سرلشگر رحیم صفوی  در خصوص این شهید می‌گوید: شهید كاظمی در تمامی عملیات‌ها به عنوان فرمانده ای بود كه با نبوغ و خلاقیت دشمن را به زمین می‌كشاند، هیچ جبهه‌ای در طول 8 سال دفاع مقدس نبود كه در مقابل لشگر قهرمان 8 نجف اشرف و فرزندان عزیز بسیجی و پاسدار نجف‌آباد و زنجان و بسیاری دیگر از شهرهایی كه به این لشگر می‌پیوستند تاب استقامت بیاورد.

یكی از فرماندهان فتح فاو شهید كاظمی بود، پشت دروازه‌های بصره نیروهای بعثی عراق یورش قهرمان دلاور با صلابت با سكینه و با ارامش چگونه دروازه شرق بصره را شكافت و دشمن، آمریكایی‌ها و اروپایی‌ها را مجبور كرد به صدور قطعنامه 598 كه بعدا تبدیل به قطعنامه نهایی تبدیل شد و به حقوق ملت ایران تن در دادند.

در خیبر در حالی كه پشت سرش 30 كیلیومتر آب بود جزایر مجنون را تصرف كرد و انگشتش قطع شد كه امكان دارو و بهداری وجود نداشت و برای این كه عفونت نكند نمك را در آب می‌ریخت و انگشت قطع ‌شده‌اش را در آب می‌گذاشت تا هم عفونت نكند و هم خون‌ریزی تمام شود.

7 سال بعد از جنگ به دور از خانه و فرزندان و همسر، نه تنها آرامش و امنیت را در كردستان برقرار كرد بلكه با مصوبه شورای عالی امنیت ایران مقرها و مراكز ضدانقلاب حزب دمكرات و كومله را با پیشروی 120 كیلومتری درخاك عراق منهدم كرد.

بعد از قرارگاه حمزه فرمانده نیروی هوایی سپاه شد. بیش از 200 فروند هواپیما و هلی‌كوپتر و انواع موشك‌های برد بلند را سامان داد. در حادثه بم در ساعت‌های اول شهید كاظمی به عنوان فرمانده نیروی هوایی تمام ناوگان خودش را برای نجات مردم بم بسیج كرد، خودش هم فرودگاه بم را آماده كرد هر 13 دقیقه یك هواپیما و هلیكوپتر چه در شب و چه در روز پرواز می‌كرد 30 هزار مجروح را با هواپیما وهلی‌كوپتر تخلیه كرد، 10 شبانه روز نخوابید، این است كه روحیه مردم داری و مردم یاری سردار شما، كه نه تنها در زمان جنگ بلكه در مصیبت‌های همچون زلزله به كمك مردم می‌شتابند.

محسن رضایی فرمانده کل سپاه در زمان دفاع مقدس در خصوص شهید كاظمی می‌گوید: در فتح‌المبین 270 كیلومتر مربع زمین آزاد و یازده هزار نفر اسیر گرفته شد، ده‌ها توپخانه بدست آوردیم و نقش احمد كاظمی بسیار نقش‌ تعیین‌كننده ای دارد.

دومین عملیاتی كه باز احمد كاظمی درخشید، بیت‌المقدس بود عملیات آزاد سازی خرمشهر و عبور از رودخانه كارون چندلشگر باید از كارون عبور می‌كرد یكی از آنها لشگر 8 نجف بود.

اولین سرلشگرهایی كه وارد شهر خرمشهر شد، لشگر 8 نجف و لشگر 14 امام حسین (ع) بود، یعنی حسین و احمد؛ یعنی همان حسینی كه احمد در وصیتش گفته بود یكی از درهای بهشت از كنار قبر حسین خرازی باز می‌شود و من را باید همین جا دفن كنید.

دو نفر از فرماندهان عراقی راما گرفتیم اینها می‌گفتند وقتی اسم احمد كاظمی، حسین خرازی و مهدی باكری می‌آمد ما لرزه بر انداممان می‌افتاد دعا می‌كردیم و ما روبروی این لشگرها نباشیم چون مطمئن بودیم اینها می آمدند و می‌زدند و هیچ كس جلودارشان نبود.