهید حاج قاسم سلیمانی مهم‌ترین مانع برای تحقق طرح آمریکا در منطقه بوده است. واقعیت مهم‌تر این است که با تضعیف موقعیت آمریکا در منطقه و تصویب طرح اخراج نیروهای نظامی آمریکایی از عراق حال و روز آمریکا و متحدان منطقه‌ایش به‌هیچ‌وجه مناسب نیست. حکایت امروز آمریکا در منطقه‌ی ما حکایت همان «پادشاه لخت» است که اقتدار فروریخته‌اش را حتی کودکان نابالغ هم می‌بینند و فریاد می‌زنند.

 ۴. طرح‌های آمریکا در ایران و سرمایه‌گذاری برای ورشکستگی اقتصادی کشور نیز نتوانسته به ثمر بنشیند. به اعتراف مقامات آمریکا بیشترین تحریم‌های اقتصادی تاریخ قرن اخیر در این چند سال بر ایران تحمیل شده و بنا بوده که این تحریم‌ها منجر به فروپاشی اقتصادی، شورش اجتماعی و بی‌ثباتی سیاسی و در نهایت به براندازی و انقلاب ختم بشود. اما آیا اینچنین شده است؟ بسیاری از سیاست‌مداران آمریکایی به بی‌تأثیر بودن فشارها اعتراف کرده‌اند. کریس مورفی، سناتور دموکرات آمریکایی می‌نویسد: «دولت [آمریکا] باید بپذیرد که سیاست تشدید تنش به شدت شکست خورده و باید مسیر را تغییر دهد.» حتی با وجود شبکه‌ی سازمان یافته‌ی نفوذ غرب‌گراها در ایران، مجدداً میزان وفاداری مردم به نظام و نمایش وحدت ملی بعد از ترور شهید سلیمانی کاری می‌کند که برای آمریکا و متحدان داخلی و خارجی آن صحنه‌ای از اعجاز توأم با یأس و خشم را رقم می‌زند که به تعبیر قرآن کریم ” فبهت الذی کفر” است.

 ۵. رفراندوم ده‌ها میلیونیِ تشییع عصاره و فرمانده‌ی منطقِ مقاومت پیام واضحی برای غرب‌گرایان داخلی و کانون‌های تفکر جهانی داشته و دارد؛ اینکه مردم از نظام خسته نیستند؛ هر چند از فشارها و بی‌تدبیری‌های دولت و مجلس دل آزرده و رنجیده خاطرند. این یعنی بزرگ‌ترین مصیبت برای آمریکا و اروپایی‌ها که همه‌ی توان مادی و معنوی خود را برای جداسازی مردم از انقلاب و به صفر رساندن سرمایه‌ی اجتماعی آن در این سال‌ها هزینه کرده‌اند. آری! رهبر انقلاب در مقام توصیف پیروزی بزرگ در نمازجمعه خطبه خواندند که شاید ما از عُمق و گستره‌ی آن غافلیم. درگیر شدن به خطوط انحرافی برآمده از پروژه‌های روانی-رسانه‌ای دشمن علیه ما آفتی است که از دیدن برکات عظیم و اتفاقات شگفت‌آور این روزها محروم‌مان کرده است و رهبر انقلاب خطبه‌هایشان را در مسیر تبیین این راهبرد و موفقیت‌های بزرگی که ورای همه غبارهای موجود باید دید، تعریف کردند.

به گزارش سایت شهید کاظمی به نقل از  صاحب نیوز؛ حجت الاسلام علی سعیدی شاهرودی عصر امروز در آیین بزرگداشت شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی و چهاردهمین سالگرد شهادت سردار شهید حاج احمد کاظمی با اشاره به پیوند دیرینه سردار کاظمی و سردار سلیمانی اظهار کرد: اخلاص، تواضع، فروتنی، مردمی بودن، وارستگی و توجه نکردن به زر و زیور دنیا و روحیه شهادت طلبی از ویژگی های فردی مشترک این دو شهید است.

رئیس دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی کل قوا ادامه داد: کسی که به زندگی آن دنیا باور دارد، از استقبال مرگ و شهادت نمی ترسد؛ هم شهید کاظمی و هم شهید سلیمانی دارای این ویژگی شهادت طلبی و اعتقاد به معاد بودند.

وی با اشاره به ابعاد و خصوصیات مدیریتی این دو شهید، عنوان کرد: اولین ویژگی مشترک این دو شهید ولایت مداری است، سردمداران شرک و کفر مدام در حال قهرمان سازی و چهره سازی هستند و فلسفه این ورزش ها و مسابقات همین چهره سازی است که این ساخته دست بشر است؛ اما خداوند قهرمانی می سازد که با شهادت خود 80 میلیون انسان را داغ دار و متاثر می کند.

ولایت مداری بزرگ ترین وجه شباهت سردار سلیمانی و قمربنی هاشم(ع)

حجت الاسلام سعیدی با بیان اینکه شباهت های زیادی بین سردار سلیمانی و قمربنی هاشم(ع) است، خاطرنشان کرد: مهم ترین شباهت سردار سلیمانی و حضرت عباس(ع)، ولایت مداری و ولایت فهمی است.

وی ادامه داد: در این چهار دهه از عمر انقلاب که بسیاری ریزش کردند، آقای سلیمانی مثل کوه ایستاد و لحظه ای از ارادت وی به ولایت کم نشد.

وی مدیریت جهادی را دومین ویژگی شهید سلیمانی عنوان کرد و گفت: مدیریت جهادی در مقابل مدیریت بوروکراتیک است؛ این دو شهید لحظه ای آرام و قرار نداشت و در تمام عمر خود در حال تلاش بود.

سعیدی با بیان این که مهم ترین ویژگی شهید سلیمانی، مدیریت بحران بود، عنوان کرد: شهید سلیمانی متخصص در مدیریت بحران بود و  جنگ ترکیبی را در شرایطی مدیریت می کرد که اداره آن بسیار سخت بود.

رئیس دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی کل قوا افزود: بنا بر تعبیر رهبر معظم انقلاب او هم شجاعت و هم تدبیر را با یکدیگر داشت.

وی با بیان اینکه 20 سال آینده تاریخ شیوه های مدیریتی این شهید را که امروز قابل بیان نیست، بیان خواهند کرد؛ عنوان کرد: برخی در مقوله امنیت فقط شهر خود را می بینند، اما یک مدیر استراتژیک امنیت را به صورت منطقه ای می بیند.

سعیدی با بیان اینکه بسیاری می گفتند که ما در سوریه و لبنان چه می کنیم، اذعان کرد: این فهم استراتژیک حاج قاسم بود که امنیت را در این سطح می دید و مدیریت می کرد.

رئیس دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی کل قوا تاکید کرد: این استراتژیک سردار سلیمانی به عنوان دکترین دفاع و مدیریت بحران در دانشگاه های کشور تدریس شود.

اگر بغداد و دمشق سقوط می کرد، مشخص نبود امروز امنیت ما در چه سطحی قرار داشت

وی در بخش دیگری از صحبت های خود با اشاره به اقدامات حاج قاسم سلیمانی، عنوان کرد: اولین اقدام او امنیت برای ایران است؛ ذهن استراتژیک می گوید اگر می خواهید امنیت را به کشور خود بیاورید باید جنگ را به خارج از کشور خود ببرید، عقل می گوید از مرزهای خود به بیرون برویم تا از کشور خود دفاع کنیم.

سعیدی با بیان اینکه چندی پیش دمشق، بغداد و نجف در حال سقوط بودند، خاطر نشان کرد: اگر بغداد و دمشق سقوط می کرد، امروز امنیت ما در چه سطحی قرار داشت؟

رئیس دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی کل قوا یکی دیگر از اقدامات سردار سلیمانی را دفع شر شرورترین اشرار عالم از سر کشور بیان کرد و گفت: به گفته خودِ رزمندگان بسیج مردمی عراق، سه عامل مانع سقوط عراق شد که اولین عامل آن جمهوری اسلامی و حاج قاسم بود.

حاج قاسم مانع تجزیه منطقه و اجرای طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا در خاورمیانه شد

وی با اشاره به اقدام این شهید والامقام در جلوگیری از سقوط بغداد و دمشق هم خاطر نشان کرد: یکی از دستاوردهای سردار سلیمانی جلوگیری از تجزیه عراق و سوریه بود؛ طرح جو بایدن این بود که عراق را به چهار منطقه تقسیم کنند و در سوریه هم مشابه این طرح را داشتند، اما سردار سلیمانی جلوی این تجزیه را گرفت.

حجت الاسلام سعیدی با بیان اینکه این طرح ها بافت منطقه را تغییر می داد، گفت: امثال سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس جلوی طرح خاورمیانه بزرگ امریکا را گرفتند؛ آمریکایی ها کمر همت بسته بودند سوریه را از محور مقاومت جدا کنند و حاج قاسم جلوی این تلاش ایستاد.

رئیس دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی کل قوا افزود: حاج قاسم از حریم اهل بیت(ع) در منطقه دفاع کرد.

وی با اشاره به پیام این شهدا به مردم ایران عنوان کرد: اولین نکته ای که این شهدا از ما می خواهند، ایستادگی همه جانبه در برابر آمریکاست؛ راهبرد آمریکا تسلیم است، معاذ الله که مردم ایران دست از مقاومت بردارند.

سعیدی با بیان اینکه دفع امید از اروپا و آمریکا پیام دیگر این شهدا به مردم است، عنوان کرد: هیچ کدام از سه کشور اروپایی، انگلیس، فرانسه و آلمان این جنایت آمریکا را محکوم نکردند؛ این کشورها در سخت ترین شرایط هم پشت آمریکا هستند و نباید به آن ها دل بست.

انتهای پیام/

به گزارش خبرگزاری صداوسیما، مرکز اصفهان؛ ” از خدا این را می خواهم که هر چه سریعتر مرا به او ملحق کند” این آرزوی دیرینه سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی بود که با  اشک و بی قراری از پروردگار طلب می کرد تا دوباره با یار قدیمی اش سردار شهید حاج احمد کاظمی همنشین و همراه شود. سردارِ دلها ، اسوه جهاد در خطوط مقدم را این گونه توصیف کرده بود: «فکر می‌کنید ما هر 200سال یک کسی مثل احمد را می‌توانیم داشته باشیم؟ امکان ندارد که شما فکر کنید دانشگاه‌های ما، دانشکده‌های ما بتوانند چنین افرادی را تحویل جامعه بدهند، نه! احمد عصاره یک شخص بود و آن شخص هم هر چند قرن یک بار می‌آید، او آمد و یک چنین دستاوردی داشت، تمام شد و رفت». اسطوره‌ای به نام حاج احمد

دیدارِ  دو یارِ قدیمی پس از  14سال انتظار

در جنوب شرقي شهر اصفهان، وادی مقدسی است با گنجینه ای آسمانی که عرش را میهمان فرش کرده؛ میعادگاه دلدادگان راه سرخ عشق:گلستان شهدا. در این سرزمین نورانی  بعد از مزار شهید خرازی، کنار یادبود مصطفی ردانی پور، پیکر دلاورد مرد بی ادعا  سردار شهید احمد کاظمی آرمیده است.او  سال 1337 در نجف آباد اصفهان دیده به جهان گشود سرداری که  از کودکی مشق تقوا، ایمان و  عشق به  اهل بیت(ع) را آموخته بود  با شروع موج  توفنده انقلاب اسلامی در این حرکت الهی قدم برداشت و در همه صحنه های مبارزه با رژیم ستم شاهی، حضوری تأثیرگذار داشت.سردار کاظمی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران جزو اولین کسانی بود که به سپاه پاسداران پیوست و از فرماندهان آن محسوب می‌شد.او دوران جوانی خود را با لذت حضور در جبهه‌های نبرد از کردستان گرفته تا جای جای جبهه‌های جنوب در صف مقدم مبارزه با متجاوزان بعثی  گذراند و سمت‌هایی همچون دو سال فرماندهی جبهه فیاضیه آبادان، شش سال فرماندهی لشکر 8 نجف، یک سال 

دیدارِ  دو یارِ قدیمی پس از  14سال انتظار

فرماندهی لشکر 14 امام حسین(ع)، هفت سال فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) و قرارگاه رمضان و پنج سال فرماندهی نیروی  هوایی سپاه را بر عهده داشت .سردار کاظمی 29 مرداد 1384 از سوی فرمانده کل سپاه، به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد و  با  کفایت و شجاعتی که از خود نشان داد ،رهبر معظم انقلاب  ،سه  مدال فتح به وی اعطا کرد.در روزی که برای فرماندهی زمینی سپاه معرفی شده بود ، از دلتنگی اش برای شهادت گفت و گفت: «من دلم می خواست در سپاه هوایی شهید شوم اما نشد »و با بغض تضرع از همرزمانش خواست” دعا کنند در نیروی زمینی شهید شود”.او در مدت سه ماه فعالیت شبانه‌روزی، بیش از  100 سفر به تمامی‌یگان‌های نیروی زمینی داشت و وضع  یگان‌های نیروی زمینی را از نزدیک بررسی کرد.”حاج احمد” اما مردِ پست و مقام نبود  معنویت و ایمان حرف اولِ او بود چه در جبهه ها و چه در دوران پس از جنگ ؛ روضه‌های محرم وفاطمیه وی ترک شدنی نبود در هر ارگانی بود خیمه‌ها را برافراشته می‌کرد تا روضه‌ها برقرار شود.سردار شهید کاظمی  مردِ  مردم و  اخلاص بود و نمونه اش  را در حادثه بم نظاره گر بودیم  که  در کمال گمنامی ‌و تواضع میدان دار اصلی امداد ونجات در چهار روز نخست زلزله بم بود: صد ساعت بیداری و خدمت رسانی. سردارِ فاتح خرمشهر، دلاومرد روزهایِ جنگسردار احمد کاظمی، با آغاز  جنگ تحمیلی، با یک گروه 50 نفره در جبهه‌های آبادان حضور یافت و در پایان جنگ تحمیلی همان گروه را   تبدیل به یکی از لشکرهای قوی و مهم سپاه (لشکر زرهی 8 نجف اشرف) کرد و لشکر را با سلاح‌های به غنیمت گرفته شده از عراقی‌ها به یک لشکر زرهی با صدها تانک و نفربر و توپخانه و ماشین آلات، تحویل نظام داد.

سردار شهید کاظمی اولین فرماندهی بود که خبر آزادسازی خرمشهر را در سوم خرداد ۱۳۶۱ از طریق بی سیم اعلام کرد تا  فاتح خرمشهر لقب بگیرد.

او در جبهه با موتورسیکلت اش به همه سر می زد و  رزمندگان علاوه بر   رشادت‌  و شجاعت‌  این دلاور زمان از پشت کارش برای ادامه تحصیل و اخلاق نیکویش می گفتند چرا که در همان دوران، کارشناسی خود را در رشته جغرافیا و کارشناسی ارشد را در رشته مدیریت دفاعی گذراند و موفق شد دانشجوی دکتری در رشته دفاع ملی شود.سردار شهید کاظمی اولین فرماندهی بود که خبر آزادسازی خرمشهر را در سوم خرداد ۱۳۶۱ از طریق بی سیم اعلام کرد تا  فاتح خرمشهر لقب بگیرد. به گفته محسن رضایی فرمانده وقت سپاه، ایشان توانستند با كمك شهید حسین خرازی آخرین مرحله عملیات آزادسازی خرمشهر را انجام دهند و این شهر تا ابد، مرهون رشادت شهید كاظمی است.

دیدارِ  دو یارِ قدیمی پس از  14سال انتظار

سردار ِ شهید  قاسم سلیمانی که آن روزها  فرمانده وقت لشگر ثارالله بود از نقش بی نظیر او  در این عملیات مهم گفته بود :«شهید کاظمی توانست با کمک شهیدخرازی آخرین مرحله عملیات آزادسازی خرمشهر را انجام دهد. ایشان نیروهای عراقی را در خرمشهر محاصره و شهر را آزاد کردند، با دو لشکر خرمشهر را تصرف کردند هر کدام با پنج گردان یعنی سه هزار نفر در مقابل بیست هزار نفر دشمن، لشکرهای 8نجف و 14 امام حسین تحت فرماندهی احمد و حسین بودند». و این گونه بود که در همه عملیات‌ها تا پایان جنگ، سردار شهید کاظمی بدون استثنا نقش فعال و موفقی داشت. از سقوط تا عروج 

دیدارِ  دو یارِ قدیمی پس از  14سال انتظار

سردار کاظمی  همیشه تشنه شهادت بود، همرزمانش می گویند در دوران دفاع مقدس همه از بس ناله‌های او را شنیده بودند برای رفتن ، با این که علاقه ای زیادی به او داشتند برایش آرزوی شهادت می‌کردند؛ این اشتیاق را آنجا می‌توان فهمید که رهبر معظم انقلاب  فرمودند : “شوق شهادت در دل ایشان شعله می‌کشید” اما قهرمان روزهای نبرد، پس از گذشت سالیانی از جنگ همچنان شوق واشتیاقش  برای شهادت افزون تر می شد؛ شب شهادتش نشستی با کارکنان نیروی زمینی داشت، نشستی که در آن سردار از آرزویش که همان شهادت گفت و حسرت اینکه از کاروان شهدا جامانده  و همان جا به آنان سفارش کرد،«شهدا خیلی به گردن ما حق دارند، باید تلاش زیادی کنیم»صبح روز نوزدهم دی ماه سال 84  و سالروز آغاز عملیات کربلای5، عازم منطقه شمال غرب کشور شد حدود ساعت 11:30 همهمه ای در کشور ایجاد شد که خبر از حادثه ای تلخ می داد:سقوط یک فروند هواپیمایی تا اینکه در خبرها اعلام شد: “صبح امروز یک فروند هواپیمای نظامی (جت فالکون) حامل سردار شهید حاج احمد کاظمی فرمانده‌ی نیروی زمینی سپاه  در حوالی ارومیه، سقوط کرد و همه‌ی ‌12 سرنشین آن به شهادت رسیدند.”فیلم و صوت آخرین لحظات حیات شهدای نیروی زمینی و هوایی سپاه در این حادثه تلخ به یادگار ماند  و صدای دلنشین سردار شهید کاظمی: “بسم ا… الرحمن الرحیم، حدود یک ساعت و سی دقیقه است رو آسمونیم، موتور نداریم و با سلام و صلوات ایشالا می ریم می شینیم ارومیه و ایشاالله که به خیر بگذره، اشهد أن لا اله الا الله و اشهد أن محمد رسول اله. “یکی از حاضرین: “صلوات بفرستین (صلوات دسته جمعی) اللهم صلی علی محمد و آل محمد.”

دیدارِ  دو یارِ قدیمی پس از  14سال انتظار

و در نهایت  صدای حاج احمد بود که   با ذکر” یا علی ابن ابی طالب، یا علی ابن ابی طالب، یا حسین” عاشقانه به دیدار یاران شهیدش پیوست و در شهر مهدی باکری اجر تلاش‌های بی‌وقفه خود را از پروردگار  گرفت.او  به همراه ۱۱ تن از همرزمانش در ایام عرفه به شهادت رسیدند و به شهدای عرفه معروف شدند.در لحظه خاکسپاری اش  رهبر معظم انقلاب فرمودند:«دو هفته پیش شهید کاظمى پیش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم: یکى این‌که دعا کنید من روسفید بشوم، دوم این‌که دعا کنید من شهید بشوم. گفتم شماها واقعاً حیف است بمیرید؛ شماها که این روزگارهاى مهم را گذراندید، نباید بمیرید؛شماها همه‌تان باید شهید شوید؛ ولیکن حالا زود است و هنوز کشور و نظام به شما احتیاج دارد. » یادِ سرخِ یارِ شهیدنسیم می‌وزد و نغمه سرخ حماسه را در گوش مردم شهر  نجوا می‌کند در گوش مردمی که گاهی پرواز آلاله‌ها را در نیزار‌های دل به فراموشی می‌سپارند  اما امروز  نوای رشادت مردِ بی ادعای دیروز ِشهر نجف آباد  به گوش می رسد.قهرمانی بی نظیر که سردار دلها شهید حاج قاسم  سلیمانی در غم فراقش  گریه می کرد و دلتنگ سخن می‌گفت :”دیگر کسی نیست جای حاجی را برایمان پر کند حاجی تداعی رفتارهای جنگ بود ،تداعی خلوص ،صفا  و صداقت”  .و امروز کنار مزارش در گلستان شهدای اصفهان حالِ یارِ قدیمی اش “حاج قاسم” را پرسیدیم؛ مزاری که چند روز پیش سرلشکر رحیم صفوی مشاور عالی رهبر معظم انقلاب در اجتماع مردم اصفهان در سوگ شهید سردار قاسم سلیمانی  گفته بود :حاج قاسم هم رزم و دوست سرداران شهید اصفهان، همچون سرلشکر احمد کاظمی و حسین خرازی بود و بنا به گفته سردار استکی، قاسم سلیمانی هرماه 

دیدارِ  دو یارِ قدیمی پس از  14سال انتظار

به اصفهان می آمد و بر سر مزار شهید حسین خرازی و حاج احمد کاظمی اشک می‌ریخت.حجت الاسلام و المسلمین علی سعیدی، رییس عقیدتی-سیاسی دفتر فرماندهی کل قوا  هم امروز   در آیین گرامیداشت این سردارِ بزرگ در  گلستان شهدای شهر اصفهان  از ثبات قدم و  تبعیت از رهبری ایشان گفت: در چهار دهه گذشته برخی از افراد در نظام اسلامی ریزش کردند، اما سرداران شهید سلیمانی و احمد کاظمی تا آخرین قطره خون ،مانندکوه پشت آرمان های انقلاب و رهبری ایستادند و الگوی جوانان در ولایت مداری  شدند .

