نوشته‌ها

به بهانه بیست و ششمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران بر آن شدیم تا با معرفی مجدد کتاب ها و لوح های فشرده منتشر شده در معرفی سردار شهید حاج احمد کاظمی بار دیگر علاقه مندان به این شهید بزرگوار از کتاب های موجود و منتشر شده استفاده لازم را ببرند .

ـ نبردهای شرق کارون به روایت فرماندهان (آزا‌دسازی شرق کارون و شکستن محاصره آبادان) / سید‌علی بنی‌‌لوحی، هادی مراد‌پیری و محسن محمدی / مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ / ۱۳۷۹٫

ـ تمنای شهادت‏ (زوایایی از خصوصیات سردار سرلشکر شهید احمد کاظمی‌فرمانده نیروی زمینی سپاه از زبان همرزمان) / گردآوری و تدوین جانمراد احمدی، زیرنظر رجبعلی رحیمی، به کوشش موسسه حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس‏ / مجنون (قم) / ۱۳۸۴٫

ـ پرواز آخر (یادداشت‌هایی درباره شهید احمد کاظمی) / محمدعلی بهداروند / صبح میثاق (قم) / ۱۳۸۵٫
ـ شهید احمد کاظمی‌/ شکیب / ۱۳۸۵٫

ـ ما اهل اینجا نیستیم (مجموعه ای از خاطرات و سخنرانی‌های سردار سرلشکر شهید حاج احمد کاظمی) / گردآورنده و تدوین جانمراد احمدی / نشر مجنون / ۱۳۸۵٫

ـ لوح فشرده میقات / نشر مجنون / ۱۳۸۵٫

ـ لوح فشرده علمدار نجف / نشر مجنون / ۱۳۸۵٫

ـ مسافران ملکوت (جلد ۲: شهید احمد کاظمی) / سعید عاکف / ۱۳۸۵٫

ـ لوح فشرده مهاجر (۲ لوح) / موسسه فرهنگی شهید آوینی / ۱۳۸۵٫

ـ آی بچه‌ها شهید کاظمی‌کیه؟ / نویسنده سعید والی‌فر ؛ تصویرگر محمدرضا بیات و محسن محبی / میعاد / ۱۳۸۶٫

ـ فاتح خرمشهر (آلبوم عکس سردار شهید احمد کاظمی) /  جنات فکه / ۱۳۸۶٫

ـ تویی که نمی‌شناختمت / تحقیق و تالیف جانمراد احمدی / سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، لشکر زرهی هشت نجف اشرف / ۱۳۸۶٫

ـ نرم افزار چندرسانه ای شهید سرلشکر احمد کاظمی /  نشر شاهد ‌/ ۱۳۸۶٫

ـ اولین مسافر خرمشهر (حماسه سردار شهید احمد کاظمی) / مرتضی مساح / بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس‏‫ / ‏‫۱۳۸۷٫

ـ ح‍ک‍ای‍ت‌ آن‌ م‍رد آسمانی (خاطراتی از زندگی سردار سر‌لشکر پاسدار شهید حاج احمد کاظمی‌)/ محمود جوانبخت / ب‍ن‍ی‍اد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس / 1389

-پایان غبطه زندگی داستانی سردار شهید احمد کاظمی / نادره عزیزی نیک انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی /1390

حاج احمد گفت: اجازه بدهيد حاج قاسم هم حادثه جالبي را که اين روزها در مورد جنازه يک شهيد بسيجي در عراق اتفاق افتاده را براي دوستان نقل کند. حاج قاسم هم نقل مي کند که چگونه يک بسيجي شهادت خود را در جبهه پيش بيني مي کند و با استفاده از کارت و پلاک يک اسير عراقي زمينه دفن جنازه خود را در کربلا فراهم مي کند و حال سال ها پس از مفقوديت ، يک خانواده عراقي آدرس قبر او را در کربلا به حاج قاسم رسانده اند تا به خانواده اش خبر دهد.

حاج احمد کاظمي آخرين فرمانده در عمليات بدر بود که قبل از شهادت آقا مهدي باکري با او صحبت کرده بود. شايد هم آقا مهدي آخرين کلماتش را با حاج احمد در ميان گذاشته بود. بعد از آن آخرين تماس بين اين دو ديگر صدايي از شهيد باکري شنيده نشده. حاج احمد که زير تصوير بر ديوار نصب شده شهيد باکري و ديگر فرماندهان شهيد نشسته و خاطره را روايت مي کند، آن قدر با حسرت حرف مي زند که با همه وجود لمس مي کني هر لحظه آرزوي رسيدن به آقا مهدي را در دل دارد. او مي گويد که آقا مهدي با چه اشتياقي در آستانه وصال معبود و معشوق هميشگي اش با او حرف مي زده. وقتي مي خواهد جملاتش را تمام کند وبگويد ديگر از آن طرف بي سيم صدايي نيامد، بغض راه گلويش را مي گيرد. احمد و مهدي خيلي با هم رفيق بودند. لشکر 8 نجف و لشگر 31 عاشورا دو بازوي توانمند سپاه اسلام بودند که اين دو، فرماندهان آن بودند.

یکی از رزمندگان لشگر 8 نجف اشرف نقل می‌کند که در بعد از عملیات کربلای پنج یا حاج احمد کاظمی به پشت خط بر می‌گشتیم. حاج احمد پشت فرمان نشسته بود و با هم صحبت می‌کردیم.

در بین صحبت‌ها گفت: این شعار مرگ بر آمریکا که امام به ما هدیه داد ما را حیات داد و ما را سربلند کرد. سپس حاج احمد سه بار دست خود را به فرمان ماشین زد و گفت: فلانی به هفتاد پشتت (نسل بعد از خودت) بسپار که با پوتین بخوابند چرا که حفظ کردن این سربلندی بسیار سخت است.

به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس(توانا) سردار قاسم سلیمانی در یادواره فرماندهان شهید گردان و واحد مسئول لشکر 27 محمد رسول الله(ص) که شب گذشته در تالار وزارت کشور برگزار شد، اظهار داشت: لشکر 27 یکی از پر افتخارترین، بزرگترین و ماندگارترین لشکرهای دوران دفاع مقدس است که شهدای زنده و خانواده معظم شهدای این لشکر در مراسم حضور دارند.

وی ادامه داد: شاید بعد از انقلاب مجموعه‌ای جامع‌تر در معرفی اسلام، حقیقت اسلام و فرهنگ تشیع در همه ابعاد، صحنه‌ای همانند صحنه دفاع مقدس نداشته باشیم، که بخواهد حقیقت را با این گستردگی در بعد جمعیت و زمان معرفی کند. این حقیقت را می‌توان در همه ابعاد ثابت کرد، جنگ یک حقیقت کامل اسلام را معرفی کرد، جنگ به معنای انسان‌های موجود بر مبنای یک فرهنگ جمع شدند، جنگیدند و به شهادت رسیدند، مجموعه افکار، اعمال، مدیریت، اقدامات و رفتار آنها حقیقت اسلام را در صحنه تداعی کرد.

فرمانده نیروی قدس سپاه یادآور شد: هیچ چیز جنگ دروغی نبود، یعنی عرفان حقیقی، معنویت حقیقی، اسلام‌شناسی حقیقی، انسان‌سازی حقیقی، اسلام ناب حقیقی، تبعیت و ولایت‌پذیری حقیقی در تمام ابعاد ساری و جاری بود؛ شاید در بین تمام مشخصه‌های جنگ، چند مشخصه جامع‌تر بودند که این مشخصه‌ها، ویژگی‌های دیگر جنگ را تحت تأثیر خود قرار داده بود.

وی با اشاره به یکی از مشخصه‌های جنگ گفت: یکی از مشخصه‌ها مذهبی بودن جنگ ما بود؛ این مشخصه بنابر فلسفه طایفه‌ای که یک طرف سنی و و یک طرف شیعه باشد، نبود؛ در واقع گرایش مذهبی و دلیل هویت مذهبی که بر جنگ حاکم شده بود، به دلیل تفکرات طایفه‌ای و صرفاً مذهبی در مقابل یک مذهب نبود، بلکه به دلیل حاکمیت حاکم در جنگ ما بود که مهمترین آن خود امام(ره) بود.

