با همان نگاه و برخورد اول، افراد کارآمد را از مدعيان تشخيص مي‌داد. به کساني که کارآيي نداشتند، مسئوليتي كوچك هم نمي‌داد، چه برسد به مسئوليت‌هاي حساس. گاه مي‌شد يک مسئول را به خاطر بي‌لياقتي به «آپاراتي لشكر» مي‌فرستاد تا در آن‌جا پنچري بگيرد. در زمان جنگ هم چه بسيار بودند کساني را که به خاطر بي‌لياقتي و عدم اطاعت از فرمانده، به «بلوک‌زني مهندسي» فرستاده ‌بود.

مسئوليت‌هاي مهم از نظر او مسئوليت‌هايي بود که با بيت‌المال سر و کار داشت. به‌شدت با تخلف‌هاي فرماندهان و مسئولان برخورد مي‌کرد. به‌هيچ وجه اجازه نمي‌داد از بيت‌المالي که در اختيارش بود، کوچک‌ترين سوءاستفاده‌يي شود.

تشويق‌هايش هم روي دو اصل بود؛ اول حفظ بيت‌المال و نگهداري؛ دوم انجام درست وظايف محوله. آن هم بيش‌تر براي نيروهاي جزء بود و سخت‌گيري‌ها و تنبيه‌ها براي مسئولان.

از تمام ريز مسائل هم اطلاع داشت و هم وارد مي‌شد. چون خود در جنگ و در صحنه عمليات‌ها از نزديک حضور داشت، به همه‌ي جزئيات امور اشراف داشت و زحماتي که کشيده مي‌شد را به‌خوبي شناسايي مي‌کرد و به آن ارج مي‌نهاد. هيچ نيازي به گزارش مکتوب نداشت؛ با يک بازديد به همه‌ي جوانب کار پي مي‌برد.

بازديدهايش اغلب سرزده و بدون اطلاع و زمان مشخصي بود؛ طوري‌که همه حضورش را حس مي‌کردند و هر لحظه آماده رسيدنش بودند. حتي سرباز راننده‌اش، تنهايي هم كه بود، جرأت تخلف نداشت و همه‌ي دستورالعمل‌هاي او را رعايت مي‌کرد؛ زيرا احتمال مي‌داد که حاجي مطلع شود.

1 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *