نوشته‌ها

فرزند شهید کاظمی

محمد مهدی کاظمی، فرزند شهید احمد کاظمی در مصاحبه با خبرنگار روزنامه جوان، در مورد اهمیت پست و مقام در نزد پدر شهیدشان، خاطره ای جالب نقل می کنند:

یادم هست هفته‌های آخر منتهی به شهادت ایشان بود. کمی مریض احوال و سرماخورده بودند. رفتند وسط هال و یک کاغذ A4 گذاشتند زیرپایشان. من و سعید و مادرم را هم صدا کردند. گفتند پست و مقام برای من، مثل این کاغذ می‌ماند، نه وجودش، من را بالا برده و نه بعداً‌ اگر از زیر پایم کشیده شود، زمین می‌خورم. کشیدنش و وجودش برایم هیچ فرقی ندارد. شما هم طوری زندگی کنیدکه مقام برایتان اینطوری باشد. این توصیه ایشان به ما بود وحالا حیف است ما بخواهیم با این مسائل دنیایی کمرنگش کنیم. 

منبع: سایت امیر نجف با نقل از مشرق نیوز

هیچ عملیاتی نیست که در طول جنگ اتفاق افتاده باشد و احمد کاظمی در آن پیروز نباشد و همیشه نقشش را هم به بهترین شکل انجام می داد. حتی در  عملیات رمضان که عملیات ناموفقی بود حاج احمد تنها فرمانده ای بود که در شرق بصره تا نهرکتیبان جلو رفت و قلب دشمن را شکافت ولی به علت عدم پیشروی در مناطق دیگر به منطقه قبلی بازگشت. کمترین تلفات در عملیات های جنگ در لشگر ۸ نجف بود. برای تامین امنیت جانی رزمندگان دغدغه فراوان داشت.بدون تحلیل جزء به جزء اهداف و نتایج عملیات وارد عمل نمی شد.بهترین راهکار عملی و تاکتیکی در صحنه رزم را در دشوار ترین شرایط طراحی و اجرا می کرد. سردار احمد سوداگر در خاطرات خود در کتاب «جاده های سربی» می نویسد: کاری که احمد کاظمی در والفجر ۸  کرد خارج از توان یک انسان معمولی است.
سر لشگر رحیم صفوی نیز می گوید:کوههای سر به فلک کشیده و پر از برف کردستان و دشتهای سوزان خوزستان شهید کاظمی را می شناسند. در فتح و آزادی بستان محور عملیات بود.در فتح المبین جبهه رقابیه را ایشان شکافت و بزرگترین پیروزی را آفرید.در تمامی عملیاتها به عنوان فرمانده ای بود که با نبوغ و خلاقیت دشمن را به زمین می‌کشاند. هیچ جبهه ای در طول ۸ سال دفاع مقدس نبود که در مقابل لشگر هشت نجف تاب استقامت بیاورد.یکی از فرماندهان فتح فاو شهید کاظمی بود. نیروهای دشمن دررمضان و در کربلای ۵ دیدند که با سکینه و آرامش چگونه دروازه شرق بصره را شکافت وآنان را مجبور به صدور قطعنامه ۵۹۸ کرد. سردار مهدی کلیشادی از فرماندهان دوران دفاع مقدس می گوید:اگر تا شب قبل از عملیات خودش مطمئن نمی شد که این معبری که برای عملیات باید از آن بگذرند پاک شده است یا نه دست به کاری نمی زد. به جزئی ترین چیز فکر می کرد.حقوق زیر دست برایش خیلی مهم بود.با کمترین تلفات اهداف را تصرف می کرد.

منبع: سایت امیر نجف به نقل از تابناک

سردار شهید حاج قاسم سلیمانی:

احمد در طراحی عملیات، تیزبینی و دوراندیشی بی‌نظیر بود. وقتی جبهه دشمن را به هم می‌ریخت متوقف نمی‌شد. هیج کجا سراغ نداریم که جبهه دشمن را به هم ریخته و متوقف شده باشد. ما نسبت به بعضی از فرماندهان و لشکرهای دشمن از نظر توان رزمی حساس بودیم. برای بعضی از فرماندهان دشمن همچون ماهر عبد الرشید حساب باز می‌کردیم. شکستن آن جبهه کار ساده نبود. همین طور هم دشمن روی فرماندهان ما حساب باز کرده بود. در اسنادی که ما بعد از سقوط صدام به دست آوردیم همه جا ردی از احمد کاظمی و حسین خرازی در این اسناد بود. دشمن به طور دقیق لشکرهای ما را نام می‌برد. چرا که کاظمی یکی از شاه کلیدهای اصلی پیروزی در جنگ بود. در عملیات رمضان مثل یک شیر به میدان رفت و دشمن را در کنار نهر کتیبان دو نصف کرد. میان فرماندهان لشکرهای عمده دشمن، مثل لشکر سوم، لشکر ششم، لشکر پنجم که از لشکرهای قدرتمند عراق بودند شکاف به وجود آورد، که باعث شد مناطق شرق نهر کتیبان سقوط کند.

منبع: سایت امیر نجف به نقد از نوید شاهد


سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در مورد محوری بودن نقش احمد کاظمی در عملیات های مهم جنگ در خاطرات خود اینگونه بیان می کند:

ما در ۱۰ عملیات بزرگ جنگ، یعنی عملیات«ثامن الائمه»، «طریق القدس»، «فتح المبین»، «بیت المقدس»، «بدر»،‌ «خبیر»، «والفجر۸»، «کربلای ۵»، «الفجر۱۰»، در هر ده عملیات بزرگ جنگ، شش عملیات ناجی محورش احمد بود. در ثامن الائمه ایستاد تا دشمن آبادان را نگرفت.  برای شکست محاصره آبادان، احمد و حسین دو محور اصلی و اساسی بودند. در عملیات بیت المقدس در شب نوزدهم یا هجدهم، وقتی همه خسته شده بودیم، همه وسواس داشتند که عملیات برای دو هفته به تأخیر بیفتند، آنجا حسن باقری صحبت کرد، گفت ما قول داده ایم. گفتیم خرمشهر در محاصره است، چطور می توانیم برگردیم. همه خسته بودند چون ما ۴۰ روز بعد از عملیات فتح المبین، عملیات بیت المقدس را شروع کرده بودیم. دو لشکر خرمشهر را تصرف کردند. هر کدام با ۵ گردان، یعنی ۳ هزار نفر در مقابل ۲۰ هزار نفر دشمن، لشکرهای احمد و حسین بودند. در عملیات خیبر همه دستاوردها منحصر به آن چیزی شد که احمد مهیا کرد. یعنی جزایر. در بدر مثل یک شهاب، جبهه را شکافت رفت داخل. من یادم نمی رود، وقتی آخر شب مهدی باکری شهید شده بود، همه رزمندگان، جبهه را تخلیه کرده و عقب نشینی کرده بودند، فقط ۱۰ نفر مانده بودند که اصرار می کردند با التماس، احمد را از منطقه بدر خارج کنند، نمی آمد. می گفت:«چرا جنگ ما این طور شد؟ به این صورت درآمد؟» کسی هر وقت یک عزیزی را از دست می دهد، یک سال، دو سال یا چهل روز به یادش هست، ازش اسم می برد. کمتر اتفاق می افتد یک مدت طولانی آدم درگیر کسی بشود که از دست می دهد. ۱۹ سال احمد[کاظمی]، حسین حسین می کرد به یاد شهید خرازی. هیچ جلسه ای، هیچ خلوتی، جلسه رسمی، ‌جلسه دوستانه، جلسه خانوادگی، مسافرتی وجود نداشت که او یاد باکری و خرازی و همت و این شهدا را نکند. هیچ نمازی ندیدم، که احمد بخواند و در قنوت یا در پایان گریه نکند. پیوسته این ذکر«یا رب الشهدا، یا رب الحسین، یا رب المهدی» ورد زبان احمد بود و بعد گریه می کرد.

منبع: سایت امیر نجف به نقل از جام نیوز

 
 

هذه الصورة مؤلمة جدا مرت ثلاث سنوات منذ یوم الواقعه لكن الله يعلم بدقة ما فعلوه به في 48 الساعات التي كان يقضيها محسن أسيرا”. تفاصيل الصورة قابلة للفهم ولكن لا يمكن وصفها الثقوب في صدر محسن!! …دعوت الله ان اكون مخطئا … وجهه التريب و الخضيب صليت من أجل ذلك…

لان لا يكون هو محسن.. كان ذلك قبل شهادته … هذا ليس هو !!! عندما رأيت صورته في الاسر للمرة الأولى قلت: “آه ، محسن حججي. قالوا :اتعرفه؟؟ قلت نعم لكن بعد حصول كل ذلك، أدركت أنني لم أكن أعرفه …
سيدي محسن بحق و غلاوة رفاقتنا و صداقتنا بحق رفيقنا الشهيد -رفيقنا المشترك الشهيد احمد كاظمي ان نلتقي مجددا يقولون دائمًا أن من لديه رفيق شهيد ، كمن استشهد ، وفي النهاية انا فخور بك أذكركم الليلة ، تذكروا سيدنا سيد الشهداء تذكروا جميع الأصدقاء . . .