دیدارِ  دو یارِ قدیمی پس از  14سال انتظار

در مراسم بزرگداشت  شهادت سردار حاج احمد کاظمی در  نجف‌آباد  هم سردار علی فدوی جانشین فرمانده‌کل سپاه ‌پاسداران‌ از  رشادت‌ها و مجاهدت‌های رزمندگان اسلام از جمله این شهید بزگوار گفت، کسی که دلدادگان بسیاری داشت از جمله سردار حاج قاسم سلیمانی. سردار علی فدوی  از این دلدادگی گفت : شهید سلیمانی وقتی راجع به شهید کاظمی صحبت می‌کرد در عین اینکه در دلش شادی بود اشک شوق نیز می‌ریخت چون دلداده شهید کاظمی بود. او بعد از شهید کاظمی همان روش وی را پیش گرفت تا جایی که یک ملت و امام امت شیفته او شد.آری “حاج احمد” و حاج احمد ها و ” حاج قاسم ” و “حاج قاسم ها”  قهرمانان و دلاورمردان  راه آزادگی و مقاومت بودند و غایتشان تداوم انقلاب  و نظام اسلامی با پیروی از ولایت فقیه بود ، شهیدانی که تمام  عمر خود را وقف جهاد کردند و قطعا  از ما نیز این گونه می خواهند جهادگونه در راه تداوم انقلاب و پیروی از ولایت فیه گام برداریم…..نگارنده:مرضیه قاسمی

مرکز مأوا به مناسبت سالروز شهادت حاج احمد کاظمی؛ یار صمیمی و دیرین سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی، نماهنگ جدید خود را به نام «رفیق» منتشر کرد.

نماهنگ زیبای «رفیق» در سالروز شهادت شهید احمد کاظمی منتشر شد+ فیلم

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، 19 دی ماه؛ سالروز عروج آسمانی سردار رشید اسلام؛ شهید حاج احمد کاظمی است؛ سردار مجاهدی که یار دیرین و همراه همیشگی سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی بود.

به همین مناسبت مرکز مأوا نماهنگ جدید خود را به نام «رفیق» تولید و منتشر کرد.

دیگر عوامل تولید این نماهنگ عبارتند از: اجرا: گروه محراب، موسیقی: نیما علامه، شاعر: روزبه بمانی.

۱۹دی ماه سالروز شهادت سرلشکر پاسدار شهید حاج احمد کاظمی و تعدادی دیگر از همقطارانش است. این شهیدان بر اثر سقوط یک فروند هواپیمای نظامی (جت فالکون) در روز ۱۹ دی ماه سال ۱۳۸۴ در حوالی ارومیه به دیدار حق شتافتند.

به همین مناسبت مروری بر زندگی‌نامه تعدادی از شهدای عرفه خواهیم داشت:

سردار سرلشکر پاسدار شهید پاسدار احمد کاظمی

شهید احمد کاظمی، فرمانده‌ نیروی زمینی سپاه در سال ۱۳۳۷ در شهرستان نجف‌آباد به دنیا آمد. دوران کودکی و نوجوانی وی در کنار والدین و با تربیت آنان، عشق به اهل بیت (ع)، کار و تحصیل سپری شد.

دوران جوانی ایشان هم‌زمان بود با اوج مبارزات انقلابی ملت بزرگ ایران علیه رژیم فاسد و وابسته‌ پهلوی. در آن زمان، حاج احمد نیز همپای مردم در این مبارزات شرکت کرد و به حدی در این راه تلاش کرد که در اسفندماه سال ۱۳۵۶ مصادف با ایام محرم به همراه حدود ۵۰ نفر از مبارزان انقلابی شهر علم و تقوا (نجف‌آباد) توسط ساواک دستگیر و مدتی در زندان شهربانی به همراه سایر زندانیان مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت.

در اواخر همان سال با گسترش حرکت‌های مردمی در سراسر کشور، عده‌ای از زندانیان آزاد شدند که کاظمی نیز از جمله‌ این افراد بود.

پس از پیروزی انقلاب، با توجه به شور و اشتیاق وصف‌ناپذیرش به مبارزه با کفر و ظلم،به اتفاق یک گروه ۵۰۰ نفری به سرپرستی شهید محمد منتظری جهت فراگیری آموزش‌های چریکی و مقابله با اشغالگران قدس به صف مبارزین جبهه‌های جنوب لبنان پیوست و تا پایان سال ۱۳۵۸ در آن خطه ماند. وی پس از بازگشت به کشور رسما به عضویت سپاه پاسداران در آمد.

در بهار سال ۱۳۵۹ با تشدید مجدد بحران در مناطق غرب و شمال غرب توسط ایادی استکبار، بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) فرمان بسیج عمومی جهت مقابله با مزدوران شرق و غرب را صادر کرد و کاظمی همراه با سردار شهید غلامرضا صالحی در قالب یک گروه ۶۰ نفری در اواخر اردیبهشت‌ماه از نجف‌آباد عازم کرمانشاه و سپس سنندج شد. وی حدود هفت ماه با جدیت در عملیات‌های پاکسازی به مقابله با فتنه‌انگیزان پرداخت و در یکی از این عملیات‌ها در روستای «افراسیاب» در منطقه‌ دیواندره از ناحیه‌ پا مجروح و به شهر خود منتقل شد.

هنوز زخم‌هایش التیام نیافته بود که در اواسط آذرماه همراه با یک گروه ۵۰ نفری در جبهه‌های آبادان حضور یافت و فرماندهی یکی از مناطق عملیاتی به عهده‌اش سپرده شد که نقش مؤثری در این منطقه و سپس عملیات شکست حصر آبادان ایفا کرد.

از جمله فعالیت‌های برجسته حاج احمد در دوران دفاع مقدس می‌توان به تثبیت «تیپ ۸ نجف اشرف» اشاره کرد. وی با جمع‌کردن انسان‌های بزرگی پیرامون خود این تیپ را سازمان‌دهی کرد و در اثنای جنگ، استعداد آن را تا سطح لشکر ارتقا داد و آن را به یکی از مانوری‌ترین یگان‌های دفاع مقدس مبدل ساخت.

حاج احمد بخش عمده‌ای از تجهیزات و جنگ‌افزارهای مورد نیاز این لشکر خط‌ شکن را از غنایم به دست‌آمده از دشمن در نبردهای مختلف تأمین می‌کرد و طبق گفته‌ سردار سرلشکر دکتر رحیم صفوی فرمانده پیشین کل سپاه در مراسم گرامی‌داشت این شهید در نجف‌آباد، «بالندگی و حماسه‌آفرینی لشکر ۸ نجف اشرف را در عرصه‌ نبرد با صدامیان، باید مرهون هوش، تدبیر، شجاعت و قدرت فرماندهی وی( شهید کاظمی) دانست».