سردار سلیمانی بیان داشت: جنگ به تمام معنا یک حقیقت مذهبی داشت؛ این حقیقت در رفتارها، مدیریت‌ها و رفتار با دشمن این رفتار مذهبی حاکم بود؛ به عنوان مثال در عملیات «والفجر 8» در یکی از لشکرهای کنار ما، یک خلبان عراقی که بمباران کرده بود، خودش با چتر از هواپیما پرتاب کرده بود پایین، آمد؛ یکی از بسیجیان برای تنبیه آن خلبان عراقی را سیلی زد؛ دیدم فرمانده لشکری که به خاطر سیلی زدن بسیجی به اسیر عراقی، با آن بسیجی برخورد کرد و آن لحظه او را از صحنه جنگ محروم کرد؛ صحنه‌ای دیگر که در فیلم‌های تلویزیون مشاهده شد، خلبان‌های ما برای بمباران رفتند، وقتی روی پل عابر پیاده‌ای را دیدند که درحال حرکت است، به خاطر عابر پیاده از بمباران پل خودداری کردند؛ بنابراین رفتار مذهبی در همه شئون جنگ حاکم بود؛ در ملاک‌های انتخاب فرماندهی هم یکی از ویژگی‌ها و برجستگی‌های دفاع مقدس مذهبیت بود.

وی گفت: نکته دوم که از نکات برجسته و اساسی دفاع مقدس، تأثیرگذاری درونی و بیرونی جنگ بود؛ لذا بخش عظیمی از تحولی که در جامعه ما به سرعت بعد از انقلاب حادث شد و یکی از کانون‌های اصلی تأثیرگذاری انقلابی، معنوی و مذهبی ما جنگ بود؛ خیل بسیجی‌ها که از داخل جامعه به جبهه می‌آمدند و از داخل جبهه به جامعه برمی‌گشتند، تحول عظیمی در جامعه ما به وجود آمد و تا حال یکی از عوامل بسیار مؤثر در موضوعات مختلف جامعه خود جنگ بوده؛ شاید هیچ کانونی به اندازه جنگ تأثیر در تطهیر جامعه ما به سمت کمال و معنویت نداشته است.

سردار سلیمانی اظهار داشت: نکته سوم تأثیرگذار در جنگ، تغییر ملاک‌ها بود. بر خلاف تمام جنگ‌ها، یکی از اتفاقات و نقاط قوت در جنگ که باعث شد بخش اعظمی از بن‌بست‌ها شکسته شود، نابرابری در جنگ بود؛ به رغم اینکه ما با دشمن‌مان تفاوت بسیار زیادی در امکانات داشتیم؛ یعنی به اندازه عدد افراد که به میدان می‌آوردیم، او در مقابل تانک می‌آورد؛ به عنوان مثال در عملیات «کربلای 5» که لشکر 27 و حاج‌آقا کوثری در غرب کانال ماهیگیری کنار ما بود، از آنجا زمین را که نگاه می‌کردیم، به جای اینکه نفر عراقی ببینیم، تانک می‌دیدیم، حجم وسیعی بود؛ یا اینکه وقتی دشمن شروع می‌کرد به آتش ریختن آن قدر حجم آتش بالا بود  که شاید هیچ متری از زمین وجود نداشت که گلوله‌ای در آنجا فرود نیامده باشد؛ تمام زمین آماج گلوله‌های سنگین توپ و خمپاره‌ای که در زمین فرود آمده بود و بعضاً گلوله بر جای گلوله دیگر فرود می‌آمد.

وی یادآور شد: بعد از جنگ که صدام سقوط کرد، کشورهای عربی که طلب خودشان را از صدام می‌کنند، معلوم شده که حجم حمایت دنیا بدون ما به ازاء از صدام انجام دادند، مثلاً حمایت عربستان، چندین برابر هزینه کل جنگ ما بوده است. جنگ ما جنگ کاملاً نابرابر بود؛ حتی در بسیج نیروی انسانی هم این نابرابری وجود داشت، آن طرف سربازهایی با طول و عرض کذا اما این طرف سرباز 8، 10 ساله؛ سرباز‌های عراقی کهنه‌سرباز و نیروهای متخصص بودند اما نیروهای ما عموماً نیرویی با  آموزش 45 روزه تا 3 ماهه بودند.

فرمانده نیروی قدس سپاه گفت: در دوران جنگ، دشمن یک و نیم برابر نیروی ما را با اجبار وارد جنگ کرده و در صحنه نگه داشته بود؛ در حالی که محور اصلی ما نیرویی از سپاه تازه تأسیس بودند؛ کسانی که شهید شدند، مؤسس لشکر بودند، فرمانده گردان نه تنها فرمانده گردان بود، بلکه خودش مؤسس گردان، مسئول بسیج و حفظ نیرو هم در همان گردان بود.

وی یادآور شد: یکی از ویژگی‌های جنگ ما که نابرابری‌ها را کنار زد، ابتکاراتی بود که در صحنه دفاع مقدس اتفاق افتاد؛ فرق ما با ارتش‌های کلاسیک دنیا در یک کلمه بود؛ اگر بخواهیم فرق حاج احمدمتوسلیان، حاج‌همت، فرماندهان گردان شهید را با یک فرمانده کلاسیک ارتش دنیا را علاوه بر موضوعات معنوی و رفتاری بدانیم، کلمه «بیا و برو» بود؛ یعنی فرمانده ما در صحنه جنگ می‌ایستادند جلو و می‌گفت: «بیا» اما فرمانده کلاسیک می‌ایستاد، عقب و می‌گفت: «برو».

سردار سلیمانی بیان داشت: می ایستاد جلو و می گفت «بیا» تأثیرات زیادی داشت و فداکاری‌های بزرگی را آورد؛ لذا حجم شهدای فرمانده ما با هیچ جنگی قابل مقایسه نیست؛ در دوران جنگ تحمیلی 12 لشکر تازه تأسیس داشتیم؛ از 12 لشکر تأسیسی زمان جنگ، 7 فرمانده لشکر، لشکرها شهید شدند؛ از لشکر 27 چهار فرمانده لشکر پشت سر هم به شهادت رسیدند؛ یعنی بعد از حاج احمد متوسلیان، شهید چراغی، شهید همت، شهید حاج عباس کریمی، شهید غلامرضا صالحی و بعد هم رسید به حاج آقا کوثری که شهید زنده هستند؛ در فرمانده گردان‌ها نزدیک به 80 درصد شهید شدند؛ اگر خط شکنی و جلو ایستادن نبود، این اتفاق نمی‌افتاد؛ وقتی فرمانده می‌گفت: «بیا»؛ نقش آن فرمانده مانند یک ملکه زنبور عسل بود لذا تمام زنبور‌های عسل دور او جمع می‌شدند.

وی خاطر نشان کرد: امروز شهید همت فقط اسوه و محبوب بچه‌های تهران نیست، او بیش از یک مرجع تقلید در کل کشور محبوب و مورد توجه است؛ دو عامل مهم برای تحول عمده در صحنه جنگ که باعث شد، این جنگ به حقیقت اسلام تبدیل شود و جنگ را تبدیل به یک مدرسه و مکتب کند، عوامل مبنایی و میدانی بود. عامل مبنایی آن اسلام بود، در طول جنگ هم تمام تلاش امام این بود که همه توجه‌ها را اسلام کند؛ لذا در شکست‌ها و پیروزی‌ها موضوع مورد تأکید امام، اسلام بود؛ همه مقصد ما اسلام است؛  وقتی هم که خرمشهر آزاد شد، ایشان فرمودند: «خرمشهر را خدا آزاد کرد» لذا موضوع حاکمیت مکتب در جنگ ما تأثیر مبنایی داشت.

فرمانده نیروی قدس سپاه اضافه کرد: تأثیر میدانی آن هم مربوط به فرماندهان شهید است؛ یکی از آنها نقش فرماندهان در پیروزی‌های جنگ و توسعه معنویت در فضای جنگ بود؛ اگر از فرماندهان شهید زنده در لشکر 27 و فرماندهانی که شهید شدند و ظاهراً در جمع ما نیستند اما حقیقتاً وجود دارند، سؤال کنید که در ابعاد، رفتار، دین، معنویت، شجاعت و صبر چه کسی قله شما بود؟ می‌گویند: «همت بود، قبل از او متوسلیان و بعد از او کریمی، بعد چراغی»؛ بنابراین تأثیر یک انسان صالح در رأس یک ساختار، یک تأثیر اساسی به وجود آورد.

وی یادآور شد: اگر در انقلاب ما، انسان صالحی مانند امام خمینی(ره) و امروز رهبر معظم انقلاب در رأس این نظام نبودند، هیچ وقت حجم این ارزش‌هایی که در درون نظام شکل گرفت، به وجود نمی‌آمد.

سردار سلیمانی با یادآوری هم‌نشینی خود با حمید باکری در یکی از جزیره‌های جنوبی‌، گفت:‌ ‌در آن روز حاج همت و حاج عباس کریمی‌فرماندهانی بودند که تقریباً ۴۰ نفر نیرو داشتند و با همان تعداد به مواضع دشمن حمله کردند اما وقتی دشمن  عملیات پاسخ را شروع کرد، بلافاصله‌ به یکی از بچه‌ها به نام میرافضلی گفتم که برو و یک گردان نیرو از رزمندگان چاه نفت در جزیره جنوبی را در اختیار شهید همت قرار بده‌ اما در آن عملیات هم حاج همت و هم عباس کریمی‌به شهادت رسیدند و حتی پیکر شهید همت تا چند ساعت در آنجا افتاده بود و کسی از آن اطلاع نداشت.

“در جنگ شهیدان با هم عهد می‌بستند که اگر یکی شهید شد، دیگری نیز زودتر شهید شود تا با هم به بهشت بروند. به عنوان مثال شهید مهدی باکری و شهید احمد کاظمی ‌با هم صحبت‌های عجیبی داشتند. وقتی مهدی به غرب رودخانه دجله رفت و در کنار یک گروهان ماند، نوار صدای او در‌حالی‌که مجروح بود، آرامش و طمأنینه ‌خاصی داشت که واقعاً شنیدنی است که در کمتر از ۲۰ دقیقه بعد در محاصره کامل و بدون نیرو در غرب رودخانه دجله به شهادت رسید.”

فرمانده نیروی قدس سپاه اضافه کرد: احمد کاظمی‌اصرار داشت که باکری حتماً به عقب برگردد اما وی می‌گفت احمد بیا اینجا که اگر بیایی من چیزی را می‌بینم که تا ابد از هم جدا نخواهیم شد و بعد باکری به شهادت رسید که تاکنون نیز مفقو‌د‌الجسد است.

سردار سلیمانی یادآور شد: اکنون اگر در بین مجاهدین عالم نگاه کنید، هیچ کجا مشابه صحنه‌های دفاع مقدس را پیدا نمی‌کنید، به رغم اینکه آنها برای خداوند عمل کنند و در حال جهاد هستند، با آمریکا و اسرائیل می‌جنگند، اما با سرچشمه تفاوت‌های اساسی دارند.

وی با اشاره به مشکل کشور سوریه گفت: اگر کشور و دولت سوریه یک حاج همت، یک حسین خرازی و یک کاظمی از خودشان مثل اینها داشت، این کشور بیمه بود؛ هیچ یک از تهاجم‌ها در آن تأثیر نداشت اما حلقه مفقوده وجود چنین انسان‌هایی است که در دوران‌ دفاع مقدس ما به وجود آمد و منجر به تحولات بسیار متحیر کننده اساسی در ابعاد مختلف اخلاقی و رفتاری شد؛ به طوری که بعضی از نوجوانان به جایی رسیدند که علمای بزرگ ما حقیقتاً به حال آنها حسرت می‌خوردند.

تصاویر مراسم تشییع شهید حسن شاطری رو مرور می کردم ، تصویر حاج قاسم سلیمانی نظرم را جلب کرد ، یادم نمی رود در فراق حاج احمد چقدر اشک ریخت ، یکی از صمیمی ترین یارانش سال 84 پر کشیده بود و این بار با چشمانی اشک بار در فراق شهید شاطری اشک می ریخت …حاج قاسم گریه نکن … انشاالله به آرزوی دلت (شهادت ) می رسی … اما ایادی آمریکا و اسرائیل بدانند دستشان به حاج قاسم نمی رسد … ما همه قاسم سلیمانی هستیم ….

\"\"

\"\"

جهت دیدن ادامه تصاویر اینجا را کلیک کنید .

چند بار ساواک دستگیرش کرد. یک بار،بد جوری شکنجه اش داده بودند.

 روزی که آزادش کردند، وقتی می‌خواست برود حمام ، دیدم زیر پیراهنش پر از لکه‌های خشک شده ی خون است، اثر تازیانه‌ها. بعدا فهمیدم بینی اش را هم شکسته اند. خودش یک کلمه راجع به بلاهایی که سرش در آورده بودند،چیزی نگفت . هر چه مادر می‌گفت این از خدا بی خبرها چی به روز تو آوردن؟ می‌گفت: هیچی مادر! بینی اش را هم از خونهای لخته شده ای که هر روز صبح روی بالشش می‌دیدیم،فهمیدیم شکسته. خودش می‌گفت: این خونها مال اینه که توی زندان سرما خوردم! اثرات آن شکستگی بینی، تا آخر عمر همراهش بود. با اینکه یک بار هم عملش کردند، ولی باز هم از تبعاتی مثل تنگی نفس رنج می‌برد.

منبع : کتاب شهید احمد کاظمی ‌– مسافران ملکوت – سعید عاکف – انتشارات ملک اعظم

نکته مهم :
پیشواز های فوق صرفا برای 24 ماه رایگان بودند و هم اکنون با همان تعرفه مصوب 3000 ریال می باشند 

این تصویر نتیجه جستجوی گوگل برای خوانندگان و ترانه سرایان ما نیست این فقط صفحه اول از جستجوی تصویری گوگل برای این کلمه است :

آهنگ پیشواز ….

حقیقتا آهنگ پیشواز و یا آوای انتظار که در سطح جامعه ما در حال افزایش و بکارگیری آن توسط کاربران است چه جایگاهی دارد ؟ در تصویر فوق انواع و اقسام افراد و شخصیت های این کشور دیده می شود ، جالبتر آنکه در این میان تصویر شاعره نابینایی هم دیده می شود که شعر های او با صدای خودش مدتی از وقت انتظار فرد تماس گیرنده را پر می کند .

آیا از دید ارزشی به این مسئله نگاه می شود ؟ آیا آهنگ پیشواز و یا آوای انتظار هر کس نمی تواند معرف شخصیت وی باشد ؟ من و شما در چه جایگاهی از این قصه ایستاده ایم ؟

گلچین صحبت های امام خامنه ای ، مدح اهل بیت (مداحی و مولودی ) ، خوانندگان سنتی این کشور و … در چه جایگاهی از این قصه قرار دارد ؟ ایا بهتر نیست به جای آهنگ های تند و شعرهای خوانندگان و … فردی که منتظر شماست تا پاسخ دهید حداقل دو کلمه حرف حساب بشنود ؟

نکته مهم :
پیشواز های فوق صرفا برای 24 ماه رایگان بودند و هم اکنون با همان تعرفه مصوب 3000 ریال می باشند 

سایت شهید احمد کاظمی بر حسب احساس تکلیف بر آن شد تا با طرحی نو آهنگ پیشواز ایرانسل با صدای شهید کاظمی را برای آن دسته از مخاطبانی که مایلند تا صدای دلنشین یک شهید مخاطب آن ها را در انتظار پاسخ تماس خود قرار دهد آماده نمود تا بدون پرداخت هیچ گونه هزینه ای و بصورت رایگان صدای شهید احمد کاظمی را آهنگ پیشواز ایرانسل خود قرار دهند .

 ابتدا از اینجا با پخش آنلاین بشنوید و بعد انتخاب کنید

اگر ما می خوایم رزمنده باشیم … با ارسال کد 2211890 به 7575

 راه شهدا … با ارسال کد 2211891 به 7575

نکته مهم :
پیشواز های فوق صرفا برای 24 ماه رایگان بودند و هم اکنون با همان تعرفه مصوب 3000 ریال می باشند 

شهید احمد کاظمی واقعه شهادت شهید حمید باکری را این گونه نقل می کند:

«دیگر نه نیرویی می توانست برسد،نه آتش مقابله داشتیم،نه راهی برای رسیدن مهمات به خط . تصمیم گرفتم بمانم. احساس می کردم راه برگشتی هم نیست که خمپاره شصتی آمد خورد کنارمان و دیدم حمید افتاد و دیدم ترکش آمد خورد به گلویش و دیدم خون از سرش جوشید روی خاک دیدم خون راه باز کرد و آمد جلو دیدم دارم صدایش می زنم حمید و دیدم خودم هم ترکش خورده ام و دیدم بی سیم چی ام آمد خون دستم را دید و اصرار کرد بروم عقب.»

مهدی (مهدی باکری) حواسش رفت به بچه های سنگر و من دور از چشم او به کسی گفتم:«برو جنازه حمید را بردار و بیاور.»مهدی گفت:«لازم نیست،بگذار بماند.»فکر کردم نشنیده یا نمی داند و یک حدس دیگر زده. گفتم«من داشتم یک دستور دیگر به…»

گفت:«من می دانم حمید شهید شده.»

گفتم:«پس بگذار بروند بیاورند.»

گفت:«نمی خواهد.»

گفتم:«چی را نمی خواهد؟الآن وقتش است.شاید بعد نشود.»

گفت:«می گویم نمی خواهد.»

گفتم:«ولی من می گویم بروند بیاورندش.»

گفت:«وقتی می گویم نمی خواهد،یعنی نمی خواهد.»

گفتم:«چرا؟»

گفت:«هروقت جنازه بقیّه را رفتیم آوردیم،جنازه حمید را هم می آوریم.»

اصرار کردم«بگذار بچه ها شب بروند حمید را بیاورند.هنوز دیر نشده.»

سر تکان داد و گفت نه.گفت:«این قدر اصرار نکن احمد،یا همه با هم یا هیچ کس».

پیشنهاد ما به شما…

  1. فاتح خرمشهر بعد از دفاع مقدس
  2. کتابشناسی شهید کاظمی
  3. مجموعه تصاویر دوران دفاع مقدس سردار شهیدکاظمی
  4. صد ساعت بیداری شهید احمد کاظمی
  5. حکایت عبا و انگشتری
  6. زیارت امام حسین (ع)
  7. آخرین ملاقات شهید کاظمی با امام خامنه ای + صوت
  8. خاکریز سرنوشت ساز
  9. صدای احمد کاظمی را هم شنیدم که گفت : آخ !
  10. دروازه ای به کربلا
  11. دیدار دویار
  12. آقا مهدی فرمانده منه !
  13. احمد یک قله بود
  14. ادب و راز نگه داری احمد
  15. نجوای شهید کاظمی با معبود خویش
  16. کلیپی زیبا و دیدنی از دیدار صمیمانه شهید حاج احمد کاظمی با سربازان خود
  17. خلوت حاج احمد با رفقای قدیمی خود+عکس
  18. من دوست داشتم در نیروی هایی شهید شوم
  19. نیمه پنهان ماه شهید حاج احمد کاظمی
  20. حق همسایگی
  21. یادیاران سفر کرده
  22.  اهمیت دادن به بیت المال
  23. اون ماهی نورانی همین احمدم بود