این عکس خیلی دردناک است سه سال از #روز_واقعه می گذرد اما خدا بهتر می داند در ۴۸ ساعتی که محسن اسیر بود چه بر سر او آوردند، این عکس خیلی حکایت دارد جزییات عکس قابل تفسیر است اما قابل وصف نیست سوراخ های روی سینه محسن که دعا می کنم بعد از شهادتش باشد …

چهره ی در خاک و خون غلطیده که دعا می کنم بعد از شهادتش بوده باشد … که نیست !!! وقتی برای اولین بار عکس اسارتش را دیدم گفتم عه محسن حججی، گفتن میشناسی گفتم بله … اما هرچه می گذرد فهمیدم که نمیشناختمش …
آقا محسن به حق همان اندک رفاقتمان به حق همان رفیق شهید مشترک مان #شهید_حاج_احمد_کاظمی گاهی نگاهی … همیشه گفته اند رفیق شهید، شهیدت می کند و عاقبت #سردار_روسفید مایه #سربلند ی تو شد امشب بیادت هستیم، محضر ارباب بیادمان باش بیاد همه #دوستان_شهیدم صلواتی تقدیم کنیم
 
 
 

امروز 15 مرداد، سالروز شهادت سردار رشید اسلام، مصطفی ردانی‌پور است.

به گزارش ایسنا، مصطفی ردانی‌پور در سال ۱۳۳۷ در منطقه‌ «پشت مسجد امام» شهر« اصفهان» متولد شد. پدرش از راه کارگری و مادرش از طریق قالی‌بافی مخارج زندگی خود را تأمین می‌کردند.

سخت‌کوشی و تلاش، با زندگی مصطفی عجین شده بود، به طوری که در 6 سالگی (قبل از آنکه به مدرسه راه یابد) به مغازه‌ کفاشی می‌رفت و در ایام تحصیل نیز نیمی از روز را به کار مشغول بود.

ردانی‌پور سال اول طلبگی را در حوزه‌ علمیه‌ اصفهان سپری کرد. پس از آن برای ادامه‌ تحصیل راهی شهر قم شد و در مدرسه‌ حقانی به درس خود ادامه داد. مدرسه‌

حدود 6 سال مشغول کسب علوم دینی بود. با نضج گرفتن انقلاب اسلامی با تمام وجود در جهت ارشاد و هدایت مردم وارد عمل شد و با استفاده از فرصت‌ها برای تبلیغ به مناطق محروم کهکیلویه و بویراحمد و یاسوج سفر کرد و در سازماندهی و هدایت حرکت خروشان مردم مسلمان آن خطه، تلاش فراوانی را از خود نشان داد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی وتشکیل سپاه، با عضویت در شورای فرماندهی سپاه یاسوج، فعالیت‌های همه جانبه‌ خود را آغاز کرد و با بهره‌گیری از ارتباط با حوزه‌ علمیه‌ قم در جهت ارائه‌ خدمات فرهنگی به آن منطقه‌ محروم، حداکثر تلاش خود را به کار بست و در مدت مسئولیت یک ساله‌اش در سمت فرماندهی سپاه یاسوج، به سهم خود، اقدامات مؤثری را به انجام رساند. درگیری با خوانین منطقه و مبارزه با افرادی که به کشت تریاک مبادرت می‌ورزیدند از جمله کارهای اساسی بود که نقش تعیین کننده‌ای در سرنوشت آینده‌ی این مردم مستضعف به جا گذاشت.

وی که با درک شرایط حساس انقلاب اسلامی، دو سال از حوزه و درس جدا شده بود، با واگذاری مسؤولیت به یکی از برادران، به دامان حوزه‌ی علمیه بازگشت تا بر بنیه‌ی علمی خود بیفزاید.