کاظمی یار صادق و راستین سرداران شهید باکری، زین‌الدین، خرازی، همت، بقایی و… بود و تمام وجود خود را وقف حضور در جبهه‌های نبرد کرده بود و بی‌شک یکی از برجسته‌ترین و مقتدرترین فرماندهان دفاع مقدس محسوب می‌شود .

وی در بیشتر عملیات‌ها و نبردهای مهم برای بیرون ‌راندن دشمن از خاک پاک میهن حضوری فعال و تأثیرگذار داشت و کم‌تر عملیاتی را می‌توان نام برد که نام حاج احمد در حماسه‌ آن ثبت نشده باشد.

این عزیز سفرکرده یکی از تاکتیکی‌ترین و خلاق‌ترین فرماندهان سپاه بود به صورتی که برنامه‌ریزان عملیات‌های مختلف با اتکای به هوش و توان اجرایی او، سخت‌ترین و پیچیده‌ترین طرح‌ها را برای نبرد با دشمن ارائه داده و بن‌بست‌ها را رفع می‌ساختند. به صورتی که نقش مؤثر و فرماندهی ایشان و هم‌رزمان شهیدش در عملیات‌های «بیت‌المقدس ۱، فتح‌المبین ۲، رمضان ۳، والفجر ۸، کربلای ۵ و …» بارها طعم تلخ شکست را بر کام صدام و لشکریانش ریخت. حاج احمد در طول جنگ هشت ساله بارها تا مرز شهادت پیش رفت و ۴۵ درصد جانبازی ایشان ره‌آورد دوران خون و حماسه است.

سردار احمد کاظمی پس از پایان جنگ تحمیلی در سال ۱۳۷۲ برای حفظ دستاوردهای انقلاب به فرماندهی «قرارگاه حمزه» در شمال‌غرب کشور منصوب شد و با توجه به شناخت قبلی به خوبی دریافته بود که ریشه تمامی ناامنی‌ها و مشکلات امنیتی این منطقه‌، وجود گروه‌های مسلحی است که پایگاه اصلی آن‌ها در عراق است و از حمایت شدید صدام برخوردارند، لذا با درایتی کم‌نظیر و با کم‌ترین درگیری، فعالیت‌های آن‌ها را از فاز نظامی به سطح سیاسی کشاند تا پس از این نیز این منطقه همانند سایر نقاط کشور از امنیت و آسایش برخودار شود.

حاج احمد پس از خدمت در قرارگاه حمزه در سال ۱۳۷۹ به سمت فرماندهی نیروی هوایی سپاه منصوب و در طول پنج سال خدمت خود در این نیرو، آن را از نظر سازمان، ساختار، سازمان‌دهی و سازمان موشکی تا حد بسیار زیادی ارتقا داد.

آخرین حکم مسئولیت کاظمی،فرماندهی نیروی زمینی سپاه بود که بیست‌ونهم مردادماه ۱۳۸۴ از سوی مقام معظم رهبری، فرماندهی کل قوا به ایشان تنفیض گردید. در مدت تصدی حاج احمد در این مقام، وی با بیش از ۱۰۰ سفر به تمامی یگان‌های نیروی زمینی سرکشی کرد و وضعیت آن‌ها را بررسی و در جهت تقویت یگان‌های صفی تلاش فراوانی به عمل آورد.

حاج احمد کاظمی فوق لیسانس جغرافیای سیاسی و دانشجوی دکتری دفاع ملی بود و به پاس سوابق باارزش،فرماندهی عالی و قدمت مدیریت بالا،از دست مقام معظم رهبری، سه مدال فتح دریافت کرده بود.

سردار شهید احمد کاظمی همیشه خود را از خیل عظیم کاروان شهدا جامانده می‌دانست و به شدت در فراق یاران شهیدش دلسوخته بود. او همواره با آه و سوز خاصی از آن‌ها یاد می‌کرد و در آخرین روزهای زندگی خویش به شدت از شهیدان باکری و خرازی یاد می‌کرد و از این که به شهادت نرسیده، اشک حسرت می‌ریخت.

وی شب قبل از شهادتش در جلسه‌ای با حزن و اندوه فراوان یاران سفر کرده خود را به خاطر آورده و گفته بود: “شهدا خیلی به گردن ما حق دارند، باید تلاش زیادی بکنیم” و همگان را به زنده نگاه داشتن یاد و خاطره‌ آن‌ها سفارش کرده بود.

فردای آن روز یعنی نوزدهم دی‌ماه ۱۳۸۴ (سالروز آغاز عملیات کربلای ۵) حاج احمد پس از سال‌ها انتظار به سوی رفیق اعلی مهاجرت کرد و در شهر مهدی باکری (ارومیه) اجر تلاش‌های بی‌وقفه خود را از خدای بزرگ گرفت. “و من یخرج من بیته مهاجرا الی‌الله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی‌الله”.

سردار سرتیپ پاسدار شهید سعید مهتدی جعفری

سعید مهتدی فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) در سال ۱۳۳۷ در بخش پیشوا از توابع شهرستان ورامین متولد شد و تحت تربیت خانواده‌ متدین و مذهبی رشد کرد. در طول مبارزات ملت غیور ایران به رهبری حضرت امام (ره) در جهت سرنگونی حکومت سرسپرده و دیکتاتور پهلوی و پس از به ثمررسیدن انقلاب، در دفاع از ارزش‌ها و آرمان‌های آن نقش به‌سزایی داشت. حضور آگاهانه و مخلصانه‌ این مجاهد خستگی‌ناپذیر و شجاع به مدت ۱۱۳ ماه در مناطق بحران‌زده غرب و شمال‌غرب و جبهه‌های جنگ حق علیه باطل (در غرب و جنوب کشور) و کسب افتخار جانبازی (۳۰ درصد) خود دلیلی بر این مدعاست.

مهتدی همچنین در مدت حضور خود در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با خدمت در مناصبی مانند مسئول اطلاعات و عملیات «لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص)»، مدیر طرح‌ریزی جامع عملیات ستاد مرکزی سپاه، مسئول عملیات قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع)، معاون عملیات نیروی زمینی سپاه و سرانجام فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) خدمات خالصانه‌ای را به نظام مقدس جمهوری اسلامی و ملت ایران عرضه داشته است.

سردار سرتیپ پاسدار شهید نبی‌الله شاه‌مرادی (سردار حنیف)

نبی‌الله شاه مرادی (حنیف)، معاون اطلاعات نیروی زمینی سپاه فرزند مرحوم حاج غلامعلی در سال ۱۳۴۱ در شهرستان «چادگان» اصفهان به دنیا آمد. دوران کودکی خود را در میان خانواده‌ای متدین و مذهبی پشت سر گذارد و تحصیل خود را در همان شهر طی کرد. از دوره‌ دبیرستان، یعنی سال ۱۳۵۶ هم‌زمان با شروع نهضت انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) به همراه چندتن از برادران و دوستانش در مسیر ظلم‌ستیزی و عدالت‌طلبی قرار گرفت و حدود یک‌ سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با شرکت در تظاهرات شهر اصفهان، چاپ و تکثیر اعلامیه‌ها و نوارهای سخنرانی حضرت امام (ره)، شعارنویسی و … ارادت خالصانه‌ خود را به آن رهبر عظیم‌الشأن نشان داد و در مسیر مبارزه، چندین‌بار مورد تهدید و تعرض مخالفین انقلاب قرار گرفت؛ اما هم‌چنان استوار و باصلابت به راه خویش ادامه داد.

