شهید احمد کاظمی در 2 مرداد 1337 در شهرستان نجف اباد به دنیا آمد.

 شهیدان از همان آغاز ساکنان بهشت عدن الهی بوده اند . آنان چند صباحی مهمان این عالم خاکی شدند تا به ابتلائاتی سخت ازموده شوند و بهای سکونت ابدی شان در بهشت جاودانه را بپردازند ، تا فردای قیامت ، این حجت الهی بر همگان تمام شود که : بهشت را به بها می دهند ، نه به بهانه مادر خواب سه تا ماهی را دیده بود ، سه تا ماهی که توی یک رودخانه ، می رفته اند به سمت دریا . می گفت : یکی از اون ماهی ها ، روی کمرش یه هلال ماه داشت ، اصلا انگار خود ماه بود ، چون که نور زیبا و خیره کننده ای ازش به طرف اسمون پاشیده می شد . مادر وقتی خوابش را تعریف می کرد ، حال و هوای خاصی پیدا کرده بود . خیره شده بود به یک نقطه نامعلوم . می گفت : هزاران هزار ماهی دیگه توی اون رودخونه بودند که با اون دو تا ماهی ، دنبال این ماهی نورانی می رفتند ، یعنی اون ماهی ، تمام ماهی ها رو داشت هدایت می کرد به سمت دریا . مادر گفت : محسن ! می دونم که اون سه تا ماهی ، تو و دو تا برادرات بودین ، ولی نمی دونم اون ماهی نورانیه کدوم یکی تون بود؟ آن وقت ها احمد چهار سالش بود . بعد ها توی جنگ ، وقتی احمد فرمانده لشکر نجف اشرف شد ، مادر گاهی یاد خوابش می افتاد . می گفت : اون ماهی نورانی همین احمدم بود !

 منبع : مسافران ملکوت – سعید عاکف – انتشارات ملک اعظم

سردار حاجی‌زاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در حاشیه مراسم بزرگداشت سردار سرلشکر احمد کاظمی و یارانش که شب گذشته در حسینیه حضرت فاطمه زهرا (س) برگزار شد، در گفت‌وگو با خبرنگار باشگاه جوانی برنا در بیان فضایل شهید بزرگوار احمد کاظمی گفت: شهید کاظمی سه آرزو داشت. اولین آن، عشق به شهادت بود که به آن رسید. دوم، در دورانی که توفیق داشتیم در کنار ایشان باشیم و سال‌هایی که شاهد بیانات و صحبت‌های او بودیم، خیلی از شهید خرازی اسم می‌برد و نهایتا در جوار شهید خرازی در تخت فولاد اصفهان آرمید. همین مورد یک اقدام معجزه‌آسا بود و ما فکر نمی‌کردیم چنین اتفاقی بیفتد. موضوع سوم، عشق شهید کاظمی به ولایت بود. احمد کاظمی عاشق آقا بود و دیدیم که رضایت مقام معظم رهبری را با پیامی که در مورد او دادند، توانست جلب کند.

فرمانده نیروی هوافضای سپاه با اشاره به علاقه سردار سرلشکر احمد کاظمی به حضرت فاطمه زهرا (س) خاطرنشان کرد: شهید کاظمی دائما در صحبت‌های خود از حضرت فاطمه (س) نام می‌برد و همین حسینیه که توسط شهید کاظمی بنیان گذاشته شد نیز به نام حضرت زهرا (س) است و یادآور دایمی شهید احمد کاظمی است. هر زمان که اینجا مراسمی برگزار می‌شود، یادآور این شهید خواهد بود بعد از شهادت او نیز این علاقه در ذهن کسانی که او را می‌شناختند، حک شد و باقی ماند.

سردار سرتیپ حاجی‌زاده در انتها به بیان خاطره‌ای از شهید کاظمی پرداخت‌ و گفت: ماموریت‌های زیادی برای سرکشی و انجام امور رفته‌ام. شهید کاظمی در سرکشی‌ها از قشر جوان، سربازها، درجه‌دارها، آسایشگاه و وضعیت سخنرانی آنها شروع می‌کرد. بعضا در طی روز 14 یا 15 ساعت طول می‌کشید متوجه می‌شدم که حاج احمد میوه نمی‌خورد؛ می‌گفت امکان دارد که این میوه سهم سربازها و پرسنل اینها باشد. در آن سختی و شرایط فشرده کاری هیچ‌گاه به آن غذا و میوه‌ها لب نمی‌زد.

به گزارش برنا، مراسم پنجمین سالگرد عروج ملکوتی سردار احمد کاظمی و یارانش شب گذشته در حسینیه حضرت فاطمه الزهرا (س) نیروی هوا فضای سپاه با حضور فرزندان شهدا و عموم مردم برگزار شد. سردار محمد علی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران، سردار قاسم سلیمانی، محمد باقر قالیباف و تعدادی از همرزمان شهید نیز در این مراسم حضور داشتند.

منبع : برنانیوز

وصف یاران سفر کرده / به روایت شهید احمد کاظمی
راستی از کدامشان بگویم، از شهید اربابی، که 6 ماه قبل از شهادتش برای من نامه نوشته بود که من 6 ماه دیگر شهید می‌شوم، یا از شهید زینلی، که 3 روز قبل از شهادتش مجروح شده بود و ترکش خورده بود به یکی از قسمتهای گردنش، و وقتی به او گفتم آقای زینلی چه شده است گفت: احمد کمی اینطرف‌تر خورده انشاء الله همین روزها جای اصلی می‌خورد و همین هم شد، دیگر چه؟ مثلاً فریاد بزند، داد بزند که من دارم شهیدمی‌شوم، ببینید واقعاً که چه بوده و ما کی‌ها بودیم و چی هستیم و چه باید بکنیم، گفتم یادم باشد یک قسمت دیگر از این شهید برایتان بگویم، ایشان خیلی بچة قدرتمندی بود، همین حالا عکسش را هم که ببینید همین را نشان می‌دهد. یک جایی بود حالا یادم نیست کدام عملیات بود به خط می‌رفتیم، ایشان موتور را می‌راند و من هم عقب موتور نشسته بودم یکدفعه روبرو شدیم با یک مانع که موتور نمی‌توانست عبور کند، یک کمی هم من ناراحتی جسمی داشتم، من آمدم پائین اینقدر این بچه توانا بود که شاید باور نکنید، موتور 125 را یک شکلی بلند کرد و آنطرف مانع گذاشت که من خیلی تعجب کردم، گمان نکنم یک نفر تنها بتواند چنین کاری بکند، آری یک چنین آدمی بود، خیلی هوشیار و باتوان بود.
من اعتقاد دارم و به این اعتقادم نیز پایبند و راسخ هستم که هیچکدام از این بچه‌ها در جبهه به شهادت نرسیدند الا این که خودشان خواستند، الا اینکه برنامة قبلی داشتند و اصلاً یک حرکت اتفاقی برای هیچ کدامشان نبود، برای من این مطلب ثابت شد، چون من اکثر این شهیدان را می‌شناسم و با آنها از نزدیک آشنا بودم یا یک روز قبل از شهادت و یا روز شهادت و یا دو روز قبل از شهادتشان، لحظة شهادت خود را به زبان می‌آوردند.
خدا می‌داند من بارها گفته بودم با شهید خرازی راه افتادیم برویم برای قرارگاه، من جیپ را می‌راندم و ایشان بغل دست من نشسته بود، آمد نزدیک‌تر شد، دستش را گذاشت روی شانه‌ام و گفت: «برادر احمد، من آماده‌ام و هیچ کاری ندارم همین دو سه روزه شهید می‌شوم». از این روشن‌تر و واضح‌تر؟ و همین هم شد. در اوج پیروزی عملیات و در موقعی که سختیها پشت سر گذاشته شده بود و عملیات رو به اتمام بود (جایی که اصلاً تصور نمی‌شد) یک گلوله زدند و همان یک گلوله فلسفة شهادت شهید خرازی شد و یا شهید باکری، در کنار دجله باهم نشسته بودیم، من رفتم قرارگاه که آخرین وضعیت را گزارش دهم و صحبت کنیم و برای ادامة عملیات به نتیجه برسیم، من از پیش ایشان به این طرف دجله آمدم و به قرارگاه رفتم و طولی نکشید که برگشتم، آمدم کنار دجله قایقی نبود من را ببرد، با مهدی تماس گرفتم و گفتم: «چه خبر است؟» ایشان جواب سؤال من را نداد و این جمله را فرمود که: «برادر احمد بیا اینجا، اینجا جای بسیار خوب و زیبایی است بیا تا برای همیشه پیش هم باشیم» این آخرین جملة او بود که این کلمه چند لحظه مانده به شهادت این شهید عزیز بود.
یک مرتبه به برادران گفتیم که بروید یک برنامه ریزی بنمائید هر روز، هر هفته یادی از شهدا بشود، وصیت نامه‌ای از شهدا خوانده شود، خیلی برای حفظ ما مؤثر است که به یاری خداوند این کار صورت گرفته، انشاء الله ادامه پیدا کند، کار ارزنده‌ای است، آقایان مسؤل در این رابطه زحمت می‌کشند اگر شده هفته‌ای یک روز، و هر چه در وسعتتان هست قسمتی از وصیت نامه یا زندگینامة شهدا را زمزمه کنید و همیشه به یاد آنها باشید.
نوشته مربوط به 27 شهریور ماه سال 1384 و بمناسبت نیمه شعبان، ‌میلاد منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج) است.
«سلام بر شهیدان راه خدا و سلام بر دلیرمردان و شیران روز و زاهدان شب، سلام بر شهدای خطه شجاعان، مردان ایثار، مجاهدان راه خدا و یادگاران دفاع مقدس.
سلام بر همرزمان و یاوران امام (ره)، شهیدان حمید و مهدی باکری. سلام بر شما رزمندگان که یکایک ایستاده‌اید، پشت در پشت هم، گوش به فرمان «سید علی»، پا جای پای حمید و مهدی رو به کربلا به قدس با آرزوی مولایمان.
در آستانه زادروز میلاد منجی عالم بشریت با شما عهد می‌بندم که از ایستادگی و دلدادگی شما بر خود ببالم و پاسدار ارزشهای والایتان باشم.»
فرمانده نیروی زمینی سپاه سرتیپ پاسدار احمد کاظمی

منبع : ساجد

آشنایی‌تان با شهید كاظمی، از كجا آغاز شد؟

رضایی: در عملیات «طریق‌القدس» پاییز سال 1360 بود كه با برادر احمد كاظمی آشنا شدم. در آن زمان، چند ماهی می‌شد كه فرمانده سپاه شده بودم. ایشان در این عملیات مسئولیت مستقیمی نداشت و به شكل كمكی با یكی از فرماندهان عملیات «طریق‌القدس» همكاری می‌كرد.

با توجه به شناخت روحیات احمد كاظمی، ایشان را به فرماندهی یك یگان گماشتم و در فتح‌المبین نیز او را فرمانده تیپ 8 نجف قرار دادم كه البته بعدها تیپ 8 نجف اشرف، پس از چند عملیات، از نخستین تیپ‌هایی بود كه به لشكر تبدیل شد.

چه خصوصیات و ویژگی‌هایی در احمد كاظمی، وی را نسبت به دیگران برجسته می‌كرد؟

رضایی: باید گفت كه احمد كاظمی از نظر تخصصی و فنی و نظامی، یك كارشناس عملیاتی برجسته بود، به گونه‌ای كه همیشه بیش از یك فرمانده لشكر در عملیات‌ها، اظهارنظر می‌كرد و به واقع نظریاتش كاملا منطقی بود. در بعد تاكتیكی نیز نوآوری و خلاقیت بسیاری از خود نشان می‌داد؛ چه از لحاظ خط‌‌ شكنی و چه از لحاظ پیشروی در عمق جبهه دشمن.

ویژگی دیگر شهید كاظمی، جنبه معنوی و روحانی ایشان بود كه وی را به یك مجاهد تبدیل كرده بود. دیگر آن‌كه وی یك تحلیلگر سیاسی بود كه مسائل سیاسی داخلی و خارجی را به خوبی دریافت و تحلیل می‌كرد. او اخبار سیاسی را از رادیو عراق و «بی.بی.سی» هم تعقیب و آنها را تحلیل می‌كرد.

در كدام مقاطع حساس و نقاط عطف دفاع مقدس، شهید كاظمی نقش مؤثری داشت؟

رضایی: نخستین نقطه عطفی كه احمد كاظمی در آن برجسته شد، عملكرد موفق ایشان در عملیات «ثامن‌الائمه(ع)» بود. او در محور جنوبی این عملیات، عوامل تحت امرش را به خوبی فرماندهی كرد و اهداف مورد نظر را به تصرف درآورد. دومین عملیات موفق ایشان در «فتح‌المبین» بود. وی از تنگه «زلیجان» دشمن را محاصره و مقر فرماندهی را منهدم كرد و سرانجام تنگه «رقابیه» را گشود. موفقیت ایشان در این عملیات، در كل محورهای دیگر «فتح‌المبین» اثر گذاشت، چرا كه توانسته بود با لشكر خویش، به جاده «فكه» و ارتباطات رادار نزدیك شود و عقبه دیگر لشكرهای دشمن را كه از این جاده تدارك می‌شدند، تهدید كند و خلاصه آن ‌كه باعث تزلزل در كل محورهای دیگر درگیری دشمن شود.

عملیات بعدی، «بیت‌المقدس» و آزادی خرمشهر بود. لشكر ایشان هم در مرحله نخست عملیات و هم در مرحله آخر آن، توانست نقش فوق‌العاده‌ای ایفا كند به گونه‌ای كه در روزهای پایانی درگیری «بیت‌المقدس» كه نیروهای ایرانی، توان كافی برای آزادی خرمشهر نداشتند و تقاضای چند هفته بازسازی را از فرماندهی داشتند، ایشان توانستند با كمك شهید حسین خرازی ـ بنا بر دستوری كه به ایشان داده بود ـ‌ آخرین مرحله عملیات آزادسازی خرمشهر را انجام دهند. ایشان توانستند نیروهای عراقی را در خرمشهر محاصره و شهر را آزاد كنند و اینگونه بود كه در همه عملیات‌ها تا پایان جنگ، وی بدون استثنا نقش فعال و موفقی داشت؛ وی از افراد مؤثر در آزادسازی خرمشهر بود و این شهر تا ابد، مرهون رشادت كاظمی است.

شیوه عملكرد و فرماندهی كاظمی چه خصوصیاتی داشت؟

رضایی: كاظمی از شیوه «فرماندهی در صحنه» پیروی می‌كرد، به گونه‌ای كه همیشه خود پیشتر از رزمندگان حركت می‌كرد. وی نه تنها در خط مقدم و در جنگ نزدیك با نفرات دشمن می‌جنگید، بلكه در تلاش بی‌وقفه و شبانه‌روزی برای آماده كردن بخش‌های مختلف لشكر، از آتش توپخانه تا زرهی و پیاده، حضور فعال و مستقیم بود.

وی همچنین از تأمین آب و غذای رزمندگان تا تهیه مهمات و فشنگ بسیجی‌ها و طرح‌های تاكتیكی و آتش توپخانه، همه را از نزدیك و مستقیم با نظارت و مدیریت می‌كرد.

خصوصیات اخلاقی كاظمی در فرماندهی چه تفاوتی با دیگران داشت؟

رضایی: باید اذعان كرد، احمد كاظمی، فردی بسیار باغیرت بود. برای وی بسیار سخت بود در عملیاتی كه با فتح همراه نبود و ناچار می‌شد به نیروهایش دستور عقبگرد دهد، عقب‌نشینی كند؛ بنابراین در این موقعیت، ما حتی فرماندهان دیگر را می‌فرستادیم كه او را برگردانند تا برای عملیات بعدی آماده شود. یادم می‌آید در «كربلای 4» پس از دو ساعت از آغاز درگیری، متوجه لو رفتن منطقه شدیم و به دنبال آن، دستورهای لازم برای عقب‌نشینی یگان‌ها را صادر كردیم و لشكرها موظف شدند تا پیش از روشن شدن هوا به مقرهای اصلی خود برگردند، اما كاظمی زیر بار نرفت، چون برایش بسیار سخت بود. او حتی با تعدادی از یارانش به رودخانه زد و از آنجا عبور كرد و قصد داشت انفرادی با دشمن بجنگد و البته تا وسط روخانه اروند هم رفت، اما برای جلوگیری از ایجاد احساس تمرد، بازگشت.

جدای از حضور در میدان جنگ، شهید كاظمی چه نگاهی به مسائل داخلی كشور داشت؟

رضایی: كاظمی در ابعاد امنیت داخلی نیز فردی بسیار مسلط بود، به گونه‌ای كه در سال 1372 كه به كردستان اعزام شد، در مدت سه سال هم منطقه را از نظر نظامی، امن كرد و هم در یك لشكركشی به داخل خاك عراق و محاصره مركز فرماندهی نیروهای ضدانقلاب كه در عراق مستقر بود، از آنان تعهد سیاسی گرفت كه دست از مبارزه مسلحانه بكشند.

دیدگاه كاظمی نسبت به ولایت، امام و رهبری چگونه بود؟

رضایی: وی نسبت به ولایت و رهبری نظام، اعتقاد فوق‌العاده محكمی داشت به گونه‌ای كه در حوادث سیاسی اصفهان و نجف‌آباد، كوچك‌ترین تزلزلی به خود راه نداد و از رهبری حمایت كرد. با وجودی كه تعدادی از دوستانش از این اعلام موضع صریح وی ناراحت شدند، اما ایشان پیروی خود از صراحت را كامل اعلام كرد. البته عده‌ای هم كه خود را ولایتی معرفی می‌كردند، علیه وی جوسازی‌هایی كردند، اما ادعای آنان بی‌اساس بود و كاظمی از وفادارترین افراد به نظام، امام و ولایت بود.

آیا چنین جوسازیهایی برای كاظمی در سپاه هم وجود داشت؟

رضایی: قدر و منزلت وی در سپاه كاملا رعایت نشد. استعداد ایشان فراتر از نیروی هوایی بود و حتی از نیروی زمینی كه در این اواخر عهده‌دار فرماندهی آن شد، فراتر بود. البته باید گفت در هر سازمانی، اختلاف‌نظرهایی وجود دارد و در مورد ایشان هم، این عامل باعث شد تا از توانایی ایشان به اندازه كافی استفاده نشود. ناگفته نماند كه به دلیل شناختی كه رهبری از توانایی ایشان داشتند و با نظر ایشان، چند ماه پیش به مسئولیت نیروی زمینی منصوب شد.

احمد كاظمی را چگونه توصیف می‌كنید؟

رضایی: زندگی كاملا زاهدانه‌ای داشت و به دنبال جمع‌آوری ثروت نبود. با خانواده‌اش بسیار دوستانه برخورد می‌كرد و به آنان كمك می‌رساند. با زیردستانش از پاسدار گرفته تا سرباز وظیفه، با احترام و محبت برخورد می‌كرد و حتی با آنان مشورت می‌كرد و احترام بسیاری برایشان قایل بود.

رابطه كاظمی با شما چگونه بود؟

رضایی: بسیار صمیمی و نزدیك بود، به گونه‌ای كه هنگامی كه در فعالیت‌های سیاسی دچار مشكل می‌شدم و نمی‌توانستم با كسی درد دل كنم، با وی در میان می‌گذاشتم. علاقه فوق‌العاده‌ای به او داشتم و او را نزدیك‌ترین فرد به خود می‌دانستم.

شهادت احمد چه اثری بر جای گذاشت؟

رضایی: شهادت وی، پیام تكان‌دهنده‌ای برای دوستان و یاران بود، به گونه‌ای كه آنان را بار دیگر به ارزش‌های دفاع مقدس بازگرداند و آن ارزش‌ها را زنده كرد. شهادت احمد، مانند شوكی بود بر رزمندگان و ایثارگران و برای آنان گذشته را زنده كرد. در سطح جامعه هم نوعی بیداری نسبت به فرزندان گمنام و قهرمان ملت ایران بود و مردم دریافتند، در میان آنان هستند چهره‌های پرافتخار و گمنامی كه زندگی خود را وقف امنیت و سربلندی ملت ایران كرده‌اند.

منبع: سایت بازتاب – تبیان

الله اكبر
اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمد رسول الله اشهيد ان علياً ولي الله

خداوندا فقط مي‌خواهم شهيد شوم شهيد در راه تو، خدايا مرا بپذير و در جمع شهدا قرار بده. خداوندا روزي شهادت مي‌خواهم كه از همه چيز خبري هست الا شهادت، ولي خداوندا تو صاحب همه چيز و همه كس هستي و قادر توانايي، اي خداوند كريم و رحيم و بخشنده، تو كرمي كن، لطفي بفرما، مرا شهيد راه خودت قرار ده. با تمام وجود درك كردم عشق واقعي تويي و عشق شهادت بهترين راه براي دست يافتن به اين عشق.

نمي‌دانم چه بايد كرد، فقط مي‌دانم زندگي در اين دنيا بسيار سخت مي‌باشد. واقعاً جايي براي خودم نمي‌يابم هر موقع آماده مي‌شوم چند كلمه‌اي بنويسم، آنقدر حرف دارم كه نمي‌دانم كدام را بنويسم، از درد دنيا، از دوري شهدا، از سختي زندگي دنيايي، از درد دست خالي بودن براي فرداي آن دنيا، هزاران هزار حرف ديگر، كه در يك كلام، اگر نبود اميد به حضرت حق، واقعاً چه بايد مي‌كرديم. اگر سخت است، خدا را داريم اگر در سپاه هستيم، خدا را داريم اگر درد دوري از شهداي عزيز را داريم، خدا داريم.

اي خداي شهدا، اي خداي حسين، اي خداي فاطمة زهرا(س)، بندگي خود را عطا بفرما و در راه خودت شهيدم كن، اي خدا يا رب العالمين.

راستي چه بگويم، سينه‌ام از دوري دوستان سفر كرده از درد ديگر تحمل ندارد. خداوندا تو كمك كن. چه كنم فقط و فقط به اميد و لطف حضرت تو اميدوار هستم. خداوندا خود مي‌دانم بد بودم و چه كردم كه از كاروان دوستان شهيدم عقب مانده‌ام و دوران سخت را بايد تحمل كنم. اي خداي كريم، اي خداي عزيز و اي رحيم و كريم، تو كمك كن به جمع دوستان شهيدم بپيوندم.

گرچه بدم ولي خدا تو رحم كن و كمك كن. بدي مرا مي‌بيني، دوست دارم بنده باشم، بندگي‌ام را ببين. اي خداي بزرگ، رب من، اگر بدم و اگر خطا مي‌كنم، از روي سركشي نيست. بلكه از روي ناداني مي‌باشد. خداوندا من بسيار در سختي هستم، چون هر چه فكر مي‌كنم، مي‌بينم چه چيز خوب و چه رحمت بزرگي از دست دادم. ولي خداي كريم، باز اميد به لطف و بزرگي تو دارم. خداوندا تو توانايي. اي حضرت حق، خودت دستم را بگير، نجاتم بده از دوري شهدا، كار خوب نكردن، بندة خوب نبود،… ديگر…
حضرت حق، اميد تو اگر نبود پس چه؟ آيا من هم در آن صف بودم. ولي چه روزهاي خوشي بود وقتي به عكس نگاه مي‌كنم. از درد سختي كه تمام وجودم را مي‌گيرد ديگر تحمل ديدن را ندارم. دوران لطف بي‌منتهاي حضرت حق، واي من بودم نفهميدم، واي من هستم كه بايد سختي دوران را طي كنم. الله اكبر خداوندا خودت كمك كن خداوندا تو را به خون شهداي عزيز و همة بندگان خوبت قسم مي‌دهم، شهادت را در همين دوران نصيب بفرماييد و توفيق‌ام بده هر چه زودتر به دوستان شهيدم برسم،

انشاء الله تعالي.

منزل ظهر جمعه 6/4/82

خطا: فرم تماس پیدا نشد.

سردار سرلشکر پاسدار شهید احمد کاظمی در سال ۱۳۳۷ در نجف آباد اصفهان دیده به جهان گشود و همچون سایر جوانان، سرگرم تحصیل گردید. با پیدایش جرقه های انقلاب اسلامی دوشادوش ملت به مبارزه علیه رژیم ستم شاهی پرداخت و در بیست و سومین بهار زندگی خود، در اوایل سال ۵۹ به کردستان رفت تا با رزمی بی امان، دشمنان داخلی انقلاب را منکوب نماید. او دوران جوانی خود را با لذت حضور در جبهه های نبرد از کردستان گرفته تا جای جای جبهه های جنوب در صف مقدم مبارزه با متجاوزان بعثی در سِـمت هایی چون: دو سال فرماندهی جبهه فیاضیه آبادان، شش سال فرماندهی لشکر ۸ نجف، یکسال فرماندهی لشکر ۱۴ امام حسین(ع)، هفت سال فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) و قرارگاه رمضان و پنج سال فرماندهی نیروی هوایی سپاه را به عهده داشت