هنوز چند ماهی از بازگشت او به قم نگذشته بود که حرکت‌های ضدانقلاب در کردستان و بعضی از مناطق کشور شروع شد. او که از آگاهی و شناخت بالایی برخوردار بود و نمی‌توانست زمزمه‌های شوم تجزیه‌طلبی مزدوران استکبار جهانی و جنایات آنان را در به شهادت رساندن و سر بریدن جهادگران مظلوم و پاسداران قهرمان تحمل نماید با وجود اینکه در دروس حوزوی به پیشرفت‌های چشمگیری نایل آمده بود به منظور مقابله با جریانات منحرف و آگاهی‌بخشی به مردم و بازگرداندن امنیت و ثبات کردستان، به سوی این خطه شتافت. یک سال تمام به همراه نیروهای جان بر کف و رزمنده برای سرکوبی اشرار و نابودی ضدانقلاب و برملا کردن چهره‌ی کثیف آنان تلاش و فعالیت کرد.

در کردستان هم به کار تبلیغ و ترویج احکام اسلام مشغول بود و هم به عنوان مجاهد فی سبیل‌الله در جنگ با ضدانقلاب شرکت می‌کرد. علاوه بر این،در بالا بردن روحیه‌ رزمندگان اسلام در آن شرایط حساس و بحرانی نقش بسزایی داشت و در شرایطی که رزمندگان اسلام تمایل بیشتری به حضور در جبهه‌های جنوب را داشتند، وی سهم زیادی در نگهداشتن برادران رزمنده در منطقه کردستان داشت و در ترویج اسلام زحمات طاقت‌فرسایی را متحمل شد.

با شروع جنگ تحمیلی، به همراه عده‌ای از همرزمان خود از« کردستان» وارد جنوب شد و با نیروهای اعزامی از اصفهان (سپاه منطقه‌ ۲) که در نزدیکی آبادان «جبهه‌ی دارخوین» مستقر بودند، شروع به فعالیت کرد.

با تجربه‌ای که از کار در جبهه‌های کردستان داشت، سلاح بر دوش، به تبلیغ و تقویت روحی رزمندگان می‌پرداخت و با برگزاری جلسات دعا و مجالس وعظ و ارشاد، نقش مؤثری در افزایش سطح آگاهی و رشد معنوی رزمندگان ایفا می‌نمود و در واقع وی را می‌توان یکی از منادیان به حق و توجه به حالات معنوی در جبهه‌ها نامید.

به دلیل اخلاص و تعهدی که داشت به تدریج مسؤولیت های خطیری را به عهده گرفت و در اولین عملیات بزرگی که توسط سپاه اسلام انجام شد (عملیات فرمانده‌ کل قوا)، نقش به سزایی داشت. در عملیات شکست محاصره‌ آبادان و طریق‌القدس که مناطق وسیعی از سرزمین اسلامی از چنگال غاصبان رهایی یافت با سمت فرماندهی گردان فعالانه انجام وظیفه کرد و در هر دو عملیات یاد شده مجروح شد. اما پس از مداوای اولیه، بلافاصله در حالی که هنوز بهبودی کامل نیافته بود به جبهه بازگشت.

خاطره‌ی جانفشانی او در کنار برادر همرزمش، فرمانده‌ی دلاور جبهه‌های نبرد، شهید حسن باقری در «چزابه» در اذهان رزمندگان اسلام فراموش نشدنی است و لحظه لحظه‌ی ایثار و فداکاری او زبانزد خاص و عام است.

این سردار رشید اسلام همواره در عملیات‌ها حضوری فعال داشت. صحنه‌های فداکارانه نبرد «عین‌خوش» یادآور دلاوری‌های این سرباز گمنام اسلام و همرزمانش در عملیات فتح‌المبین است که در کنار شهید خرازی فرمانده‌ تیپ امام حسین (ع) رزمندگان اسلام را هدایت و فرماندهی می‌کردند. در همین عملیات برادر کوچکترش به شهادت رسید و خود او نیز بشدت مجروح و بر اثر همین جراحت نیز یک دستش معلول شد. او در همان حالی که دستش مجروح و در گچ بود برای شرکت در عملیات بیت‌المقدس به جبهه شتافت. پس از آن در عملیات رمضان، فرماندهی قرارگاه فتح سپاه را به عهده داشت که چند یگان رزمی سپاه را اداره می‌کرد، به طوری که شگفتی فرماندهان نظامی اعم از ارتش و سپاهی را از اینکه یک روحانی فرماندهی سه لشکر را عهده‌دار است و با لباس روحانی وارد جلسات نظامی می‌شود و به طرح و توجیه نقشه‌ها می‌پردازد را برمی‌انگیخت.

او در عملیات‌های محرم، والفجر ۱ و والفجر ۲ شرکت داشت و تا لحظه‌ شهادت هرگز جبهه را ترک نکرد و فرمان امام عظیم‌الشأن (ره) را در هر حال بر هر چیزی مقدم می‌دانست.