در سال ۱۳۵۷ و هم‌زمان با پیروزی انقلاب اسلامی، همراه با تنی چند از دوستانش که تعدادی از آن‌ها در جریان جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند، هسته مرکزی کمیته‌های مردمی دفاع از انقلاب را تشکیل داد و جهت دفاع از نهال نوپای انقلاب، سر از پای نمی‌شناخت و شبانه‌روز فعالیت می‌کرد و هم‌زمان به تحصیل علم ادامه داد تا این‌که پس از کسب مدرک دیپلم در سال ۱۳۵۸، جهت دفاع و حفاظت از ارزش‌های انقلاب اسلامی و پاسداری از خون شهدا به عضویت سپاه پاسداران درآمد و لباس سبز پاسداری به تن کرد و در هسته‌ اولیه سپاه پاسداران فریدن (شامل شهرهای فریدن، فریدونشهر و چادگان) به همراه تنی چند از بهترین جوانان این شهرستان مشغول به خدمت شد.

شاه‌مرادی جزو آن‌دسته از افرادی بود که با آغاز بحران در کردستان و با لبیک به ندای پیر جماران برای مقابله به ضدانقلابیون رهسپار آن منطقه شد. هنوز ضدانقلاب‌ در کردستان کاملاً سرکوب نشده بود که در شهریورماه ۱۳۵۹ با تجاوز لشکریان صدام به مرزهای کشورمان، با کوله‌باری از تجربه عازم جبهه‌های جنگ با متجاوزین بعثی در جنوب و سپس غرب شد و طی سال‌های دفاع مقدس فعالانه از کیان اسلامی دفاع کرد و پس از آن در قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) مشغول خدمت شد. مدت ۱۴۰ ماه حضور در جبهه و مناطق بحرانی غرب و شمال‌غرب نشان از همت والای وی دارد.

طی حضور در قرارگاه حمزه(ع)، سردار حنیف بارها به مأموریت‌های خطیر اعزام و مشارکت وی در صحنه‌های مختلف موجب شد تا رئیس جمهوری عراق ( طالبانی) و مسعود بارزانی از رهبران کردستان عراق و حکیم رییس مجلس اعلای عراق با ارسال پیام‌های تسلیت، سوگوار شهادت سرداران رشید اسلام کاظمی و حنیف باشند.

سردار حنیف چندین‌بار تا مرز شهادت پیش رفت و در سال ۱۳۷۹ به تهران منتقل شد و طی پنج‌سال در قرارگاه نصر، نیروی هوایی سپاه و در نهایت اطلاعات نیروی زمینی سپاه مشغول خدمت شد و در این مدت نیز موفق به اخذ مدرک کارشناسی علوم سیاسی شد.

بدون شک نیمی از فعالیت‌های این سردار شهید، خارج از وظایف اداری او و در جهت رفع محرومیت منطقه‌ فریدن و چادگان و مشکل‌گشایی و تسکین آلام مردم دردمند بود. او در این رابطه یک لحظه آرامش نداشت و بسیاری از مردم، یاد و خاطره‌ او در حل مشکلات خود را از یاد نخواهد برد. فداکاری، مردم‌داری‌، شجاعت و مدیریت وی نقل محافل و مجالس شهر چادگان بوده و خواهد بود و تلاش شبانه‌روزی او در جهت تأسیس فرمانداری چادگان هیچ‌گاه از یاد مردم قدرشناس آن منطقه‌ محروم نخواهد رفت.

عشق آتشین وی به امام حسین (ع) کم‌نظیر بود. همگان سردار حنیف را با پای برهنه و سینه‌زنان در روز عاشورا به خاطر دارند. اعتقاد وی به عزاداری با معرفت و سازنده که معرف شخصیت حقیقی سیدالشهدا(ع) باشد، زبانزد خاص و عام بود.

شخصیت خوساخته، فرهنگی، علمی و مهربانی زایدالوصف همراه با شجاعت، جوانمردی، دین‌داری و مردم‌داری از او فردی بی‌نظیر در کل شهرستان‌های فریدن و چادگان ساخته بود و به همین سبب تمام مردم او را از عمق جان دوست داشتند و سردار حنیف را پشت و پناه خود در تمام مصائب و مشکلات می‌دانستند.

فریدن، اینک حماسه‌ حنیف را نیز به تاریخ خود افزوده است. جلوه‌هایی از ارتباط عاشقانه‌ او با مردم در روز تشییع جنازه باشکوه وی تجلی یافت. علی‌رغم هوای بسیار سرد و بارش برف، هزاران تن از مردم شهر چادگان و شهرها و روستاهای اطراف و ده‌ها تن از یاران و دوستانش که از اقصی نقاط کشور، گرد شمع سوخته‌ وجودش، پروانه‌وار جمع شده بودند، تشییع جنازه بی‌نظیر و باسوز و گدازی برپا کردند.

چهره‌ی داغدار تمام مردم چادگان و تمام کسانی که حتا یک برخورد کوتاه با آن شهید عزیز داشتند، بسیار خاطره‌انگیز است که فقط اندکی از آن توسط ده‌ها دوربین قابل ثبت و ضبط بوده است.

او که یک سرآسوده بر بالین ننهاده بود، اکنون در قطعه‌ سرداران گلستان شهدای اصفهان در کنار هم‌رزمانش آرمیده است. روح بلند او به آسمان‌ها پر کشید تا در کنار پدر مرحومش و برادر شهیدش حجت‌الله و ده‌ها تن از شهدای هم‌رزمش از عرش بر فرش نظاره‌گر باشد.

سردار سرتیپ پاسدار شهید غلامرضا یزدانی

شهید غلامرضا یزدانی، فرمانده توپخانه‌ نیروی زمینی سپاه در سال ۱۳۴۰ در شهرستان نجف‌آباد متولد شد. وی از همان اوان نوجوانی به صف مجاهدان مبارازان انقلاب پیوست و به سهم خود در راستای پیروزی انقلاب از هیچ تلاشی فرودگذار نبود. تلاش‌های بی‌وقفه و خستگی‌ناپذیر این شهید در راه اسلام و دفاع از میهن پس از پیروزی انقلاب نیز با عضویت در سپاه و مقابله با تهدیدات داخلی و خارجی دشمنان ادامه یافت. ۶۰ماه حضور شجاعانه در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل از او چهره‌ای درخشان در تاریخ حماسه و دفاع ترسیم کرد.

یزدانی با مدرک فوق‌لیسانس مدیریت امور دفاعی در مدت خدمت خود در مسئولیت‌های فرماندهی توپخانه‌ قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع)، لشکر حضرت رسول (ص)، قرارگاه نصر، ظفر و سپاه یازدهم، فرماندهی تیپ ۴۰ رسالت و فرماندهی دانشکده‌ علوم و فنون توپخانه‌ نیروی زمینی و در نهایت در فرماندهی توپخانه نیروی زمینی سپاه مشغول خدمت بود و به سبب سوابق باارزش و درخشان فرماندهی و مدیریت خود موفق به دریافت سه مدال فتح از دستان مبارک مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای شده بود.

سردار سرتیپ پاسدار شهید سعید سلیمانی

شهید سعید سلیمانی، معاون عملیات نیروی زمینی سپاه در سال ۱۳۳۸ در شهر تهران و در خانواده‌ای متدین و مذهبی متولد شد.

در روز بیست‌وپنجم خردادماه ۱۳۵۹ به عضویت رسمی سپاه درآمد و با آغاز تجاوز ارتش عراق به جبهه‌های جنگ حق علیه باطل شتافت و همراه با لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) خدمت خود را آغاز کرد.

فرماندهی گروهان، مسئولیت طرح، عملیات و اطلاعات و جانشین فرماندهی از جمله مناصب وی در لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) در طول جنگ بود.

سلیمانی از جمله‌ فرماندهان مخلص، بسیجی، شجاع و با شهامت دوران دفاع مقدس بود که در مدت ۹۰ ماه حضور در میادین نبرد مأموریت‌های محوله را با جدیت، پشتکار، تعهد و دلسوزی انجام می‌داد.

با اتمام جنگ، در ابتدا به سمت معاونت عملیات قرارگاه ثارالله تهران و سپس معاون عملیات نیروی زمینی سپاه منصوب شد.

سردار سرتیپ پاسدار شهید عباس کروندی مجرد

شهید عباس کروندی، فرمانده‌ «پایگاه هوایی قدر» و خلبان یکم پرواز در سال ۱۳۳۷ در شهر قم به دنیا آمد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با شکل‌گیری و تأسیس سپاه به جرگه‌ پاسداران حریم ولایت و انقلاب پیوست. با وقوع جنگ تحمیلی عازم مناطق عملیاتی شد و مدت زیادی را در کنار دیگر همسنگرانش در مقابل متجاوزین جنگید. کروندی پس از طی دوره‌های چتربازی، دافوس و خلبانی،‌ به عنوان استاد خلبان هواپیماهای «فالکون» و «آنتونوف» در نیروی هوایی سپاه انجام وظیفه می‌کرد.

از روحیه‌ بسیجی و اخلاص بالایی برخوردار بود و هرگز از کار، تلاش و فعالیت شبانه‌روزی خسته نمی‌شد. پشتکار، مدیریت و مسئولیت‌پذیری عامل موفقیت وی در مأموریت‌های محوله بود.

از سوابق مسئولیتی شهید عباس کروندی می‌توان به جانشینی مدیریت آموزش‌های خلبانی، مدیر آموزش خلبانی، معاونت آموزش، مدیر مستقل ایمنی پرواز نیروی هوایی سپاه و در نهایت فرماندهی پایگاه قدر اشاره کرد.

سردار سرتیپ پاسدار شهید صفدر رشادی

صفدر رشادی، معاون طرح، برنامه‌، بودجه مالی نیروی زمینی سپاه در سال ۱۳۴۰ در شهرستان ساوه متولد شد.

وی در روز بیست‌وهفتم شهریورماه ۱۳۵۸ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و با شروع جنگ تحمیلی به جبهه‌های جنگ حق علیه باطل شتافت و بیش از چهارسال از عمر خود را در مناطق جنگی سپری کرد.

رشادی با مدرک تحصیلی فوق‌لیسانس مدیریت دفاعی، در طول خدمت خود در بسیاری از مشاغل و مسئولیت‌های صفی و ستادی سپاه، کارآمدی و توانایی مدیریتی بالایی از خود نشان داد.

جانشینی «قرارگاه صاعقه‌» نیروی هوایی، رئیس «تیپ ۷ » موشکی نیروی هوایی، معاون هماهنگ‌کننده قرارگاه موشکی نیروی هوایی و در نهایت معاون طرح و برنامه و بودجه و مالی نیروی زمینی سپاه، سابقه‌ درخشان و روشن مدیریتی این سردار شهید است.

تعهد، پشتکار و جدیت در انجام وظایف محوله، عملکرد بسیار موفق در مسئولیت‌های محوله،ساده‌زیستی در زندگی‌ فردی و خدمتی از جلوه‌های روشن حیات مخلصانه‌ی شهید رشادی است.

سردار سرتیپ دوم پاسدار شهید احمد الهامی‌نژاد

احمد الهامی‌نژاد فرمانده‌ دانشکده پروازی نیروی هوایی سپاه و کمک خلبان در سال ۱۳۴۱ در شهرستان سبزوار به دنیا آمد. وی در سال ۱۳۶۰ وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل حضوری فعال داشت. پس از پایان جنگ و پس از طی دوره‌های تخصصی،آموزش زبان انگلیسی، مربی‌گری و پرواز خلبانی، به آموزش خلبانان سپاه پرداخت.

الهامی‌نژاد در طول خدمت خود در نیروی هوایی سپاه در مناصبی همچون مدیریت هواپیمایی،معاونت نیروی هوایی،مسئولیت عملیات پایگاه قدر نیروی هوایی،مدیریت خدمات پرواز قرارگاه قائم نیروی هوایی، مدیریت آموزش خلبانی، معاونت آموزش نیروی هوایی و در نهایت جانشینی معاونت آموزش نیروی هوایی سپاه انجام وظیفه کرد.

جدیت،پشتکار،تعهد،دل‌سوزی، ویژگی‌های مثبت اخلاقی و مسئولیت‌پذیری از خصوصیات این شهید بزرگوار بود که موجب شد وی در سال ۱۳۸۴ به عنوان فرمانده‌ نمونه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برگزیده شود.

سردارسرتیپ دوم پاسدار شهید حمید آذین‌پور

حمید آذین‌پور فرزند علی، مشاور و رئیس‌ دفتر فرماندهی نیروی زمینی سپاه در سال ۱۳۴۲ در محمودآباد شاهین‌دژ استان آذربایجان‌غربی متولد شد. آذین‌پور هم‌زمان با اوج‌گیری مبارزات انقلابی مردم به رهبری حضرت امام، همگام با سایر همشهریانش پا به عرصه‌ جهاد و مبارزه نهاد و به سهم خود از هیچ کوششی در این راه دریغ نورزید.

پس از به ثمر نشسن انقلاب اسلامی در ایران، آذین‌پور به خیل نیروهای جهادگر پیوست و در فعالیت‌های مردمی مشارکتی خودجوش داشت و در اواخر سال ۱۳۶۲ به عضویت رسمی سپاه پاسداران درآمد و با جدیت و درایت کم‌نظیر به خدمت در این نهاد مقدس مشغول شد.

وی بخش زیادی از سال‌های دفاع‌مقدس را در جبهه‌های جنگ گذراند و در تیرماه سال ۱۳۶۶، زمانی‌که در منطقه سردشت حضور داشت حادثه‌ وحشتناک بمباران شیمیایی این شهر توسط متجاوزین بعث عراق به وقوع پیوست و بیش از ۸۰۰۰ نفر از مردم این خطه‌ مظلوم مصدوم شدند. آذین‌پور با از خودگذشتگی فراوان به سرعت به کمک مصدومین و انتقال آنان به مناطق امن می‌شتابد و در این حین یکی از مجروحان تقاضای ماسک وی را می‌کند که این بزرگوار با ایثار تمام ماسک را به وی داده و خود بر اثر استنشاق گازهای سمی به مقام والای جانباز شیمیایی (۲۶ درصد) نائل می‌آید.