 . رزمندگان و ایثارگران بسیاری، خاطراتی شیرین و به یادماندنی از رشادت ها و شجاعت های این دلاور زمان بیاد دارند. حضور مستقیم در خط مقدم جبهه و ارتباط صمیمانه با پاسداران و رزمندگان بسیجی تا بدانجا بود که از ناحیه پا، دست، و کمر بارها مجروح گردید و یک بار نیز انگشتش قطع شد. در طی سالها با استفاده از مجال هایی از عشق به تحصیل بهره جست و کارشناسی خود را در رشته جغرافیا و کارشناسی ارشد را در رشته مدیریت دفاعی گذراند و موفق شد دانشجوی دکتری در رشته دفاع ملی گردد. کفایت و شجاعت آن بزرگوار تا بدانجا بود که مقام معظم رهبری ۳ مدال فتح بر سینه پر عطش شهادت ایشان نصب نمودند. وی در اواسط سال ۸۴ از سوی فرمانده کل سپاه، به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد و توفیق خدمت را در سنگر دیگری یافت. این فرمانده قهرمان در آخرین دیدار خود با محبوب خویش فرمانده معظم کل قوا، تقاضای دعا برای شهادت خویش را نمود، زیرا مرغ جانش بیش از این تحمل ماندن بر این کره خاکی را نداشت و سرانجام در پروازی دنیوی به پرواز اخروی شتافت. اوج گرفت و به ملکوت اعلی پیوست. روحش شاد و راهش پر رهرو باد. سردار شهید سرلشکر پاسدار “احمد کاظمی” سردار شهید سرلشکر پاسدار “احمد کاظمی” در سن ‪ ۱۸‬سالگی ، پس از تحصیلات دوره دبیرستان در صف مبارزین و جبهه‌های جنوب لبنان حضور پیدا کرد و مبارزه با استکبار و اشغالگران را آغاز نمود. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی جزو اولین کسانی بود که به سپاه پاسداران پیوسته و از فرماندهان شجاع ، پر انرژی ، مدیر و خلاق بود و به همین دلیل حکم مسوولیت‌های زیادی را از دست مبارک مقام معظم رهبری دریافت کرد. شهید کاظمی ، با شروع جنگ تحمیلی ، با یک گروه ‪ ۵۰‬نفره در جبهه‌های آبادان حضور یافت و مبارزه را با دشمن متجاوز آغاز کرد. وی، از همان اول فرماندهی یکی از جبهه‌های آبادان را برعهده گرفت و در عملیات حصر آبادان و در یکی از محورهای عملیات مسوولیت مهمی برعهده داشت . وی در پایان جنگ تحمیلی همان گروه ‪ ۵۰‬نفره روز اول جنگ را تبدیل به یکی از لشکرهای قوی و مهم سپاه کرد و لشکر را با سلاح‌های به غنیمت گرفته شده از عراقی‌ها به یک لشکر زرهی با صدها تانک و نفربر و توپخانه و ماشین آلات ، تحویل نظام داد. وی در راه‌اندازی و شکل‌گیری نیروی زمینی سپاه به عنوان معاون عملیاتی نیروی زمینی سپاه خدمات شایانی داشت . سردار کاظمی همچنین در سال ‪ ۱۳۷۲‬با حضور در منطقه شمال غرب کشور به عنوان فرمانده منطقه شمال غرب حکم فرماندهی را از دست مقام معظم رهبری دریافت کرد . مقام معظم رهبری در همان دوران مسوولیت سردار کاظمی در استان اذربایجان غربی و کردستان حضور پیدا کردند و از برقراری امنیت منطقه توسط سردار کاظمی تقدیر به عمل اورد . در سال ‪ ۱۳۷۹‬حکم فرماندهی نیروی هوایی سپاه را از رهبر معظم انقلاب دریافت کرد و نیروی هوایی را از نظر سازمان ، ساختار و سازماندهی و سازمان موشکی ارتقا داده تا جایی که دشمنان جمهوری اسلامی ایران از توانمندی موشکی کشور حیرت زده بودند . وی پس از ‪ ۵‬سال خدمت ارزنده در نیروی هوایی سپاه ، در سال ‪ ۱۳۸۴‬حکم فرماندهی نیروی زمینی سپاه را از مقام معظم کل قوا دریافت کرد و طی سه ماه فعالیت شبانه‌روزی، بیش از ‪ ۱۰۰‬سفر به تمامی یگان‌های نیروی زمینی داشت و وضعیت یگان‌های نیروی زمینی را از نزدیک بررسی می‌کرد. سردار شهید کاظمی محور عمده فعالیت‌های نیروی زمینی را تقویت و ارتقای یگان‌های صفی نیروی زمینی سپاه اعلام کرد و در این زمینه ،خدمات ارزنده‌ای را ارایه داد. وی ، شب شهادت در جلسه‌ای ، ضمن آنکه که حسرت می‌خورد که چرا شهید نشده و یاران او رفته‌اند ، سفارش کرد ، ” شهدا خیلی به گردن ما حق دارند ، باید تلاش زیادی کنیم ” باید در اردوهای راهیان نور از همه شهدا ( ارتش ، سپاه ، بسیج ، ) بگویید ، از خودتان نگویید از دیگران بگویید.از نیروی هوایی ارتش از هوانیروز ارتش ، از شهدای ارتش و جهاد بگویید . وی صبح روز شهادت عازم منطقه شمال غرب شد. حضرت آیت ا… خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی شهادت سردار رشید اسلام، سرلشگر احمد کاظمی و تعدادی از سرداران و افسران سپاه را در حادثه سقوط هواپیما تسلیت گفتند. متن پیام مقام معظم رهبری به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم فقدان شهادت گون سردار سردار رشید اسلام، سرلشکر احمد کاظمی و تعدادی از سرداران و افسران سپاه در حادثه هواپیما، اینجانب را داغدار کرد. این فرمانده شجاع و متدین و غیور از یادگارهای ارزشمند دوران دفاع مقدس و در شمار برجستگان آن حماسه‌ی بی‌نظیر بود. تدبیر و قدرت فرماندهی او در طول جنگ هشت ساله کارهای بزرگی انجام داده و او بارها تا مرز شهادت پیش رفته بود. آرزوی جان باختن در راه خدا در دل او شعله می‌کشید و او با این شوق و تمنا در کارهای بزرگ پیشقدم می‌گشت. اکنون او به آرزوی خود رسیده و خدا را در حین انجام دادن خدمت ملاقات کرده است. اینجانب شهادت این سردار رشید و نامدار و دیگر جان باختگان این حادثه را به همه‌ی ملت ایران به ویژه مردم عزیز و شهید پرور نجف آباد، تبریک و تسلیت می‌گویم و از خداوند متعال برای بازماندگان این شهیدان، بردباری و قدرت تحمل و پاداش صابران و برای خود آنان علو درجات اخروی را مسالت می‌کنم. سید علی خامنه‌ای سردار صفوی درخصوص شهدای سانحه سقوط هواپیمای فالکن گفت: سردار”احمد کاظمی” فرمانده نیروی زمینی سپاه، از اولین پاسدارانی بود که در سال ‪ ۵۸‬به سپاه پیوست و

رشادت‌های زیادی در دوران دفاع مقدس از خود نشان داد . وی اظهار داشت : سردار کاظمی جانباز ‪ ۴۵‬درصد، فرماندهی مدبر و شجاع بود که با پذیرفتن مسوولیت‌های مختلف در رده‌های فرماندهی سپاه ، نقش موثری در پیروزی‌های عملیات جنگی نظیر، عملیات آزادسازی مناطق شمال غرب از دست ضد انقلاب ، عملیات شکست حصر آبادان ، فتح خرمشهر ، فتح‌المبین ایفا کرد . وی گفت: سردار کاظمی که حدود پنج ماه فرماندهی نیروی زمینی سپاه را برعهده گرفته بود از نیروهای تحصیل کرده بود که سه مدال فتح و شجاعت را بعد از جنگ گرفت و این اواخر نیز شدیدا به یاد شهدای دفاع مقدس خصوصا ،شهید خرازی و باکری بود.