وی در کمتر ازسه سال سطوح فرماندهی رزمی را تا سطح قرارگاه طی کرد که این مهم، ناشی از همت، تلاش، پشتکار و اخلاص در عمل بود.

مسلح به سلاح تقوی بود و در توصیه ی دیگران به تقوی و خصایل والای اسلامی تلاش زیادی داشت. خصوصاً به کسانی که مسؤولیت داشتند همواره یادآوری می‌کرد که «کسانی که با خون شهدا و ایثار و استقامت و تلاش سربازان گمنام، عنوانی پیدا کرده‌اند، مواظب خود باشند، اخلاق اسلامی را رعایت کنند و بدانند که هر که بامش بیش برفش بیشتر.»

معتقد بود که باید در راه خدا نسبت به برادران رفتاری محبت‌آمیز داشت و همان‌گونه که از خدا انتظار بخشش می‌رود، گذشت از دیگران نیز باید در سرلوحه‌ برنامه‌ها قرار گیرد.

با یاد امام زمان (عج) انس و الفتی خاص داشت، در مناجات‌ها و دعاها سوز و گدازش به خوبی مشهود بود، لذا همواره سفارش می‌کرد:

«آقا امام زمان (عج) را فراموش نکنید و دست از دامن امام و روحانیت نکشید.»

به قدری به دعا و زیارات اهمیت می‌داد که حتی در وصیت‌نامه‌اش نیز سفارش می‌کند که به هنگام دفنم زیارت عاشورا و روضه‌ حضرت زهرا (س) را بخوانید.

چشم به مقام و موقعیت و مال و منال دنیا ندوخت و برای احیای آیین پاک خداوندی و یاری و دستگیری مظلومان، سختی‌ها را به جان خرید و در این راه از جانش گذشت.

ردانی‌پور همواره نزدیکان خود را در بعد تربیتی افراد خانواده مورد سفارش قرار می‌داد و در وصیت‌نامه‌ی خود برای تربیت فرزندانش تأکید کرده است:«همواره آنها را علی‌گونه و زهراگونه تربیت نمایید تا سعادت دنیا و آخرت را به همراه داشته باشند.»

او همیشه اعمال خود را ناچیز می‌شمرد و بر این مطلب تأکید داشت که می‌خواهد رفتنش به جبهه‌ها و گام برداشتن در این مسیر، صرفاً برای خدا باشد. به لطف و کرم عمیم خداوند امیدوار بود و همیشه دعا می‌کرد تا مجاهده‌اش کفاره گناهانش شود.

دو هفته پس از ازدواج، صدق و تلاش این روحانی عارف و فرمانده‌ شجاع در عملیات والفجر ۲ به نقطه‌ی اوج رسید و عاشقانه ردای شهادت پوشید و به وصال محبوب نایل شد. پانزدهم مردادماه سال 1362 بر پرونده‌ افتخارآفرین دنیوی یکی دیگر از سربازان سلحشور سپاه امام زمان (عج)، با شکوهی هر چه تمام‌تر، مهر تأیید نهاده شد و جسم پاکش در منطقه‌ حاج عمران مظلومانه بر زمین ماند و روح باعظمتش به معراج پرکشید؛ گرچه تا این تاریخ نیز ایشان در زمره‌ شهدای مفقودالاثر است.

سردار شهید مصطفی ردانی‌پور در وصیتامه خود آورده است:

بسم‌الله الرحمن الرحیم. با حمد و ثنای حضرت سبحان و درود بی‌پایان خدمت مبلغین رسالتش خصوصا حضرت محمد (ص) و اولیایش ائمه معصومین (ع) به ویژه وجود مقدم حضرت حجت‌بن الحسن العسگری امام زمان (عج) و سلام و صلوات بر روح پاک تابناک بی‌بی دو عالم، ام‌لائمه فاطمه زهرا (س) و سالم بر خلیفه الله سمبل قرآن و ولایت عصاره‌ی اسلام جانشین بر حق امام عصر (عج) امام بزرگوار، خمینی عزیز و همه رهروان پاک راهش،‌خصوصا شهدای راه حق و عدالت.