آذین‌پور دارای مدرک کارشناسی ارشد مدیریت دفاعی با رتبه ممتاز و معدل ۴۶/۱۹ بود و در طول خدمت صادقانه‌اش در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پست‌های مسئول واحد نیروی انسانی و فرماندهی گردان سیدالشهدا(ع) سپاه سردشت، مسئول مدیریت مردمیاری قرارگاه حمزه(ع)، جانشین معاونت نیروی سپاه دوازدهم، مسئول دفتر و مشاور فرماندهی قرارگاه حمزه (ع)، مدیر تجزیه و تحلیل و ارزشیابی بازرسی ستاد کل نیروهای مسلح و در نهایت مشاور و رئیس دفتر فرماندهی نیروی زمینی سپاه انجام وظیفه کرده است.

تدین و تقوا، ایثار، بزرگ‌ منشی و اخلاص، ادب و معرفت، نظم و انضباط، جدیت، رعایت حق‌الناس و … از فضائل و ویژگی‌های اخلاقی این شهید است که زبان‌زد هم‌رزمان، دوستان و آشنایان است.

آذین‌پور در سال ۱۳۶۷ ازدواج کرد که ثمره آن، دو فرزند است. وی در قسمتی از نامه حکیمانه‌ خود به پسرش می‌نویسد:

“پسرم رازی را با تو در میان می‌گذارم که اگر آن را در درون خود بپرورانی، جواب چراهای خود را پیدا می‌کنی. در یک کلام،علی (ع) و فاطمه (س) رمز همه‌ کارها هستند و توفیق در راه پیوستن به سلسله طیبه امامت و ولایت از الطاف خفیه الهی است. اگر یافتی و راه رفتی با آن‌ها، در دنیا با عزت و آخرت با سعادت‌خواهی بود و گرنه خدا می‌داند. پس علی (ع) را بشناس، فاطمه (س) را بشناس، فرزند آن دو را پیدا کن و در زندگی آن‌ها و ائمه اطهار (ع) دقت کن و بعد از عمر شریف آن‌ها، وجود نازنین حضرت بقیه‌الله‌الاعظم (عج) را جویا باش و از آن طریق ولایت را پیدا کن و خود را بیمه کن و آن‌گاه چه شیرین در شب ظلمانی‌ای که سراسر دنیا را تاریکی فراگرفته با مشعل فروزان ولایت به سوی تکامل راه درست را خواهی پیمود و …”

همچنین در تاریخ ۸۳/۱۱/۴ در قسمتی از نامه خود به دختر کوچکش می‌نویسد: “فرزندم بکوش تا صاحب خرد شوی،اگر بخواهی به سعادت دست پیدا کنی باید همواره خود را برای رویارویی با مشکلات راه آماده کنی و… .

ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست

عاشقی شیوه‌ رندان بلاکش باشد

“شهید حاج قاسم سلیمانی” می‌گوید: کسی هر وقت یک عزیزی را از دست می دهد، یکسال، دوسال یا چهل روز به یادش هست، ازش اسم می برد، کمتر اتفاق می افتد یک مدت طولانی آدم درگیر کسی بشود که از دست می دهد، ۱۹ سال احمد (شهیداحمدکاظمی)، حسین حسین می‌کرد به یاد شهید خرازی. هیچ جلسه‌ای، هیچ خلوتی، جلسه رسمی، جلسه دوستانه، جلسه خانوادگی، مسافرتی وجود نداشت که او یاد باکری و خرازی و همت و این شهدا را نکند.

هیچ نمازی ندیدم، که احمد بخواند و در قنوت یا در پایان نماز گریه نکند وپیوسته این ذکر: «یا رب الشهدا، یا رب الحسین، یا رب المهدی » ورد زبان احمد بود و بعد گریه می کرد.

عجیب بود هر کس به دلایلی در غم احمد ناراحت است، یک کسی می گوید: «حیف شد این شخصیت با این جایگاه، با این تأثیرش، از بین ما رفت»، یک کسی وابستگی دوستی، فامیلی و غیره داشت، به هر صورت غم احمد همه را غمگین کرد و از دست دادن احمد همه را ناراحت کرد، اما آن چیزی که بچه های جبهه با احمد دلخوش بودند و با رفتن او غمگین شدند این بود که، احمد تداعی رفتارهای جنگ بود، تداعی خلوص، صفا، پاکی، صداقت بود.

 

وقت سخن با احمد ناخودآگاه آدم را به یاد خرازی می انداخت، به یاد همت می انداخت، حیای احمد آدم را به یاد آن انسان پر از حیای جنگ می انداخت، لذا امروز که احمد را از دست دادیم انگار یک یادگار از همه یادگاران جنگ را از دست داده ایم، آن کسی که از همه ارزشهای جنگ نشانه ای در خود داشت از دست داده ایم، به همین دلیل هم پیوسته خودش را محاسبه می کرد، پیوسته خودش را سرزنش می کرد، پیوسته بی قرار بود،  در مسئولیت با لبخند و گل استقبال شد و هر کجا از مسئولیت خارج شد (در سنگری به سنگری) با اشک بدرقه شد، لشکر ۸ نجف را ترک کرد و مردم کردنشین کردستان را از انزوا خارج ساخت، پس از آن  به نیروی هوایی رفت، وقتیکه می خواست خارج شود، شما دیدید  تکه هایی از این فیلم را با اشک و غم دوستانش بدرقه شد، آمد نیروی زمینی، یک امید بزرگی برای سپاه در نیروی زمینی ایجاد کرد، هیچ کس نیست قضاوت کند که هر یک از این مقامها احمد را بالا برد، به احمد افتخار داد، بالعکس بود، فرماندهی لشکر نجف اشرف به احمد چیزی نیفزود که حال که او بنیانگذار لشکر نجف اشرف بود، بلکه لشکر نجف اشرف به این دلیل پر افتخار بود که احمد فرمانده اش بود، فرمانده نیروی هوایی شدن او به نیروی هوایی افتخار داد، نه نیروی هوایی به احمد افتخار ، فرمانده نیروی زمینی شدن، مقام کمی نیست، بلکه در بین نیروهای مسلح در سپاه پاسداران بالاترین پست، فرمانده نیروی زمینی است و ارشد همه فرماندهان سپاه بعد از فرمانده کل سپاه است.

اما احمد به نیروی زمینی مقام داد نه نیروی زمینی به احمد. لذا در هر کجا قرار می گرفت او تأثیرات معنوی اش، تأثیرات رفتاری واخلاقی اش بی نظیر بود، ما در تاریخ انسانها کمتر داریم آدم به این خوبی جامع باشد، آدمهای جامع نادرند، اینطوری نیست که ما فکر می کنیم جامعه ما پر از احمد است و کسانی جای این خلأ ها را پر می کنند، نه اینطور نیست، امکان ندارد که این خلأها به سادگی پرشود، طول می کشد در جامعه بشری کسانی مثل احمد متولد شوند. سیصد سال، پانصد سال طول کشید که یک فردی مثل امام خمینی(ره) در جامعه ظهور کرد، به سادگی نمی تواند مثل امام خمینی(ره) متولد شود.

هر پانصد سالی، هر چهارصد سالی و هر دویست سالی جامعه یک چنین انسانی را تحویل می گیرد. اینها چیزهایی نیست که ما فکر کنیم به سادگی قابل بدست آوردن است، قابل جایگزین شدن هستند، نه اینجوری نیست.