سلام بر همه دوستان و توفیق پیوستن به یاران و دوستان، آنان که با هم پیمان شهادت بستیم باکمال شرمندگی و طلب عفو و بخشش از همه شما چند کلمه‌ای به عنان وصیت ذکر می‌کنم باشد که باعث آمرزشم شود و برایم طلب رحمت و بخشش ش بنمائید و بنی‌الاسلام علی کلمتین کلمه التوحید و توحید الکلمه‌ی پیاده کردن اسلام و لااله الا الله فقط در سایه‌ی وحدت قلوب است و پیشرفت در هر کار نیازمند وحدت در سایه ایمان است. اگرچه در اسلام مسئله جنگ از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، ولی اصل جنگ برای حفظ اسلام واحکام نورانی آن است، جهاد اکبرمثمر ثمر است.

عزیزان،‌حال که همه چیزتان را گرانمایه‌ترین سرمایه‌ خود یعنی عمر پربهایتان را در جبهه‌های می‌گذرانید از این نعمت بزرگ کمال استفاده را برای خودسازی و مبارزه با نفس بنمایید، خصوصا آن کسانی که مسولیتی دارند و با خون شهدا و ایثار و استقامت و کار و تلاش سربازان گمنام نام و عنوانی پیدا کرده‌اند، مواظب خود باشند. اخلاق اسلامی را رعایت کنید و بدانید که هر که بامش بیش، برفش بیشتر.

با دوستان و برادران ایمانی خود در راه خدا محبت بورزید و برای خدا از یکدیگر درگذرید، همانگونه که انتظار دارید خدا شما را ببخشد.

دوستان عزیز،‌تنها راه رسیدن به سعادت. ترک محرمات وانجام واجبات است، راه قرب به خدا همین است و بس، سعی کنید بقیه‌ عمر را در کنار یکدیگر برای رسیدن به خدا و لقاء الله و جلب رضایت حضرت حق و خشنودی ولیش، حجت‌ حق، بگذرانید.

دست یکدیگر را بگیرید و راه شهدا که همان راه رسیدن به خدای متعال است ادامه دهید،‌با دشمن درون و برون برای خدا مبارزه کنید،‌نفس سرکش را مهار کرده و آن را پایمال نمایید که هر ضرر و بدی که به انسان برسد از نفس اماره است. بهر جهت نزدیک غروب آفتاب است و وقت نماز،‌از شما می‌خواهم مرا عفو کنید و از هرچه بدی از من دیده‌اید درگذرید و روح مرا با وحدت و صمیمیت و اخوت خودتا شاد نمایید

🌺 دوم مرداد سالروز ولادت فرمانده …🌺
امسال فرمانده روسفید درگاه الهی ما در حالی وارد ۶۱ سالگی می شود که حاج قاسم در بین ما نیست و همراه با او عند ربهم یرزقون شده است
🌼چند سالی بود که به لطف شهید در ساعت و زمان مقرر بر سر مزارش گرد هم می آمدیم و با خاطرات او کام هایمان هم شیرین می شد
💐امسال فرمانده ما در حالی وارد ۶۱ سالگی می شود که به دلیل بیماری کرونا اجتماعاتمان محدود شده و طبق سنوات قبل نمی توانیم گرد هم جمع شویم اما به رسم هرسال در فضای مجازی و باهم یاد و خاطره او را گرامی می داریم.
منتظر باشید …
خبر آمد خبری در راه است …
#ما_اهل_اینجا_نیستیم
کانال اختصاصی شهید کاظمی در ایتا را دنبال کنید با شناسه زیر
@shahidkazemi_ir

به مناسبت 31 خرداد ماه سالروز شهادت شهید دکتر مصطفی چمران

از شهید چمران پرسیدند: تعهد بهتر است یا تخصص؟ وی در پاسخ گفت: می گویند تقوا از تخصص لازم تر است، آ ن را می پذیرم، اما می گویم: آنکس که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد، بی تقواست.

بابا خیلی روی زیارت عاشورا تأکید داشت.همیشه به من و سعید می گفت:قبل از خوابیدن و بیرون رفتن از خانه،هر قدر که می توانیم قرآن بخوانیم.می گفت تأثیرش را در زندگی تان می بینید.قرآن خواندن و زیارت عاشورای خودش که ترک نمی شد.هر روز صبح در راه محل کارش زیارت عاشورا می خواند.صبح های جمعه هم چهار تایی دور هم می نشستیم در همین اتاق و سوره جمعه می خواندیم.

به نقل از محمد مهدی کاظمی در کتاب احمد ، بنی لوحی سید علی ، ص ۱۳۹

به اعتقاد من هر کجا بحث امنیت،عزت و اقتدار جمهوری اسلامی است مجسمه حاج احمد باید آنجا نصب بشود.

سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم